eitaa logo
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
1.8هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
11.4هزار ویدیو
335 فایل
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🌺سلاااااااااااااااااام🌺 🍃شبتون بهشتی 🌱حــال دلتــون قـشنگ 🌸روزای عمرتون گـرم مـحبت 🌱زندگیتون پر ا
برای تقرب 76 ✅ در جلسات قبل گفتیم که ما باید تلاش کنیم که افکار منفی رو از ذهن خودمون دور کنیم. در روایات هم به فراوانی توصیه شده که افکار بد رو از ذهنمون پاک کنیم. 🔹 مثلا در روایتی میفرماید: «فأبعدوا عن نفوسكم أفكار الدنيا، وهواجس السوء، وأفعال الشر، واعتقاد المكر، ومآكل السحت، والعدوان والأحقاد، واطرحوا بينكم ذلك كله» از خودتون افکار دنیا و خطورات ذهنی بد رو دور کنید و... ✅✔️ وقتی خداوند متعال از ما چیزی رو میخواد یعنی حتما ما میتونیم اون کار رو انجام بدیم وگرنه این عاقلانه نیست که خدا از ما کاری رو بخواد که ما نتونیم انجام بدیم!☺️ 💪 بنابراین حتما میتونیم این موارد رو از خودمون دور کنیم ولی خب نیاز به داره. خب حالا یه نکته بسیار مهم رو باید بگیم! ✅ ببینید وقتی که یه مدت برای کنار زدن افکار منفی اقدام میکنیم کم کم هر سطحی از افکار منفی رو که کنار زدیم به سطح جدیدتری میرسیم. 💢💥 سطح جدیدتر از سطح قبلی سخت تر هست و اجر و رشدش هم بیشتر خواهد بود.👌
✅ اولیاء الهی هم در درجات مختلف امتحان می‌شدن . به این قصه قرآنی خیلی دقت کنید: ✔️ خداوند متعال به حضرت ابراهیم خلیل الله فرمود پسرت رو در راه من ذبح کن. 💢 طبیعتا ما اگه باشیم سریع توی ذهنمون می اومد که بله این پسر منه و چرا باید ذبحش کنم؟!😕 ولی خب حضرت ابراهیم علیه السلام پیامبر بزرگ خداست. حتی این فکر هم به ذهنش نیومد.👌 🔹 یکی از محققین در این موضوع میگه که علت اینکه حضرت ابراهیم یه مقدار بی‌تاب بود و موضوع رو با خود اسماعیل در میون گذاشت این بود که حضرت می‌دونست که آخرین پیامبر از نسل اسماعیل متولد خواهد شد برای همین بیتاب و نگران این موضوع بود. ✅ ولی خداوند متعال حتی از همین موضوع هم می‌خواست توجه حضرت ابراهیم رو به سمت خودش جلب کنه... 💕ابراهیم من... تو فقط باید به من توجه کنی نه به هیچ چیز دیگه... بعد از آزمایش هم خداوند متعال فرمود: قبول شدی ابراهیم... اما دل حضرت گرفت....💔
😭گریه کنان به خدا عرضه داشت: خدایا من برای تو قربانی ندادم... مگه میشه که عاشق در راه معشوقش قربانی نده؟ 🌺 خداوند فرمود: تو به خاطر اینکه پسر عزیزت رو قربانی نکردی انقدر ناراحتی؟ عرضه داشت: بله... خداوند پرسید: تو خودت برای خودت عزیز تری یا آخرین پیامبر؟ - خدایا معلومه آخرین پیامبر. - پسر تو عزیزتره یا پسر آخرین پیامبر؟ - معلومه خدایا! پسر آخرین پیامبر برام عزیزتره... 🌷 بعدش خدا پرده رو از جلوی چشم حضرت برداشت و تمام وقایع کربلا رو نشون داد... اشک های حضرت برای امام حسین علیه السلام شروع به باریدن کرد...😭 خداوند فرمود: ابراهیم... به خاطر این اشکا قربانی رو از تو پذیرفتیم... اون موقع بود که توجه حضرت ابراهیم به خدا محو شد... 🌷 خدایا توجه ما رو بدون اینکه چیزی از ما بگیری به خودت جلب کن مثل کاری که با حضرت ابراهیم کردی.... 🌺🍃 با ما همراه باشید👇👇👇 🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
30.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆ماشاء الله به این عمار رهبر 🚨کل ضد انقلاب رو رنده کرد گذاشت کنار 🌱توصیه میکنم حتما بشنوید. 🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
🍂🍁🍂 🍁 #داستان (اختصاصی جهاد تبیین) #هم_نفس_با_داعش قسمت بیست و چهارم دوست داشتم با اون لباسا بر
