5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕صحبتهای یک تجربه گر نزدیک به مرگ درباره مشاهده عواقب سنگین بدحجابی در برزخ در «مستند صوتی شنود»
#حجاب
#اسلام
↶【به ما بپیوندید 】↷
………‹🌹🍃࿐›………
@saritanhamasir
#سوژه_سخن_طنز😂
-یه رفیق داریم با وانت بادمجون میفروشه
-پیشش وایستاده بودم داشتیم حرف می زدیم
-دختره اومد گفت آقا اینا بادمجونه
-رفیقم گفت: نه اینا موزه پدرشون فوت کرده سیاه پوشیدن 😂😂
#لبخنــــــــــد
- در اسلام پوشیدن لباس مشکی خصوصا برای نماز کراهت دارد.
-اما جالب اینجاست که این پوشش برای دوجا استثنا شده و مکروه نیست:
1. پوشیدن لباس مشکی برای ابا عبدالله علیه السلام
2. پوشیدن و نماز خواندن با چادر مشڪی برای خانمها
@saritanhamasir
—————————————————
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 63 گفتم: «حالا مگر بچه های شهدا ایستاده اند سر خیابان ما را ببینند! تازه
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 64
اما ته دلم قند آب می شد.
گفت: «ببین چی برایتان خریده ام. خدا کند خوشت بیاید.» و اشاره کرد به دو تا ساک کنارِ پشتی.
رفتم توی آشپزخانه و خودم را با آشپزی مشغول کردم.
اما تمام حواسم به او بود.
برای بچه ها لباس خریده بود و داشت تنشان می کرد.
یک دفعه دیدم بچه ها با لباس های نو آمدند توی آشپزخانه. نگران شدم لباس ها کثیف شود.
بغلشان کردم و آوردمشان توی اتاق.
تا مرا دید، گفت: «یک استکان چای که به ما نمی دهی،
اقلاً بیا ببین از لباس هایی که برایت خریده ام خوشت می آید؟!»
دید به این راحتی به حرف نمی آیم.
خندید و گفت:
«جان صمد بخند.»
خنده ام گرفت. گفت:
«حالا که خندیدی، آن ساک مال تو.
به جان قدم، اگر بخواهی اخم و تَخم کنی، همین الان بلند می شوم و می روم.
چند نفری از بچه ها دارند امشب می روند منطقه.»
دیدم نه، انگار قضیه جدی است و نمی شود از این ادا اطوارها درآورد.
ساک را برداشتم و بردم آن یکی اتاق و لباس ها را پوشیدم.
سلیقه اش مثل همیشه عالی بود.
برایم بلوز و دامن پولک دوزی خریده بود، که تازه مد شده بود.
داشتم توی آینه خودم را نگاه می کردم
که یک دفعه سر رسید و گفت: «بَه... بَه...، قدم! به جان خودم ماه شده ای. چقدر به تو می آید.»
خجالت کشیدم و گفتم: «ممنون. می روی بیرون. می خواهم لباسم را عوض کنم.»
دستم را گرفت و گفت:
«چی! می خواهم لباسم را عوض کنم! نمی شود.
باید همین لباس را توی خانه بپوشی. مگر نگفتم ما عید نداریم. اما هر وقت که پیش هم هستیم و تو می خندی، عید است.»
گفتم: «آخر حیف است این لباس مهمانی است.»
خندید و گفت: «من هم مهمانت هستم. یعنی نمی شود برای من این لباس را بپوشی؟!»
تسلیم شدم. دستم را گرفت و گفت: «بنشین.»
بچه ها آمده بودند توی اتاق و از دیدن من و لباس نواَم تعجب کرده بودند.
صمد همان طور که دستم را گرفته بود گفت:
«به خاطر ظهر معذرت می خواهم. من تقصیرکارم.
مرا ببخش.
اگر عصبانی شدم، دست خودم نبود.
می دانم تند رفتم. اما ببخش. حلالم کن.
خودت می دانی از تمام دنیا برایم عزیزتری.
تا به حال هیچ کس را توی این دنیا اندازه تو دوست نداشته ام.
گاهی فکر می کنم نکند این همه دوست داشتن خدای نکرده مرا از خدا دور کند؛
اما وقتی خوب فکر می کنم، می بینم من با عشق تو به خدا نزدیک تر می شوم.
روزی صدهزار مرتبه خدا را شکر می کنم بالاخره نصیبم شدی.
چه کنم که جنگ پیش آمد؛
وگرنه خیلی فکرها توی سرم بود. ا
گر بدانی توی منطقه چه قیامتی است. اگر بدانی صدام چه بر سر زن ها و کودکان ما می آورد.
ادامه دارد...✒
🎀 @saritanhamasir 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
جمالت را
کجا باید زیارت نماییم
ای گل زیبای نرگس🌾
که ما در کوچههای ظلمت شب
فقط در انتظار آفتابیم🌤
♥️ @saritanhamasir ♥️
#سلام_علی_آل_یاسین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #عیدآسمانی
💐خدا ماهارو شیعه کرده قسمتو ببین
💐اصلا بیا بریم نجف ابهتو ببین
🎤 #حسین_طاهری
👏 #سرود
👌فوق زیبا
………‹🌹🍃࿐›………
@saritanhamasir
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 برای اطعام عید غدیر برنامهریزی کردید؟
❤️ نذری عید غدیر نذری محبته...اثرش از ۱۰۰تا سخنرانی بیشتره!
🌸#اطعام_غدیر
🌺#استاد_پناهیان
🌹 @saritanhamasir