🎊ﻋﻴﺪ ﺍﺯﺳﻪ ﻛﻠﻤﻪ ﺯﻳﺒﺎ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪﻩ
🌸ﻉ _ﻋﺰﻳﺰانم
🌼ﻯ _ ﻳﺎﺩتون ﻧﺮﻩ
🌺ﺩ _دوستتون ﺩﺍﺭیم😍
مجدداًعیدتونمبارڪ 🎊🎉💐
سلام و عرض ادب محضر شما عزیزان 🌹
چی شد آقای احمدی نژاد از یک فرد انقلابی به یک فرد بی قانون و مخالف با جمهوری اسلامی تبدیل شد؟
پاسخ به این سوال رو در کلیپ زیر ببینید👇🏼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دلایل انحراف دومینو وار احمدی نژاد از زبان امام خامنه ای
💥 لطفا این کلیپ در حد وسیع منتشر شود
#احمدی_نژاد
#انتخابات
🇮🇷 @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 61 آن روز تازه از تشییع جنازه چند شهید برگشته بودم، بچه ها را گذاشته بود
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 62
گفت: «می روم، حقم است.
دنده ام نرم. اگر می خواهم نان بخورم، باید بروم ته صف.»
بعد خندید.
داشت پوتین هایش را می پوشید.
گفتم: «پس اقّلاً بیا لباس هایت را عوض کن. بگذارکفش هایت را واکس بزنم.
یک دوش بگیر.»
خندید و گفت: «تا بیست بشمری، برگشته ام.»
خندیدم و آمدم توی اتاق. صورت بچه ها را شستم.
لباس هایشان را عوض کردم. غذا گذاشتم.
خانه را مرتب کردم. دستی به سر و صورتم کشیدم.
وقتی صمد نان به دست به خانه برگشت، همه چیز از این رو به آن رو شده بود.
بوی غذا خانه را پر کرده بود. آفتاب وسط اتاق پهن شده بود. در و دیوار خانه به رویمان می خندید.
فردا صبح صمد رفت بیرون. وقتی برگشت، چند ساک بزرگ پلاستیکی دستش بود. باز رفته بود خرید.
از نخود و لوبیا گرفته تا قند و چای و شکر و برنج.
گفتم: «یعنی می خواهی به این زودی برگردی؟!»
گفت: «به این زودی که نه، ولی بالاخره باید بروم.
من که ماندنی نیستم. بهتر است زودتر کارهایم را انجام بدهم.
دوست ندارم برای یک کیلو عدس بروی دم مغازه.»
بعد همان طور که کیسه ها را می آورد و توی آشپزخانه می گذاشت، گفت:
«دیروز که آمدم و دیدم رفته ای سر صف نانوایی از خودم بدم آمد.»
کیسه ها را از دستش گرفتم و گفتم: «یعنی به من اطمینان نداری!»
دستپاچه شد. ایستاد و نگاهم کرد و گفت:
«نه... نه...، منظورم این نبود.
منظورم این بود که من باعث عذاب و ناراحتی ات شدم.
اگر تو با من ازدواج نمی کردی، الان برای خودت خانه مامانت راحت و آسوده بودی، می خوردی و می خوابیدی.»
خندیدم و گفتم: «چقدر بخور و بخواب!»
برنج ها را توی سینی بزرگی خالی کرد و گفت:
«خودم همه اش را پاک می کنم. تو به کارهایت برس.»
گفتم: «بهترین کار این است که اینجا بنشینم.»
خندید و گفت: «نه... مثل اینکه راه افتادی. آفرین، آفرین.
پس بیا بنشین اینجا کنار خودم. بیا با هم پاک کنیم.»
توی آشپزخانه کنار هم پای سینی نشستیم و تا ظهر نخود و لوبیا و برنج پاک کردیم. تعریف کردیم و گفتیم و خندیدیم.
بعد از ناهار صمد لباس پوشید و گفت: «می خواهم بروم سپاه. زود برمی گردم.»
گفتم: «عصر برویم بیرون؟!»
با تعجب پرسید: «کجا؟!»
