*
*نشر پیام صدقه جاریه است*
التماس دعا، ان شاالله با تک تک قدمهاتون برای فرج اقا امام زمان دعا کنید
@saritanhamasir
*هر زائر یک لیوان با دوام*
در سال گذشته تعداد موکب هایی که لیوان یکبار مصرف استفاده میکردند نسبت به سال قبل بیشتر شده بود و معضل زباله مشهود بود . اگر 2 میلیون زائر ایرانی هر کدام در روز 20 لیوان دور بریزند، در طی یک هفته تعداد 280 میلیون لیوان مصرفی تبدیل به کوهی از زباله می شود و هزینه زیادی هم به برادران عراقی تحمیل می کند. اما اگر هر زائر یک لیوان ترجیحا استیل درب دار همراه داشته باشند ضمن رعایت بهداشت از تخریب محیط زیست جلوگیری میشود. لطفا در گروه های مختلف نشر دهید و در ثواب این کار خیر شریک شوید.
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
*فرهنگ عاشورائی
@saritanhamasir
❇️ گذرنامههای فاقد اعتبار، برای زائران اربعین به مدت ۶ ماه تمدید میشود
🔸 میراحمدی معاون وزیر کشور و رئیس ستاد مرکزی اربعین:از بیستم محرم به بعد، ضوابط و مقررات خاصی از جمله در مورد اتوبوسها و خودروهای شخصی اعمال میشود و هیچ امکانی برای عبور این دستگاهها نیست و آنچه در رسانهها اعلام میشود فاقد اعتبار است.
♦️بنا شد گذرنامههایی که کمتر از شش ماه اعتبار دارند و یا حتی فاقد اعتبار هستند با تمهیدات اتخاذ شده توسط پلیس گذرنامه فراجا در مرز به مدت ۶ ماه تمدید شوند و زائران میتوانند بدون نگرانی در مرز گذرنامه خود را تمدید کنند.
♦️ مبلغ بیمه را نسبت به سال ۹۸ ثابت نگاه داشتیم، اما خدمات را ۳۴ تا ۱۰۰ درصد افزایش دادیم.
📸 نمونهای روشن از تفاوت نوع پوشش خبری مغرضانه شبکههای ماهوارهای در مورد ایران و سایر کشورها!
⭕️ سیل در ایران میشود نتیجه ناکارآمدی حکومت اما در عربستان میشود سرازیر شدن آب و ایجاد آبشار همراه با القای زیبایی به ذهن مخاطب!
🔶️ همانطور که میبینید نوع اتفاق و حتی نوع صحنه یکی است اما در عربستان همراه با القای زیبایی و آرامش و به وجود آمدن آبشار است اما در خبر مربوط به ایران میشود سیل و آب گرفتگی که کل ایران را درگیر کرده است!
🔷️ این رسانهها در این مواقع دستور دارند تا با القای گسترش بحران و تشویش ذهن، ناکارآمدی حکومت را به مخاطب القاء کند!
@saritanhamasir
🔸#هادی_مطر (ضارب سلمان رشدی) از که دستور گرفته بود؟
این سوالی است که مطبوعات و رسانه ها به دنبال کشف آن و اثرش بر برجام و حوادث منطقه هستند!
اما هادی نشان داده است که او به یک وظیفه شرعی اش عمل کرده است و از جا و فرد خاصی دستور نگرفته!
توسط دوست ایرانی اش از استاد اصغر طاهرزاده سوال کرده و راهنمایی خواسته و در گفتگو با دوستش میگوید خدایی که به #امام_علی علیه السلام کمک کرد که در خیبر را از جا بکند میتواند به او کمک کند که از بادی گاردها عبور کند!
هادی در عمق آمریکا آن زمان که شهروند آنجاست با پروفایل حضرت آقا به حکم #امام و #آقا عمل میکند. این قدرت فرهنگی و نفوذ منطق و عقلانیت انقلاب است است که آن را نگه داشته.
روی دیگری از این مسئله که فی الواقع حد نصابی از یاران و دوستان #انقلاب که بارش را به دوش میکشند در جغرافیای جهان پراکنده اند و رویش ها پنهان تر از ریزش ها اما مستحکم تر و عریق ترند.
