📝ꕥ✏️ꕥ📝ꕥ
✏️ꕥ📝ꕥ
📝ꕥ
ꕥ
#بانو_بیست_شو
🧕 بانو بیست و برنامه ریزی
یکی از عوامل بسیار مهم در #پیشرفت هر کاری↙️
💯داشتن #برنامه_ریزی #صحیح و #مداوم است.
⛔️ تصورتان از برنامه ریزی این نباشد که حتی برای کوچک ترین کارهاااا هم باید وقتی را تعیین کنیم ...❕
و اگر نشد افسرده و دلگیر شویم😞
#بعضی_ها متأسفانه اینگونه برنامه ریزی می کنند و در اکثریت موارد با #شکست مواجه می شوند 🔒🔐
🔆 #برنامه_ریزی باید #انعطاف_پذیر و #معقول باشد🔆
🔊 سعی کنید در #برنامه_ریزی های روزانه ، برای کارهای مهم خود ابتدا #مدت #زمان آن را تعیین کنید و سپس آن را در #بهترین_زمان خود گنجانده و انجام دهید.
👌 بهتر است ساعت های #اولیه روز خود را اختصاص به انجام #امور_مهم دهید که تا شب #فکرتان #درگیر انجام آن #امور_مهم نباشد.
#بانو_بیست_ها🙃✌️⤵️
در برنامه ریزی و انجام آن از توانایی بالایی برخوردار هستند💪💪
@saritanhamasir
salehe_keshavarz
💎═════════✿
◦•●⊙◎-5⃣🌹
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_نهم #دوستش_داشتم برای شام سفره ی بلندی انداخت
🖋 به نام مهربانترین ...
📗داستان #خیانت_شیرین
📌#قسمت_دهم ۱
بی صدا سوختم😞
زمان را درک نمی کردم ...
به صورتم آب پاشیده میشد ...
صدای گنگ همهمه می شنیدم ...
صدای مرد و زن با هم می آمد .
نا خودآگاه دستم به روسریم رفت و آنرا صاف کردم ، با همان حال هم نگران حجابم بود .
#دستان مسعود روی شانه هایم بود و محکم تکانم می داد و صدایم می زد .
صدای مادر شوهرم را میشنیدم که به مسعود دلداری می داد .
پلکهایم با سختی باز شد ، پرسیدم :
_ چی شده ؟
مسعود با نگرانی گفت :
+هیچی عزیزم زن دایی اینجا پیدات کرده ، از حال رفته بودی .
به یکباره یادم آمد ...
#بدترین لحظات عمرم بود و یاد آوریش هم قلبم را می فشرد ...
چشمانم را بستم ...
دستانم را روی دستان مسعود گذاشتم و محکم از شانه هایم #دور کردم.
زیر لب گفتم :
_ولم کن
پدر مسعود که روی من خم شده بود به مسعود گفت:
_ولش کن باباجان خوب شده نگران نباش.
چشم هایم را باز کردم ، مسعود هنوز به فاصله ی کمی از صورتم خم بود ، فقط خیره نگاهش کردم و گفتم:
_برو کنار
مات و مبهوت کناری نشست
به آرامی از جا بلند شدم و نشستم
و به همه گفتم خوبم نگران نباشید.
پراکنده شدند و من به کمک خواهر مسعود به اتاقم رفتم.
مسعود سعی می کرد کمکم کند و من حتی نمی توانستم نگاهش کنم.
ویارم صد برابر شده بود.
وقتی تنها شدیم مسعود طرفم آمد:
+عشقم مُردم از ترس...
چرا اینطوری شدی تو پس؟
ساکت بودم ، شوک زده تر از آن بودم که حرفی بزنم .
فقط با چشم های سرد نگاهش کردم:
_از اتاق برو بیرون
+شیرین!!!
_فقط برو بیرون مسعود...
بدون کلمه ای حرف خارج شد.
نیم ساعت بعد اذان گفتند ، برای وضو از اتاق خارج شدم ، دیدم که پشت در به حالت نشسته خوابش برده....
#اصلا برایم مهم نبود ، وضو گرفتم نماز خواندم ،خوابم نبرد ، چمدان ها را جمع کردم.
مسعود زودتر از همیشه بیدار شد ، فقط اشاره کردم این چمدانها را ببر داخل ماشین.
در سکوت و بدون خداحافظی از ویلا رفتیم.
تا تهران کلمه ای حرف نزدم...
آن شب در درون من چیزی #شکست که #هیچ وقت دیگر درست نشد...
مسعود چیزی نمی گفت ، مبهوت بود
عصبی بود.
رانندگی اش تند و خطرناک شده بود.
به خانه که رسیدیم گویا به #امنیت بازگشتم ، خانه ام را دوست داشتم.
این غرور لعنتی ام اجازه حرف زدن نمی داد...
بغضم نمی ترکید و این حالم را بدتر می کرد...
مسعود از مادرم خواست چندروزی پیش من بماند،به مادرم گفته بود که چه ویاری دارم ، برای همین جای سوال باقی نماند.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#ادامه_دارد ...
✍صالحه کشاورز معتمدی
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
🇮🇷 شما هم اگر بی تفاوت و بی دغدغه نیستید با کانال تنها مسیر آرامش همراه شوید 👇
🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸دستور قرآن برای بعد از پیروزی: #استغفار_کنید!🔸
▫️ قرآن میگوید: «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ ...». وقتی نصر و فتح، پشت سر هم آمد و دیدی که مردم فوج فوج در دین خدا وارد میشوند، «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا»، تسبیح کن، حمد خدا کن، استغفار کن.
▫️ پیروزی چه تناسبی دارد با استغفار؟
یعنی خدا نکند این امت فکر کنند که بازو و توان آنها بود که پیروزی آورد؛ حول و قوۀ آنها بود، فکر و برنامهریزی آنها بود.
نه! باید بگویند: «استغفر الله ربی و اتوب الیه».
باید بگویند که همۀ اینها #لطف_خدا بود: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ».
▫️ امام هم وقتی رزمندگان ما در عملیات بیتالمقدس و فتحالمبین پیروزیهایی بدست آوردند فرمود: «مبادا #غرور پیدا کنید که این غرور، مایۀ #شکست میشود».
خداوند به بنیاسرائیل میگوید: «به اینکه فرزند پیغمبرید و از بین شما پیغمبران زیادی آمدهاند تفاخر نکنید. و میبینید که یهود به خاطر این تفاخر، با اینکه فرزندان انبیاء هستند، #مغضوب خداوند شدند. فرمود: «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَب»: «ذلت و مسکنت بر آنها بارید و به غضب خدا مبتلا شدند؛ چون نعمتهایی که من به آنها داده بودم را به حساب خوبی خودشان گذاشتند نه به حساب لطف من.
▫️ یاد کنیم نعمتهای خدا را. قبلاً کجا بودیم و الآن کجا هستیم؟ ما در سابق دوست شماره یک اسرائیل بودیم؛ اما الآن ..
کارشناس شبکه خبری ترکیه:
به #شکست ناپذیری اسرائیل عادت کرده بودیم اما ایران این تصویر را شکست و باید اعتراف کنیم تنها دولت مسلمانی که اسرائیل را زد ایران بود...👊🏻🇮🇷