تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قست : 28 خواهر ها و برادرها کمک کردند اسباب و اثاثیه مختصری را که داشتیم آوردیم خ
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 29
روز عروسی صمد خودش را رساند.
عصر بود. خبر آوردند
" حجت قنبری " یکی از هم روستایی هایمان را که چند روز پیش در تظاهرات همدان شهید شده بود به روستا آورده اند.
مردم عروسی را رها کردند و ریختند توی کوچه ها.
صمد افتاده بود جلوی جمعیت، مشتش را گره کرده بود و شعار می داد:
«مرگ بر شاه... مرگ بر شاه.»
مردها افتادند جلو و زن ها پشت سرشان. اول مردها مرگ بر شاه می گفتند و بعد هم زن ها.
هیچ کس توی خانه نمانده بود.
خانواده حجت قنبری هم توی جمعیت بودند و در حالی که گریه میکردند، شعار می دادند.
تشییع جنازه باشکوهی بود.
حجت را به خاک سپردیم. صمد ناراحت بود.
من را توی جمعیت دید.
آمد و خودش مرا رساند خانه و گفت می رود خانه شهید قنبری.
شب شده بود؛
اما صمد هنوز نیامده بود.
دلم هول می کرد.
رفتم خانه پدرم.
شیرین جان ناراحت بود.
می گفت حاج آقایت هم به خانه نیامده.
هر چه پرسیدم کجاست، کسی جوابم را نداد.
چادر سرکردم و گفتم:
«حالا که این طور شد، می روم خانه خودمان.» خواهرم جلویم را گرفت و نگذاشت بروم.
شستم خبردار شد برای صمد و پدرم اتفاقی افتاده.
با این حال گفتم:
«من باید بروم. صمد الان می آید خانه و نگرانم می شود.»
خدیجه که دید از پس من برنمی آید،
طوری که هول نکنم، گفت:
«سلطان حسین را گرفته اند.» سلطان حسین یکی از هم روستایی هایمان بود.
گفتم: «چرا؟!»
خدیجه به همان آرامی گفت:
«آخر سلطان حسین خبر آورده بود حجت را آورده اند.
او باعث شده بود مردم تظاهرات کنند و شعار بدهند.
به همین خاطر او را گرفته و برده اند پاسگاه دمق. صمد هم می خواسته برود پاسگاه، بلکه سلطان حسین را آزاد کند
. اما حاج آقا و چند نفر دیگر نگذاشتند تنهایی برود. با او رفتند.»
اسم حاج آقایم را که شنیدم، گریه ام گرفت.
به مادر و خواهرهایم توپیدم:
«تقصیر شماست.
چرا گذاشتید حاج آقا برود. او پیر و مریض است.
اگر طوری بشود، شما مقصرید.»
آن شب تا صبح نخوابیدیم.
فردا صبح حاج آقا و صمد آمدند.
خوشحال بودند و می گفتند:
«چون همه با هم متحد شده بودیم، سلطان حسین را آزاد کردند؛ وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرش بیاورند.»
نزدیک ظهر، صمد لباس پوشید.
می خواست برود تهران. ناراحت شدم. گفتم:
«نمی خواهد بروی. امروز یا فردا بچه به دنیا می آید.
ما تو را از کجا پیدا کنیم.»
مثل همیشه با خنده جواب داد: « نگران نباش خودم را می رسانم.»
ادامه دارد...✒️
🎀 @saritanhamasir 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✍ #نکات_دعای_عهد 30
🌷🌼🍂🍁🌹
📖 فَإِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا كَسَبَتْ ایدی الناس؛ خدایا خودت فرمودی و گفته ی تو حق است که: تباهی در خشکی و دریا، در اثر "اعمال مردم" پدیدار شده است...
⛔️ نکته ی بسیار مهمی دربارهی عبارت«بما کسبت أیدی الناس» وجود دارد که بالاخره باید بفهمیم که ؛
➖مردم چه چیزی را کسب کرده اند تا به وسیله ی آن در خشکی و دریا، به این مقیاس عظیم فساد، تولید کنند تا حدی که آشکار شود؟
🌷🌼🍂🍁🌹
⚠️ در حقیقت این عبارت قسمتی از یک آیه ی قرآن است که ادامه ی آن در دعا نیامده، ادامه ای که بسیار بسیار جالب است. آیه کامل این است؛
💠ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ(روم/۴۱)
🔰به واسطه ی آنچه که مردم کسب کرده اند، فساد در خشکی و دریا آشکار گشته تا خدا هم كیفر بعضى اعمالشان را به آنها بچشاند، باشد كه باز گردند.