#سلمان_رشدی
✍️ محمدصابر صادقی
🚩 @saritanhamasir
🔸️اولین سفیر کویت در تهران پس از ۷ سال
🔹️کویت بعد از ۷ سال به ایران سفیر فرستاد.
🔹️ "بدر عبدالله المنیخ" سفیر جدید کویت امروز رونوشت استوار نامه خود را تقدیم حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه ایران کرد.
🔺کویت همزمان با حمله به سفارت سعودی در تهران در ۱۲ دی ۹۴ در اعتراض به این اقدام، روابط را به سطح کاردار تنزل داد.
✍به این میگن روابط خارجی درست و منطقی، همه کشورهای همسایه متقاضی رابطه با ایران هستن...نه مثل دولت قبل که فقط منتظر اروپا و آمریکا بود و کشورهای همسایه رو مورد بی مهری قرار داده بود...
🚩 @saritanhamasir
💢 #رئیسجمهور: نمایندگان مجلس از دولت حمایت کنند
🔹 همه بر یک کشتی سوار هستیم؛ ناکامی ما به پای نظام نوشته میشود.
🔹 مقتدای ما سخنی دارد که ما کاملاً به آن باور داریم و آن این است که هیچ مشکلی نیست که راهحل آن در داخل وجود نداشته باشد
#دولتمردمی
🚩 @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :111 پایان هفته
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 112
از طرفی حرف های صمد نگرانم کرده بود.
فردا صبح، صمد زودتر از همه ما از خواب بیدار شد. رفت نان تازه و پنیر محلی خرید. صبحانه را آماده کرد.
معصومه و خدیجه را بیدار کرد و صبحانه شان را داد و بردشان مدرسه. وقتی برگشت، داشتم ظرف های شام را می شستم.
سمیه و زهرا و مهدی هنوز خواب بودند.
آمد کمکم. بعد هم رفت چند تا گونی سیمان را که توی سنگر بود، آورد و گذاشت زیر راه پله. بعد رفت روی پشت بام را وارسی کرد.
بعد هم رفت حمام. یک پیراهن قشنگ برای خودش از مکه آورده بود. آن را پوشید. خیلی بهش می آمد.
ظهر رفت خدیجه و معصومه را از مدرسه آورد. تا من غذا را آماده کنم، به درس خدیجه و معصومه رسیدگی کرد.
گفت: «بچه ها! ناهارتان را بخورید. کمی استراحت کنید. عصر با بابا می رویم بازار.»
بچه ها شادی کردند. داشتیم ناهار می خوردیم که در زدند. بچه ها در را باز کردند. پدرشوهرم بود.
نمی دانم از کجا خبردار شده بود صمد برگشته.
گفت: «آمده ام با هم برویم منطقه. می خواهم بگردم دنبال ستار.»
صمد گفت: «بابا جان! چند بار بگویم. تنها جنازه پسر تو و برادر ما نیست که مانده آن طرف آب. خیلی ها هستند.
منتظریم ان شاءالله عملیاتی بشود، برویم آن طرف اروند و بچه ها را بیاوریم.»
پدرش اصرار کرد و گفت: «من این حرف ها سرم نمی شود. باید هر طور شده بروم، ببینم بچه ام کجاست؟!
اگر نمی آیی، بگو تنها بروم.»
صمد نگاهی به من و نگاهی به پدرش کرد و گفت: «پدر جان! با آمدنت ستار نمی آید این طرف.
اگر فکر می کنی با آمدنت چیزی عوض میشود یاعلی، بلند شو همین الان برویم؛
اما من می دانم آمدنت بی فایده است. فقط خسته می شوی.»
پدرش ناراحت شد. گفت: «بی خود بهانه نیاور من می خواهم بروم. اگر نمی آیی، بگو. با شمس الله بروم.»
صمد نشست و با حوصله تمام، برای پدرش توضیح داد جسد ستار در چه منطقه ای جا مانده. اما پدرش قبول نکرد که نکرد.
صمد بهانه آورد شمس الله جبهه است.
پدرش گفت: «تنها می روم.»
