eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
334 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_بیست_و_یکم همانطور ک
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان 📌 حتما می توانستم عاطفه را از شرکت جدا کنم اما انگار بدم نمی آمد گاهی حرص شیرین را در بیاورم . در مقابل زبان او کم می آوردم . بارها با رفتارش باعث تحقیر شده بود . از احساس خودم نسبت به عاطفه با خبر بودم ... او برایم یک دوست و حتی یک خواهر بود ... اما احساس عاطفه به من هنوز هم مشخص بود ... عاطفه روز به روز بیشتر خودش را به من می کرد . نمی دانم برای عاطفه چه اتفاقی افتاد اما از روزی که کتاب قرآنم را روی میز کارم و ام را گوشه اتاقم دید رفتارش با من تغییر کرد . کم کم آن نگاههای پر تمنایش کم رنگ شد و جایش را به ادب و احترام داد. آرام آرام بودن عاطفه به من آرامش می داد . عاطفه حتی می توانست جایگزین شیرین شود ، نه برای همسری من بلکه برای مادری ریحانه . اعتراف می کنم فکر جدایی از شیرین و ازدواج با عاطفه بارها از ذهنم گذشت . اما وقتی عاطفه قدم اول را برداشت تردید به جانم افتاد . قبل از اینکه تصمیمی برای مهاجرت بگیرد ... روزی که من حسابی از دست شیرین عصبانی بودم به اتاقم آمد و با حال پریشان و به سختی حرفش را زد : +مسعود خودت میدونی که چه حسی بهت دارم ... سالهاست به پای تو نشستم که یک روز از شیرین خسته بشی و باز به سمت من برگردی ... من حتی به خاطر جذب تو عقایدم را تغییر دادم ... اما حالا طرز فکرم و سن و سالم وادارم می کنه که برای زندگیم برنامه داشته باشم ... تو و شیرین هم که شرایط خوبی ندارید ... فقط ... می خوام بدونم میتونم امیدوار باشم که ... همیشه از همچو روزی میترسیدم . از طرفی از دست شیرین خسته بودم از طرفی ریحانه و از طرفی علاقه ای که از شیرین در دلم داشتم هنوز وجود داشت . تردید همه ی وجودم را گرفته بود ... اما نبود عاطفه و عمرش پای تردیدهای من تلف شود... فقط گفتم : _ به فکر زندگیت باش ... معذرت می خوام اگر جوری رفتار کردم که امیدوار شدی ... بعد از این گفتگو بود که عاطفه بساط رفتنش را چید . در آخرین جلسه قبل از رفتنش فقط و فقط درباره کار صحبت کردیم ، حالش بهتر بود ، لحن کلامش هم محکم شده بود و معلوم بود برای زندگیش تصمیماتی گرفته و با احساساتش کنار آمده است . من با همه اعتمادی که به توانایی شیرین در امور شرکت داشتم او را راهی هلند کردم . یکی از همکارانم در هلند به عاطفه علاقمند شده بود ، با توجه به شناختی که از هر دو داشتم دانستم که به درد هم می خورند . تلفنی با عاطفه صحبت و از او قول گرفتم که روی حرف من حرف نزند و به خواستگاری او فکر کند . همین مکالمه تلفنی شیرین را زده بود . فردایش خبر بارداریش را شنیدم . اما شیرین که آتش شده بود با حرفهایش حسابی مرا سوزاند . به دوستانم در هلند زنگ زدم می خواستم از شیرین اطلاعات بدست بیاورم ... ته دلم می دانستم که خبرهای خوبی نخواهم شنید ... تیر زده شد ... آنها برایم خبرهای خوبی نداشتند هر چند که واضح حرف نمی زدند و نمی خواستند کدورتی پیش بیاید اما آنچه باید می شنیدم ، شنیدم ... وضعیت شیرین که کاملا بدون حجاب در جلسات حاضر میشده ، با مردها دست می داده و شوخی می کرده ، یکبار هم به پارتی شبانه رفته و نیمه های شب تماس گرفته و او را مست و عریان به خانه اش برگردانده بودند . برای من همانجا پشت تلفن شیرین ... دیگر نمی توانستم همچو زنی را به عنوان همسر بپذیرم ... به هلند رفتم تا تکلیف را یکسره کنم ... آنجا متوجه شدم که او هم