🌱 درود هاے خدا بر شما و پدران پاکتان...
#سلام_علی_آل_یاسین
🌸 @saritanhamasir
✓❈﷽❈✓
#حدیث_روز◾️
✍امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند:❤️
🦋عبودیت بر پنج رکن استوار است:
۱-خالی ساختن شکم (از حرام)✔️
۲-قرائت قرآن✔️
۳-تهجّد و شب زنده داری✔️
۴-زاری و راز و نیاز با پروردگار در هنگام صبح✔️
۵-گریه از خوف خداوند✔️
📚 مستدرک الوسائل، ج 2، ص 294
#فاطمیه
@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 مهربانتر از مادر
🔸روایتی از رنجهای امام زمان(عج) به خاطر شیعیان
#استاد_پناهیان
╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗
@saritanhamasir
╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
.
⚫️ آغاز بدبختی یک جامعه، تَرک «یک اقدام ساده» است.
🔰یک اقدام سادۀ مردم مدینه میتوانست نگذارد آن مظلومیت بر فاطمه سلام الله علیها تحمیل شود.
◾️بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله لازم نبود مردم مدینه، خیلی ازخودگذشتگی کنند؛
یک اقدام سادۀ مردم میتوانست نگذارد آن مظلومیت بر علی علیهالسلام و فاطمه سلام الله علیها تحمیل شود.✔️
بدبختی یا سعادت مردم در حیات اجتماعی، وابسته به یکسری اقدامات ساده است؛ نه لزوماً ازخودگذشتگی و مجاهدتِ تعداد زیادی از مردم❗️
👈🏻 خیلی از اوقات، آغاز گرفتاری و بدبختیِ یک جامعه بهدلیل #عدم_نصرت_حق است؛ نه بهدلیل وجود تعداد زیادی «خائن» یا «جاهل»!
در زندگی فردی نیز همینطور است؛ هرچقدر عقبماندگی داریم بهخاطر کارهای سادهای بوده که میتوانستیم انجام بدهیم و ندادهایم.‼️
✅ خدا از تو نمیخواهد «قهرمان» باشی! فقط آنجایی که میتوانی، یکسری کارهای خوب را انجام بده و کارهای بد را ترک کن؛ همین!
#استاد_پناهیان
#ایام_فاطمیه
╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗
@saritanhamasir
╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
🔹 استاد مهـدی طائب:
«اگر تا ظهـور امام زمـان (ع) هزار کیلومتــر فاصله داشتیم، با شهادت #حاجقاسمسلیمانی این فاصله هزار کیلومتری به چند متر رسید»
🌺 «اللّهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج»
✅ @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ وجه خارجی #فتنه۸۸
🔖 کدام راه به ایران
❗️ در گزارش اندیشکده بروکینگز، چطور روی جناح اصلاحطلب برای انقلاب مخملی حساب باز شده بود! 👇👇
💬 «..استفاده از جریان #اصلاح_طلب در داخل ایران بهترین راه است. شاخه دانشجویی اصلاحطلبها و روشنفکران اصلاحطلب که زیربنای نظری جمهوری اسلامی را سست کردهاند، بهترین موقعیت را برای براندازی جمهوری اسلامی و انقلاب مخملی دارند..»
❇️ جلسه ۵۱۶ کلبه کرامت
با موضوع « #دکترین_آژاکس» - ۹۳/۳/۲۲
╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗
@saritanhamasir
╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید
💢 بزرگترین مشکل امام زمان علیه السلام هنگام ظهور
🎙 علامه مصباح یزدی رحمة الله علیه
📎 #علامه_مصباح
https://btid.org/fa/video/194814
╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗
@saritanhamasir
╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
✅ بیماری پربرکت
🔹در چند روایت، به چند سند آمده که اهل بیت علیهم السلام فرمودند که رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمودهاند: خداى متعال مىفرمايد:
«كسى كه سه روز (یا یک روز) بيمار شود و به هيچ يك از عيادت كنندگانش از بيمارى شكايت نكند، گوشت او را به بهترين گوشت، و خون او را به بهترين خون تبديل فرمايم؛ پس اگر او را شفا دادم، در حالى شفا دهم كه گناهى برايش نباشد، و اگر او را بميرانم بسوى رحمتم قبض روحش فرمايم.»
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ج ٣ ص ١١٤
🔗پ.ن: بالاخره دارویی که استفاده میکنیم زمان میبرد تا اثر کند، این مدت را با صبوری بگذرانیم. شاید بیماری فرصتی ناب برای مناجات با خداوند باشد
#اعتقادات
#اصول_درمان
#طب_المعصومین
╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗
@saritanhamasir
╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت_دلبر 🔍 #قسمت_بیستم تسلیمشده بودم..
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_بیست_و_یکم
+نکن امیر ...
نکن ...
مستاصل بود
از بیچارگیش دلم به حالش سوخت.
با بغض گفتم :
+بیشتر از این خرابش نکن ...
برو ولم کن ...
تو به من تهمت زدی...
همانطور که پایین پایم نشسته بود اشکهایش را پاک کرد ، یک آن چشمهایش پر از کینه شد با کمی خشم گفت :
_ اون روز قرار بود برم پیش فاطمه خانم چند باری هم قبلاً رفته بودم ، حرفهایش خیلی بهم آرامش میده وقتی رسیدم دیدم که با مرتضی مشغول صحبت هستی دیگه هیچی نفهمیدم...
+ دیوونهای امیر ...
دیوونهای ...
پنچر کرده بودم و اون کمک کرد همین ...
_طیبه دست خودم نیست وقتی اسمش میاد وقتی میبینمش...
حرفش را قورت داد ...
از حماقتش از سادگیاش متنفر بودم اما دوست داشتنش را با همه وجودم باور داشتم دوستی خالهخرسه ای که به قیمت جان فرزند اولم تمام شد.
راجع به سقط بچه صحبتی رد و بدل نشد، امیر هم بدون حرف رفت و از کنار تختم اسباببازیها و کفشهای بچهگانه که خودش خریده بود را جمع کرد ...
بخشیدمش...
بخشیدن در آن روزها تنها کاری بود که بلد بودم هنوز به آخر خط نرسیده بودم...
اهل باخت نبودم...
هنوز باید میجنگیدم...
بعد از آن روز رفتار امیر تغییرات فاحشی کرد مؤدبتر شده بود احترام بیشتری هم میگذاشت یک ماه بعد با دو بلیت هواپیما آمد و با هم به مشهد مقدس رفتیم.
باورم نمیشد دم درب حرم جلوی گنبد زیبای امام مهربانیها امیر با ادب دست به سینه گذاشت و سلام کرد.
برای این حالش خوشحال بودم هرچند عمق وجودم گلایهها فراوان بود.
آن شب در تلألؤ و درخشش نورهای حرم صورت امیر برایم دوستداشتنی بود.
بعد از زیارت داخل یکی از حیاط ها ، روی فرش نشستیم و ساعتها در سکوت نظارهگر شکوه و جلال حرم شدیم.
امیر کنار حرم امام رضا توبه کرد و با آقا قول و قرار گذاشت که دیگر سمت مشروب نرود و نمازش هم ترک نشود:
_ طیبه باید کمک کنی ها...
تو که باشی من از پس این قول و قرار برمیام ...
+من که هستم...
کجا دارم برم...
زیر نورهای حرم نگاهش میکردم
خدایا با من و این مرد چه کار داری ؟!!
_تو همون روز که منو بخشیدی همونجا منو بنده خودت کردی ...
نوکرتم تا آخر عمر ...
نوکر این اعتقاداتی که تورو تبدیل به همچین آدمبزرگی کرده هم هستم ...
حرفهای امیر حسابی مرا منقلب کرد ...
حرفهایش را باور داشتم .
برای الوداع قسمتم شد و دستم به ضریح رسید در همان آنی که دستم به ضریح بود با همه وجودم امیر را با آقا معامله کردم امام زمانم را شاهد گرفتم :
+یا امام رضا حالا که امیر برگشته کمکم کن تا کمکش باشم ...
آقا جانم یابن الحسن قلب منو دست خودت بگیر که دیگه برای مرتضی این جور نزنه...
یا امامزمان منو برا خودت انتخاب کن و منو با محبت و توجهت لبریز کن تا محتاج محبت کس دیگهای نباشم...
اشکهایم را پاک کردم و با عمق جانم گفتم :
+یا بن الحسن به حق امام رضا دستم بگیر ...
✍ صالحه کشاورز معتمدی
#ادامه_دارد ...
✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀
🏖 @saritanhamasir