صمد گفت: «می دانم دلتنگی. باشد. اگر این طور راضی و خوشحال می شوی، من حرفی ندارم. فردا صبح می رویم منطقه.»
پدرشوهرم دیگر چیزی نگفت؛ اما شب رفت خانه آقا شمس الله، گفت: «می روم به بچه هایش سری بزنم.»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🎀 @saritanhamasir 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 112 از طرفی ح
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 113
بچه ها که دیدند صمد آن ها را به بازار نبرده، ناراحت شدند.
صمد سربه سرشان گذاشت. کمی با آن ها بازی کرد و بعد نشست به درسشان رسید. به خدیجه دیکته گفت و به معصومه سرمشق داد.
گوشه ای ایستاده بودم و نگاهش می کردم.
یک دفعه متوجه ام شد. خندید و گفت: «قدم! امروز چه ات شده. چشمم نزنی! برو برایم اسپند دود کن.»
گفتم: «حالا راستی راستی می خواهی بروی؟!»
گفت: «زود برمی گردم؛ دو سه روزه. بابا ناراحت است.
به او حق بده. داغ دیده است. او را می برم تا لب اروند؛ جایی که ستار شهید شده را نشانش می دهم و زود برمی گردم.»
به خنده گفتم: «بله، زود برمی گردی!»
خندید و گفت: «به جان قدم، زود برمی گردم. مرخصی گرفته ام. شاید دو سه روز هم نشود.
حالا دو تا چای بیاور برای حاج آقایتان. قدر این لحظه ها را بدان.»
فردا صبح زود پدرشوهرم آمد سراغ صمد. داشتم صبحانه آماده می کردم. گفت: «دیشب خواب ستار را دیدم.
توی خواب کلافه بود. گفتم ستار جان! حالت خوب است؟! سرش را برگرداند و گفت من صمدم.
رفتم جلو ببوسمش، از نظرم پنهان شد.»
بعد گریه کرد و گفت: «دلم برای بچه ام تنگ شده. حتماً توی خاک دشمن کنار آن بعثی های کافر عذاب می کشد.
نمی دانم چرا از دستم دلخور بود؛ حتماً جایش خوب نیست.»
صمد که می خواست پدرش را از ناراحتی درآورد، با خنده و شوخی گفت: «نه بابا. اتفاقاً خیلی هم جایش خوب است.
ستار الان دارد برای خودش پرواز می کند. فکر کنم از دست شما ناراحت است که این طور اسم های ما را به هم ریختید.»
چشم غره ای به صمد کردم و لب گزیدم. صمد حرفش را عوض کرد و گفت: «اصلاً از دست من ناراحت است که اسمش را برداشتم.»
بعد رو کرد به من و گفت: «حتی خانمم هم از دستم ناراحت است؛ مگر نه قدم خانم.»
شانه بالا انداختم.
گفت: «هر چه می گویم تمرین کن به من بگو حاج ستار، قبول نمی کند.
یک بار دیدی فردا پس فردا آمدند و گفتند حاج ستار شهید شده، باید بدانی شوهرت را می گویند.
نگویی آقا ستار که برادرشوهرم است، چند وقت پیش هم شهید شد.»
این را گفت و خندید. می خواست ما هم بخندیم. اخم کردیم. پدرش تند و تیز نگاهش کرد.
صمد که اوضاع را این طور دید، گفت: «اصلاً همه اش تقصیر آقاجان است ها! این چه بلایی بود سر ما و اسم هایمان آوردید؟!»
پدرشوهرم با همان اَخم و تَخم گفت: «من هیچ بلایی سر شما نیاوردم. تو از اول اسمت صمد بود،
وقتی شمس الله و ستار به دنیا آمدند، رفتم شهر برایتان یک جا شناسنامه بگیرم....
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🎀 @saritanhamasir 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو رو قسم به زهرا برگرد
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#سلام_علی_آل_یاسین
🌐 @saritanhamasir
4_316096514810183770.mp3
1.82M
❇️ قرائت دعای "عهــــد"
🌹"روز بیست و یکم"
🗓شروع چله : ۱۴۰۱/۴/۵