🌷🌼🍂🍁🌹
⭕️انسانی که بی خیال ربوبیت خدا میشود و می گوید خدایا هستی یا نیستی من باهات کاری ندارم، من میخوام خودم، خودم را ربوبیت کنم، به هر شکل که به عقل خودم میرسد دلم می خواهد در عالم دخل و تصرف کنم و تغییر و تحول بدم، قوانین زندگی اجتماعی را خودم به میل خودم بنویسم و جهانی را بسازم، زاده ی میل و خواست خودم...
🚷 از یک زمانی به بعد بشر با قائده ی کلی "لا اکراه فی الدین و قد تبین الرشد من الغی" آزاد گذاشته شد برای به فعلیت در آوردن نیاتش در این عالم،
✅ البته هر شخص و امت و اجتماعی می توانند هر گونه که خواستند زندگی کنند اما باید بهای این مدل زندگی را هم بپردازند و معنی این قسمت آیه که (کیفر بعضی اعمالشان را می چشاند) هم همین است.
🌷🌼🍂🍁🌹
🌀 اما رفته رفته بشر می فهمد که نمی تواند بدون وحی و هدایت خدا به سعادت حتی دنیایی رسید و اینجاست که (لعلهم یرجعون) یعنی (باشد که باز گردند) رخ می دهد و تشنه و پذیرای امر #ظهور می شوند!
@saritanhamasir
🌷🌸🌺🌹🍂🍁
سلام و درود بر اهالی معرفت
وقتتون بخیر و سلامتی
طاعات و عبادات شما مقبول درگاه احدیت
درس امروز واقعا نکات ارزنده ای داره که امیدوارم برای شما مفید و مؤثر واقع شود✅
بریم سراغ درس جدیدمون از
#کنترل_ذهن
با ذکر شریف #یا_مهدی ادرکنی👇👇
🌷🌸🌺🌹🍂🍁🌼
#کنترل_ذهن برای #تقرب 38
🌷🌼🍂🍁🌹🌸🌺🌷🌼🍂
🍁🌹🌺🌼🍂🍁🌹🌺🌷🌼🍂🍁🌹
💢 قبلا هم گفته شد که خوبه آدم پای هر فیلمی نشینه.
پای هر سریالی نشینه. به حرف هر کسی گوش نده.
✴️ زیاد دنبال این نباش که پای منبر هایی بری که خیلی جذاب سخنرانی میکنن!
⭕️ جذابیت ها سخنران که نباید تو رو به سمت خوبی ها بکشه! بلکه این تو هستی که باید ارزش های وجودی خودت رو نشون بدی و بری جلو...
سخنران فقط باید یه تلنگر بزنه و بره.
⭕️ اگه قرار باشه که یه سخنرانی بیاد و جذاب صحبت کنه و تو به اندازه دو روز شارژ باشی ولی بعدش دوباره تا سخنرانی بعد بیکار باشی خب معلومه این ارزش وجودی تو نیست که داره تو رو به حرکت وادار میکنه
😒
بلکه این هنر سخنران هست که داره تو رو یه تکونی میده!
✴️ الانم که دیگه مد شده کلاسای جذابیت های سخنوری میذارن و سعی میکنن هر جور شده مخ مخاطب رو به کار بگیرن و مسحورش کنن!🎙
تقریبا همه روانشناسای غربی که میبینید معروف میشن و سخنرانی های جذاب دارن و حسابی ثروتمند میشن
💢 تنها کاری که میکنن از قدرت کلام و زبان استفاده میکنن برای جذب مخاطب! وگرنه واقعا مطلب خاصی هم به مخاطب نمیدن.
سعی نمیکنن که انسان ها رو از درون فعال کنن و ارزش های وجودیشون رو بیرون بریزن.
🌺 شما اهل نماز هستید. درسته؟☺️
افرین به شما.👌
معلومه که شما آدم حسابی هستید. "چون دارید تلاش میکنید در تکراری ترین وضعیت هم توجهتون به خدا باشه".
✅ کسی که توی نماز توجهش رو بتونه به خدا جلب کنه، معلومه که در سایر کاراش هم توجهش به پروردگار و مولای خوب خودش هست و لذتش رو میبره...
- حاج آقا! میشه من یه چیزی یواشکی بگم؟🙃
- بفرمایید!
