فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستانی که در دل شب از طریق العلما رفتن به سمت کربلا میدونن مسیر تاریکه..
سمت راستتون رود فرات هستش..
و سمت چپ نخلستان..
اینجا مسیری ست که اسراء رو از کربلا به کوفه آوردن..
که حضرت زینب می فرمود نگاهم مدام به آب می افتاد و جگرم میسوخت ..
و هنوزم که هنوزه هوای غربت اهل بیت علیهم السلام در فضای این سرزمین جاری ست..
🏴🌹@tanhamasirearamesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 مُهر عاقبتبخیری زائر اربعین
👤حجتالاسلام فاطمینیا
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🏴🌹@tanhamasirearamesh
📌 #امام_صادق_علیه_السلام:
🔺️ هرکاری میکنید توی این عالم، از فعلی و فکری جلوی دید و منظر ماست، دیوارها مانع ما نیست!!
🔺️ فرمود هر آن جلوی منظر ما هستید. فرمود: "هر روز نامه عملتون به ما عرضه میشه" و اصولا عرضه نامه عمل، غیر از دیدنه.
🔺️ اگه باور کنین که یه دوربینی لحظه به لحظه تون از شما فیلمبرداری میکنه، چطوری راه میری؟ چطوری میخندید؟ دست از پا خطا می کنید؟؟؟
📚 مضمون روایت در کافی ج۱ ص۲۱۹
و بصائرالدرجات ص۴۴۷
🏴🌹@tanhamasirearamesh
🔷 شهید آوینی:
«چه روزگار شگفتی! چه روزگار شگفتی! پیروزی های ظاهری را رها كن كه فتح حقیقی اینجاست، اینجا كه حسین بن علی (ع) دلهای جوانان را فتح كرده است، اینجا كه جوانان قلمرو نفس را فتح كردهاند و شیاطین درون خود را وا داشتهاند كه اسلام بیاورند، آن هم در روزگاری كه تاریخ این آیه مباركه را تفسیر كرده است: ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاس.»
#اربعین #امام_حسین #شهدا
•┈┈••••✾•🌿🌸🌿•✾•••┈┈•
🏴🌹@tanhamasirearamesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ چیز نمیتونه تو این دنیا مانع رسیدن به شما بشه ارباب خوبم❤️
میگن روز عاشورا لحظات آخر یه پیرمرد از دو پا فلج خودش رو سینه خیز میرسونه به آقا..
آقا بهش میفرمان برگرد به منزلت..
جهاد از تو برداشته ست..
اون پیرمرد به آقا عرض میکنه من نیومدم اینجا جهاد کنم..
اومدم برات بمیرم حسین جان ✋
#حیاتنا_الحسین
#لبیک_یا_حسین
#بابی_انت_وانی_یااباعبدالله
🏴🌹@tanhamasirearamesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مظلومی که جایگزین ندارد
📌 «چه کربلا نرفتهها، که کربلایی شدن...»
بی قراری شهید فخری زاده برای سفر کربلا 💔
🔸 میدونستید دانشمند شهید محسن فخری زاده، کربلا نرفته بود؟!
◇ ایشون خیلی دوست داشتن کربلا برن، ولی بخاطر محدودیتهای امنیتی که داشت نمیتونست از کشور خارج بشه و کربلا و مکه نرفته بود.
◇ یک بار به حاج قاسم گفته بود تو که اینقدر تو عراق نفوذ داری، امکانش هست برای من هم کاری کنی ، من تا حالا حرم امام حسین(ع) نرفتم، فقط یه بار برم و بیام؟
◇ حاج قاسم بهش گفته بود: محال نیست، اما من موافق نیستم.
◇ چون اگر من شهيد بشم جایگزین دارم، ولی تو معادل نداری، هیچ کسی نیست که جاتو پر کنه !!!!!
◇ روایت حاج حسین کاجی از شهید گرانقدر فخری زاده ...
#اربعین_نایب_الشهدا_باشیم
#دانشمند_شهید_محسن_فخری_زاده
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
🏴🌹@tanhamasirearamesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موکب مسیحیان ارامنه و آشوریان در پیرانشهر
🔸ادیک مجنونیانس بانی موکب: ما ایرانیها هممون یک خانوادهایم، مسلمونها این همه به ارامنه و آشوریان خدمت میکنند، من حالا یه آب میدم اینجا
بیچاره آنکه عشق تو را در دل ندارد💔
🏴🌹@tanhamasirearamesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تهران آمادۀ برگزاری پیادهروی جاماندگان اربعین
🔹چهارشنبه همزمان با روز اربعین، مراسم پیادهروی جاماندگان اربعین در تهران ساعت ۷ صبح از میدان امام حسین (ع) آغاز و تا حرم عبدالعظیم (ع) ادامه مییابد.
#غوغای_تهران
🏴🌹@tanhamasirearamesh
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت_دلبر 🔍 #قسمت_دهم پشت یک وانت که کلی
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_یازدهم
با تمام علاقهای که بین ما بود اما همیشه مراقب حریمها بودیم .
