🌸امام سجّاد علیه السلام:
🔹خدایا... فرمانبرداری از #پدر و مادر و نیکی کردنِ من درحقّ ایشان را برای من... از آب خنک در کام تشنگان گواراتر ساز، تا خواهش ایشان را بر خواهش خویش ترجیح دهم.
📚از دعای 24 صحیفه سجادّیه
🍃🌸 #میلاد_امام_علی علیه السلام و #روز_پدر مبارک
@Tanhamasir_Yazd
┄┅┅✵❁•••🦋•••❁✵┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟠 هدیه هایی که برای اموات میفرستیم
چه زمانی به آنها میرسد⁉️
🎙استاد عالی
🌺هدیه به عزیزان خفته در خاک فاتحه مع الصلوات
❧࿐༅𑁍❃❥︎♥️❥︎❃𑁍༅࿐❧
أللَّھُمَّ؏َـجِّلْلِوَلیِّڪَألْفَـ♡ـرَجبحِّقالزینب؏
@saritanhamasir
AUD-20211230-WA0018.mp3
13.81M
📝 فرزند آوری و جمعیت
🔻 پاسخ به سوالات رایج شما
اگر دغدغهی بچه دار شدن را دارید اما مسائل مالی اجازهی آن را نمیدهد، این فایل صوتی را به دقت گوش دهید...
🎙 استاد #وافی
🌸⃟📚🔰჻ᭂ࿐✰
@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 ٢۵ روز مانده تا عید سعید #غدیر
تا عیدالله الاکبر، هر روز چشم مان را به نور یکی از فضائل مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام روشنایی بخشیم...
🌿⃟🌸؎•°
@saritanhamasir
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
💫 ﷽💫
بسم رب الشهداء والصدیقین
🔞🔞🔞
*🌹حکایتی بسیار ناراحت کننده درباره شهادت یکی از اسرای غواص ایرانی بنام شهید محمد رضایی🌹*
توصیه میکنم حتما بخونید؛
تا بفهمید چگونه این نظام و انقلاب توسط خون پاک شهیدان حفظ شده ،
و چه مسئولیت سنگینی بر عهده ماست!!!!
🌷تعدادی از خشن ترین
#شکنجه_گرای بعثی که شاخص ترینشون جاسم پلنگ و عدنان بودند؛
محمد رضایی رو بردن داخل راهروی حموم ،
قبلش حموم رو روشن کرده بودن و آب به حد جوش رسیده بود.
پیراهن و زیر پوششو درآوردن و با کابل بهش زدند؛
و بعد از اینکه بی حال شد؛
انداختنش زیر دوش آبِ جوش.
🌷هر چی سعی می کرد از زیر دوش بیاید کنار،
اونا اجازه نمی دادند؛
تا اینکه پوست بدنش سوخت و تاول زد.
بعد مقداری شیشه کف راهرو خُرد کردن و رضایی را روی شیشه ها با بدن برهنه می غلتوندند؛
و با کابل می زدند؛
که شیشه ها توی بدنش فرو برند؛
به اینم اکتفا نکردن،
و اونقد با کابل زدن که تکه های پوست تاول زده با ضربات کابل جدا می شد؛
و شیشه ها بیشتر فرو می رفت.
🌷 از همه جای پیکر شهید خون زده بود بیرون و بدن
#بریان شده بود.
باز هم شکنجه ها راضی شون نکرد؛
آب نمک آوردن و روی زخمها و بدن سوخته و پاره پاره شده می ریختند.
🌷دیگه طاقتش طاق شد؛
و از شدّت درد ناله می کرد؛
که یکی از نگهبانا یه قالب صابون رو به زور توی دهان رضایی فرو کرد.
🌷شدت جراحات داخل حلق و ریه به او امان نداد؛
و خفگی مزید بر علت شد؛
و همونجا کف راهروی حموم در نهایت #مظلومیت جان داد؛
و آن مجاهد صابر و جوان مقاوم به دیدار اربابش امام_حسین (علیه السلام) رفت؛
و چه رفتن باشکوه و با عظمتی !
#اینجوری_شهید_دادیم حالا وظیفه من وتو که با بهای خون این شهیدان درآرامش کامل درمنازلمان به خواب راحت رفته ایم چیست؟؟؟
تلاش جهادی برای روشنگری مردم فراموش نشود.
🌷شهدا را یاد کنید وشریک دردعا ها وعباداتمان کنیم آنها هم شما را نزد ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) یاد کنند🌹🤲
☝☝☝پیشنهاد می کنم این متن به گروهها منتشر کنید تا همه بدانندامنیت واقتدار امروزمان وهمه دنیایمان مدیون ایثار واز خودگذشتگی وجانفشانی شهدا وایثارگران هستیم🌷 یا علی🌷 صلوات
✅ #سوژه_سخن 6
💠 امام صادق علیه السلام فرمودند:
هر کس مومنی را به خاطر تنگدستی و ناداریش خوار شمارد، خداوند او را در برابر همه خلائق رسوا خواهد ساخت.
مَنْ اِسْتَذَلَّ مُومِناً وَ حَقَّرَهُ لِقِلَّةِ ذَاتِ یَدِهِ وَ لِفَقْرِِهِ شَهَّرَهُ اللهُ یَوْمَ القِیامَةِ عَلَی رُوُوسِ الْخَلائِقِ. (ثواب الأعمال، ص 570)
✅ به هیچ بنده ای از بنده های خدا نباید به چشم کوچکتر و حقیرتر نگاه کنیم.
زیادند فقیرهایی که از ما بخشنده ترند؛ کودکانی که از ما شجاعترند؛ جوانهایی با ظاهر امروزی که از ما با ایمانترند.
اینهایی که گفتم فقط در ذهنِ ما شکل میگیره و بده. ولی بدتر از اون اینه که این ذهنیاتِ اشتباهمون رو به روی طرف بیاریم و به قولی تحقیرش کنیم.
😁لطیفه😁
مرد پولداری اومد کنار کشاورزی که داشت بذرپاشی میکرد؛ با حالت غرور و برای تحقیرش گفت: بکار که از تو کاشتن و از ما خوردن.
کشاورز لبخندی زد و گفت: دارم یونجه میکارم😂😂😂
💠 @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت 44 این شد تمام حرفی که بین من و او زده شد. چشمم به سِرُم و کیسه خونی بود ک
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت ,45
دو تا کیسه نایلونی دادند دستم و دستور و ساعت مصرف داروها را گفتند و رفتند.
آن ها که رفتند، صمد گفت:
«بچه ها را بیاور که دلم برایشان لک زده.»
بچه ها را آوردم و نشاندم کنارش.
خدیجه و معصومه اولش غریبی کردند؛
اما آن قدر صمد ناز و نوازششان کرد
و پی دلشان بالا رفت و برایشان شکلک درآورد
که دوباره یادشان افتاد این مرد لاغر و ضعیف و زرد پدرشان است.
از فردای آن روز، دوست و آشنا و فامیل برای عیادت صمد راهی خانه ما شدند.
صمد از این وضع ناراحت بود.
می گفت راضی نیستم این بندگان خدا از دهات بلند شوند
و برای احوال پرسی من بیایند اینجا.
به همین خاطر چند روز بعد گفت:
«جمع کن برویم قایش. می ترسم توی راه برای کسی اتفاقی بیفتد.
آن وقت خودم را نمی بخشم.»
ساک بچه ها را بستم و آماده رفتن شدم.
صمد نه می توانست بچه ها را بغل بگیرد،
نه می توانست ساکشان را دست بگیرد. حتی نمی توانست رانندگی کند.
معصومه را بغل کردم و به خدیجه گفتم خودش تاتی تاتی راه بیاید.
ساک ها را هم انداختم روی دوشم و به چه سختی خودمان را رساندیم به
ترمینال و سوار مینی بوس شدیم.
به رزن که رسیدیم، مجبور شدیم پیاده شویم و دوباره سوار ماشین دیگری بشویم. تا به مینی بوس های قایش برسیم،
صد بار ساک ها را روی دوشم جا به جا کردم.
معصومه را زمین گذاشتم و دوباره بغلش کردم، دست خدیجه را گرفتم و التماسش کردم راه بیاید.
تمام آرزویم در آن وقت این بود که ماشینی پیدا شود و ما را برساند قایش.