- میگم که ما دوست داریم توجهمون به خدا جلب بشه ولی ذهنمون هی فرار میکنه! چیکار کنیم؟😢
- یه سوال؟ شما کارتون هم میبینید؟!
- راستش بله! کارتون تام و جری خیلی دوست دارم!😍
💢 خب همین دیگه! خودت رو عادت دادی که یه موش و گربه رو هی جلوت برقصونن و توجهت رو جلب کنن!
✅ کارتون کمتر نگاه کن! برنامه های جذاب کمتر ببین.
اگه برنامه های جذاب زیاد ببینی ذهنت ضعیف میشه ها! حالا دیگه خود دانی.☺️
💢 توی روانشناسی گفته میشه کسی که زیاد تلویزیون ببینه خرفت میشه! خنگ میشه.📺😣
البته ببخشیدا! اونا میگن!
⛔️ چون ذهن تنبل میشه. همش با سر و صدا و مسخره بازی و اینجوری کارا میخوان توجهت رو جلب کنن.
وقتی اینجوری شدی اگه یه نفر هم خواست مثل بچه آدم باهات حرف بزنه خوابت میبره!😴
آقا نخواب! این مساله ای که دارم میگم خییییلی مهمه!
میگه: نه زیاد مهم نیست! توجهم رو جلب نکرده!😌
💢 قدرت کنترل ذهن هرچقدر ضعیف تر باشه باید هنرمندانی بیان که با انواع شیرین کاری ها و مسخره بازی ها بتونن یکمی توجه مردم رو جلب کنن!
✅ قدیما فیلما و سریالایی که میساختن عموما یه مفاهیم خوبی توش بود و "البته زیاد هم هنرمندانه ساخته نمیشد".
مردم بیشتر به #محتوای اون فیلما نگاه میکردن.
⛔️ ولی الان فیلمای سینمایی رفتن به سمتی که توش با انواع رقاصی ها و سر و صدا ها یا خشونت و ترویج مسائل شهوانی و تمسخر و انواع گناهان
هر جوری شده مخاطب رو پای فیلماشون بکشونن و پول به جیب بزنن!
❌❌❌
✅ و تمام این اتفاقات تلخ زمانی تموم میشه که مردم ما عمیقا اهل کنترل و مدیریت ذهن بشن.
حالا هر یک از ما چقدر میتونیم برای نجات جامعه مون مفید باشیم؟
چقدر میتونیم ذهن مردممون رو در جهت مثبت کنترل و مدیریت کنیم؟
ان شالله که خیلی....🌹
موفق و پیروز باشید زیر نگاه مهربان خداوند
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد عجل فرجهم🌹
حاج آقا حسینی
@saritanhamasir
🌸🌺🌷🌼🍂🍁🌹
🌸🌺🌷🌼🍂🍁🌹🌸🌺🌷
🌼🍂🍁🌹🌸🌺🌷🌼🍂🍁🌹🌸🌺
🌷 دعای روز چهاردهم #ماه_مبارک_رمضان
التماس دعای فرج 🤲
@saritanhamasir
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze14.mp3
3.84M
[تندخوانی جزء چهاردهم قرآنکریم🌱
بانوای استاد معتزآقائی🎤]
رمـــ🌙ضـانـــ✧
ـــــــــــــــــــــــ✨🌙✨ــــــــــــــــــــــــ
🌸 @saritanhamasir 🌸
[ نکات کلیدی زندگی موفق در
جزء چهاردهم قرآن کریم 🌱]
با قرآن رفیق شو :)😌🖇
رمـــ🌙ضـانـــ✧
ــــــــــــــــــــ✨🌙✨ــــــــــــــــــــــ
🌸 @saritanhamasir 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرد حذف نشدنی سعید محمد 😍
.
به امید پیروزی دولت جوان و انقلابی
.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
*✍️کلیپ آرامش*
*«علی رغم همه ناملایمتی ها جهت جلوگیری از تشکیل دولت جوان وانقلابی و فسادستیز....راهی که آغاز کردم با کمک ابتدا خدا و ائمه اطهار وسپس مردم همیشه همراه با قدرت ادامه خواهیم داد.»*
# سعید محمد
🇮🇷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ژن خوب ممنوع
🔹دستور دکتر محمد به ممنوعیت جذب اقوام درجه یک و درجه دو در قرارگاه خاتم الانبیا
🔹«دولت جوان انقلابی با حضور جوانان متخصص و کارآمد محقق خواهد شد »
🔴فصل بیداری ملت(دکتر سعید محمد
🇮🇷 @saritanhamasir
🔴مهمترین دلیل انتخاب سعید محمد
🔹امروز ایران ما در تحریمیترین دوران خود به سر میبرد. و تنها راه مدیریت کشور هم، مدیریتی مبتنی بر خنثیسازی تحریمهاست و خنثیسازی تحریمها تجربه میخواهد و نمیشود در وضعیت فعلی کشور به کسانی اعتماد کرد که در یک الی دو سال اخیر، فعالیت اجرایی مبتنی بر تحریمشکنی و بی اثر کردن آن نداشته باشند.
