eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
10.5هزار ویدیو
334 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
سلااام و هزاران درود روزتون پر از نور الهی✨🌹 دلتون سرشار از نشاط و شادی😊 بزرگواران تنهامسیری مبحث "از خانه تا خدا" رو که تا به الان مطالعه کردید چطور بوده؟؟ آیا در زندگیتون تاثیرگذار بوده؟☺️ گویا از مطالب کانال خیلی لذت میبرید و استفاده میکنید الحمدالله😁☺️ پس بریم سراغ ادامه مبحث "از خانه تا خدا"🌺👇
اسلام عزیز میفرماید که به نامحرم نگاه نکن؛ چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی👀🚫 -- چرا؟ 👈 چون باعث میشه آرامشت بهم بریزه.
⭕️ آقایی که هر روز تعدادِ زیادی خانمِ نامحرم رو ببینه دیگه نمیتونه رابطۀ درستی با همسرش داشته باشه. 👆این آدم حتماً دچارِ "افراط و تفریط" میشه.
⛔️ متاسفانه برخی "روانشناسان و مشاورینِ غربزده" به کسانی که مشکلِ جنسی داشته باشن به غلط توصیه میکنن که برن و فیلمهای مستهجن زیادی ببینن تا رابطشون خوب بشه؛ 😒 ✔️ در حالی که حتی به تجربه هم ثابت شده که این کار، روابطِ زناشویی رو سردتر خواهد کرد. 🔴🔴
🌹اینکه خداوند متعال میفرماید به نامحرم نگاه نکن، برای این هست که میخواد تو با "آرامشِ فراوان" زندگی کنی و یه زندگی خیلی خوب داشته باشی💕 ✔️ مراقب باش که با گناه، آرامش خودت رو از بین نبری. ✅🔷🔸🌺💖
پاینده و سربلند باشید زیر نگاه مهربان خداوند اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم حاج آقا حسینی @saritanhamasir ┄┄┄••❅❈✧❈❅••┄┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 برای شفای 72 بیماری یا گرفتاری به اذن خدا سحر و جادو و هم و غم را از خانه دور می سازد برای نوزادی که بی دلیل گریه می کند و برای بچه ها و بزرگان آرامش و همبستگی می اورد دود ها مغز را تقویت می کنند 🔶 طریقه مصرف : بهتر است نیم ساعت قبل از غروب انجام شود بدين صورت كه یك مشت اسپند و کمی نمک در دست راست سوره حمد و سوره اخلا ص 7 مرتبه و روی اتش ریخته و ایة الکرسی خوانده و چهار قل خوانده شود و صلوات بفرستید بعد هم دود کنید. 🔴 خواص دود کردن کُندر و اسپند: گرم کنندۀ مغز تقویت حافظه ضدآلزایمر نشاط‌آور پاک‌سازی هوا ضدعفونی کننده @saritanhamasir
❤️🍃 کارهاے خانه تقسیم شده بود. یک روز خانم یک روز بچه ها یک روز هم خودش هر روز یکی را می شست 🔸 میگفت: زن وظیفه ای برای کارکردن ندارد🚫 کار خانه هم زنانه و مردانه ندارد. هرماه بخشی از را اختصاص داده بود برای خانم. میگفت: مال شماست هرطور دوست دارید برای خودتان خرجش کنید☺️ ولی ببخشید که کم است، همینقدر در توانم بود... 🔹مرتب گوشزد میکرد: خانه داری در اسلام جزو نیست❌ در حقیقت، اگر زن هم کارِ خانه میکند و هم تربیت و تعلیم بچه ها را انجام میدهد از فوق العاده اوست♥️ 🔸آمده بودند درِ خانه که یک مقام سیاسی درخواست ملاقات با شما را کرده؛ گفته بود: قول داده ام به فرزندم دیکته بگویم! های من متعلق به است. نرفته بود !!! √ 🌷 📚کتاب صد دقیقه تا بهشت 🍃 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅‏ تصویری زیبا از مقرنس و کاشی معرق در معماری ایرانی صحن عتیق حرم امام رضا (ع) 🌸@saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🎥آیا انتقاد از مسئولان و دستگاهها مخالفت با نظام و ولایت فقیه است؟! 🔺مرحوم علامه مصباح یزدی (ره): هر حرفی بزنند برخی می گویند تضعیف نظام است کدام نظام؟ مگر نظام مساوی با دولت است؟ مگر نظام مساوی با چند تا وزیر و کارمند هست؟! ▪️سخنان روشنگرانه مرحوم آیت الله مصباح یزدی درباره انتقاد و چارچوب نظام ولایت فقیه / حتماً @saritanhamasir
⭕️ طبابت خانه هایی که به تجارتخانه تبدیل شدند!