از من کنده است ... آنقدر به هم زده بودیم که توانی برای ادامه ی مبارزه نمانده بود . دیگر ندیدمش تا 7 ماه بعد که نازنین زهرا دنیا آمد . در این 7 ماه خودم را با کار دار زدم ... فقط کار و کار و کار ... از هر چی زن بود حالم بهم می خورد ... به لطف دوستانم و جمع دورهمی سعی می کردم آرامشم را حفظ کنم . رابطه ی عاطفه و دوستم هم خوب شده بود و کم کم ماجرا داشت می شد . در این 7 ماه دورادور شیرین را تحت نظر داشتم ، می شنیدم کمتر از خانه بیرون می آید و در مهمانیها هم ظاهر نمیشود . اما دیدن دوباره ی شیرین در بیمارستان دوباره مرا هوایی کرد ... وقتی از اتاق عمل در آمد دیدمش ... هنوز در خواب و بیهوشی بود ... با دیدنش منقلب شدم ناخودآگاه اشکهایم می ریخت دستانش را گرفتم و صورتش را بوسیدم ... دلم برایش تنگ شده بود ... این شیرین ریزنقش لعنتی روزی ی زندگیم بود که حالا همه ی زندگیم را خراب کرده بود. (مسعود به اینجا که رسید مردانه اشک می ریخت و من هم به سختی جلوی خودم را گرفتم ) ... ✍صالحه کشاورز معتمدی ═══••••••○○✿ @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_بیست_و_دوم حتما می
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان 📌 وقتی که به هوش آمد خیره نگاهش می کردم ... حتی اگر یک لبخند می زد ... یا یک اشاره می کرد ... با همه بدیهایش به پایش می افتادم . اما فقط کرد ... سرد و خشک و بی احساس ... او مرا نمی خواست ... سردی نگاه او خاطره ی و آن شب لعنتی را به یادم آورد ، با خودم تکرار کردم : من شیرین را نمی خواهم ... ...بعد از فوت پدرم هنوز نتوانسته ام خودم را پیدا کنم. دخترهایم را دیر به دیر می بینم. از طرفی تنهایی حسابی می دهد. عاطفه در شرف ازدواج هست و آخر ماه مراسم کوچکی خواهند گرفت ، برای دوستم خیلی خوشحالم چرا که هر دو بهم علاقمند هستند و طی این مدت به خوبی همدیگر را شناخته اند. شرکت هلند را به آن دو سپردم و خودم فقط شرکت تهران را مدیریت میکنم. داستان این زندگی از زبان مسعود به زمان حال رسیده بود ، مسعود ادامه داد... +خانم کشاورز ! شیرین خوب کاری کرده که پیش مشاور آمده ، لطفا کمکش کنید تا حالش بهتر بشه. از زندگی ما چیزی نمونده ، اما می خوام تکلیفو مشخص کنم تا من راحت تر بچه ها رو ببینم و شیرین هم برای ادامه ی زندگیش برنامه ریزی داشته باشه. _آقا مسعود من به خانومتون قول دادم که برای احیای این زندگی تلاش کنم ، با شنیدن حرف های شما ازتون می خوام شما هم نظرتون رو بهم بگید ... اگر شرایط مناسبی پیش بیاد آیا دلتون می خواد این زندگی حفظ بشه؟ +شیرین دیگه منو نمی خواد با همه ی وجودم این رو حس کردم و... هنوز قضیه در هلند برام حل نشده.... _پس هنوز تردید دارید.... می خواید یه جوری از این تردید خارج بشید؟ +حتما... چی از این بهتر؟ _کار شیرین برای اعتماد به من راحت تر بود چون از طریق ‌دوست مورد اعتمادش مرا انتخاب کرده بود اما از شما هم می خواهم یک مدت کوتاهی به من فرصت بدید تا به روش خودم پیش برم و تلاشمو انجام بدم بقیش رو هم می سپاریم به خدا... مسعود سرش پایین بود و فکر می کرد بعد از مکثی گفت: +موافقم هرچند زیاد امیدوار نیستم... می ترسم وقت شما هدر برود... _نگران نباشید حتی اگر در نهایت این زندگی به طلاق برسه ، یک طلاق خیلی بهتر از زندگی پرتنشه ... طلاق با فکر و درست می تونه برای ادامه ی زندگی به هر دو کمک کنه اما اگر طلاق با تردید اتفاق بیفته هر دو صدمه خواهید دید. من تلاشمو می کنم... شیرین خانم قول همکاری دادن اگر شما هم کاملا موافقید بسم الله بگیم ... +نمی دونم چرا...!!! اما فکر می کنم می تونم زندگیم رو دست شما بسپارم ... ان شاالله که خیره... یاعلی آقا مسعود رفت... مذهبی تر از چیزی شده بود که فکر می کردم، چند ساعت بعد برای آقا مسعود پیغام صوتی ارسال کردم و بعد از تشکر از آمدنشان خواستم که به ۳سوالی که به شیرین هم داده بودم پاسخ دهد : ۱-اشتباهات خودش را در خراب کردن این زندگی بنویسد. ۲-اشتباهات شیرین را بنویسد. ۳-چه کارهایی انجام می داد این زندگی به اینجا نمی رسید؟ هر دو بعد از یکی دو روز پاسخ هایشان را برایم ارسال کردند ، پاسخ ها دقیقا با چیزی که فکر می کردم مطابقت داشت. قبل از هر اقدامی باید قضیه شب جهنمی هلند را مشخص می کردم از شیرین خواستم که حضوری ببینمش شیرین برایم تعریف کرد که : + آن شب به دعوت یکی از افراد طرف قرارداد به آن مهمانی دعوت شدیم،از شرکت ما هیچ کس شرکت نکرد،آن ها رد کردن اینجور دعوت ها را تلقی می کنند،برای همین من تنها به آنجا رفتم. مهمانی خوبی نبود همان لحظات اول متوجه شدم که نباید می رفتم از روی سیاست کاری کمی نشستم. هیچوقت لب به مشروب نزده بودم . آن شب هم آن دعوت را رد کردم،نوشیدنی دیگری به من تعارف کردند که من واقعا نمی دانستم اثر مست کنندگی دارد ، از روی کمی اطلاعات در آن دام افتادم و آنرا سر کشیدم. اما همینکه احساس کردم حالم دارد تغییر می کند با یکی از همکارانم تماس گرفتم و به خانه ام رفتم. تا به حال هیچ وقت به جز مسعود مردی به حریم من نزدیک نشده و از این بابت خدا رو شاکرم. خیالم راحت شده بود ، از شیرین خواستم این قضیه را در فایل صوتی برایم ارسال کند تا کنم وقتی فایل ها را گوش کردم و به نظرم مناسب رسید ، برای آقا مسعود ارسال کردمش. از او خواستم که با گوش کند و جوابش را به من بگوید. مسعود به فاصله چند دقیقه ‌بعد تماس گرفت. ... ✍صالحه کشاورز معتمدی ═══••••••○○✿ @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درسرم‌نیست‌دگرغیرتورویاۍکسۍ من‌کہ‌هرگزنشدم‌این‌همہ‌شیداۍکسۍ:)) هزاران چشم یعقوب کور گشته از فراغت نمی آید چرا پیراهنت بر سوی کنعان 🌺 @saritanhamasir 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
#تنها_مسیر_آرامش.... 2 #درس پنجاه و چهارم 👇 💎 " انتخابِ هدفِ زندگی "
.... 2 پنجاه و پنجم 👇 💎 " انتخابِ هدفِ زندگی " سلام صبح بخیر برای امروزتان از خدا می‌خواهم هر آنچه صلاحتان هست برایتان رقم بزند من به دستان خدا ایمان دارم بهترین‌ها سهمتان خواهدشد
🌺 پس تو میفهمی که من تو رو برای👇 "یه لذّتِ فوق العاده و بی نهایت عالی و همیشگی" ساختم.... 💖 و اون لذّت فقط👈 "لذّتِ ملاقات با من" هست ❣من تموم نمیشم برای تو....❣ 💚🚥💛✔️
⭕️ همه چیز غیر از خدا برای انسان، تموم خواهد شد....⌛️👌 🌹خداوند متعال برای تو "زیباترین و بزرگ ترین لذّتِ هستی" رو تدارک دیده: 💕 لذّتِ ملاقات با خودِ خداوندِ متعال... 🎁💝👆
🔰 با تمامِ این احوال، تو برای خودِ خدا ساخته شدی...💎💞 ⛔️ نه صرفاً برای رفتن به بهشت....! ✔️فقط خدا بی نهایت هست... ✔️فقط خدا پاسخِ تو هست...❤️👌 🔹🔹🔹🌺🔹
✅ توی محلّه ماست که اتفاقِ بزرگِ ""ملاقات با پروردگارِ عالم"" رقم میخوره....😍 💕 تو آفریده شدی برای اینکه پیشِ خدا بری تو برای خودِ خدا ساخته شدی عزیزم.... 💝 خالقِ تو "لطف کرده" و هدفِ اصلی زندگیت رو برات انتخاب کرده. 🌺🌷💓🌺
🔷 من برای چی آفریده شدم؟؟ 🌷 خداوند میفرماید برای خودم.... 💗‌ برای اینکه بیای پیش خودم....🕊 ✨ "اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون" ✨ ✨ "وَ اِلَیهِ المَصیر"....✨ 🌷•.¸¸.💖.¸¸.•🌷