🔹در بین کاندیدای احتمالی انتخابات 1400 فقط یک نفر این توان و سابقه را دارد. کسی که در تحریمیترین دوران ایران و تحریمیترین نهاد ایران و با تحریمیترین افراد ایران توانسته تحریمشکنی کند، قطعا میتواند بهترین رئیس جمهور باشد. او کسی نیست جز دکتر سعید محمد و امروز برای اداره کشور و برای حیات امید مردم به سعید محمدها نیاز است. بگویید که در کدام کاندیدای احتمالی دیگر این مدیریت طلایی را میبینید؟؟
🔴فصل بیداری ملت(دکتر سعید محمد)
🇮🇷 @saritanhamasir
🔴شایعه جدید علیه سعید محمد؛ نامه «حاجی صادقی» به شورای نگهبان
🔹هر چقدر که سعید محمد در برابر هجمه ها سکوت کرده و اخلاق خرج می کند در مقابل، یا برخی افراد همچنان علیه اش کار می کنند، یا برخی کانالها و سایتها، فضای قبلی را تیره تر می نمایند.
🔹 یک کانال که عنوان محرمانه را نیز یدک میکشد، این بار مدعی شده حجت الاسلام حاجی صادقی، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران که چندی قبل در حضور فرمانده کل سپاه از سخنان سردار جوانی در مورد سعید محمد حمایت کرده بود، این بار نامه ای با موضوع رییس سابق قرارگاه خاتم به شورای نگهبان نوشته است.
🔹به ادعای این کانال، موضوع نامه حاجی صادقی سعید محمد بوده و از شورای نگهبان خواسته او را بابت دلائلی که مهمترین آن تخلف از قوانین سپاه در حوزه ورود به انتخابات است، رد صلاحیت کنند!
🔹سعید محمد، به عنوان جوان انقلابی و طرفداران عمدتا جوانش همچنان به حفظ فضای همگرایی و پرهیز از مجادلات می اندیشتد، اما ظاهرا او همچنان باید در این انتخابات مورد هجمه ها و هزینه ها قرار گیرد.
🔴فصل بیداری ملت(دکتر سعید محمد)
🇮🇷 @saritanhamasir
🔴تخریب کنید، عزیزتر میشود
🔹مومن مثلِ شیشه میماند، وقتی شیشه میشکند، هر تکه از شیشه بُرّندهتر میشود و خطرش برای دشمنان بیشتر میشود. بگذار تخریبت کنند، عزیزتر خواهی شد.
🔴فصل بیداری ملت(دکتر سعید محمد)
🇮🇷 @saritanhamasir
4_6039537472096962941.mp3
5.6M
🔴بررسی تحولات و میزان تخریب های گسترده نسبت به دکتر سعید محمد و استقامت بی نظیر ایشان؛ در برابر امواج سهمگین تخریب گران
🔹دکتر سعید محمد: در برابر تخریب مقاومت نمی کنند و با سکوت و درایت در میان مردم مقبولیت دارند.
🎙استاد مهدی امینی
🇮🇷 @saritanhamasir
record۲۰۲۱۰۴۲۷۱۴۵۵۰۵.3gpp
5.08M
#تنها_مسیر_آرامش
#کنترل_ذهن_برای_تقرب
#جلسه_ سی و هشتم
توی روانشناسی گفته میشه : کسی که زیاد تلویزیون ببینه خرفت میشه!
خنگ میشه .
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#کنترل_ذهن برای #تقرب 38 🌷🌼🍂🍁🌹🌸🌺🌷🌼🍂 🍁🌹🌺🌼🍂🍁🌹🌺🌷🌼🍂🍁🌹 💢 قبلا هم گفته شد که خوبه آدم پای هر فیلمی نشینه.
☝️☝️☝️☝️
#تنها_مسیر_آرامش
#کنترل_ذهن_برای_تقرب
#جلسه_ سی و هشتم
توی روانشناسی گفته میشه : کسی که زیاد تلویزیون ببینه خفت میشه!
