🌹🌺🌷🌼🌸🍁
🍃 بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود خاص خداوند بر اهالی معرفت
روزتون متبرک به الطاف الهی
ان شاءالله که حال دلتون خوب خوب و تمامی روزهاتون
عالی باشه
✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨
حلول ماه مبارک رمضان ، بهار قرآن ، ماه دلدادگی
و عبادتهای عاشقانه ، نیایشهای عارفانه
و بندگی خالصانه را به شما سروران گرامی تبریک عرض میکنم.
با اولین قسمت از مبحث شیرین و مفید #نقدی_بر_قانون_جذب
در خدمتتون هستیم.
🌹🌺🌷🌼🌸🍁
#کنترل_ذهن برای تقرب 46
" #نقدی_بر_قانون_جذب "
بخش اول
🔶 یکی از سوالاتی که ممکنه با یادگیری درس های #کنترل_ذهن پیش بیاد اینه که این درس ها چه تفاوتی با مباحث قانون جذب و راز ثروت و اینجور موارد داره.
آیا اصلا تفاوتی هست؟ اگه هست تفاوت ها چیه؟
در این مورد چند تا نکته وجود داره که باید بهش دقت بشه:
🔷 اول اینکه مهم ترین تفاوت بین این دو مبحث در نامگذاری اون ها هست.
👈 کنترل ذهن برای #تقرب کاملا مشخص میکنه که انسان باید کنترل ذهن خودش رو "برای تقرب بیشتر به پروردگار" به دست بگیره.
✅ در واقع هدف نهایی کنترل ذهن و همه ی کار های یک انسان مومن "تقرب به پروردگار" هست.
🔴 در حالی که در قانون جذب هدف خاصی برای این کار در نظر گرفته نشده و هدف کنترل ذهن به خواسته های انسان ها بستگی داره
🔷 همونطور که گفتیم انسان ها دارای دو دسته تمایلات #عمیق و تمایلات #سطحی هستن و هر انسانی که بیشتر به دنبال تمایلات #عمیق خودش بره موفق تر خواهد بود.👌
✅ در واقع در بحث کنترل ذهن برای تقرب، هدف اصلی بحث، رسیدن به خواسته های #عمیق انسان هست. اونم "عمیق ترین خواسته" و علاقه انسان یعنی نزدیک شدن به منبع اصلی قدرتهای عالم یعنی خداوند متعال.
✅😊در واقع ما قراره به بالاترین خواسته دلمون برسیم.
🔴 ولی در قانون جذب عمدتا اهدافی که انتخاب میشه تمایلات #سطحی انسان هاست که معمولا هم به #ضررشون تموم میشه.
علاقه های سطحی مثل علاقه به پولدار شدن و ماشین و خونه و ...
🔵 اگه کسی بتونه ذهن خودش رو در جهت تقرب کنترل کنه، علاوه بر اینکه به رضایت و بندگی پروردگار نزدیک میشه
حتی به خواسته های مادی خودش مثل پول و ماشین و خونه و.... هم حتما خواهد رسید.
👌✅ چون که صد آمد نود هم پیش ماست!
حالا که تو میخوای چرا کم میخوای؟ چرا بالاترین لذت ها رو نمیخوای؟
😒
خدا که بخیل نیست! زشته ازش کم بخوای.
🔴خدا بدش میاد "از کسی که به کم قانع باشه" و هدفش فقط رسیدن به لذت های سطحی باشه
عالم هستی از چنین افرادی متنفر هست...
🔴 نکته بعد اینکه قانون جذب بر خلاف حرفایی که گفته میشه، اصلا علمی نیست و علم روز دنیا هم چنین فرضیه هایی رو قابل قبول نمیدونه.
🔶 صرفا به عنوان برخی نظریه های شبه علمی در موردش بحث شده. این قانون نزدیک به 150 سال قبل توسط شخصی به نام فینیاس کویمبی مطرح شد و هیچ وقت هم به اثبات نرسید.
🔷 در حال حاضر هم افراد زیادی در دنیا هستن که مشغول تبلیغ قانون جذب هستن ولی چنین افرادی بیشتر برنامشون جذب ثروت برای خودشون هست تا آموزش قانون جذب.
✅ اما بحث کنترل ذهن برای تقرب یه بحث دینی و قرآنی و با مبانی محکم هست که باعث "رشد چند بُعدی" فرد میشه.
