eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
334 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
💥نماز فوق العاده روز یکشنبه ماه ذی القعده✅ ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سربازِ کوچولویِ امام زمان..👼🏻💛 ✌تبارک الله👏😍 ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 122 خانم دار
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨ قسمت : 123 و دوباره به گریه افتاد. برادرم رفت قاب عکس صمد را از روی طاقچه پایین آورد. بچه ها مثل همیشه به طرف عکس دویدند. یکی بوسش می کرد. آن یکی نازش می کرد. زهرا با شیرین زبانی بابا بابا می گفت. برادرم دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: «خدایا! صبرمان بده. خدایا! چطور طاقت بیاوریم؟! خدایا خواهرم چطور این بچه های یتیم را بزرگ کند؟!» کمی بعد همسایه ها یکی یکی از راه رسیدند. با گریه بغلم می کردند. بچه هایم را می بوسیدند. خانم دارابی که آمد، ناله ام به هوا رفت. دست هایش را توی هوا تکان می داد و با حالت مویه و عزاداری می گفت: «جگرم را سوزاندی قدم خانم. تو و بچه هایت آتشم زدید قدم خانم. غصه تو کبابم کرد قدم خانم.» زار زدم: «تو زودتر از همه خبر داشتی بچه هایم یتیم شدند.» خانم دارابی گریه می کرد و دست ها و سرش را تکان می داد. بنده خدا نفسش بالا نمی آمد. داشت از هوش می رفت. آن شب تا صبح پرپر زدم. همین که بچه ها می خوابیدند. می رفتم بالای سرشان و یکی یکی می بوسیدمشان و می نالیدم. طفلی ها با گریه من از خواب بیدار می شدند. آن شب جگرم کباب شد. تا صبح زار زدم. گریه کردم. نالیدم و برای تنهایی بچه هایم اشک ریختم. از درون مثل یک پاره آتش بودم و از بیرون تنم یخ کرده بود. همسایه ها تا صبح مثل پروانه دورم چرخیدند و پابه پایم گریه کردند. نمی توانستم زهرا را شیر بدهم. طفلکم گرسنه بود و جیغ می کشید. همسایه ها زهرا و سمیه را بردند. فردا صبح دوست و آشنا و فامیل با چند مینی بوس از قایش آمدند؛ با چشم های سرخ و ورم کرده. دوستان صمد آمدند و گفتند: «صمد را آورده اند سپاه.» آماده شدیم و رفتیم دیدنش. صمدم را گذاشته بودند توی یک ماشین بزرگ یخچالی. با شهدای دیگر آمده بود. در ماشین را باز کردند. تابوت ها روی هم چیده شده بودند. برادرشوهرم، تیمور، کنارم ایستاده بود. گفتم: «صمد! صمد مرا بیاورید. خیلی وقت است همدیگر را ندیدیم.» آقا تیمور از ماشین بالا رفت. چند تا تابوت را با کمک چند نفر دیگر پایین آورد. صمد بین آن ها نبود. آقا تیمور تابوتی را گذاشت جلوی پایم و گفت: «داداش است.» برادرها، خواهرها، پدر، مادرش و حاج آقایم دورتادور تابوت حلقه زدند. دلم می خواست شینا پیشم بود و توی بغلش گریه می کردم. این اواخر حالش خوب نبود. نمی توانست از خانه بیرون بیاید. جایی کنار صمد برای من و بچه ها نبود. 💞 @saritanhamasir 💞
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨ #دختر_شینا قسمت : 123 و دوباره به گر
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 124 نشستم پایین پایش و آرام گریه کردم و گفتم: «سهم من همیشه از تو همین قدر بود؛ آخرین نفر، آخرین نگاه.» پدرشوهر و مادرشوهرم بی تابی می کردند. از شهادت ستار فقط دو ماه گذشته بود. این دومین شهیدشان بود. برادرهای صمد تابوت را برداشتند و گذاشتند توی آمبولانس. خواستم سوار آمبولانس بشوم، نگذاشتند. اصرار کردم اجازه بدهند تا باغ بهشت پیشش بنشینم. می خواستم تنهایی با او حرف بزنم، نگذاشتند. به زور هلم دادند توی ماشین دیگری. آمبولانس حرکت می کرد و ما دنبالش. صمد جلوجلو می رفت، تندتند. ما پشت سرش بودیم، آرام و آهسته. گاهی از او دور می شدیم. گمش می کردیم. یادم نمی