eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
334 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
477.1K
🔸تنهامسیری شوید👇 🇮🇷🏴 @tanhamasiraaramesh
🌺 امروزی تو تشیع شهید مویدی شیراز عزیزان تنها مسیری رو اینطوری پیدا کردیم و یکی از دوستان تنها مسیری رو با خانواده مون بردیم تشییع شهید .. حضور و شناخت افراد هم عقیده مون واقعا قوت قلبه خدا حفظ شون کنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌💥 تحلیل رهبر انقلاب از طراحیِ عناصر پشت صحنه‌ی اغتشاشات: بدون شک این بساط شرارت جمع خواهد شد 🔹آنهایی که پشت صحنه اغتشاشات را دارند می‌چرخانند، می‌خواستند مردم را در صحنه بیاورند؛ حالا که نتوانستند، می‌خواهند شرارت کنند بلکه بتوانند مسئولین کشور را و دستگاه را خسته کنند. اشتباه می‌کنند؛ این شرارت‌ها موجب می‌شود مردم خسته بشوند، از آنها بیزارتر بشوند، از آنها متنفّرتر بشوند. حالا که مردم از این اشرار متنفّرند. ادامه‌ی این کار موجب می‌شود تنفّر مردم بیشتر بشود. 🔹حالا، مطلب اوّل اینکه حوادثی از این قبیل، بله، برای مردم مشکل درست می‌کند، در خیابانها دکّانت را باید ببندی، ماشینت را باید نگه داری، چه کنی، مشکلاتی درست می‌کند، جنایتهایی هم انجام می‌دهند، تخریب می‌کنند، چه می‌کنند، لکن اینهایی که در صحنه هستند و آنهایی که پشت صحنه هستند، بسیار حقیرتر از آن هستند که بتوانند به نظام آسیب بزنند. 🔹این بساط شرارت جمع خواهد شد بدون شک آن وقت ملت ایران با نیروی بیشتر، با روحیه‌ی تازه‌تر وارد میدان، در میدان به پیشرفت ادامه خواهد داد. 🔸تنهامسیری شوید👇 🇮🇷🏴 @tanhamasiraaramesh
📩 قدرتهای دنیا هروقت به فکر گزینه‌های روی میز و نظامی بیفتند، به یاد دفاع مقدس خواهند افتاد / ممکن است بیایید جلو امّا پای‌بند خواهید شد و پدرتان در می‌آید 🔻طبیعت یک ملت با ایمان همین است: بله برایش حادثه پیش می‌آید امّا از حادثه که ممکن است تهدید باشد برای خودش فرصت درست میکند‌. از صدر اسلام تا الان هم همین‌جور بوده است. 🔹 قدرتهای دنیا هر وقت به فکر این بی‌افتند که به قول خودشان روی میز همه چیز دارند و برگهای جدیدی روی میز هست و یکی از برگها برگهای نظامی است و... هر وقت به فکر این بی‌افتند، به یاد هشت سال جنگ تحمیلی خواهند افتاد. میدانند ملت ایران شکست نمیخورد. بارها ملت ایران به مخالفین خودش، به آمریکا و به دیگران گفته است که شما آمدنتان با خودتان است، اما رفتن‌تان دیگر با خودتان نیست؛ ممکن است بیایید جلو امّا پای‌بند خواهید شد و پدرتان در می‌آید. 🔺ملت ایران از تهدید جنگ تحمیلی این استفاده را کرد و استفاده‌شان این بود که انگیزه‌شان بیشتر شد. ۱۴۰۱/۸/۲۸ 🏷 🇮🇷🏴 @tanhamasiraaramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 رهبر معظم انقلاب امروز در دیدار مردم اصفهان: 🔶اینهایی که در صحنه هستند و آنهایی که پشت صحنه هستند، بسیار حقیرتر از آن هستند که بتوانند به نظام آسیب بزنند. ــ ✅ این بساط شرارت جمع خواهد شد.
همونطور که عرض کرده بودیم این سر و صداهای دشمن نباید ما رو بترسونه. اونا واقعا هیچی نیستن. بله اگه توی آشوب ها میدیدیم چند هزار نفر از مردم همراهی میکنند واقعا اوضاع سخت میشد. واقعا جای نگرانی داشت ولی الان که یه عده چند نفره میان و خرابکاری میکنن و فرار میکنند واقعا جای نگرانی نداره 🔸🔹🔷🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ دوربین مخفی واکنش واقعی مردم به توهین اوباش به عمامه روحانیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ این ۱۰۰ ثانیه را از آقا بشنوید تا دل‌تان قرص شود؛ 👈 این بساط شرارت جمع خواهد شد. یاد بگیریم صحنه را واقعی ببینیم. یاد بگیریم همیشه - حتی در دل بحران‌ها - صحنه را از بالا نگاه کنیم. الحمدالله علی هذه النعمه 🤲 🤲 🇮🇷🏴 @tanhamasiraaramesh
دورهمی خواهران تنها مسیری در امامزاده محمد کرج وبا عرض ارادت در خدمت خانواده شهیدسید روح الله عجمیان بر سر مزار شهید مظلوم
12.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای اهل حرم وقت دفاع از حرم ماست پر از خون علم ماست🍃 حاج مهدی رسولی 🏴🇮🇷 @tanhamasiraaramesh
recording-20221119-182513.mp3
1.26M
❇️ چرا خودسازی ما و کار تربیتی بر روی فرزندانمون خیلی مهمه حاج آقا حسینی 🔸تنهامسیری شوید👇 🇮🇷🏴 @tanhamasiraaramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
InShot_۲۰۲۲۱۱۱۹_۲۲۰۰۱۲۷۹۰_۱۹۱۱۲۰۲۲.m4a
12.09M
📚شبهای پاییز با داستان حضرت دلبر با صدای نویسنده : ✍صالحه کشاورز معتمدی 🇮🇷🏴 @tanhamasiraaramesh
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🏖 @salehe_keshavarz ✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت_دلبر 🔍 #قسمت_سی_و
🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان 🔍 وقتی که محمد ایران بود ساعتها با هم صحبت میکردیم پسر تحلیل گر من به خوبی زیر دست سید رشد کرده بود ارادت خاصی به سردار سلیمانی داشت و همیشه خودش را فدایی مردم و رهبر می دانست دلم قنج میرفت برای اینهمه بصیرتش... گاهی هدا سر به سرش می‌گذاشت و در کارش چرا می آورد ، ولی در نهایت او هم تسلیم این میزان عشق و ایمان محمد به راهش می شد . یکی از شبهای اواخر فروردین ماه ساعت حدود یک نیمه شب بود و داشتم داخل تلگرام به گروه‌های دانشجویانم رسیدگی میکردم که مرتضی پیام داد : _سلام شب بخیر تا حالا سابقه نداشت که به صورت خصوصی پیام ارسال کند ، نگران شدم با نگرانی پاسخ دادم : + سلام محمد و آقا رسول خوبن ؟ استیکر خنده فرستاد و گفت: _ بله مادر نگران ، محمد و ما خوب هستیم ان شاالله دو روز دیگه برمیگردیم خیالم راحت شد ولی کمی استرس داشتم + خب به سلامتی ان شاالله در خدمتم... _ خواستم حالتونو بپرسم، اون شب با اون حال بد رفتید داخل اتاقم و تنها بودم ، آخر شب مردی که سالها عاشقش بودم داشت حالم را می‌پرسید ، حال عجیبی بود ، از زیر ترکهای کویر روحم انگار جوانه ای میخواست سر بلند کند ولی من با چکمه های آهنین بالا سرش ایستاده بودم تا هر جوانه ای را زیر پا له کنم ... پس راهی جز تلخی نمی‌ماند مرتضی مثل من تنها نبود که راحت با او حرف بزنم ، رسمی گفتم : .