💢در حالی که قانون جذب به تمام زوایای وجودی انسان توجه نمیکنه. خصوصا به مقدارت و امتحانات الهی توجهی نداره و صرفا مخاطب رو در یه فضایی مثل هیپنوتیزم نگه میاره.
در واقع مثل یه مسکن عمل میکنه.
آدم عاقل اگه توی بدنش دردی ایجاد بشه سعی میکنه که درمانش کنه. واقعا نمیشه که آدم بخواد برای همیشه مسکن مصرف کنه!
🔴 اینکه انسان بخواد رنج ها و سختی های قطعی زندگی رو نادیده بگیره و خوشخیالانه روی چیزای خوب تمرکز کنه فقط یه جور پاک کردن صورت مساله هست.
🌹 انسان مومن یه نگاه واقع بینانه به زندگی داره. بله نگاه مثبت رو حتما انسان باید داشته باشه
کما اینکه در روایات ما فرمودن که انسان مومن همیشه باید فال نیک بزنه. انسان مومن باید نگاه مثبت به عموم افراد داشته باشه:
پیامبر اکرم میفرماید: لیس منا من تطیر أو تطیّر له.
🔺 شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج 19، ص 373.
✅ البته نسبت به کفار و دشمنان خدا اتفاقا باید نگاه منفی داشته باشه تا اسیر حیله های اون ها نشه.
💢 ولی در قانون جذب به طور کلی میگن به همه چیز مثبت نگاه کن.
🔴 بعد میبینی که طرفداران قانون جذب عموما به مذاکره و برجام رای میدن و باعث بدتر شدن و بیشتر شدن مشکلات میشن! یه خوشخیالی بچگانه که ریشه در همین قانون ناقص جذب داره...
فعلا تا همین جا باشه.
موارد دیگه رو هم ان شالله در روزهای آینده تقدیم میکنیم.
🌹 شما هم میتونید در مورد تفاوت های بیشتر این دو بحث بیشتر فکر کنید بعد ببینید چقدر با مطالبی که گفته میشه مطابق هست.
✅ برای ما این مهمه که #تفکر شما رو شکوفا کنیم نه اینکه صرفا هی بهتون اطلاعات بیشتر بدیم.
خودتون فکر کنید...
پاینده و سربلند باشید زیر نگاه مهربان خداوند
🌺🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🌺
حاج آقا حسینی
@saritanhamasir
☝️☝️☝️☝️
#تنها_مسیر_آرامش
#نقدی_بر_قانون_جذب
#جلسه_اول
قانون جذب علم نیست و افرادی آموزش میدن صرفا برنامشون جذب ثروت
خودشون هست تا آموزش قانون جذب .
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#کنترل_ذهن برای تقرب 46 " #نقدی_بر_قانون_جذب " بخش اول 🔶 یکی از سوالاتی که ممکنه با یادگیری درس ها
☝️☝️☝️☝️
#تنها_مسیر_آرامش
#نقدی_بر_قانون_جذب
#جلسه_اول
قانون جذب علم نیست و افرادی آموزش میدن صرفا برنامشون جذب ثروت
خودشون هست تا آموزش قانون جذب .
record۲۰۲۱۰۴۱۳۲۲۵۵۳۷.3gpp
6.69M
☝️☝️☝️☝️
#تنها_مسیر_آرامش
#نقدی_بر_قانون_جذب
#جلسه_اول
قانون جذب علم نیست و افرادی آموزش میدن صرفا برنامشون جذب ثروت
خودشون هست تا آموزش قانون جذب .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان نتانیاهو خطاب به ایران
🔴 شما نمیتوانید ما را نابود کنید ما رسانه شما، فضای مجازی و غذای شما و... را دست گرفتهایم
❌ ببینید چگونه سیستم زندگی ما در این فضای مجازی و تغذیه بهدست دشمن افتاده ولی عدهای هنوز میگویند شما توهم توطئه دارید...!!
#لزوم_شبکه_ملی_اطلاعات
#حدف_جاسوس_افزارهای_صهیونیستی
🇮🇷 @saritanhamasir
▪️دولت کنونی از ناکارآمدترینها در چند دهه اخیر بوده و یکی از عللش، مالهکشهای بودند که در پوشش حرفهای آکادمیک، ناتوانیها و اشتباهاتش را تئوریزه میکردند و میکنند.
از این مدعاهای بیاساس درس بگیریم و با خودسریهای فردی، فردای کشور را در #انتخابات۱۴۰۰ دوباره به باد ندهیم!