آید راننده چه کسی بود. گفتم: «تو را به خدا تندتر بروید. بگذارید این دم آخر سیر ببینمش.» راننده آمبولانس را گم کرد. لحظه آخر هم از هم دور بودیم. دلم تنگ بود. یک عالمه حرف نگفته داشتم. می خواستم بعد از نه سال، حرف های دلم را بزنم. می خواستم دلتنگی هایم را برایش بگویم. بگویم چه شب ها و روزها از دوری اش اشک ریختم. می خواستم بگویم آخرش بدجوری عاشقش شدم. به باغ بهشت که رسیدیم، دویدم. گفتم: «می خواهم حرف های آخرم را به او بگویم.» چه جمعیتی آمده بود. تا رسیدم، تابوت روی دست های مردم به حرکت درآمد. دنبالش دویدم. دیدم تابوت آن جلو بود و منتظر نماز. ایستادم توی صف. بعد از نماز، صمد دوباره روی دست ها به حرکت درآمد. همیشه مال مردم بود. داشتند می بردندش؛ بدون غسل و کفن، با همان لباس سبز و قشنگ. گفتم: «بچه هایم را بیاورید. این ها از فردا بهانه می گیرند و بابایشان را از من می خواهند. بگذارید ببینند بابایشان رفته و دیگر برنمی گردد.» صدای گریه و ناله باغ بهشت را پر کرده بود. تابوت را زمین گذاشتند. صمد من آرام توی تابوت خوابیده بود. جلو رفتم. خدیجه و معصومه را هم با خودم بردم. من که این قدر بی تاب بودم، یک دفعه آرام شدم. یاد حرف پدرشوهرم افتادم که گفت: «صمد توی وصیت نامه اش نوشته به همسرم بگویید بعد از من زینب وار زندگی کند.» کنارش نشستم. یک گلوله خورده بود روی گونه سمت چپش. ریش هایش خونی شده بود. بقیه بدنش سالم سالم بود. با همان لباس سبز پاسداری اش آرام و آسوده خوابیده بود. صورتش مثل آن روز که از حمام آمده بود و آن پیراهن چهارخانه سفید و آبی را پوشیده بود، قشنگ و نورانی شده بود.» می خندید و دندان های سفیدش برق می زد. کاش کسی نبود. کاش آن جمعیت گریان و سیاه پوش دور و برمان نبودند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 💞 @saritanhamasir 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫سیرالی الله ازکجا شروع می شود⁉️ 👤کسی که می خواهد"سیرالی الله" راشروع کند وبرنامه داشته باشد؛ بایدازمبارزه با شروع کنداین مبارزه باعث می شودفردتوانایی خوبی برای انواع گناهان وانجام همه عبادات پیدا کند. 🌹✔️ ⚡️هرراهی راکه برویم با راحت طلبی نمی شود شدونمی توان به خدا رسید‌. ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
23 🔴متاسفانه یکی از آسیب های جامعه ما این هست که : ⬅️مذهبی های ما هم اهلِ راحت طلبی هستن...!! ⭕️ گاهی آدم جرئت نمیکنه که بخواد بچه های مسجدِ یه محل رو کوه ببره یا حتی طلبه ها و دانشجوها رو نمیشه بهشون سختی داد زود صداشون در میاد!😒 ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
🔸برای راحت طلبی نمیشه یه نسخه برای همه افراد پیچید ✔️ 👤هرکسی باید یه مدت روی همه رفتارهای خودش دقیق بشه ببینه اون توکدوم مسائل اهل راحت طلبی شده😊 🧕مثلا شاید خانمی توخونه خیلی منظم باشه وهمیشه خونش مرتب باشه ولی توآشپزی تنبل شده بیشتر دوست داره غذا از بیرون سفارش بده حاصرنیست دل به اشپزی بده خب اینجا این خانم توی ی مورد راحت طلب شده باید روی خودش کارکنه که کمتر عذا ازبیرون سفارش بده 🙂 🧕برعکس یه خانمی خیلی دل به اشپزی بده ولی خونش بی نظم وریخت وپاش باشه.😒 👨‍💻👩‍💻یا نوجوان بیشتر وقتش پای اینترنت و تلویزیون وگروه گرایی باشه ولی برای درس و مطالعه وقت نزاره یاکارهای شخصی خودش نتونه انجام بده وبندازه گردن مادر😏 🧔یا یه مردی ممکنه خیلی اهل تلاش باشه ولی تو خونه حتی نخاد خودش یه لیوان اب براخودش بریزه 🙁 اینها همه نشانه ای از ی راحت طلبی باید دقت کنیم کجا راحت طلب هستیم.❌ ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