🍃امام صادق عليه السلام میفرمایند🌺 با نادان و دانا، بگو مگو نكن؛ چرا كه هرگاه با نادان بگو مگو كنى، آزارت مى دهد😔 و هرگاه با دانا بگو مگو كنى، دانشش را از تو دريغ مى دارد🍃 بحارالأنوار ج 2 ص130 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🔻حاج احمد متوسلیان:ای بسیجی تا وقتی پرچم اسلام را در افق نصب نکردی حق نداری استراحت کنی... @saritanhamasir
سلام دوستان عزیز صبحتون بخیر عذرخواهی حقیر رو بپذیرید بابت تاخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ☘️ سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدرمهربانم، سلام ... @saritanhamasir هر روز به دلیلی فکر و ذهنمون مشغوله! فرقی نمیکنه چی اما چقدر بده که اون دلیل شما نیستید ! بیش از این کاش گرفتار غمت می بودم بی غم عشق تو صد حیف ز عمری که گذشت.... اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...🤲
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🌱 #نهال_ولایت 88 🔻امروزه بعضی از شعارهای پوچ تمدن غرب، با مغز به زمین خوردن و متلاشی شدن؛ شعارهایی
🌱 89 🔷یه مقدار میپردازیم به رفتار آقایون و خانم ها با همدیگه👇 ☢ آقایون باید نسبت به خانم ها و برعکس چه رفتاری داشته باشن، تا بچه مهر علی ابن ابیطالب علیه السلام به دلش بنشینه؟ ما هدفمون اونه. به طور مشخص داریم هدفمونو بیان میکنیم دیگه؛ ✅ البته این بهترین روش تربیتی برای یک خانواده ایده آل و خوب و موفق و متعالی هست که طبیعتا نتیجشم ولایتمداریه💖 🌹 اسلام نازنین توصیه هاش به رفتار زن و مرد خیلی مشخصه. اگه این توصیه ها رو گوش کنیم؛ بعد از سی سال زندگی، عشقمون به همدیگه بیشتر از سال اول ازدواج میشه و این زندگی، درسته👌 حسرت تازه ازدواج کرده ها و خوشی های ماه عسل رو نمیخوریم و این درسته👆✅ ⭕️هر وقت میخوایم حرف بزنیم از اخلاق زن و شوهر در خانواده کلی پیام میاد با این مضمون که؛ شما نمیدونید خانم ما چقدر مارو اذیت میکنه😊 آقای ما چقدر ما رو اذیت میکنه😊 🔺بله، آقای مثل علی ابن ابیطالب باشه ما نوکرشم هستیم! خانم تو مایه های خانم فاطمه زهرا باشه ما نوکرشم هستیم!😒 🔰برای اینکه این سخنان پیش نیاد یه نکته ای عرض کنم؛ 🔷اگه یادتون باشه ،جلسات قبل در مقابل بچه هایی که میگفتن، اخلاقِ پدر و مادر ما بده، نمیتونیم تحمل کنیم... گفتیم این پدر و مادر رو خدا برا تو قرار داده و با همین اخلاق . چرا؟ 👈 چون رشدِ تو در تحمل ادب و محبت در برابر این اخلاق بوده👌✅ 📛هوس اینکه اول پدر و مادرت رو عوض کنی، بعد بچه ی خوبی بشی به سرت نزنه❌😒 👌شما اگه خانمت یا آقات اخلاقش بده "خدا خواسته". شما باید با همین اخلاق بد همسرت رشد کنی. سرتو بنداز پایین کارایی که خدا خواسته ازت انجام بده...☺️ 🔸خانم بزرگوار! اگه آقاتون اخلاقش بده، این آقا رو خدا برای شما معین کرده "تا با این آقا رشد کنی" ❌دیگه هی برنگردیم به اولش بگیم ما میتونستیم یه انتخاب بهتر و دیگه ای داشته باشیم.😒 ✅ این یه توصیه کوچیک به خانم ها بود چون خیلی گفته میشه.... 🌹 @saritanhamasir