فرشاد مهدیپور
#مدیریتپاک
#دولتجوانمومنانقلابی
🇮🇷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽⚠️ آبادانی کشور حاصل چه تفکری هست؟
🇮🇷 حضرت امام خامنهای(حفظه الله):
زمینه را برای روی کارآوردن دولت جوان مومن انقلابی آماده کنید بنده معتقدم که بسیاری از نگرانی های شما پایان خواهد یافت 🇮🇷
🗳 اینبار درست انتخاب کنید
🇮🇷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️میگم یڪ وقت زشت نباشھ ما ماسڪ نمیزنیم و پروتکل هارو رعایت نمیکنیم
بعد یکی دیگه☝️ به جای ما خجالت میڪِشھ!😰😔😒
#ماسک_میزنم
#فاصله_گذاری_اجتماعی
#در_مقابل_دیگران_مسؤلم
🇮🇷 @saritanhamasir
🔴من حامی محمد هستم . بیایید من را هم محاکمه کنید.
🇮🇷 @saritanhamasir
🔴چرا دکتر محمد با خبر 20:30 مصاحبه نکرد؟
🔹فکر میکنید چرا دکتر سعید محمد با خبر بیستوسی مصاحبه نکرد؟ او برای حفظ شأن و آبروی سپاه ترجیح داد دست به یک #سکوت_عزتمندانه بزند، تا هیچ خدشهای به این نهاد مقدس وارد نشود.
🔴فصل بیداری ملت(دکتر سعید محمد)
🇮🇷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دکتر سعید محمد برای کشاورزی کشور چه برنامه هایی دارد؟
یک انقلاب بنیادین در بخش کشاورزی ایران رخ خواهد....
#روایت_سازندگی
🇮🇷 @saritanhamasir
🍂🌼🌷🍁🌸🌺🌹ا
برنامه هفتگی #تنها_مسیر_آرامش (راز حیات برتر)
#تحت_تشکیلات_جهانی #تنها_مسیر_آرامش
از کتابهای استاد پناهیان و انتخاب مطالب از استاد سید محمد باقر حسینی
و استاد صالحه کشاورز معتمدی
#کنترل_ذهن_برای_تقرب __ شنبه ها و سه شنبه ها
#خانواده_متعالی ________ یکشنبه ها و چهارشنبه ها
#نقدی_بر_قانون_جذب __دوشنبه ها و پنج شنبه ها
#آداداب_زندگی #ادب ____ جمعه ها
#رمان_دختر_شینا ______ هر شب
#انتخابات_1400 ______ هر روز
#دنیای_مدیریت_مؤمنانه_____
عرض خیر مقدم به تمامی بزرگوارانی که به دوستان ارزشی خود پیوستند.
ممنونیم از همراهی شما سروران گرامی ، به همتون افتخار میکنیم .
نظرات ، پیشنهادات و انتقاد شما را با گوش جان پذیرا هستیم .
آیدی @ashkae
🌹🌺🌸🍁🌷🌼🍂
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
رمان دوم #دختر_شینا 4 🌺 آن شب وقتی مهمان ها رفتند، پدرم به مادرم گفته بود: «به خدا هنوز هم راضی نی
رمان دوم
#دختر_شینا 5
🔹 چند روز از آن ماجرا گذشت...
🌅 صبحِ یک روزِ بهاری بود. توی حیاط ایستاده بودم. حیاطمان خیلی بزرگ بود. دورتادورش اتاق بود. دو تا در داشت؛ یک درش به کوچه باز می شد و آن یکی درش به باغی که ما به آن می گفتیم باغچه.
🍒باغچه پر از درختِ آلبالو بود. به سرم زد بروم آنجا. باغچه سرسبز و قشنگ شده بود.
🌳 درخت ها جوانه زده بودند و برگ های کوچکشان زیرِ آفتاب دلچسبِ بهاری می درخشید. بعد از پشتِ سر گذاشتنِ زمستانی سرد، حالا دیدنِ این طبیعتِ سرسبز و هوای مطبوع و دلنشین، لذّت بخش بود.
🔶 یک دفعه صدایی شنیدم. انگار کسی از پشتِ درخت ها صدایم می کرد. اوّل ترسیدم و جا خوردم، کمی که گوش تیز کردم، صدا واضح تر شد و بعد هم یک نفر از دیوارِ کوتاهی که پشتِ درخت ها بود پرید توی باغچه...
