eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
334 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
برای اولین بار پس از ۷ سال، در ژاپن برنامه قطعی برق اجرا می‌شود. به علت گرمای شدید، و افزایش استفاده از کولر، تولید برق کفاف نیاز مردم را نخواهد داد. تازه اینها برق هسته‌ای هم دارند. بعد یک عده می‌گفتند هسته‌ای چیه! ما نفت داریم! @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😂 روزی چوپانی از گوسفندان خود پرسید : چه چیز باعث شده که از گرگ تا این حد بترسید و سگ را همچون خانواده خود ببینید؟ 🤔 گوسفندان همه با هم گفت : بعبعععبعع 😐 نه واقعا انتظار داشتی گوسفندا حرف بزنند مثلا چیزی بگند؟ 😂 حتما دانشگاهم رفتی 🤓 حتما یارانه هم میگیری 😒😂 به نام خدای خالق قدرت سلام خداوند متعال در قرآن کریم فرمودند قَالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَخَاسِرُونَ فرزندان یعقوب گفتند: اگر گرگ او را بخورد، با آنکه ما گروهی قوی هستیم، در آن صورت ما زیانکار و بی کفایت خواهیم بود. (آیه ۱۴ سوره یوسف) هر چی ضمانت را بیشتر می کنند و برای کارشان بیشتر قسم می خورند بیشتر از قبل معلوم میشه نقشه دارند. با توجه به این آیه می توان نکات زیر را برداشت نمود 1- گاهى بزرگترها از روى تجربه و آگاهى، احساس خطر مى‌كنند، امّا جوان‌ها به قدرت خود مغرورند و خطر را شوخى مى‌گيرند. (پدر نگران، ولى فرزندان مغرور قدرت خود بودند.) 2- قوى بودن، دليلى بر امين بودن نيست. (برادران يوسف قوى بودند، ولى امين نبودند) 3- برادران از اين كه گرگ يوسف را پاره كند ابراز نگرانى نكردند ولى در برابر اين كه نيرومندى و قدرت آنان مخدوش گردد عكس العمل نشان دادند. 4- اگر كسى مسئوليّتى را بپذيرد و خوب انجام ندهد، سرمايه، شخصيّت، آبرو و وجدان خود را در معرض خطر قرار داده و زيانكار خواهد بود. 5- ظاهر فريبى و ابراز احساسات دروغين، از دسيسه‌هاى افراد دو رو و منافق است. 6- برخى براى رسيدن به اهداف شوم خود حتّى حاضرند از آبرو و شخصيّت خود صرف نظر كنند. 7. غرور جوانان را نشکنید ولی به غرور آنها اعتماد هم نکنید 8. به فرزندان خود بیاموزید که امانت دار باشند حتی برای دشمنانشان @saritanhamasir ———————————
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
‍ ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت 54 گفتم: «نصف
✫⇠ قسمت 55 گفتم: «اِ... همین طوری می گویی ها! شاید جنگ دو سه سالی طول بکشد.» گفت: «نه، خدا نکند. به هر جهت، آنجا خیلی بیشتر به من نیاز دارند. اگر به خاطر تو و بچه ها نبود، این چند روز هم نمی آمدم.» گوشت ها را گذاشتم توی ظرفشویی. شیر آب را باز کردم رویش. دوباره گفتم: «به خدا خیلی گوشت خریدی. بچه ها که غذاخور نیستند. می ماند من یک نفر. خیلی زیاد است.» رفت توی هال. بچه ها را روی پایش نشاند و شروع کرد با آن ها بازی کردن. گفتم: «صمد!» از توی هال گفت: «جان صمد!» خنده ام گرفت. گفتم: «می شود امروز عصر برویم یک جایی. خیلی دلتنگم. دلم پوسید توی این خانه.» زود گفت: «می خواهی همین الان جمع کن برویم قایش.» شیر آب را بستم و گوشت های لخم و صورتی را توی صافی ریختم. گفتم: «نه... قایش نه... تا پایمان برسد آنجا، تو غیبت می زند. می خواهم برویم یک جایی که فقط من و تو و بچه ها باشیم.» آمد توی آشپزخانه بچه ها را بغل گرفته بود. گفت: «هر چه تو بگویی. کجا برویم؟!» گفتم: «برویم پارک.» پرده آشپزخانه را کنار زد و به بیرون نگاه کرد و گفت: «هوا سرد است. مثل اینکه نیمه آبان است ها، خانم! بچه ها سرما می خورند.» گفتم: «درست است نیمه آبان است؛ اما هوا خوب است. امسال خیلی سرد نشده.» گفت: «قبول. همین بعدازظهر می رویم. فقط اگر اجازه می دهی، یک تُک پا بروم سپاه و برگردم. کار واجب دارم.» خندیدم و گفتم: «از کی تا به حال برای سپاه رفتن از من اجازه می گیری؟!» خندید و گفت: «آخر این چند روز را به خاطر تو مرخصی گرفتم. حق توست. اگر اجازه ندهی، نمی روم.» گفتم: «برو، فقط زود برگردی ها؛ و گرنه حلال نیست.» زود خدیجه و معصومه را زمین گذاشت و لباس فرمش را پوشید. بچه ها پشت سرش می رفتند و گریه می کردند. بچه ها را گرفتم. سر پله خم شده بود و داشت بند پوتین هایش را می بست. پرسیدم: «ناهار چی درست کنم؟!» بند پوتین هایش را بسته بود و داشت از پله ها پایین می رفت. گفت: «آبگوشت.» آمدم اول به بچه ها رسیدم. تر و خشکشان کردم. ادامه دارد...✒️ 🎀 @saritanhamasir 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدرمهربانم، سلام ... 🌺 @saritanhamasir 🌺 عاقبت به خیر بشی مادر جون! دعای همیشگی مادربزرگم بود ... عادت داشت هر کسی ، هر کاری براش انجام بده این دعا رو براش بکنه! فکر کنم دعاش در حق ما مستجاب شد چون ما همه عاشقتان شدیم *بقية الله خير لكم إن كنتم مومنين خیر، وجود بقية الله است...
┄┅─✵💝✵─┅┄ به نام خدایی که نزدیک است خدایی که وجودش عشق است و با ذکر نامش آرامش را در خانه دل جا می دهیم ┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 بعضی از جوانانِ راحت طلب رو میبینیم که توی فوتبال خیلی عالی هست و تلاش میکنه🏃 ⚠️امّا توی خونه دست به سیاه و سفید نمیزنه 🏠 👌خب پس معلومه اون تلاش های توی زمین فوتبال به خاطر "تشویقِ هوای نفسش" بوده.... 😈👏👏👏