خود مرتضی پسر باتقوایی بود که بیشتر از من دقت داشت ، اما از اینکه به او نزدیکتر شوم یا کنارش بایستم حس خوبی داشتم و دلم میخواست که این لحظات تکرار شود ، هرجند بعدش عذاب وجدان میگرفتم.
دو سه مرتبه وقتیکه غرق نگاهش بودم یا زمانیکه هر دو به یک موضوع میخندیدیم متوجه نگاهای متفکرانهی پدرم شدم و خجالت کشیدم.
روزهای سختی بود کمبود آب ، غذا ، جای استراحت، آدمهای داغدار ، خلاصه در آن ویرانه تاریک هیچ نقطهی سپیدی به چشم نمیخورد بهجز محبت من به مرتضی که لحظه به لحظه بیشتر میشد .
بعد از نماز، سجده شکر طولانی داشتم بابت این روزها که کنار او گذر میشد .
مادربزرگ و پدربزرگم شب زلزله تهران بودند اما از خانه آنها چیزی نمانده بود ، خاطرات کودکی ما زیر خروارها خاک مدفون شد.
بعدازظهر آن شب خاص هر سه از خستگی سه روز کار سخت تقریباً بیهوش شده بودیم ، گوشه خانه ویرانشده مادربزرگ و پدربزرگ یکی دو ساعتی استراحت کردیم.
بابا با تکهای پارچه برای من جای خواب درست کرده بود که جلوی مرتضی معذب نباشم .
بعد از سه روز اوضاع در روستای ما قدری آرامتر شده بود برای پخش شام و سرکشی رفتیم و بازگشتیم از شام سادهای که پخش کرده بودیم مقداری مانده بود هر سه دور سفره نشستیم ، چراغ نفتی فضا را کمی روشن کرده بود.
بابا شروع به صحبت کرد:
_ مرتضی...
طیبه ...
من با شما دوتا چیکار کنم ؟؟؟؟
جرات نگاه کردن به کسی را نداشتم فقط سرم را پائین انداختم مرتضی با حیا گفت :
+ دایی جان چی شده مگه خطایی داشتیم خداینکرده !!!؟؟؟
بابا با صبوری ادامه داد ، معلوم بود برای بابا هم آسون نیست :
_ببینید بچهها من آدم مقیدی هستم وقتی میبینم که شما بهم علاقه دارید و این کشش رو حس میکنم نمیتونم دست روی دست بگذارم و شاهد باشم درحالیکه به هم نامحرم هستید نگاههای ...
مرتضی وسط حرف بابا پرید با خجالت تمام و صدایی که از ته چاه درمیآمد گفت :
+ دایی جان به خدا اینجوری هم نیست من و طیبه همیشه مراقبیم
_میدونم اما منم یه وظیفهای دارم دیگه ، تصویر بابات از جلوی چشمهام رد نمیشه ...
بابایم با بغض ادامه داد :
_مرتضی تو امانتی دست من ...
طیبه هم که نور چشمهام و یادگار حسرت زندگیمه
بغض بابا نرم ترکید اشکهای گرم و داغ هر سه جاری بود ...
چند ثانیه سکوت...
بعد بابا سرش را بالا گرفت و گفت :
_ یک سوال میپرسم و پاسخ واضح میخوام مرتضی تو قصد داری با طیبه ازدواج کنی ؟!
بدون اینکه نگاه مرتضی کنم حس کردم که برگشت و رو به سمت من کرد همینطور که صورتش به سمت من بود با من و من گفت:
+ بله دایی جان این آرزوی منه ...
بابا سریع از من پرسید :
_تو چی تو دلت میخواد زن مرتضی بشی ؟!
سرمو بالا آوردم :
+یعنی چی بابا جان وسط این خرابه تو این شرایط بین این مرگومیر آخه این چه سؤالیه؟؟؟
بابا کمی تندتر و بلندتر پرسید:
_ جواب من یک کلمه است تو هم دوست داری مرتضی رو یا نه ...
هنوز سنگینی نگاه مرتضی روی صورتم بود زیر نور کمسوی چراغنفتی صورت پدرم با آن چشمهای زمردینش میدرخشید ، اشکهایم را پاک کردم محکم و کمی عصبانی گفتم :
+ بله باباجان اگر این جواب تو این وضعیت کمکی میکنه بله منم بهش علاقه دارم ...
مرتضی و بابام با هم و همزمان نفس راحتی کشیدند ...
خنده ام گرفت از این هماهنگی دایی و خواهرزاده ...
چشمهای بابام برق زد ...
یهو از جا پرید:
+ خب بچهها پاشید...
پاشید ...
یالا کارتون دارم پاشید ببینم...
هاجوواج نگاهش کردیم و بلند شدیم :
+اینجا را جمعوجور کنید ...
زود باشید ...
خودش دستبهکار شد...
داشت اتاق را مرتب میکرد با خنده گفتم :
+چیکار میکنی بابایی
انگار نمی شنید...
با مرتضی به کمکش رفتیم
همینطور که تندتند جمع میکرد نفسنفس زنان گفت :
_ میخوام اینجا رو جمع کنم آخه عقدکنون دخترمه...