🔺تا خواستم حرکتی بکنم، سایه ای از روی دیوار دوید و آمد روبه رویم ایستاد...
😳 باورم نمی شد. "صمد" بود.
با شادی سلام داد. 😊✋
😰دستپاچه شدم. چادرم را روی سرم جابه جا کردم. سرم را پایین انداختم و بدونِ اینکه حرفی بزنم یا حتی جواب سلامش را بدهم، دو پا داشتم، دو تا هم قرض کردم و دویدم توی حیاط و پله ها را دو تا یکی کردم و رفتم توی اتاق و در را از تو قفل کردم.🔐
🌺 صمد کمی منتظر ایستاده بود. وقتی دیده بود خبری از من نیست، با اوقات تلخی یک راست رفته بود سراغِ زن برادرم و از من شکایت کرده بود و گفته بود:
_ انگار "قدم" اصلاً مرا دوست ندارد.
" من با هزار مکافات از پایگاه مرخصی گرفته ام، فقط به این خاطر که بیایم "قدم" را ببینم و دو سه کلمه با او حرف بزنم.
چند ساعت پشتِ باغچه خانه شان کشیک دادم تا او را تنهایی پیدا کردم. بی انصاف او حتی جواب سلامم را هم نداد. تا مرا دید، فرار کرد و رفت 😕
🔆 نزدیک ظهر دیدم خدیجه آمد خانه ما و گفت: «قدم! عصر بیا کمکم. مهمان دارم، دست تنهام.»
🔹 عصر رفتم خانه شان. داشت شام می پخت. رفتم کمکش. غافل از اینکه خدیجه برایم نقشه کشیده بود...
🌌 همین که اذانِ مغرب را دادند و هوا تاریک شد،
دیدم در باز شد و "صمد" آمد...
از دستِ خدیجه کفری شدم. گفتم: «اگر مامان و حاج آقا بفهمند، هر دویمان را می کشند.»😒
❇️ خدیجه خندید و گفت: «اگر تو دهانت سفت باشد، هیچ کس نمی فهمد. داداشت هم امشب خانه نیست. رفته سرِ زمین، آبیاری.»😊
🔸بعد از اینکه کمی خیالم راحت شد، زیر چشمی نگاهش کردم. چرا این شکلی بود؟!⁉️ کچل بود.☺️
🔵 خدیجه تعارفش کرد و آمد توی اتاقی که من بودم. سلام داد. باز هم نتوانستم جوابش را بدهم. بدون هیچ حرفی بلند شدم و رفتم آن یکی اتاق.
➖خدیجه صدایم کرد. جواب ندادم.
🌷 کمی بعد با صمد آمدند توی اتاقی که من بودم. خدیجه با اشاره چشم و ابرو بهم فهماند کارِ درستی نمی کنم. بعد هم از اتاق بیرون رفت. من ماندم و "صمد"
کمی این پا و آن پا کردم و بلند شدم تا از زیرِ نگاه های سنگینش فرار کنم، ایستاد وسط چهارچوبِ در، دست هایش را باز کرد و جلوی راهم را گرفت. با لبخندی گفت: «کجا؟! چرا از من فرار می کنی؟! بنشین باهات کار دارم.»😊
🔷 سرم را پایین انداختم و نشستم. او هم نشست؛ البته با فاصله خیلی زیاد از من. بعد هم یک ریز شروع کرد به حرف زدن.
🌹 گفت دوست دارم زنم این طور باشد. آن طور نباشد. گفت: «فعلاً سربازم و خدمتم که تمام شود، می خواهم بروم تهران دنبالِ یک کار درست و حسابی.»
نگرانی را که توی صورتم دید، گفت: «شاید هم بمانم همین جا توی "قایش"»
از شغلش گفت که سیمان کار است و توی تهران بهتر می تواند کار کند.
همان طور سرم را پایین انداخته بودم. چیزی نمی گفتم. "صمد" هم یک ریز حرف می زد. آخرش عصبانی شد و گفت:😤 «تو هم چیزی بگو. حرفی بزن تا دلم خوش شود.»
⭕️ چیزی برای گفتن نداشتم. چادرم را سفت از زیر گلو گرفته بودم و زُل زده بودم به اتاقِ روبه رو.
🌺 وقتی دید تلاشش برای به حرف درآوردنم بی فایده است، خودش شروع کرد به سؤال کردن. پرسید: «دوست داری کجا زندگی کنی؟!»