13.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 سبک زندگی راحت طلبانه، ریشه همه بدی هاست... استاد پناهیان ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
🖼 رهبر انقلاب چهارشنبه با مردم سخن می‎گویند 🌺 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آستانه‌ی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، چهارشنبه ۲۶ خرداد ساعت ۲۰ به صورت زنده و مستقیم با ملت ایران سخن خواهند گفت. 🇮🇷 @saritanhamasir
📺 گفتگوی سید ابراهیم رئیسی با مردم ایران ⌛️امروز یکشنبه 23 خرداد ساعت 20:30 و 22:45 🎥 از شبکه دو سیما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصورشم سخته! 🎞سیدابراهیم‌رئیسی: آقایان چرا نظر مردم را درباره خودشان نمی‌پرسند؟ 💥 کمپین بزرگ حمایت از کاندیداهای جبهه انقلاب👇🏼👇🏼👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/1108607084Ce61740c7a2
❇️ کار بسیار خوبی هست. هیچ اشکالی نداره که برای تشویق افراد گاهی موارد هزینه هایی صورت بگیره. جهاد گاهی با بدن هست و گاهی با مال و ثروت ممکنه خیلی از ماها بتونیم با هزینه مثلا ۵۰۰ هزار نفر ۵ نفر رو بیاریم سر صندوق ✅ اولا که مشارکت بسیار بالا خواهد رفت و ثانیا اون افراد حتما به کاندیدای اصلی جبهه انقلاب یعنی آقای رئیسی رای میدن و کار یکسره خواهد شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ یکی از شایعاتی که برخی افراد مدعی عدالتخواهی علیه آقای رئیسی منتشر میکنند اینه که میگن آقای رئیسی الان داره از همه افراد خوب و بد کمک میگیره و ممکنه در دولتش هم پارتی بازی و این حرفا شکل بگیره! بعد اسم چند تا آدم مفسد رو هم میارن که مثلا در فلان ستاد مردمی فلان کار رو انجام داده 🔶 ببینید همه این شایعات ناشی از "عدم شناخت صحیح از آقای رئیسی" هست. 🔹 برای شناخت هر کسی باید به سوابقش مراجعه کرد. سابقه آقای رئیسی نشون میده که ایشون همیشه در هر جایی بوده بدون تعارف با فساد برخورد کرده و هیچ وقت هم اجازه نداده که در اطرافش رانت و پارتی بازی وجود داشته باشه. ✅ در دولت آینده هم افراد فاسد و مشکل دار هیچ جایی نخواهند داشت و اقای رئیسی با دقتی فوق العاده وزرای انقلابی و مومن رو انتخاب خواهند کرد. بنابراین افراد عدالتخواه قلابی باید دقت داشته باشند که این وصله ها به آقای رئیسی نمیچسبه و بهتره که روش های دیگه ای برای تخریب ایشون پیدا کنند. ⭕️ البته عدالتخواهان قلابی مثل صدرالساداتی، اشتری، سلمان کدیور و از این دست موارد همیشه نشون دادن که به خوبی میتونن پازل دشمن رو پر کنند و بیشترین خدمات رو به کار رسانه ای صهیونیست ها داشته باشند. 🇮🇷 @saritanhamasir
🔴 دولت با لغو ویزا بین ایران و عراق موافقت کرد 🔸 هیئت وزیران در جلسه ۱۹ خرداد ۱۴۰۰ به پیشنهاد وزارت امور خارجه، با برقراری مقررات لغو روادید ۴۵ روزه برای دارندگان گذرنامه عادی بین دولت جمهوری اسلامی ایران و دولت جمهوری عراق به شرط عمل متقابل موافقت کرد. / صداوسیما ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ 🇮🇷 @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
نتایج مناظرات: ⚠️دغدغه مردم متوسط و عادی و فقیر اینه: 🍃معیشت ، اقتصاد ، اشتغال ، تورم ، گرانی ، مسکن ، مسافرت ، و... ⚠️دغدغه پولداران و مرفهان بی درد و اشرافی ها اینه : 🚫استرس بی حجابی ، رفتن دختران به ورزشگاه ، آب بازی جوان ها ، رپ خوانی، فیلتر اینستا و ... 🇮🇷حالا شما بگویید کی بدرد رئیس جمهوری میخوره و میتونه مشکلات جامعه را حل کنه ╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗ 🇮🇷 @saritanhamasir ╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 124 نشستم پای