گفتم: «نزدیک عید است. می خواهم برای بچه ها لباس نو بخرم.»
یک دفعه دیدم رنگ از صورتش پرید. لب هایش سفید شد. گفت: «چی! لباس عید؟!»
من بیشتر از او تعجب کرده بودم. گفتم: «حرف بدی زدم!»
گفت: «یعنی من دست بچه هایم را بگیرم و ببرم لباس نو بخرم! آن وقت جواب بچه های شهدا را چی بدهم.
یعنی از روی بچه های شهدا خجالت نمی کشم؟!»
ادامه دارد...
🎀 @saritanhamasir 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 62 گفت: «می روم، حقم است. دنده ام نرم. اگر می خواهم نان بخورم، باید برو
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 63
گفتم: «حالا مگر بچه های شهدا ایستاده اند سر خیابان ما را ببینند! تازه ببینند.
آن ها که نمی فهمند ما کجا می رویم.»
نشست وسط اتاق و گفت: «ای داد بی داد. ای داد بی داد.
تو که نیستی ببینی هر روز چه دسته گل هایی جلوی چشم ما پرپر می شوند.
خیلی هایشان زن و بچه دارند. چه کسی این شب عیدی برای آن ها لباس نو می خرد؟»
نشستم روبه رویش و با لج گفتم: «اصلاً من غلط کردم. بچه های من لباس عید نمی خواهند.»
گفت: «ناراحت شدی؟!»
گفتم: «خیلی! تو که نیستی زندگی مرا ببینی، کِی بالای سر من و بچه هایت بودی؟!
ما هم به خدا دست کمی از بچه های شهدا نداریم.»
عصبانی شد. گفت: «این حرف را نزن. همه ما هر کاری می کنیم، وظیفه مان است. تکلیف است.
باید انجام بدهیم؛ بدون اینکه منّتی سر کسی بگذاریم. ما از امروز تا هر وقت که جنگ هست عید نداریم. ما هم درد خانواده شهداییم.»
بلند شدم و رفتم آن اتاق، با قهر گفتم: «من که گفتم قبول. معذرت می خواهم. اشتباه کردم.»
بلند شد توی اتاق چرخی زد و در را بست و رفت.
تا عصر حالم گرفته بود. بُق کرده بودم و یک گوشه نشسته بودم.
نه حال و حوصله بچه ها را داشتم، نه اخلاقم سر جایش بود که بلند شوم و کاری بکنم. کلافه بودم.
بغضی ته گلویم گیر کرده بود که نه بالا می آمد و نه پایین می رفت.
هوا تاریک شده بود. صمد هنوز برنگشته بود.
با خودم فکر کردم: «دیدی صمد بدون خداحافظی گذاشت و رفت.»
از یک طرف از دستش عصبانی بودم و از طرف دیگر دلم برایش تنگ شده بود.
از دست خودم هم کلافه بودم. می ترسیدم قهر کرده و رفته باشد.
دیگر امیدم ناامید شده بود. بلند شدم چراغ ها را روشن کردم. وضو گرفتم تا برای نماز آماده بشوم.
همان موقع، دلم شکست و گفتم: «خدایا غلط کردم، ببخش! این چه کاری بود کردم. صمدم را برگردان.»
توی دلم غوغایی بود. یک دفعه صدای در آمد. صدای خنده و جیغ و داد بچه ها که بلند شد، فهمیدم صمدم برگشته.
سر جانماز نشسته بودم. صمد داشت صدایم می زد: «قدم! قدم جان! قدم خانم کجایی؟!»
دلم غنج رفت. آمدم توی اتاق. دیدم دو تا ساک بزرگ گذاشته کنار پشتی و بچه ها را بغل کرده. آهسته سلام دادم.
خندید و گفت: «سلام به خانمِ خودم. چطوری قدم خانم؟!»
به روی خودم نیاوردم. سرسنگین جوابش را دادم.