جواب ندادم....
دست بردار نبود. پرسید: «دوست داری پیشِ مادرم زندگی کنی؟!»
🔹 بالاخره به حرف آمدم؛ امّا فقط یک کلمه: «نه!»
بعد هم سکوت.....
🖋ادامه دارد...
نویسنده؛ #بهناز_ضرابی_زاده
🌺 @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
رمان دوم #دختر_شینا 5 🔹 چند روز از آن ماجرا گذشت... 🌅 صبحِ یک روزِ بهاری بود. توی حیاط ایستاده
رمان دوم
#دختر_شینا 6
🔶 وقتی دید به این راحتی نمی تواند من را به حرف درآورد، او هم دیگر حرفی نزد.
🔹 از فرصت استفاده کردم و به بهانه کمک به خدیجه رفتم و سفره را انداختم. غذا را هم من کشیدم. خدیجه اصرار می کرد: «تو برو پیشِ "صمد" بنشین با هم حرف بزنید تا من کارها را انجام بدهم»،
⭕️ امّا من زیرِ بار نرفتم، ایستادم و کارهای آشپزخانه را انجام دادم. "صمد" تنها مانده بود. سرِ سفره هم پیش خدیجه نشستم.
بعد از شام، ظرف ها را جمع کردم و به بهانه چای آوردن و تمیز کردن آشپزخانه، از دستش فرار کردم.
🌷 "صمد" به خدیجه گفته بود: «فکر کنم "قدم" از من خوشش نمی آید. اگر اوضاع این طوری پیش برود، ما نمی توانیم با هم زندگی کنیم.»
✳️ خدیجه دلداری اش داده بود و گفته بود: «ناراحت نباش. این مسائل طبیعی ست. کمی که بگذرد، به تو علاقه مند می شود. باید صبر داشته باشی و تحمل کنی.»
صمد بعد از اینکه چایش را خورد، رفت...
🔺به خدیجه گفتم: «از او خوشم نمی آید. کچل است.»
خدیجه خندید و گفت: «فقط مشکلت همین است. دیوانه؟! مثل اینکه سرباز است. چند ماه دیگر که سربازی اش تمام شود، کاکُلش در می آید.»☺️
🔹 بعد پرسید: «مشکل دوم؟!»
گفتم: «خیلی حرف می زند.»
🎗خدیجه باز خندید و گفت: «این هم چاره دارد. صبر کن تو که از لاکَت درآیی و رودربایستی را کنار بگذاری، بیچاره اش می کنی؛ دیگر اجازه حرف زدن ندارد.»😊
از حرفِ خدیجه خنده ام گرفت و این خنده سرِ حرف و شوخی را باز کرد و تا دیروقت بیدار ماندیم و گفتیم و خندیدیم.
🌺 چند روز بعد، مادرِ "صمد" خبر داد می خواهد به خانه ما بیاید.
عصر بود که آمد؛ خودش تنها، با یک بقچه لباس. مادرم تشکر کرد. بقچه را گرفت و گذاشت وسطِ اتاق و به من اشاره کرد بروم و بقچه را باز کنم.
🔸 با اکراه رفتم نشستم وسطِ اتاق و گرهِ بقچه را باز کردم. چندتایی بلوز و دامن و پارچه لباسی بود، که از هیچ کدامشان خوشم نیامد...!
🔴 بدون اینکه تشکر کنم، همان طور که بقچه را باز کرده بودم، لباس ها را تا کردم و توی بقچه گذاشتم و آن را گره زدم.❌
🔷 مادرِ صمد فهمید؛ امّا به روی خودش نیاورد. مادرم هی لب گزید و ابرو بالا انداخت و اشاره کرد تشکر کنم، بخندم و بگویم که قشنگ است و خوشم آمده، امّا من چیزی نگفتم. بُق کردم و گوشه اتاق نشستم.🚫
مادرِ "صمد" رفته بود و همه چیز را برای او تعریف کرده بود.
🌹 چند روز بعد، "صمد" آمد...
کلاه سرش گذاشته بود تا بی مویی اش پیدا نباشد.
یک ساک هم دستش بود👝
تا من را دید، مثل همیشه لبخند زد و ساک را داد دستم و گفت: «قابلی ندارد.»😊🎁
💢 بدون اینکه حرفی بزنم، ساک را گرفتم و دویدم طرفِ یکی از اتاق های زیرزمین.
