eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
10.5هزار ویدیو
334 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😂 قدیما تا کسی مجبور نبود ، دروغ نمی گفت - الان تا کسی مجبور نباشه ، راست نمی گه😁😁 😊 -شخصی فکر می‌کرد آیت‌الله گلپایگانی آلزایمر دارد. هر چند هفته یک بار می‌آمد و به بهانه زایمان همسرش پولی از ایشان می‌گرفت. یک بار آیت‌الله فرمود: قدرشو بدون، تو یه سال شش هفت بار برات بچه آورده! 🤣🤣 پیامبر اڪرم ﷺ می فرمایند: ألکِذْبُ یَنْقُصُ الرِّزْقَ دروغگویى رزق و روزى انسان را کاهش مى دهد. 📚کنزالعمال ج ۳ ص ۶۲۳ ح ۸۲۲۰٫ @saritanhamasir ——————————
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
‍ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :65 اگر بودی و این همه رنج و درد و کُشت و کشتار را می دیدی، به من حق می دا
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 66 حالا جنگ به شهرها کشیده شده بود. گاهی در یک روز چند بار وضعیت قرمز می شد. هواپیماهای عراقی توی آسمان شهر پیدایشان می شد و مناطق مسکونی را بمباران می کردند. با این همه، زندگی ما ادامه داشت و همین طور دو سال از جنگ گذشته بود. سال 1361 برای بار سوم حامله شدم. نگران بودم. فکر می کردم با این شرایط چطور می توانم بچه دیگری به دنیا بیاورم و بزرگش کنم. من ناراحت بودم و صمد خوشحال. از هر فرصت کوچکی استفاده می کرد تا به همدان بیاید و به ما سر بزند. خیلی پی دلم بالا می رفت. سفارشم را به همه فامیل کرده بود. می گفت: «وقتی نیستم، هوای قدم را داشته باشید.» وقتی برمی گشت، می گفت: «قدم! تو با من چه کرده ای. لحظه ای از فکرم بیرون نمی آیی. هر لحظه با منی.» اما با این همه، هم خودش می دانست و هم من که جنگ را به من ترجیح می داد. وقتی همدان بمباران می شد، همه به خاطر ما به تب و تاب می افتادند. برادرهایش می آمدند و مرا ماه به ماه می بردند قایش. گاهی هم می آمدند با زن و بچه هایشان چند روزی پیش ما می ماندند. آب ها که از آسیاب می افتاد، می رفتند. وجود بچه سوم امید زندگی را در صمد بیشتر کرده بود. به فکر خرید خانه افتاد. با هزار قرض و قوله برای خانه، ثبت نام کرد. یک روز دیدم شاد و خوشحال آمد و گفت: «دیگر خیالم از طرف تو و بچه ها راحت شد. برایتان خانه خریدم. دیگر از مستأجری راحت می شوید. تابستان می رویم خانه خودمان.» نُه ماهه بودم. صمد ده روزی آمد و پیشم ماند. اما انگار بچه نمی خواست به دنیا بیاید. پیش دکتر رفتیم و دکتر گفت حداقل تا یک هفته دیگر بچه به دنیا نمی آید. صمد ما را به قایش برد. گفت: «می روم سری به منطقه می زنم و سه چهارروزه برمی گردم.» همین که صمد از ما خداحافظی کرد و سوار ماشین شد و رفت، درد به سراغم آمد. نمی خواستم باور کنم. صمد قول داده بود این بار، موقع به دنیا آمدن بچه کنارم باشد. پس باید تحمل می کردم. باید صبر می کردم تا برگردد. اما بچه این حرف ها سرش نمی شد. عجله داشت زودتر به دنیا بیاید. از درد به خودم می پیچیدم؛ ولی چیزی نمی گفتم. شینا زود فهمید، گفت: «الان می فرستم دنبال قابله.» گفتم: «نه، حالا زود است.» اخمی کرد و گفت: «اگر من ندانم کِی وقتش است، به چه دردی می خورم؟!» رفت و رختخوابی برایم انداخت. دیگی پر از آب کرد و روی پریموس گوشه حیاط گذاشت. بعد آمد و نشست وسط اتاق و شروع کرد به بریدن تکه پارچه های سفید. تعریف می کرد و زیر چشمی به من نگاه می کرد، خدیجه و معصومه گوشه اتاق بازی می کردند. ادامه دارد...✒️ 🎀 @saritanhamasir 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مھدی جان ... برگرد تا لبخند به لبهای علۍ برگردد ♥️ @saritanhamasir ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5857087656499872140.mp3
1.97M
سه روز است. 🔻چطور دو ماه عزاداری می‌کنیم، سه روز نمی‌توانیم جشن بگیریم؟ 🌿⃟🌸؎•° @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ♨️چرا عید غدیر عیدالله اکبر است؟؟؟ 👌 بسیار شنیدنی 🎤 ❤️ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌ @saritanhamasir ┈‌┈•❣💐❣•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 تنها کاری که ما در دنیا باید بکنیم اینه که : 🌏 "با هوای نفسمون مبارزه کنیم"💪 💢 امّا سوال مهم اینه که چرا اکثر اوقات مبارزه نمی کنیم؟؟! ⁉️❓❗️👆👆
⭕️ مهمترین و شاید تنها عاملِ ترک مبارزه با نفس در میانِ ما "" فرار از رنج هست"" 🚶🚷 🔷 برای اینکه بتونیم در عملیاتِ مبارزه با نفس موفق عمل کنیم 👈 لازمه که ابتدا از "نقشِ رنج در مبارزه با نفس" صحبت کنیم. 🌺✅✔️
🚫 واقعاً چرا انسانها به نصیحت های خوبان گوش نمیدن؟؟ ⛔️ چرا اینقدر وعده بهشت و جهنم داده میشه اما کسی گوش نمیده؟؟! ⁉️ مگه آدم ها عقل ندارن؟ -- چرا حرفای منطقی به این خوبی رو نمیپذیرن؟؟ 🔵➖🔻
✔️ مهمترین عاملش "رنج" هست 🚨انسان ذاتاً دوست نداره رنج بکشه... دوست نداره اذیت بشه... ⚠️اینقدر این "موضوعِ رنج" مهمه که به خاطرش"ایمان به خدا"رو زیر پا میذاره... 💢🔴💢
☢ چرا این همه در مورد رنج صحبت کردیم؟❓ 🔰 برای اینکه گیرِ اصلی آدم ها👈 رنج هست ؛ 🔹اگه حرفای خوب آسون بود که کسی مشکلی باهاش نداشت، 🔹اگه مبارزه با نفس مثل شکلات خوردن، شیرین بود که همه سراغش میرفتن.... 🍭🍫🍬🚶
👆به خاطر همین هست که ما همون اول کار "رنج" رو گذاشتیم وسط و داریم در موردش صحبت میکنیم😊 💝 تا بالاخره انسان ها اینقدر "قوی" بشن 💪 ⬅️ که "بخاطر فرار از رنج" بی خیال مبارزه با نفس نشن.... ✔️👆👆🌷
🔔 البته علاوه بر اینکه ما نباید از رنج بترسیم باید "سراغِ برخی رنج ها" هم بریم؛🚶 (خیییلی مهم👆) 🔸🌺◽️
💠 شما دیگه میدونید این رنج اینقدر مهم هست که اگه دنبالش نری ایمان رو هم بهت نمیدن....🚫 ⭕️ این عامل هست که اگه ازش بترسی، دیگه نمیتونی از عقلت اطاعت کنی.... ✅🔹➖☄💖
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم •══•◈• 🌹 •◈•══•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا