eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
10.7هزار ویدیو
334 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_چهاردهم میخواستم زندگ
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان 📌 ۱ پریشانی و بیقراری در حالش هویدا بود ... نفسم تند تر شد ... با دیدن حال و روز مسعود متوجه حقیقتی شدم ، گویا رفتن عاطفه به این راحتی که من فکر می کردم نبود ... ...مسعود یک مدت بی قرار و بود... به خودش نمی رسید و حوصله ی حرف و کار نداشت... فقط وقتی با ریحانه بود مسعود همیشگی می شد... موهای ریحانه را می بافت و در آغوشش می فشرد ، چنان بوسه های عمیقی از ریحانه می گرفت که صدای بچه در می آمد. همیشه می گفت تمام خستگی من با وجود ریحانه در میرود. بعد از دورهمی های هفتگیش هم حالش خوب بود و وقتهایی که یکی از اعضاء خانوادش از احوالات عاطفه می گفتند هم گل از گلش می شکفت. باید تلاش بیشتری می کردم ... باید از این فرصت استفاده می بردم ... شروع کردم . توجه بیشتری به مسعود داشتم ... خودم برایش غذا می پختم ... تو شرکت هم بیشتر وقتم را در کنار مسعود می گذراندم... از این که عاطفه نبود سبک و سرحال شده بودم ... با خودم می گفتم بعد از گذشت چند روز حال مسعود هم خوب خواهد شد ، همینطور هم شد ، مسعود کم کم آرام گرفت . حدودا یک ماه بعد از رفتن عاطفه گرفت ، به گوشی مسعود زنگ زده بود ، در شرکت بودیم. من مشغول جمع آوری وسایل اتاقم بودم ، می خواستم در اتاق مسعود برای خودم جایی درست کنم. مسعود در اتاقم را زد و وارد شد ، خوشحال و شادمان گفت: +شیرین جان عاطفه زنگ زده... لبخند مصنوعی زدم و گفتم : -عه چه خوب ... گوشی را از دست مسعود گرفتم و با عاطفه صحبت کردم. کلی ابراز دلتنگی کرد و از اوضاع آنجا برایم گفت. در حرف هایش دوبار شنیدم "حالا وقتی بیایی می بینی" ... از آنی بودم که موضوع دستگیرم نشود اما به رویم نیاوردم. مکالمه که به پایان رسید گوشی را به مسعود دادم و گفتم : _خدا رو شکر اوضاعش رو به راهه . مسعود هم به نشانه تایید سری تکان داد و بعدش سرحال گفت : +خانومم کمکت کنم؟ _چرا که نه عزیزم ، کلی کار دارم... در کمال تعجب مسعود به اتاقش برنگشت و برای کمک من ماند و با هم مشغول جمع آوری اتاقم شدیم. همیشه ظریف کار می کرد و دقت خوبی داشت. با حوصله فایل هایم را دسته بندی کرد و گاهی هم به شلخته بودنم می خندید. خسته شده بودم ، روی صندلی نشستم و کار کردنش را کردم. فقط خدا می داند‌ که چقدر دوستش داشتم. تماشایش که می شدم دنیا را فراموش می کردم. متوجه سنگینی نگاهم شد ، با کنایه گفت: +خیالت راحت شده منو داری ، خوب نشستی ها... خسته نشی یه وقت؟... خودمو جمع و جور کردم و با لحنی عشوه گرانه گفتم: _لوس نشو ، حالا انگار چی کار می کنه... با کمی مکث ادامه دادم : _مسعود خوشحالم که هستی... ممنون که کمکم می کنی ... +وا خل شدی شیرین!!! این وظیفه ی منه که هواتو داشته باشم ، تشکر نداره که ... _خب برای من این کارهات با ارزشه ... در آن لحظه از این که عاطفه در شرکت نیست و ما می توانیم ساعت ها با هم تنها باشیم از عمق وجودم شکر گزار خدا شدم . در همین حال بودم که با حرف مسعود به خودم آمدم : +یه سوال بی ربط بپرسم؟ _بپرس ... 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ... ✍صالحه کشاورز معتمدی ═══••••••○○✿ @saritanhamasir
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان #خیانت_شیرین 📌#قسمت_پانزدهم ۱ پریشانی و
✿❥◆◎◈◆❥✿⛱ ⚜ ✿○○••••••══ 🖋 به نام مهربانترین ... 📗داستان 📌 ۲ 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 + می خوام بدونم چقد به من و ریحانه وابسته هستی؟ _معلومه...خیییلی ...یعنی چی این سوال؟ +یعنی طاقت جدایی من و ریحانه رو برای چند وقت داری؟ ذهنم می داد اما توجه نمی کردم. _شاید برای چند ساعت بتونم دوریتو تحمل کنم.. +اووووه،خیلی کمه که ... یکم جدی شد و گفت : بشین ... تپش قلب گرفته بودم...نشستم... +شیرین جان اگر به خاطر پیشرفت زندگیمون و شرکت شرایط یه جوری بشه که یه مدت از هم دور بشیم ، تو قبول می کنی؟ از همانی که می ترسیدم سرم آمده بود. چهره ی عاطفه جلوی چشمانم بود. عاطفه می خواهد مسعود را از من کند . اصلا نتوانستم خودم را کنترل کنم ، اشک هایم مثل سیل سرازیر شد. مسعود با دست های مهربان مردانه اش‌سعی می کرد آرامم کند : +وا شیرین چرا اینجوری میکنی...یواش...الان صدات میره بیرون کارمند ها چی می گن ... با همان حالت گریه و با عصبانیت گفتم: _مسعود یک بار برای همیشه میگم ، خیال این که ما رو بذاری و بری هلند برای همیشه از سرت بیرون کن ... مسعود درحالی که می خندید گفت : +خنگ خدا...کی گفته من می خوام برم هلند؟ جمع کن خودتو بذار یه چیزی بهت بگم. کنجکاو شدم و اشک هایم را پاک کردم _ خب اگه هلند نمیری پس کجا می خوای بری؟ +هیچ جا... جایی نمی رم فقط می خواستم ببینم تو طاقت دوری داری یا نه؟ _اه مسعود خل شدم ، درست بگو ببینم حرفت چیه ؟؟؟ +خب پس خوب گوش بده ، آخرین باری که با عاطفه جلسه داشتم ، برام توضیح داد و من رو توجیه کرد که طرح بیزینس عاطفه می تونه برای شرکت مفید باشه. بعدش من هم حسابی تحقیق کردم و با طرحش موافقم. حالا نتیجه ی همه ی تحقیقات و کل طرحو برات توضیح میدم بعد نظرت رو بهم بگو...هیچ اجباری هم در کار نیست.چون اگر موافقت کنی ، اونی که باید بره هلند نیستم ، بلکه این که باید زحمت رفتن رو بکشی ، چون هم زبانت از من بهتره ، هم این کار کار خودته... متعجب نگاهش می کردم... از طرح و نقشه اش سر در نمی آوردم با تمام آن چه در ذهن من بود می کرد. گنگ و مبهوت فقط گفتم: _باید فکر کنم...باید حرف بزنیم ... مسعود مهربان و با لبخند شیطنت آمیزی نگاهم کرد و گفت : +باشه ...اما می دونم موافقت می کنی تو از پول نمی تونی بگذری... ... ✍صالحه کشاورز معتمدی ═══••••••○○✿ @saritanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دلبَــــرا‌... ؛ قیمت‌ِوصل‌ِتُــوڪنون‌دانستم ، ڪھ‌فَراوان‌طلبت‌ڪردم‌و‌نتوانستم...! ✍🏼اوحدۍمراغہ‌اۍ 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ ❤️ @saritanhamasir
❤ خدا کند تو بیایی و صبح سر بزند، جهان روشن شود و نور، دل هایمان را پر کند ... خدا کند تو بیایی و چشمانمان به جمال خورشید، نور گیرد ... 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☢ اگرچه یکی از اهدافِ مهم مبارزه با هوای نفس، بهتر زندگی کردن در دنیا هست 🔮🌺 ولی "این هدفِ اصلی نیست"👆 ⬅️ چون زندگی دنیا خیلی زود تموم میشه . 🌍🔜⌛️
⚠️ کدوم عاقلی به این بسنده میکنه که "فقط دنبالِ دنیای خوب" باشه؟!⁉️ ⛔️ اگه کسی همچین هدفی پیدا کرد که "مثل حیوانات" میشه.... 🐑🐄🐂 💢💢💢💢
📍آدم بعضی از برنامه های رسانه ها رو که میبینه تعجب میکنه! 📰📡🖥 😒 🔺به کیا میگن آدم موفق؟!! -- براش کف میزنن و کِیف میکنن!👏 🔴 تمام آرزوشون اینه که یه سالن پر از جمعیت براشون سوت و کف بزنن!😒 ⛔️🚫⛔️🚫
👆همچین آدمی آرامش داره؟ عقل داره؟ فطرت داره؟ ⁉️⁉️ ✔️باید همچین تفکّری رو تحقیر کرد👌 💢 خیلی زشته که این "روحیه حیوانی" بین انسانها رواج پیدا کنه مخصوصاً در یه جامعه دینی...! 🌐 ✅🚨👆