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣6⃣2⃣ دلم می خواست خم شوم و به یاد آخرین دیدارمان پیشانی اش را ببوسم. زیر لب گفتم: «خداحافظ» همین. دیگر فرصت حرف بیشتری نبود. چند نفر آمدند و صمدم را بردند. صمدی که عاشقش بودم. او را بردند و از من جدایش کردند. سنگ لحد را که گذاشتند و خاک ها را رویش ریختند، یک دفعه یخ کردم. آن پاره آتشی که از دیشب توی قلبم گر گرفته بود، خاموش شد. پاهایم بی حس شد. قلبم یخ کرد. امیدم ناامید شد. احساس کردم بین آن همه آدم، تنهای تنها هستم؛ بی یار و یاور، بی همدم و هم نفس. حس کردم یک دفعه پرت شدم توی یک دنیای دیگر، بین یک عده غریبه، بی تکیه گاه و بی اتکا. پشتم خالی شده بود. داشتم از یک بلندی می افتادم ته یک دره عمیق. کمی بعد با پنج تا بچه قد و نیم قد نشسته بودم سر خاکش. باورم نمی شد صمد آن زیر باشد؛ زیر یک خروار خاک. هر کاری کردم بگذارند کمی کنارش بنشینم، نگذاشتند. دستم را گرفتند و سوار ماشین کردند. وقتی برگشتیم، خانه پر از مهمان بود. دوستانش می آمدند. از خاطراتشان با صمد می گفتند. هیچ کس را نمی دیدم. هیچ صدایی نمی شنیدم. باورم نمی شد صمد من آن کسی باشد که آن ها می گفتند. دلم می خواست زودتر همه بروند. خانه خالی بشود. من بمانم و بچه ها. مهدی را بغل کنم. زهرا را ببوسم. موهای خدیجه را ببافم. معصومه را روی پاهایم بنشانم. در گوش سمیه لالایی بخوانم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✫⇠ ✫⇠قسمت : 125 بچه هایم را بو کنم. آن ها بوی صمد را می دادند. هر کدامشان نشانی از صمد توی صورتشان داشتند. همه رفتند. تنها شدم. تنها ماندم. تنها ماندیم. مهدیِ سه ساله مرد خانه ما شد. اما نه، صمد هم بود؛ هر لحظه، هر دقیقه. می دیدمش. بویش را حس می کردم. آن پیراهن قشنگی را که از مکه آورده بود، اتو کردم و به جا لباسی زدم؛ کنار لباس های خودمان. بچه ها که از بیرون می آمدند، دستی روی لباس بابایشان می کشیدند. پیراهن بابا را بو می کردند. می بوسیدند. بوی صمد همیشه بین لباس های ما پخش بود. صمد همیشه با ما بود. بچه ها صدایش را می شنیدند: «درس بخوانید. با هم مهربان باشید. مواظب مامان باشید. خدا را فراموش نکنید.» گاهی می آمد نزدیکِ نزدیک. در گوشم می گفت: «قدم! زود باش. بچه ها را زودتر بزرگ کن. سر و سامان بده. زود باش. چقدر طولش می دهی. باید زودتر از اینجا برویم. زود باش. فقط منتظر تو هستم. به جان خودت قدم، این بار تنهایی به بهشت هم نمی روم. زود باش. خیلی وقت است اینجا نشسته ام. منتظر توام. ببین بچه ها بزرگ شده اند. دستت را به من بده. بچه ها راهشان را بلدند. بیا جلوتر. دستت را بگذار توی دستم. تنهایی دیگر بس است. بقیه راه را باید با هم برویم...» در عملیات کربلای ۵ زمانی که ماموریت گردان حاج ستار در عملیات تمام شده بود و در حال برگشت بودند، فرمانده گردان بعدی به علّت پاتک دشمن به شهادت رسید. ستار به عنوان جایگزین فرمانده گردان برای ادامه عملیات رفت. از کانال در حال تیراندازی بود که ترکش به سرش اصابت کرد و به شهادت رسید. بچه‌ها جنازه‌اش را به عقب آوردند تا به دست دشمن نیفتد. بعد از شهادت حاج ستار از رادیوی عراق اعلام شده بود که ستار ابراهیمی کشته شده است. حاج ستار ابراهیمی هژیر، فرمانده گردان ۱۵۵ لشکر انصارالحسین (ع) در کربلای ۵ منطقه عملیاتی شلمچه در تاریخ ۱۲ اسفند ۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. تصویر زیر عکس شهیدستارابراهیمی هژیر (صمد) وهمسربزرگوارشون خانم قدم خیرمحمدکنعان میباشد👇👇👇 🎀 @saritanhamasir 🎀 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
آلبوم تصاویر/ سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر فرمانده دلاور ...
عشق» جلوه اي از زندگي «دختر شينا» و همسر شهيد اوست