💖 دنبالم آمد و صدایم کرد. ایستادم. دمِ درِ اتاق کاغذی از جیبش درآورد و گفت: «قدم! تو را به خدا از من فرار نکن... ببین این برگه مرخصی ام است. به خاطرِ تو از پایگاه مرخصی گرفتم. آمده ام فقط تو را ببینم....»❣
📄 به کاغذ نگاه کردم؛ اما چون سوادِ خواندن و نوشتن نداشتم، چیزی از آن سر درنیاوردم.
🌼 انگار "صمد" هم فهمیده بود، گفت: «مرخصی ام است. یک روز بود، ببین یک را کرده ام دو. تا یک روز بیشتر بمانم و تو را ببینم. خدا کند کسی نفهمد. اگر بفهمند برگه مرخصی ام را دست کاری کرده ام، پدرم را درمی آورند.»
😰 می ترسیدم در این فاصله کسی بیاید و ببیند ما داریم با هم حرف می زنیم. چیزی نگفتم و رفتم توی اتاق.
🔹 نمی دانم چرا نیامد تو. از همان جلوی در گفت: «پس لااقل تکلیفِ مرا مشخص کن. اگر دوستم نداری، بگو یک فکری به حالِ خودم بکنم....»😔
🍃 باز هم جوابی برای گفتن نداشتم. آن اتاق دری داشت که به اتاقی دیگر باز می شد. رفتم آن یکی اتاق. "صمد" هم بدون خداحافظی رفت... ساک دستم بود.
ادامه دارد...
نویسنده؛ #بهناز_ضرابی_زاده
تنهامسیر آرامش...
💌 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖#من_یک_تنهامسیری_هستم
⛔️یه «تنهامسیری» میدونه که؛
دشمن سبک زندگی دینی،
←•نظام سرمایه داری غربی•→
هست💯
✅ @saritanhamasir
✍ #نکات_دعای_عهد 20
🌺🌺🌹🌹🍂🍂🌸🌸
«عاشق مبارز» 💕
🤲خدایا، مرا زنده فرما تا در وقت ظهور خدمتگزار حضرت باشم.
🔹در ادامه میگیم؛ مُؤْتَزِرا کَفَنِی شَاهِرا سَیْفِی مُجَرِّدا قَنَاتِی مُلَبِّیا دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی؛ خداوند! وقتی منو زنده می کنی با همون حالاتی زنده کن که حضرت ظهور می کنند... یعنی؛
🌺🌺🌹🌹🍂🍂🌸🌸
💢کفن پوشان با شمشیر از نیام برکشیده و نیزه بدست، لبیک گویانِ امامی که در میان شهرنشین و بادیهنشین دعوت می کند...!
📚 فراوان در اخبار و ادعیه اومده که حضرت با شمشیر، خروج می فرمایند و روی زمین را از جمیع شرک و کفر و معاصی پاک می فرمایند و آن را مملو از عدل و ایمان و طاعت می کنند
🌺🌺🌹🌹🍂🍂🌸🌸
🌀والبته دشمنان زیادی هم دارند و من میخوام در اون زمان در رکاب حضرت باشم و ...
🌺 @saritanhamasir
🍁🌸🌼🌷🌺🌹🍂
سلام و درود بر اهالی معرفت
وقتتون متبرک به الطاف الهی
طاعات و عبادات شما مورد قبول درگاه احدیت
ما رو و تمام تنها مسیری ها رو در دعاهاتون فراموش نکنید
🍁🌸🌼🙏🙏
الهی!
الحمدلله رب العالمین 🌹🌹
واقعا شکرانه داره که این دروس توفیق روزیمون شده
در تمااام این دروس نکات ارزنده ای هست که اگر اون نکات را دریابیم قطع یقین میریم تا در خونه خودِ خودِ پروردگار عالمیان
دوستان خیییییلی مراقب خودتون ، خانوادتون باشید تو این روزهای بحرانی 👌✅
🌹🌹
حتمااااا موارد بهداشتی ، فاصله ها رو رعایت کنیم
و بیرون از منزل حتمااااااا ماسک استفاده کنیم 😷
که ان شاءالله در صحت و سلامت و بهبودی کاااامل به سر ببریم
ان شاءالله و تعالی🤲
بریم سراغ درس جدیدمون از ⤵️
🌹🌼🌺🌷🌸🍁🍂
#کنترل_ذهن
با ذکر شریف #یا_مهدی ادرکنی❤️👇
⤵️⤵️🌸