🔸 کیا رو باید بیارن به عنوانِ آدمِ موفق؟ 🔰 باید یه آقای دکتر یا مهندس یا معلم یا.... بیارن 👨🎓👨⚕👨💻 و بعد اون بگه این همه افتخارات و درجات و خوبی ها برای من ننگ هست 👈 " اگه قراره فدای خدا نشه" اگه خدا از من نپذیره....😓 🌷👆چنین افرادی باید بیان الگوی مردم و به خصوص جوانان بشن💎 🌺✔️✔️
🔴 متاسفانه در جامعه ما "برخی جریان های سیاسی" دارن این رو بین مردم جا میندازن که : "یه سیاستمدارِ موفق کسی هست که صرفاً نون و آب بهتری برای دنیای مردم فراهم کنه"....❌ 🔺🔻🔺
🚨اصلاً گاهی مسابقه میذارن برای این آب و نون بهتر !! 🖥📡 "انواع فریب های تبلیغاتی و رسانه ای" به راه میندازن که حتی مذهبی ها هم میخوان در این نوع "وعده دادن" از بقیه سبقت بگیرن.... 🚫🚫 ☑️ ننگ بر این سیاستمداران.....✊ ✅خراب بشه همچین آبادانی....😒 ✔️باید تحقیر بشه همچین نگاهی....👌 🔹♦️🔹
-- ببخشید مگه نمیگن دنیا مزرعه آخرته؟ چرا شما میگید طویله؟!⁉️ 🌷 بله دنیا زمانی طویله نیست که واقعاً مزرعه آخرت باشه 🔮🌳🔚 ⭕️ اگه قرار باشه مزرعه آخرت نباشه، چیزی بیشتر از طویله نیست......👌✔️ ✅🔷➖🔺🌺🔺
🎴طرف میخواد اهدافِ سیاسی کاندیدا شدنش رو حساب کنه🗳 ♦️یکی یکی که میشماره ، میبینیم هیچکدومش از آخورِ طویله دنیا بیرون نیست! هنوز سر از آخور بیرون نیاورده....😏 🔴⭕️🔴 @saritanhamasir
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم •══•◈• 🌹 •◈•══•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✅ یک توصیه مهم برای زائران و یک توصیه مهم برای جاماندگان از اربعین سعی کنیم آداب اربعین و این زیارت باشکوه را حفظ کنیم. 🌷 امام‌صادق علیه‌السلام فرمود: به من خبر رسیده که عده‌ای در مسیر زیارت امام‌حسین علیه‌السلام غذاهای خوش آب و رنگ و مفصّل می‌خورند درحالی‌که آنها وقتی به زيارت قبر عزیزان خود می‌روند، از این غذاها نمی‌خورند.❗️ 🔹در این مسیر، غذاهای ساده بخوریم. هرچند عراقی‌های عزیز و خونگرم، با همۀ مشکلاتی که دارند پذیرایی‌شان عالی است. اما باید خیلی رعایت‌ها صورت بگیرد؛ 👈🏻 از رعایت‌ در ارتباط‌ها، از رعایت در احترام به ملت شریف عراق، از رعایت‌ برای همیاری‌ها. برای باشکوه برگزار شدن اربعین، هر کسی هر کاری که می‌تواند انجام بدهد. کسانی که برای اربعین نمی‌روند به کسانی که می‌روند کمک کنند. ✔️ 🌹امام هادی علیه‌السلام پول می‌دادند یک کسانی به نیابت از ایشان بروند زیارت کنند. نیابت از زیارت سفارش شده است. اگر نمی‌توانی، یک کسی را بفرست برود. آن‌وقت دیگر هیچ جوانی نخواهد گفت «من هزینۀ سفر ندارم» 🌱 👈🏻 متن کامل: Panahian.ir/post/7461 @saritanhamasir
⭕️ صدور آنی برگ گذر ویژه از امروز 🔹سردار مهدی حاجیان، سخنگوی فراجا گفت: از امروز صدور برگ گذر ویژه به روز شده است، یعنی اگر کسی برای گرفتن برگ گذر ویژه امروز اقدام کند همین امروز و در همان لحظه برایش برگ گذر ویژه صادر می‌شود. 🔹افرادی که به هر دلیلی گذرنامه هایشان به دستشان نرسیده است می‌توانند به مراکز صدور گذرنامه مراجعه کنند و وضعیت گذرنامه خود را پیگیری کنند؛ البته افراد از طریق سامانه پلیس من هم می‌توانند این پیگیری را انجام دهند./ مهر @saritanhamasir
🌷 زائر حسین علیه‌السلام به درجاتی می‌رسد که شهید نمی‌رسد! @saritanhamasir
27.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 امروز _ پیاده روی حسینی _ استان جنوبی ذى قار _ شهر سوق الشيوخ 🚩 @saritanhamasir
🔴از قایق‌های تندرو زنبور سرخ در جنگ تحمیلی رسیدیم به شناور شهید سلیمانی در شرایط تحریمی 🔹به کوریِ چشمِ منافق و برانداز، «ما می‌توانیم» @saritanhamasir