ادامه دارد...✒️
🎀 @saritanhamasir 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌺🌸🍁🍂🌷🌼🌹
سلااااام و درود خاص خداوند بر اهالی معرفت
طاعات و عبادات شما قبول درگاه احدیت
ان شاءالله که حال دلتون نورانی باشه
درس امشب واقعا عالیه
حتما با دقت فراوان بخونید👌
الحمدلله رب العالمین🍃
به وسعت بی کرانش
به پهنای بیکران اقیانوسش
چنین توفیق روزی ای به ما داد
واقعا مطالعه چنین دروسی شکرانه داره
یادتان باشد همیشههه شکر تمام مطالبی که یاد گرفتید و یاد می گیرید و خواهید گرفت را به جا بیاورید😊✅
بریم سراغ درس جدیدمون از
#کنترل_ذهن
با ذکر شریف #یا_مهدی ادرکنی🌸👇
🌹🌼🌷🍂🍁🌸🌺
#کنترل_ذهن برای تقرب 43
🔵 گفته شد که انسان باید بتونه ذهن خودش رو کنترل کنه.
در واقع باید یه عمر تمرین #کنترل_ذهن کنیم تا هم به موفقیت های دنیایی برسیم و هم به دنبالش لذت نعمت های آخرتی رو بچشیم
🚨 اگه انسان در طول زندگی خودش به کنترل ذهنش نپردازه، یه اتفاق تلخ و وحشتناک براش می افته... موقع مرگ...
میدونید که موقع مرگ دیگه کنترل ذهن، دست انسان نیست... دیگه تموم شد...
💢 اگه خدای نکرده گاهی توی دلت نسبت به خدا یه حرف منفی میزنی، موقع مرگ همون ها یادت میاد.
😒
🚨 در روایت میفرماید شیطان بیشترین فشارش رو برای منحرف کردن ذهن انسان، "موقع مرگ" قرار میده...
موقع مرگ، بیشترین شک و تردید نسبت به خدا سراغ آدم میاد....
خیلی وحشتناکه..
در مهم ترین ساعات زندگی، شیطان بیاد و ما رو به خاطر اینکه کنترل ذهنمون دستمون نبوده صاف ببره جهنم...😓
و میدونید اگه آدم اونجا نتونه مقابل شیطان بایسته، کافر از دنیا خواهد رفت...
🚨 بدبخت و بیچاره میشه تا ابد... تا بی نهایت...
عزیز دلم تلاش کن کنترل ذهن خودت رو به دست بگیری.
بچه بازی که نیست.
✅واقعا وقت بذار و تمرین کن. هم تمرین علامه طباطبایی و هم تمرین نماز و هم تمرین تنفس گیری رو انجام بده تا ذهنت منظم بشه و بتونی به خوبی کنترلش کنی.
منتظر اینم نباش که یه معجزه ای توی زندگیت پیش بیاد و یه دفعه ای تو بهترین آدم دنیا بشی!
باید تلاش کنی تا به دست بیاری
🌺 آیت الله حق شناس میفرمود: اولیای الهی از خطورات ذهنیه خائف هستند..
🚨 ببینید این خطورات ذهنی چیه که حتی اولیای الهی هم میترسیدن...
😒
بله گناه نمیکنن ولی ممکنه گرفتار خطورات منفی ذهن بشن.
🔷 در جای دیگه ای میفرمایند: باید انقدر در مقام مراقبه باشی تا خطورات قلبی به طور کلی نابود شود و صفحه دل نورانی شده و جای پروردگار شود...
💢 خداوند متعال میفرماید: اگه خودت رو برای عبادت من فارغ نکنی، ذهن و قلبت رو شلوغ میکنم و گرفتاری هات رو برطرف نخواهم کرد...
اصول کافی، ج 2 ، ص 83
🔴 يا ابن آدم، تفرّغ لعبادتي، أملأ قلبك غنى و لا أكلك إلى طلبك، و علىّ أن أسدّ فاقتك و املأ قلبك خوفا منّي. و إن لا تفرّغ لعبادتي، أملأ قلبك شغلا بالدّنيا، ثمّ لا أسدّ فاقتك و أكلك إلى طلبك.
⭕️ اى پسر آدم، فارغ شو از براى عبادت من، تا پر كنم قلب تو را از بىنيازى و واگذار نكنم تو را به سوى طلب خويش،
و بر من است كه ببندم راه #فقر تو را
و پر كنم دل تو را از خوف خويش.