-- خدایا تو منو برای چی ساختی؟❓ 🔶 ببین عزیزدلم.... تو وقتی به دنیا اومدی از بودنت لذّت بردی 👈بعدش رفتی سراغِ "راحتی و لذّت های بیشتر"....💕💕 ✔️تو برای لذّت آفریده شدی.... ✅💖👆👆👆
🎗اگه اینطوره پس ما توی دنیا چیکار میکنیم؟ ❓⁉️❓ 🌏 دنیا مثل کوچه ای هست که باید از اون "عبور کنیم تا به محلّه خودمون بریم" 🔸"بهشت محلّه ماست"🔸 🌺 بهشتی که تمام آسمان ها، تازه میشن زمینِ اون....😌 🌷🍒🌳🌈🍇🍎🌹
💠 من تو رو اینطوری ساختم... 🔹 تو میفهمی لذّت بردن یعنی چه.... 🔸میفهمی زمانِ لذّت رو.... ⌛️🔞 "لذّت هایی که وقتش تموم میشه تو رو اذیت میکنه"..... تو میفهمی کم و زیاد بودن لذّت رو.... ⬆️⬇️💗
🕊مرغِ باغِ ملکوتم نیَم از عالمِ خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم..... ای خوش آن روز که پرواز کنم تا برِ دوست به هوای سرِ کویش پر و بالی بزنم.....🕊 ✅🔷◽️➖💖🌺
🎗خب حالا که این ملاقات برای همه هست ما چه کاری میتونیم انجام بدیم؟❓ 🖲 ما تنها کاری که باید بکنیم اینه که ⬅️ رنج ها و سختی های خودمون رو طوری مدیریت کنیم که: 👇 "این ملاقات در بهترین حالتِ روحی ما انجام بشه" 🌷در واقع ما میتونیم سختی ها و رنج های بیخود و بی فایده رو تحمل نکنیم👌 ✅👆👆👆👆
👆در این آیه کریمه، خداوند متعال نفرموده:ای کسانی که ایمان آوردید🚫 🔶 بلکه فرموده ای انسان! " که هم شاملِ مومن میشه و هم شاملِ کافر " ✔️✔️ در واقع مسیرِ همه انسان ها چه مومن و چه کافر در نهایت به سمتِ ملاقات با خداست... @saritanhamasir 🕊💓🔚
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم •══•◈• 🌹 •◈•══•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"سه شنبه"﷽" "۱۰۰مرتبه" ✨یا ارحم الراحمین✨ ✨ای مهربان ترین مهربانان✨ 🌙دیگرگناه نمی کنم 🌙
🛑 آیا امام حسین(ع) به منِ نالایق نگاه می‌کند؟! 🌱 احساس خوب معنوی، یک مختصاتی دارد، هر احساسِ توهمیِ معنوی، احساس خوبی نیست؛ مثل اینکه زائر امام حسین(ع) یک احساس تواضعِ متوهمانه داشته باشد و با تردید بگوید: «آیا امام حسین(ع) به منِ نالایق نگاه می‌کند؟» اگر کسی در مسیر پیاده‌روی اربعین بگوید «یعنی واقعاً خدا مرا می‌بخشد؟» باید گفت: این معنویت را از کجا آورده‌ای؟! در حالی‌که در روایات فرموده‌اند: زائر امام حسین(ع) در همان قدم اول، تمام گناهانش بخشیده می‌شود! (کامل الزیارات/۱۳۲) الان که زائر کربلا هستم و می‌دانم خدا مرا بخشیده است، دیگر استغفار نکنم؟ چرا؛ استغفارِ بعد از بخشش هم داریم که احساس معنوی بسیار زیبایی است؛ خودت را در آغوش خدا می‌بینی و مدام می‌گویی «خدایا، ببخش که آن‌همه گناه کردم، دوست نداشتم این‌طوری بشود، من خیلی شرمندهٔ تو هستم...» استغفار تا آخر هست، ولی استغفارِ باامید با استغفار ناامید خیلی فرق می‌کند! 👤 علیرضا پناهیان، مسیر پیاده‌روی، ۱۳۹۷/۰۸/۰۷ @Panahian_ir @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این تصاویر رو هیچوقت رسانه های لندن نشین پخش نمیکنند چون از مراسم اربعین میترسند. ▪️در طول تاریخ هر قدرتی مقابل عشق امام حسین (ع) ایستاد نابود شد و این‌ها هم محکوم به شکست هستند! 🚩 @saritanhamasir
15.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیر یا زود، همه ما بدون استثناء تمام می‌شویم پس .... 🚩 @saritanhamasir
💥الايمان ان تؤثر الصدق حيث يضرّك على الكذب حيث ينفعك، و أن لا يكون فى حديثك فضل عن عملك، و ان تتقى الله فى حديث غيرك. 🌎نشانه ايمان آن است كه راست بگويى، آنگاه كه تو را زيان رساند، و دروغ نگويى كه تو را سود رساند؛ 📘 🚩 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا