یه شخصی میگه رفته بودم حج، بعد از شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام، امام رضا علیه السلام رو تو حج دیدم.
یه دفعهای به ذهنم رسید، نکنه واقعاً این شایعهای که راه افتاده راست باشه، یعنی امام رضا امام هشتم نیست و هفت تا امام بیشتر دیگه نداریم؟😣🤔
آخه اون زمان راه افتاد این شایعه دیگه!
- نکنه ایشونیه بشریه...؟🤔
میگفت مثل برق و باد از ذهنم خطور کرد، امام رضا برگشت به من نگاه کرد، فرمود:
من اون بشری هستم که تو باید از من اطاعت بکنی، نه اون بشری که مثل بشرهای دیگهست!
گفتم: آقا ببخشید.😰😥
برق و باد!... بلافاصله!
🔵 پیش اولیای الهی اثر حتی فکر بد انقدر شدید و واضح هست.
ببین روزانه چقدر گناه کردیم ما...😓
ذهنمون کجاها میره...؟
🚨 یکی از بدترین گناهان هم سوء ظن به خداست....
🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
بذارید در مورد سوء ظن به خدا در جلسه بعد بیشتر صحبت کنیم...
خیلی مهمه.. و اگه آدم بتونه سوء ظنش رو برطرف کنه خدا میدونه که چقدر زندگیش شیرین میشه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کامنتها دیدنیه!
عجب آرامشی
#شب_جمعه شب زیارتی #امام_حسین علیه السلام
🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
چند سالی بود حضرت آقا از #نفوذ صحبت نکرده بودند که با اومدن دولت اصلاحات دوباره نگران نفوذ ضدانقلاب شدیم
🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
✅ ماجرای حمید رسایی و اعزام به لبنان؟!
🔸 رسایی، نماینده مردم تهران در مجلس نوشت: ما همواره پیگیر اعزام هستیم ولی به دو دلیل از انجامش امتناع کردهاند:
۱- حزب الله به تنهایی از پس رژیم جعلی برمیآید، نیازی به اعزام از ایران نیست
۲- عناصر مزدور ونفوذی آمریکا و اسرائیل به اسم اعتدال و اصلاحات در داخل کشور درحال توطئه هستند، نباید میدان را برایشان خالی کرد.
🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁 #داستان (اختصاصی جهاد تبیین) #هم_نفس_با_داعش قسمت دهم چشمامو بستم، نفسمو تو سینه حبس
🍁🍂🍁🍂🍁
🍂🍁🍂
🍁
#داستان
(اختصاصی جهاد تبیین)
#هم_نفس_با_داعش
قسمت یازدهم
با کمک خدا تا قبل غروب تونسته بودبم عملیاتو تموم کنیم و دو گروه دیگه هم موفق بودن...
بچهها جمع شدن و فرمانده شروع کرد به صحبت
_ دوستان خدا قوت میگم بهتون... گل کاشتین، و بچهها تو جنوب حلب تونستن از محاصره خارج بشن... میدونم خسته ابد و روز سختی داشتین...
اما ماموریت جدیدی بهمون سپرده شده که اونم باید به حول و قوهی الهی انجام بدیم. اونم نگه داشتن این منطقه اس و دیگه پیشروی نداریم... البته میدونم یه تعداد مجروح داشتیم و به خاطر همین گفتن تا چند دیقهی دیگه نیروی کمکی و مهمات بهمون میرسه... یا علی، بفرمایید استراحت کنین
*
با تاربک شدن هوا صدای تیراندازی که تو طول روز بود و خبر از درگیریها تو مناطق اطراف میداد، کم شد.
نفهمیدم کی خوابم گرفت که با شنیدن صدای پدرام از خواب پا شدم...
_ها؟
_ پاشو فرمانده گفته همه جمع شن
بلند شدم و نشستم. یاد روزایی افتادم که تا لنگ ظهر میخوابیدم و کسی کاری به کارم نداشت، چه برسه بین خاک و خول بگیرم بخوابم ولی به هر حال اوضاع جوری بود که همه میدونستن باید با سختیا کنار بیان.
لباسمو مرتب کردم و ایستادم. شب سردی بود...
حرفای فرماندهو نصف و نیمه شنیدم ولی فهمیدم بچههای نیرو هوایی، متوجه خودروهای ضد گلولهی انتحاری داعش شدن و احتمالا میخواستن از اونا استفاده کنن تا ازمون تلفات بگیرن و مجبور بشیم بکشیم عقب.
داشتم فکر میکردم لابد میخواد نوبتی با یه آرپیجی کیشیک وایسیم....
_ شما باید دور تا دور جایی که هستیم رو خندق بکنید...
درست شنیدم تو ادامه ی اون روز سخت تو اوج خستگی و نیاز به یه خواب چند روزه باید بیل و کلنگ دست میگرفتیم و زمینو میکندیم...
از دور ماشین سیاهی رو با دوربین میدیدم که داشت میاومد سمتمون، با سرعتی میاومد که چند دقیقه ای طول نمیکشید که میرسید بهمون. تا رسید به چاله ای که کنده بودیم با کله رفت پایین...
دیدن اون صحنه کل خستگی دیروزو از تنم در اورد و میشد فهمید همه ی بچههام مثل من ذوق زده شدن...
5 تا خودروی انتحاری فرستادن و وقتی دیدن خبری از عقب نشینی ما نیست یه بالگرد فرستادن که اوضاعو بررسی کنه که بچهها بهش شلیک کردن و برگشت...
**
داشتیم تو اطراف گشت میزدیم که پدرام متوجه یه صداهایی تو ساختمون شد و رفت داخل تا ببینه چه خبره؟! حوصله نداشتم برم اما یهو دلم شور افتاد و منم رفتم تو ساختمون، آروم بی سر و صدا بالا رفتم ... سر پدرام به سمت پنجره بود و یه داعشی تفنگشو تکیه داده بود به سر پدرام!
داعشی: تفنگتو بنداز زمین و دستاتم بذار رو سرت
من اگه جای پدرام بودم زبونم بند اومده بود ولی پدرام با صدای صاف و بدونلرز گفت : یه سلامی یه علیکی!
نمیدونستم اگه من شلیک کنم داعشی تو اون چند ثانیه تعادلشو از دست میده و شلیک نمیکنه یا نه
ناچار منم تفنگمو تکیه دادم رو سر داعشیه که جا خورد
_ خودت اسلحتو بنداز زمین
حدس نمیزدم داعشیه همچین حماقتی بکنه و شلیک کنه ولی با صدایی که شنیدم تموم تن و بدنم به لرزه در اومد
#ادامه_دارد
🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
#رهبرانقلاب:❤️
حزباللّه لبنان که به خاطر غزه سینه خودش را سپر میکند و در معرض این حوادث تلخ قرار میگیرد، او دارد جهاد فی سبیلاللّه میکند.
1_1483813040.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
دعـای عــهــــد ،با صوت زیبای و دلنشین استاد فرهمند
سعی کنیم هر روز حتما دعای عهد را بخوانیم و با امام زمانمان عهد ببندیم که یاور او هستیم چه درزمان غیبت و چه در هنگام ظهور ان شاءالله
اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲
#یا_منصور_امت