هر دو به یک صدا گفتیم :
عقد کنااااان !!!!؟؟؟؟؟؟
✍ صالحه کشاورز معتمدی
#ادامه_دارد ...
🏴🌹@tanhamasirearamesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اینها فقط بخشی از خدمات دولت به استان سیستان و بلوچستان طی شش ماهه اخیره 👆👆
🔸آقای عبدالحمید! لطفا بدون تحقیق ، صحبت نکنید
🏴🌹@tanhamasirearamesh
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#کنترل_ذهن قسمت هفتاد و هفتم 😊💐 ✅ گفتیم که دینداری باید ما رو آدم های قدرتمندی کنه. این قدرتی
#کنترل_ذهن
قسمت هفتاد و هشتم 😊💐
🔹 گفته شد که دین واقعی باید به انسان "قدرت" بده وگرنه معلومه که دینداری فایده ای نداشته.
🌷همه ما از عاشقان امام حسین علیه السلام هستیم. یکی از علت های مهمش اینه که عاشورا صرفا یه حادثه و جنگ معمولی نبوده
بلکه یه "حماسه" بوده.
و حماسه هم یعنی #قدرت....
🔴 واقعا اگه روز عاشورا، امام حسین علیه السلام دستاشون رو برده بودن بالا و توی خیمه التماس دشمن رو میکردن اصلا یه دونه روضه هم توی تاریخ برگزار نمیشد!
✅ اما آقا خیلی شجاعانه و عزتمندانه قیام کرد و حماسه ساخت...
بله اینجوریه که میبینید غوغا میشه در کربلا. انقدر عزت پیدا میکنه ابالفضل العباس علیه السلام...🌷
انقدر که امام سجاد علیه السلام اراده میکنن که برای ایشون یه حرم جداگانه درست بشه.
🔹 آقا دستور دادن که بدن های همه شهدا نزدیک امام حسین علیه السلام دفن بشه ولی فرمودن که بدن عباس علیه السلام با فاصله دفن بشه.
🌷 فرمود اون بدن رو بذارید باشه. من با اون بدن کار دارم...
💥 امام سجاد علیه السلام اراده کردن که کنار حرم اباعبدالله الحسین علیه اسلام پرچم ابوالفضل العباس هم برقرار باشه..
💕 خواست تا ابد اعلام کنه که اینجا دو تا حرم هست. یکی حرم حسین و همه یارانش... یکی هم حرم عباس.... عباس... عباس..
🌷وقتی آدم به دسته های عزاداری نگاه میکنه
وقتی به سینه زدن های مردانه و منظم و در صفوف بزرگ نگاه میکنه
ناخود آگاه به یاد لشکر میفته
به یاد قدرت...
✅ دین اساسا اینجوریه.
دین انسان رو قوی میکنه... قوی میخواد...
🔵 حالا قدرتمندی روح انسان از کجا آغاز میشه؟
از قدرت کنترل ذهن.
👈 از اینجا شروع میشه به یه چیزی که نمیخوای ذهنت سراغش نره فکر نکنی.
و روی چیزایی که میخوای تمرکز کنی.
✅ این بزرگ ترین علامت قدرت روحی هست.
کسی که میتونه هر تغییری توی خودش بده و به خودش مسلط شده
👌 برای رسیدن به این قدرت روحی اول از همه باید "سبک زندگی" ما یکمی عوض بشه.
یکم که چه عرض کنم! خیییلی باید عوض بشه!😒
✅ باید مراقب باشیم "هرزه گوشی" نکنیم! یعنی هر صدایی رو نشنویم. برای گوش خودمون احترام قائل باشیم.
"هرزه چشمی" نکنیم. هر چیزی ارزش نداره من بهش نگاه کنم.
کسی که هرزه گوشی و هرزه چشمی کنه خیلی ضعیف میشه.
💢 و از همه مهم تری نباید "هرزه فکری" کنیم!
⭕️ عزیزم چرا اجازه میدی در مورد هر چیزی فکر کنی؟ نذار فکرت هی این طرف و اون طرف بره. مخصوصا ذهن رو باید از فکر بد کردن در مورد آینده جلوگیری کرد. چون موجب نگرانی میشه.
💢 از گذشته اندیشی بد هم باید جلوگیری کرد وگرنه تبدیل به حسرت میشه.
ذهن ما مثل یه بچه لوس و ننر هست و البته شیطون!
تا یه دقیقه حواست بهش نباشه رفته یه گوشه ای خرابکاری کرده!!!😬
👌 آقا کلا یادت باشه که هر موقع رفتی توی فکر بیا بیرون!
چرا؟
⭕️ چون هر موقع میری توی فکر، واقعا تو که فکر نمیکنی! فکرت داره هی تو رو اینطرف و اون طرف میبره! 😒
فکر آدم رو میبره توی لجن زار افکار منفی...
💪✅ قدرت داشته باش که همیشه در زمان حال فکر کنی. این مقدمه ای برای نجات انسان از مشکلات روحی خواهد بود....
🏴🌹@tanhamasirearamesh