خنگ میشه .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 ما به عشق و به مهر حسن می نازیم...
🔂 استوری
#میلاد_امام_حسن ع
ای کریم خاندان اهل بیت
آفتاب آسمان اهل بیت
اولین فرزند زهرا و علی
شادی و لبخند زهرا و علی
#اول_امام_زاده_دنیا_خوش_آمدی🌺
#میلاد_امام_حسن_مجتبی✨🌺
#مبارڪباد✨🌺
🔶 @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت 27 ته دلم می گفتم اگر روزه ام را بخورم، بچه ام بی دین و ایمان می شود. وقتی
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 30
اخم کردم. کتش را درآورد و نشست.
گفت: «اگر تو ناراحت باشی، نمی روم.
اما به جان خودت، یک ریال هم پول ندارم.
بعدش هم مگر قرار نبود این بار که می روم برای بچه لباس و خرت و پرت بخرم؟!»
بلند شدم کمی غذا برایش آماده کردم.
غذایش را که خورد، سفارش ها را دادم.
تا جلوی در دنبالش رفتم.
موقع خداحافظی گفتم:
«پتو یادت نرود؛ پتوی کاموایی، از آن هایی که تازه مد شده. خیلی قشنگ است. صورتی اش را بخر.»
وقتی از سر کوچه پیچید، داد زدم:
«دیگر نروی تظاهرات. خطر دارد. ما چشم انتظاریم.»
برگشتم خانه. انگار یک دفعه خانه آوار شد روی سرم.
بس که دلگیر و تاریک شده بود.
نتوانستم طاقت بیاورم. چادر سرکردم و رفتم خانه حاج آقایم.
دو روز از رفتن صمد می گذشت،
برای نماز صبح که بیدار شدم، احساس کردم حالم مثل هر روز نیست. کمر و شکمم درد می کرد.
با خودم گفتم: «باید تحمل کنم.
به این زودی که بچه به دنیا نمی آید.»
هر طور بود کارهایم را انجام دادم.
غذا گذاشتم. دو سه تکه لباس چرک داشتیم، رفتم توی حیاط و توی آن برف و سرمای دی ماه قایش، آن ها را شستم.
ظهر شده بود.
دیدم دیگر نمی توانم تحمل کنم.
با چه حال زاری رفتم سراغ خدیجه.
او یکی از بچه هایش را فرستاد دنبال قابله و با من آمد خانه ما.
از درد هوار می کشیدم.
خدیجه تند و تند آب گرم و نبات برایم درست می کرد و زعفران دم کرده به خوردم می داد.
کمی بعد، شیرین جان و خواهرهایم هم آمدند.
عصر بود. نزدیک اذان مغرب بچه به دنیا آمد.
آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم.
تا صدایی می آمد، با آن حال زار توی رختخواب نیم خیز می شدم.
دلم می خواست در باز شود و صمد بیاید.
هر چند تا صبح به خاطر گریه بچه خوابم نبرد؛ اما تا چشمم گرم می شد، خواب صمد را می دیدم و به هول از خواب می پریدم.
یک هفته از به دنیا آمدن بچه می گذشت.
او را خوابانده بودم توی گهواره که صدای در آمد.
شیرین جان توی اتاق بود و به من و بچه می رسید.
قبل از اینکه صمد بیاید تو، مادرم رفت.
صمد آمد و نشست کنار رختخوابم. سرش را پایین انداخته بود.
آهسته سلام داد. زیر لب جوابش را دادم.
دستم را گرفت و احوالم را پرسید. سرسنگین جوابش را دادم. گفت: «قهری؟!» جواب ندادم.
دستم را فشار داد و گفت: «حق داری.»
ادامه دارد...✒️
🎀 @saritanhamasir 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 30 اخم کردم. کتش را درآورد و نشست. گفت: «اگر تو ناراحت باشی، نمی روم. ا
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 31
گفتم: «یک هفته است بچه ات به دنیا آمده.
حالا هم نمی آمدی. مگر نگفتم نرو.
گفتی خودم را می رسانم. ناسلامتی اولین بچه مان است.
نباید پیشم می ماندی؟!»
چیزی نگفت. بلند شد و رفت طرف ساکش.
زیپ آن را باز کرد و گفت:
«هر چه بگویی قبول. اما ببین برایت چه آورده ام.
نمی دانی با چه سختی پیدایش کردم. ببین همین است.»
پتوی کاموایی را گرفت توی هوا و جلوی چشم هایم تکان تکانش داد.
صورتی نبود؛ آبی بود، با ریشه های سفید.
همان بود که می خواستم. چهارگوش بود و روی یکی از گوشه هایش گلدوزی شده بود،
با کاموای سرمه ای و آبی و سفید.
پتو را گرفتم و گذاشتم کنار گهواره.
با شوق و ذوق گفت:
«نمی دانی با چه سختی این پتو را خریدیم.
با دو تا از دوست هایم رفتیم.
آن ها را نشاندم ترک موتور و راه گرفتیم توی خیابان ها.
یکی این طرف خیابان را نگاه می کرد و آن یکی آن طرف را.
آخر سر هم خودم پیدایش کردم.
پشت ویترین یک مغازه آویزان شده بود.»
آهسته گفتم: «دستت درد نکند.»
دستم را دوباره گرفت و فشار داد و گفت:
«دست تو درد نکند.
می دانم خیلی درد کشیدی. کاش بودم.
من را ببخش.
قدم! من گناهکارم می دانم.
اگر مرا نبخشی، چه کار کنم!»
بعد خم شد و دستم را بوسید و آن را گذاشت روی چشمش
. دستم خیس شد.
گفت: «دخترم را بده ببینم.»
گفتم: «من حالم خوب نیست. خودت بردار.»
گفت: «نه.. اگر زحمتی نیست، خودت بگذارش بغلم. بچه را از تو بگیرم، یک لذت دیگری دارد.»
هنوز شکم و کمرم درد می کرد،
با این حال به سختی خم شدم و بچه را از توی گهواره برداشتم و گذاشتم توی بغلش.
بچه را بوسید و گفت:
«خدایا صد هزار مرتبه شکر. چه بچه خوشگل و نازی.»
همان شب صمد مهمانی گرفت
و پدرم اسم اولین بچه مان را گذاشت، خدیجه.
بعد از مهمانی، که آب ها از آسیاب افتاد،
پرسیدم: «چند روز می مانی؟!»
گفت: «تا دلت بخواهد، ده پانزده روز.»
گفتم: «پس کارت چی؟!»
گفت: «ساختمان را تحویل دادیم. تمام شد. دو سه هفته دیگر می روم دنبال کار جدید.»
اسمش این بود که آمده بود پیش ما. نبود،
یا همدان بود یا رزن، یا دمق.
من سرم به بچه داری و خانه داری گرم بود.
یک شب سفره را انداخته بودم، داشتم بشقاب ها را توی سفره می چیدم.
صمد هم مثل همیشه رادیویش را روشن کرده بود و چسبانده بود به گوشش.
ادامه دارد...✒
💞 @saritanhamasir 💞
🍂🌼🌷🍁🌸🌺🌹ا
برنامه هفتگی #تنها_مسیر_آرامش (راز حیات برتر)
#تحت_تشکیلات_جهانی #تنها_مسیر_آرامش
از کتابهای استاد پناهیان و انتخاب مطالب از استاد سید محمد باقر حسینی
و استاد صالحه کشاورز معتمدی
#کنترل_ذهن_برای_تقرب شنبه ها و سه شنبه ها
#خانواده_متعالی __ یکشنبه ها و چهارشنبه ها
#دنیای_مدیریت_مؤمنانه
#نقدی_بر_قانون_جذب دوشنبه ها و پنج شنبه ها
#آداداب_زندگی #ادب جمعه ها
#رمان_دختر_شینا هر شب
#انتخابات_1400 __ هر روز
عرض خیر مقدم به تمامی بزرگوارانی که به دوستان ارزشی خود پیوستند.
ممنونیم از همراهی شما سروران گرامی ، به همتون افتخار میکنیم .
نظرات ، پیشنهادات و انتقاد شما را با گوش جان پذیرا هستیم .
آیدی @ashkae
🌹🌺🌸🍁🌷🌼🍂
4_6048790626948875532(2).mp3
3.85M
✨ #دعای_شریف_افتتاح ✨
سفارش شده توسط امام زمان (عج )
📖(دعای افتتاح را در هر شب "ماه رمضان" بخوانید، زیرا ملائکه به آن گوش فرا میدهند و برای خواننده آن، طلب مغفرت میکنند.)
🎧 با نوای استاد فرهمند
#التماس_دعای_فـرج🤲
#ماه_رمضان
🌼 @saritanhamasir 🌼