#ارسالی_تنهامسیریها 🌺
سلام حاج اقا...خداخیرتون بده بابت فایل صوتی ازحاج اقاپناهیان...
من چهل سال دارم ولی واقعاتاحالانمیدانستم جایگاه حضرت معصومه بین ماشیعیان ازچه نظروالاست،فقط فکرمیکردم به این خاطرکه فرزندامام معصوم هستند...حتی بعضی وقتهاباخودم میگفتم خیلی امامزاده هافرزندامام معصومندچرااینقدربه مقام حضرت معصومه بهاداده شده.....دوم اینکه درمورددانشجوی دینی هم نکته بسیارجالبی حاج اقافرمودندازاین به بعدازدانشجوی دینی استفاده کنیم حساسیتهانسبت به روحانیت کمتربشه
11.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رصد لحظه به لحظه اغتشاشات با پهپادهای امنیتی در بابلسر و محفل انس با گونی
مواظب تاکسیها باشید 😉
🇮🇷 @tanhamasiraaramesh
🔶 در مورد آقای پویانفر حرف و بحث زیاده.
ولی بنده احساس میکنم بهتره ایشون رو توی بغل دشمن هل ندیم.
✅ خیلی خوبه که دلسوزان نظام برن باهاش صحبت کنند و نکاتی که ابهام دارن روشن بشه.
ایشون برای شهدای اخیر مداحی های خوبی خوندن. به نظر میرسه باید بهشون کمک کرد
تقریبا میشه گفت اکثر کسانی که این روزها ظاهرا ضدانقلاب شدن دچار سوء تفاهم هستن.
🔶برای همین رهبر انقلاب باز هم روی جهاد تبیین تاکید کردند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #استوری
✅ همه با هم این راه را طی میکنیم...
🔶 ما برای کمک خیریه به تعدادی از دانش آموزان نیازمند برنامه داریم تا تعداد 100 تا بسته آموزشی و لباس تهیه کنیم و به دانش آموزان برسونیم
❇️ بزرگوارانی که میخوان در این کار خیر شرکت کنند مبلغ مورد نظرشون رو به شماره کارت زیر واریز کنند
5892-1013-6167-8754
سید محمد باقر حسینی، بانک سپه
🌹 هر کسی هرچقدر میتونه در این کار جمعی حضور داشته باشه.
ممنون از همگی
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
هدیه میڪنیــم به روح پاک و مطهر حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها ❤️🌹
🔸تنهامسیری شوید👇
🇮🇷 @tanhamasiraaramesh
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
بیا بیا که غلام تو ام بیا ای دوست
اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو
به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست
چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد
به شرعم از تو ستانند خونبها ای دوست
هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی
ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست
بساز با من رنجور ناتوان ای یار
ببخش بر من مسکین بینوا ای دوست
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷 @tanhamasiraaramesh
#صبحتان_بخیر_حضرت_آرامش_دلم
📚داستان کوتاه
روزی پدر و پسری بالای تپهای خارج از شهرشان ایستاده بودند و آن بالا همان طور که شهر را تماشا میکردند با هم صحبت میکردند.
پدر میگفت: اون خونه را میبینی؟
اون دومین خونهایه که من تو این شهر ساختم.
زمانی که اومدم تو این کار فکر میکردم کاری که میکنم تا آخر باقی میمونه...
دل به ساختن هر خانه میبستم و چنان محکم درست میکردم که انگار دیگه قرار نیست خراب شه...
خیالم این بود که خونه مستحکمترین چیز تو زندگی ما آدماست و خونههای من بعد از من هم همینطور میمونن.!!
اما حالا میدونی چی شده؟
صاحب همین خونه از من خواسته که این خونه را خراب کنم و یکی بهترش را براش بسازم...
این خونه زمانه خودش بهترین بود ولی حالا...!
این حرف صاحبخونه دل منو شکست ولی خوب شد...
خوب شد چون باعث شد درس بزرگی را بگیرم....
درسی که به تو هم میگم تا تو زندگیت مثل من دل شکسته نشی و موفقتر باشی...
پسرم تو این زندگی دو روزه هیچ چیز ابدی نیست، تو زندگی ما هیچ چیزی نیست که تو بخوای دل بهش ببندی جز خالقت.
چرا که هیچچیز ارزش این را نداره و هیچکس هم چنین ارزشی به تو نمیتونه بده...
"فقط خدایی که تو را خلق کرده ارزش مخلوقش را میدونه و اگر دل میخوای ببندی همیشه به کسی ببند که ارزشش را بدونه و ارزشش را داشته باشه 👌"
🇮🇷 @tanhamasiraaramesh