🌱 90 🌺 امام رضا علیه السلام فداش بشم فرمودن: خدا گاهی عقل آدمو میبنده تا آدم یه انتخابی بکنه، بعد عقل آدمو باز میکنه! طرف میگه این چه انتخابی بود من کردم؟!😤 دیگه دیگه!😊 تو باید انتخاب میکردی.تو باید رشد میکردی✔️ 🌷یه خاطره بگم براتون. یکی از علمای بزرگ تهران فرمودن: یه خانواده ای بودن خیلی توسل داشتن که عروس خوب و مومنی گیرشون بیاد. تا اینکه مادر آقا پسر خواب میبینه باید بری سراغ فلانی... بلند شدن و گفتن فلانی خیلی مورد خاص و فوق العاده ای نیست...!😐🙄 🔹حالا ما به توسلاتمون ادامه بدیم شاید خواب درستی نبوده!😒 اعتنا نکردن. بعد از چند وقت دوباره همون خواب رو دیدن...گفتن نه دیگه ما خواستیم و اهل بیت علیهم السلام ایشونو معرفی کردن... 💍 اون جوون با اون دختر خانم ازدواج کرد و در طول زندگی، اون دختر خانم حسابی زجر میداده اون آقا پسر رو...ولی ایشون خوشحال بوده میگفته این انتخابیه که اهل بیت برای رشد من کردن تا با تحملش رشد کنم👌 🚫 پس دیگه کسی نگه خانم من بداخلاقه من نمیتونم اون محبت ها رو بهش بکنم❌ ✔️ تا اونجایی که میشه ، تا اونجایی که نَفَس بالا میاد بگه این بهترین انتخاب الهیه برای اینکه من رشد کنم. هوای نفس هاشم نوش جونم☺️ ✅مثل هوای نفس های مامانم و بابام گوش میکنم { برخورد قشنگ با همسر چه مرد چه زن } 💢کسی نگه شما این حرفای خوب رو برای خانم و آقای خوش اخلاق میگی ، برای بد اخلاق نمیشه! ببین سرتو بنداز پایین کار خودتو انجام بده😊 🌹 @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ چرا بعد از ازدواج دیگه همسرم عاشقم نیست؟! ✅ نگاه درست به رابطه بین زن و مرد چیه؟ استاد پناهیان 🌺@saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_هشتم ۱ ♥️💭شروع یک پا
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان 📌 برای شام سفره ی بلندی انداخته بودند. مسعود کنارم نشسته بود و بهم رسیدگی می کرد. بقیه هم برای به اصطلاح او شوخی می کردند. مشغول خوردن غذا بودم که سنگینی را حس کردم ، بدون این که جلب توجه کنم آرام سرم را بلند کردم ، بود... اما نگاه خیره اش روی من نبود بلکه تماما محو خنده های شده بود... قاشقم را روی زمین گذاشتم ... صداهای دور و برم گنگ شدند ... تا آخر سفره لبخندی روی لب هایم ننشست و لقمه ای از گلویم پایین نرفت ... مسعود چندبار پرسید : چیزی شده؟ چیزی لازم نداری؟ و من با لحنی کنترل شده جوابش را می دادم. خدایا چرا ی این دختر روی زندگی من افتاده؟ حالم بد بود ... بعد از شام به من گفتند که من زحمتی نکشم و بقیه مشغول جمع کردن سفره شدند. چندباری عاطفه ظرف ها را به دست مسعود داد و او هم تشکر کرد. احساس می کردم دارم ... گلویم هم درد گرفته بود ... از زیر چادر گل دار دستم را روی شکمم گذاشتم ، بچه خیلی تکان می خورد انگار تمام اضطراب من به جان کودکم ریخته شده بود ... مادرشوهرم کمکم کرد تا به اتاق بروم ، روی زمین خوابیدن برایم سخت بود به هر سختی روی تشک دراز کشیدم و به بهانه ی فشار پایین ، سرم را هم پوشاندم. یک ساعت بعد مسعود پیشم آمد ، یک ساعتی که برایم یک سال گذشت. +خوبی خانومم؟ به بچه اشاره کرد این ناقلا چرا انقدر زن منو اذیت می کنه آخه؟؟؟؟ نتوانستم به او بگویم که زجر من از دست دوست دختر سابق توست. همیشه از این که یک عشق ناب و پاک را تقدیم شوهرم کرده بودم به خود می بالیدم ، فکرش را هم نمی کردم همسر من مردی شود که قبل از من با کسی بوده . اما سرنوشت طوری دیگر رقم خورده بود. با بد خلقی گفتم : _ بد نیستم ، یه کم استراحت کنم بهتر هم می شوم. آن شب با همه ی بد احوالی ام گذشت. فردا صبح مسعود بیدارم کرد و با ماشین به جنگل رفتیم ، سعی کردم شب گذشته را فراموش کنم و از لحظه ها لذت ببرم. مسعود خوش سفر بود و همیشه با او حالم عالی می شد. ناهار را هم بیرون خوردیم و نزدیک غروب برگشتیم. هر دو خندان و با صورت های بشاش وارد ویلا شدیم. هرکسی مشغول کاری‌بود. پدرشوهرم گوشه سالن اشاره کرد و رفتم کنارش نشستم. بعد از شام شروع به خاطره گویی کردند و زن ها و مردها خاطرات خنده دار خود را با آب و تاب تعریف می کردند. خوش می گذشت... اما ... اما مسعود ساکت تر از همیشه شده بود. به خاطره ها نمی خندید و بیشتر در افکار‌خودش بود. گاه گاهی‌ نگاهم می کرد و لبخند می زد... شوهرم را خوب می شناختم ، می دانستم از چیزی ‌ناراحت است و ‌یا چیزی فکرش را مشغول کرده ، با اشاره پرسیدم چیزی شده؟ با لبخند شانه بالا انداخت و سری تکان داد که چیزی‌نشده. چند دقیقه ی بعد هم برای خواب به اتاق رفت. من هم عذرخواهی کردم و به طبقه ی بالا رفتم . دراز کشیده بود و پشتش به من بود ... سر شوخی ‌را باز کردم برگشت و رو به من شد. _ خوبی مسعود؟ با بی حوصلگی جواب داد : + بععله خانومم چرا که بد باشم ؟ یه شیرین خانوم دارم با یه بچه که تو راهه ، چرا باید بد باشم؟ _خب خداروشکر ... نگرانت شدم... +نه عزیزم خیالت راحت یه کم خسته ام شیرین بیا فردا صبح برگردیم تهران کارهامون همه مونده. منم از خداخواسته گفتم: _فردا !!! باشه هرچی بگه. دراز کشیدم ... مسعود زود خوابش برد. از اینکه فردا برمی گشتیم تهران خیالم راحت شده بود ... در تاریکی به چهره اش خیره بودم ، ، در این شکی نبود ... اما ... به پهلو شدم ، ذکر گفتم تا خوابم ببرد. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 نیمه های شب از خواب بیدار شدم دیدم مسعود سر جایش ... چند دقیقه صبر کردم گفتم شاید به دستشویی رفته و می آید ... دیر کرده بود ... نگرانش شدم ... آرام بلند شدم ، روسری سر کردم و بی سرو صدا از اتاق بیرون رفتم. بالای ‌پله ها بودم و میخواستم پایین بروم که ... دیدم ... انگار خواب‌می دیدم... کاش هیچ وقت با آن صحنه مواجه نشده بودم ... زیر نور ضعیف در گوشه ی سالن مسعود نشسته بود ... بی صدا می خندید ... و با انگشت اشاره طرفش را به سکوت دعوت می کرد ... و در دستانش برگه های پاسور بود و روبرویش نشسته بود... عاطفه بود با لباس نامناسب در حالی که ورق های بازی را در دستانش جا به جا می کرد و با انگشت های ‌لاک زده اش سیگار می کشید ... نگاه کردم کس دیگری در آن تاریکی نبود... روی زانوهایم خم شدم ... نفسی هم برای گرفته شدن نمانده بود ... ... ✍صالحه کشاورز معتمدی 📤( انتشار بدون لینک کامل کانال جایز است ) @saritanhamasir