🚨 و اگر فارغ نشوى براى عبادتم، پر كنم دل تو را از "اشتغال به دنيا"، پس از آن نبندم فقر تو را و واگذارم تو را به سوى طلبت....
💢 هر کی میبینه که انگار فکر و ذهنش بیش از حد درگیر دنیا شده بره استغفار کنه.
این دیگه عذاب الهی برای آدم هست.
میبینی به طرف میگی بیا بریم مسجد.
میگه والا خیلی سرم شلوغه!😖
میگی بیا بریم هیئت.
میگه: چیزه! صبر کن! والا خیلی کار دارم . یه دفعه دیگه میام!😣
🚨 بسیاری از مشکلات و گرفتاری های ما حل نمیشه
فقط به خاطر اینکه ذهنمون رو متوجه خدا نمیکنیم.
همینجوری سرسری یه نماز میخونیم و میریم دنبال کارمون.
😒
تا یه جایی کارمون گیر کرد به خدا، با سر کج میریم در خونه خدا!😢
💢 خب اینجوری نمیشه. ذهنت رو خالی کن موقع نماز، نترس
خداوند متعال قول داده که مشکلات تو رو برطرف کنه تا بتونی بیشتر به خدا توجه کنی.
🔴مقاومت کنید، سحر نزدیک است
🔹دکتر #سعید_محمد: آسمان گداخته تل آویو، نویدبخش طلوع خورشید فلسطین است. مظلومین با غیرت فلسطینی؛ درود خدا و رسول بر شما باد. مقاومت کنید. سحر نزدیک است.
🇮🇷 @saritanhamasir
#طنز_تلخ
🔻 محمد جواد ظریف: کارشناس نارفیقی
🔹 محور اصلی برنامه ایشان أَشِدَّاء عَلَى الْدوستان رُحَمَاء آمریکا خواهد بود
🔹 قانون اساسی دولتش برجام ، مرادش کری ، تضمینش هم بایدن است
🔹 محور کارشناسان هیئت دولت بر اساس زبان انفعالی دنیا خواهد بود
🔹 جهان این دولت شرق ندارد، آفریقا ، آسیا و آمریکای جنوبی ندارد
🔸 لازم به ذکر است که در دولت ایشان چهار جهت دیپلماسی به آمریکا ختم میشود
💠 پس از رای باید به کاپیتولاسیون احترام بگذارید😉😂
🇮🇷 @
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲احمدی نژادی که اسم مدافعان حرم رو میذاره دخالت کنندگان در کار سوریه...
همونیه که به بن سلمان میگه برادر.
همونیه که میگه "من کی گفتم اسرائیل باید نابود بشه؟"
چرا واقعا رسانه های اسرائیلی از احمدی نژاد دارن حمایت میکنن؟
انحرافات احمدی نژاد
التماس تفکر🙏
🇮🇷 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺جنگ را با بیست سالهها بردیم و اقتصاد را با شصت سالهها باختیم
🔺نیاز اصلی کشور #دولت_جوان_انقلابی است
دولتی که انقلابی و جهادی دغدغه معیشت و عزت ایرانی را داشته باشد.
#درست_انتخاب_کنیم
#انتخاب_آگاهانه
🇮🇷 @saritanhamasir
✍️دکتر سعید محمد: ما یک عمل جراحی بزرگ خواهیم کرد. که برای یک سری خواص درد خواهد داشت و نه برای مردم.
🇮🇷 @saritanhamasir
🎥 اهانت بی سابقه به دکتر سعید محمد در اخبار صدا و سیما
رفتار زشت صدا و سیما در خبر ۲۰۳۰ علیه دکتر سعید محمد قابل چشم پوشی و اغماض نیست . کاش رسانه ملی را بیش ازین قربانی منافع باندهای سیاسی قدرت و ثروت نکنند و با عوامل اهانت به کاندیداهای مستقل مانند سعید محمد برخورد عبرت آموزی بشود.
🇮🇷 @saritanhamasir