+ سپاسگزارم ، من عذرخواهی میکنم اون روز حالم مساعد نبود مهم نیست _ مهمه میدونید که برای من حال شما مهمه سکوت کردم بعد نوشتم +این لطف شماست ولی واقعا مهم نیست _ مگه میشه الان برای من یه اتفاقی بیوفته برای شما مهم نیست + تنتون سلامت سایه تون سر خانواده حال شما قطعا برای خانوادتون مهم تره و به من چندان مربوط نیست _ آها ... که اینطور پس من اشتباه کردم که حالتونو پرسیدم؟ + شما لطف کردید ولی خب حال من هم به خانواده خودم بیشار مربوطه _ بسیار خوب ... پس شبتون بخیر + شب خوش دلم میگفت طیبه احمق طیبه گیج چقدر تو ... تو که دلت براش پر میزنه ولی عقلم آفرین بهت مثل همیشه ، ببین خدا چی میپسنده بین دل و عقلم جنگ شده بود ولی باید عقل برنده میشد چون نظر عقل به نظر خدا نزدیک بود قطعا خدا راضی نبود من و مرتضی به خاطر دل خودمون به جان دل راحله و ۶ تا بچه بیوفتیم ... از طرفی هم عمق وجودم خوشحال بودم از اینکه هنوز حالم برای مرتضی مهمه فردا صبح باید میرفتم دانشگاه تدریس داشتم رفتم جلوی آیینه چقدر زیر چشمهام سیاه شده و چقدر خسته بودم دستم را روی پیشانی گذاشتم بازم تب همان تبی که سالها قبل سالها با فکر مرتضی به جانم میوفتاد صورتم را با آب سرد شستم و رفتم تا خودم را با کار و کار و کار خفه کنم ... عمه فاطمه پیام داد و نهار دعوتم کرد رستوران خلوتی بود زودتر من رسیده بود عمه همیشه فعال و سرحال من آن روز از هر دری حرف زد من ولی تب زده بودم میدانم پریشانی مرا از حفظ است تلاش زیادی برای گمراه کردنش نکردم او مرا خوب می‌شناخت. دست‌هایم را گرفت : _ طیبه جانم جنگیدن همیشه با ماست جنگ بین دل و عقل شیرینه به مادر رسیده بودم اشکهایم غلطید + ممنونم که هستید خوبم نگرانم نباشید _ گلم تو خودت استادی ولی بهم حق بده که نگرانت بشم هم نگران تو ، هم نگران پاره تنم نمیخوام اینبار کنار وایسم و ببینم روزگار شما دو تا رو دور بزنه با حالتی کلافه گفتم + نگید عمه جان روزگار برای ما دو نفر برنامه ای نداشته و نداره چیزی نیست که شما در جریان نباشید شما در متن زندگی ما هستید ولی خب من پیرو عقلم و عقلم پیرو خواست خدا و امام زمانم ان شاالله _ خدا حفظتون کنه جز این هم انتظاری ازت نداشتم فقط به خودت صدمه نزن لطفا دنیا آنقدرها هم سخت نیست خدا کمکت میکنه با حرفهایش آرام شدم قوت گرفتم باید در مقابل این حجم نفس که بر من غلبه کرده بود ایستادگی میکردم باید حال خودم را می‌گرفتم تا با حال شوم باید مبارزه سختی با نفس میکردم گاهی نمی‌خواهی و نمی‌شود حرفی نیست ولی اگر تمانا باشی و به خاطر خدا بگویی نه تولید ارزش کرده ای رفتم خانه دوش گرفتم غذای خوب پختم و با هدا وقت گذراندم باید فراموش میکردم که یک نفر در خارج از این مرزها به فکر من است باید حواسم را پرت میکردم دو روز بعد محمدم آمد اما آن محمد همیشگی نبود ✍ صالحه کشاورز معتمدی ... 🏴🇮🇷 @tanhamasiraaramesh