توی مینی بوس که نشستیم، نفس راحتی کشیدم.
معصومه توی بغلم خوابش برده بود،
اما خدیجه بی قراری می کرد.
حوصله اش سر رفته بود.
هر کاری می کردیم، نمی توانستیم آرامَش کنیم.
چند نفر آشنا توی مینی بوس بودند.
خدیجه را گرفتند و سرگرمش کردند.
آن وقت تازه معصومه از خواب بیدار شده بود و شیر می خواست.
همین طور که معصومه را شیر می دادم، از خستگی خوابم برد.
فامیل و دوست و آشنا که خبردار شدند به روستا رفته ایم، برای احوال پرسی و عیادت صمد به خانه حاج آقایم می آمدند.
اولین باری بود که توی قایش بودم و نگران رفتن صمد نبودم.
صمد یک جا خوابیده بود و دیگر این طرف و آن طرف نمی رفت.
هر روز پانسمانش را عوض می کردم. داروهایش را سر ساعت می دادم.
کار برعکس شده بود.
حالا من دوست داشتم به این خانه و آن خانه بروم،
به دوست و آشنا سر بزنم؛ اما بهانه می گرفت و می گفت:
«قدم! کجایی بیا بنشین پیشم. بیا با من حرف بزن.
حوصله ام سر رفت.»
بعد از چند سالی که از ازدواجمان می گذشت، این اولین باری بود که بدون دغدغه و هراس از دوری و جدایی می نشستیم و با هم حرف می زدیم.
ادامه دارد...✒️
💞 @saritanhamasir 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاکسپاری دسته جمعی جانباختگان زلزله در گیان ولایت پکتیکا افغانستان
🔹سخنگوی طالبان از افزایش تلفات زلزله چهارشنبه در افغانستان به بیش از ۳ هزار و ۵۰۰ کشته و زخمی خبر داد.
🔹وی همچنین افزود که دسترسی به مناطق زلزله زده بسیار دشوار است و به ابزارآلات ویژه نیاز دارد.
🔹سخنگوی طالبان در عین حال گفت که تمام کمکهایی که از سوی کشورها اعلام شده تنها وعده بوده و تاکنون اجرایی نشده است.
✍🏻پ.ن:
چرا به مردم مظلوم این دیار کمک نمی شود؟!
کمک به سرشان بخورد، لااقل پولهای خودشان که بلوکه کرده اند را برگردانند...‼️
▪️خدا نکند در دنیایی که قانون جنگل حاکم است، کشوری ضعیف باشد.
🌿⃟🌸؎•°
@saritanhamasir
21.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
#دلخوشم_به_آمدنت
دوست دارم
این آخرین اولين روزاي تابستان
یه بارون حسابی بیاد
پشت پنجره اتاقم بشینم و
به یاد تموم عاشقات
یه دل سیر گریه کنم!
اونایی که رفتن و اومدنتُ ندیدن...
عاشقانی که مدام از فرجت می گفتند
عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری...
🌺 @saritanhamasir 🌺
#سلام_علی_آل_یاسین
#ترسم_چو_باز_گردی_از_دست_رفته_باشم
اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...🤲🤲
سلام آدینه تون مهدوی
بی مقدمه ...
کدوم بهونه مال تو بود !!!
یا اینکه کدوم بهونه رو تو با تلاشت نابود کردی !!!
🌐 @saritanhamasir 📚
#جشنواره_تابستانه
#محرک_انگیزشی
بنویس که برا بقیه هم انگیزه بشه 😉👇
با همه این اوصاف ده ها نمونه موفق تو این زمینه داریم که میتونه الگوی من و شما باشه!!!
پس عزیز من!
همه این بهونه ها رو بگذار کنار ؛
فقط شروع کن ...🤝
از فردا نه!
همین امروز
همین لحظه ...
یادت نره بهونه ها رو بنویس که یه هفته پرانرژی رو شروع کنیم😍😍😍
پس بیا ثبت نام و به همه ثابت کن که تو میتونی 💪✌️💪✌️💪✌️
🌐 @saritanhamasir 📚
#جشنواره_تابستانه
#محرک_انگیزشی