eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
10.5هزار ویدیو
334 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
011.mp3
4.46M
11 ❇️ انتظارات خدا از ما آدم ها فرق میکنه 🔸 استاد پناهیان تنهامسیری شوید👇 🇮🇷 @tanhamasiraaramesh
✅ کلا برنامه قطعی نظام این هست که هیچ شبکه های اجتماعی خارجی در کشور فعالیت نداشته باشه مگر اینکه مجوز بگیره که بعیده مجوز داده بشه. 🔶برای همین هیچ گونه پیامرسان خارجی رو روی گوشیتون نصب نکنید. بعد از یه مدت که فیلتر شد کار و زندگیتون مختل نشه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 مهدی لطفی سومین شهید لرستانی مدافع امنیت 🔹 در پی بروز ناامنی های اخیر در سطح کشور و تلاش ماموران پلیس برای حفاظت از جان، مال و نوامیس مردم، استواریکم مهدی لطفی از ماموران انتظامی یگان امداد تهران شب گذشته توسط اغتشاشگران مجروح و در بیمارستان به علت شدت جراحات وارده به درجه رفیع شهادت نائل گردید 🔹شهید لطفی متاهل، دارای یک فرزند هفت ماهه و اهل لرستان بود. 🔸تنهامسیری شوید 👇 🇮🇷 @tanhamasiraaramesh
ما اگه همه اهل جهاد تبیین بشیم دیگه شاهد چنین اتفاقاتی نخواهیم بود... ادامه بحث جهاد تبیین رو تقدیم میکنیم. با عزم بیشتر سعی کنید آموزش ببینید.👇🏼👇🏼
012.mp3
3.64M
12 ✅ همه مربیان باید به مخاطبین خودشون آموزش بدن که دین پیچیده هست 🔹 در روایات هست که مومن باید هفته ای یک روز رو به یاد گرفتن دین اختصاص بده... 🔸 استاد پناهیان تنهامسیری شوید👇 🇮🇷 @tanhamasiraaramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
013.mp3
4.19M
13 ⭕️ انسان موجودی هست که خیلی جدل میکنه و برای اشتباهاتش مدام توجیه میاره! 🔸 استاد پناهیان تنهامسیری شوید👇 🇮🇷 @tanhamasiraaramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ رویش های انقلاب اسلامی.... 🔸 خداوند به نسل دهه نودی ما قدرتی میده که ان شالله زمینه ساز ظهور امام زمان علیه السلام خواهند بود... 🔸تنهامسیری شوید👇 🇮🇷 @tanhamasiraaramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت_دلبر 🔍 #قسمت_هجدهم امیر انتخاب من بو
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان 🔍 عمه فاطمه برایم مادری کرد. راه ‌و رسم زندگی را یادم داد. فرمول‌های او ، درس‌های روان‌شناسی و آموزه‌های دینی هم ابزاری بودند برای ساختن زندگی پرآشوب من. خیلی سال بعد متوجه شدم که عمه فاطمه آن روزها با امیر هم جداگانه صحبت می‌کرده خدایا چقدر مدیون این زن هستم. اما نقطه عطف زندگی من جایی حوالی قم رقم خورد ... هر اتفاقی افتاد در آن سفر جمکران بین من و امام ‌زمان افتاد ... سفری که به اصرار معصومه خانم و با هزار التماس از امیر نصیبم شد . خدای من آن شب با قلب من چه کردی ؟؟؟ هوای خنک پاییزی بود... تنها وسط شلوغی حیاط میخ‌کوب شدم صدای مداحی وسط حیاط مسجد پخش بود... گل نرگس... گل نرگس ... تمام قلبم به یکباره .... در یک آن ... در یک لحظه... از عشق صاحب‌الزمان عج لبریز شد ... سرشار شد... آتش گرفت... تا آن لحظه انگار نمی‌دانستم او هست ... انگار نمی‌دانستم بین ماست... آن لحظه وجودش را با تمام سلول‌های بدنم حس کردم ... بی‌حال شدم... مست شدم ... عاشق شدم... عاشق معشوقی که : زیباترین... بهترین... قوی‌ترین و محبوب‌ترین مرد عالم است ... خدایا قلب طیبه طاقت این عشق را دارد ؟! چه کردی با من ؟! بعد از آن فقط به عشق او نفس زدم تلاش کردم به عشق او بخشیدم به عشق او امیر را... به عشق او.... مرتضی را ... به عشق او... حال تازه عاشقی را داشتم که فقط و فقط خواهان جلب توجه محبوب است و بس... یکی از روزهای پاییزی بود ، تازه از دانشگاه برگشته بودم با معصومه خانوم و بچه‌ها تلفنی صحبت کردم و مشغول تهیه شام شدم. امیر گاهی زود و گاهی دیر می‌آمد. شغلش آزاد بود و زمان مشخصی نداشت . اما همیشه قبل‌ از حرکت تماس می‌گرفت و اگر چیزی لازم داشتم تهیه می‌کرد. آموخته بودم که زن باید برای همسرش خود را آراسته کند ، به سمت میز آرایشم رفتم ، از بهترین لوازم آرایش آن زمان روی‌میز و داخل کشوها بود ، نشستم و مشغول شدم ... سختم بود اما باید این کار را انجام می‌دادم ... یاد احادیث و آیاتی افتادم که در این رابطه خوانده بودم... یاد پدرم که همیشه می‌خواست که بی‌نقص باشم و یاد مرتضی که باید با تمام قوا از ذهنم پس می‌زدم ... همیشه و به ذاته استعداد آرایش و رقص و لوندی های زنانه را داشتم اما تا آن زمان نمی‌خواستم برای همسرم ، برای امیر از این استعداد خودم استفاده کنم . مشاوره‌ها باعث شده بود که تسلیم شوم ... حالا عاشق شده بودم ... عاشق مولایم که من را با امیر می‌خواست ... عاشق امام زمانم که مانیفست او این جمله بود : "جهاد زن خوب شوهرداری اش است " پس برای جلب محبوب چاره ای جز جلب نظر امیر را نداشتم. در دنیای آن زمان ما طلاق وجود نداشت و من هم توان جنگیدن نداشتم ... خسته‌تر از آنی بودم که برای بدست آوردن آنچه که می‌خواهم بجنگم... آرایشم تمام شد رفتم و لباس زیبایی که در خرید عروسی برایم گرفته بودند پوشیدم ... کفش‌های مجلسی را پا کردم . جواهراتم را انداختم . یک دل سیر زاااار زدم و با خدا معامله کردم: + خدایا فقط به‌خاطر تو ... چون‌که می‌دونم دوست داری خوب همسرداری کنم... خدایا دلم چیز دیگه‌ای می‌خواد اما تسلیم تو هستم ... عشق به امام‌زمان از من زن دیگری ساخته بود زنی که هدف داشت ، انگیزه داشت. هیچ‌وقت حالت چشم‌های امیر را فراموش نمی‌کنم از در که وارد شد خشکش زد ، محو من بود با کمی حیا به سمتش رفتم دست‌هایش را گرفتم : +چی شده چرا ماتت برده؟؟؟ با تعجب گفت : _ طیبه خودتی ؟؟؟ بعد دست‌پاچه گفت : _امروز چه روزیه؟؟؟ نکنه تولده ؟؟؟ نه بابا چه گیجم من... بعد با دست محکم به پیشانی زد : _چقدر خرم من.. نوکرتم ... حتما دارم خواب می‌بینم ... الان آهاااا الان از خواب می‌پرم... منم که برای اولین‌بار از مزه‌پرانی او خنده‌ام گرفته بود با ناز و ادا گفتم : +نه خواب نیستی هیچ مناسبتی هم نداره فقط خواستم بهت بگم که ... جدی شدم با جدیت ادامه دادم: + که بدونی خیلی مدیونت هستم ... خیلی زحمت ما را کشیدی ... خیلی باهات بداخلاقی کردم... خیلی صبوری کردی... هیجان‌زده مثل پر کاه بلندم کرد و گذاشت روی اپن : _خب خب دیگه چی می‌خوای بگی ... اصل حرفتو بزن بگو ببینم الان قلبم وایمیسه... با خجالت گفتم: + هیچی به خدا فقط می‌خواستم ازت تشکر کنم... دیگه روی زمین بند نبود ، رفت و ضبط را روشن کرد . بین آن‌همه کاست گشت و یکی را انتخاب کرد و گذاشت دست‌های من را گرفت و دورتادور سالن می‌رقصید و می‌چرخید و قربان‌صدقه ام می‌رفت. ✍ صالحه کشاورز معتمدی ... ✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀ 🏖 @tanhamasiraaramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
! شوقِ دیدارِ سَ ر رفت زِ پیمانه ما کِی قدم می‌نهی ای به ویرانه ما؟! ما هنوز ای نفست گرم، پر از تاب و تبیم سر و سامان بده بر این دلِ شوریده‌ی ما ❤️ @tanhamasiraaramesh ♥️
"سه شنبه"﷽" "۱۰۰مرتبه" ✨یا ارحم الراحمین✨ ✨ای مهربان ترین مهربانان✨ 🌙دیگرگناه نمی کنم 🌙 🌻 🌹 سلام صبح زیباتون بخیر امروزتون پر از موفقیت و پر از اتفاقات زیبا براتون روزی پر از لطف خداوند دلی آرام ، زندگی گرم و یک دنیا سلامتی آرزومندم 🌹سه شنبه تون زیبـا و در پنـاه خـدا 🇮🇷 @tanhamasiraaramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 برای اینکه ببینی چقدر تونستی توی مبارزه با نفس موفق عمل کنی 💪✌️ 🌺 همون روز اول برو درِ خونه امیرالمومنین، ببین به حضرت تواضع میکنی یا نه؟ ✅ ببین اینکه میخوای عبد خدا بشی رو نمیتونستی نپذیری 📌 اما آیا حاضری "دستور و برتری" حضرت رو بر خودت بپذیری یا حسادت میکنی؟❓ ⚠️ آیا هنوز تکبّر و برتری طلبی روحی داری؟ 🔹⭕️🔸🔹
🌷 اگه واقعاً عبد خدا شده باشی، میری درِ خونه خدا و میگی: "خدایا شما چه کسی رو دوست داری؟ من نوکر اون هم هستم....."😌❤️ 👆فرق بین "عبدِ حقیقی و عبدِ دروغین" اینجا مشخص میشه 🌺💕🌺
🔰 یکی از آیات عجیبِ قرآن در موردِ "امتحانِ " هست 🌹 خداوند متعال میفرماید: ✨ای پیغمبر به خدای تو قسم اگر سنگین باشد برای کسی که حرف تو را بپذیرد، او ایمان ندارد....✨ *{ فَلاٰ وَ رَبِّكَ لاٰ يُؤْمِنُونَ حَتّٰى يُحَكِّمُوكَ فِيمٰا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاٰ يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّٰا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً }* 📖 سوره مبارکه نساء/ آیه ۶۵ ♻️⭕️♻️
🏵 برای اینکه معلوم بشه که انانیّت و تکبرت کاملاً از بین رفته 🔹باید علاوه بر اینکه حرفِ خدا رو گوش میدی 🔸"به حرفِ کسی که خدا ولیّ تو قرار داده هم گوش بدی"✔️ 👆اینجوری واقعاً حالِ هوای نفست گرفته میشه و "دیگه ذره ای هوای نفس نخواهی داشت..."👌 ✅👆👆👆
🌱 آدم اگه حرف خدا رو بخواد بپذیره شاید زیاد سخت نباشه ⚠️ امّا اگه قرار شد حرفِ یکی از همنوعانِ خودش رو بپذیره واقعاً براش سخت میشه مگر اینکه واقعاً خودسازی کرده باشه 💎 🔔 هر یک از ما یه نگاهی به قلبِ خودمون بکنیم ببینیم که چقدر حرفِ رو میپذیریم؟؟؟ ✅🔶🌺