🍁🍂🍁🍂🍁 🍂🍁🍂 🍁 (اختصاصی جهاد تبیین) قسمت بیست و پنجم بلند شدم و لباسامو و عوض کردم و بی‌توجه به حس و حال محمد امین رفتم سمت در _ کجا... _ میرم بیرون کار دارم... سریع رفتم بیرون تا سوالاتش ادامه‌دار نشه... دوست داشتم تمرکزمو بذارم رو عملیاتی که به عهده گرفتم. من همه‌ی ۶٠ تا عکسو خوب شناخته بودم و ٣٠ تای بقیه رو به پیشنهاد رضا همون جا حفظ کردم که بچه ها سوال پیچم نکنن، بعدش رضا گفت وسایلاتو جمع کن دیگه صلاح نیس بمونی پیش بقیه ... با بچه‌هام خداحافظی کن و اگه لازمه زنگ بزنی برا حلالیت زنگ بزن... اگه عملیات درست پیش رفت و تو به جای ابوهاجر جا افتادی اولین ماموریتت اینه که مدل گوشیشو اطلاع بدی و یه موقعیت مناسب ایجاد کنی که یکی از بچه‌ها عین اونو واست بفرسته تا جابه‌جاش کنی و ما بتونیم اطلاعاتشو دربیاریم البته قبلش یاد می‌گیری که چطوری این جور چیزا رو جابه جا کنی که رد یابی نشن... * زنگ زدم و با خانوادم حرف زدم و با دوستام خداحافظی کردم و بهشون گفتم تصمیم گرفتن جابه‌جام کنن... توضیح اضافیم ندادم ... چن روز آموزش فشرده داشتم و شبا یکی دو ساعت بیشتر فرصت خوابیدن نداشتم... اما آموزش‌ها خیلی خوب بودن و اعتماد به نفس زیادی داشتم... زمان مثل برق و باد گذشت و شب قبل عملیات رسید * تو اتاق فرمانده بودم و کمی باهام حرف زدن تا مطمئن شن اعتماد به نفس کافی دارم یا نه بعدشم از زیر قرآن ردم کردن و شبونه حرکت کردیم سمت رقه. تو ماشین برعکس همیشه کمی استرس و هیجان داشتم. من واقعا دارم میرم پیش داعشیا؟ با پای خودم دارم میرم پیش کسایی که به خون من و امثال من تشنن؟ یعنی واقعا برگشتی از این عملیات در کار هست؟ تو مسیر داشتم به ستاره ها نگاه می‌کردم... به هر حال من جنگ با داعشو به قیمت جونم پذیرفته بودم چه فرقی داشت که چطوری بجنگم... با یادآوری دلایلی که، اومدن به سوریه رو انتخاب کرده بودم، کمی از هیجانم کم‌تر شد. سه تا تیم بودیم... یه تیم برای عملیات ترور نصف و نیمه ابوهاجر... یه تیم که قرار بود ابوهاجرو انتقال بده و نهایتا تیمی که تو بیمارستان مسئول کنترل اوضاع و جابه جایی بودن و من همراه این تیم بودم و از اتفاقاتی که در حال وقوع بود خبری نداشتم. من تو یکی از اتاقای جراحی با یه لباس آبی که مخصوص پزشکا بود منتظر بودم و یه ماسک بزرگ و یه عینک زده بودم که صورتم رو بپوشونه هر چند پزشکا کاملا هماهنگ بودن... نزدیک صبح بود و نمی دونستم عملیات موافقت آمیز بوده یا نه؟ فرماندمون که با لباس پزشک گاهی دیده میشد، میومد و از حالم پرس و جو می‌کرد و بیشتر از من نگران بود.. و بهم گفت که دو تا عملیات موفقیت آمیز بوده و تا چن دقیقه‌ی دیگه میرسن... *** صدای داد و هوار چن مرد به گوشم می‌رسید... صدا نزدیک‌تر می‌شد و یه برانکارد با چن تا پزشک وارد اتاق شدن و یه داعشی پیششون بود... پزشک به زور داعشی رو بیرون می‌کرد و داعشی با تهدید به اسلحه می‌خواست تو اتاق بمونه... اما پزشک با صدای بلند گفت اینجا بیمارستانه اگه حین عمل دست من به خاطر اسلحه‌ی تو بلرزه یا ویروسی وارد بدن این بیمار بشه، اولین کسی که کشته میشه همین مردیه که تو تخت افتاده. داعشی رفت بیرون... 🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1483813040.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد" دعـای عــهــــد ،با صوت زیبای و دلنشین استاد فرهمند سعی کنیم هر روز حتما دعای عهد را بخوانیم و با امام زمانمان عهد ببندیم که یاور او هستیم چه درزمان غیبت و چه در هنگام ظهور ان شاءالله اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✍ #نکات_دعای_عهد 34 «بهشت‌ زمان»💕 💠 وَ مُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْکَامِ کِتَابِکَ وَ مُشَ
35 «منتظر آگاه»💕 🤲وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِینَ؛ خدایا ،در زمان ظهور، او را از حمله متجاوزان در امانش بدار... 📚در روایات به این مطلب تصریح شده است که بعضی‌ها بعد از ظهور در برابر آن حضرت می‌ایستند. در حالی که قبلاً به نوعی انتظار حضرت را میکشیدند. 🚸این گروه به‌ویژه به این دلیل که از قبل هم اطلاعاتی داشته‌اند، دیگر خودشان را صاحب ادّعا می‌دانند؛ ⛔️مثلاً می‌گویند: «نه، ایشان امام زمان نیستند؛ ما می‌دانیم، ما می‌شناسیم، ما منتظر بودیم، حالا هم ما هستیم که تشخیص می‌دهیم که آیا ایشان همان آقا هستند یا خیر.» 🌀البته بعضی از افراد هم به دلیل خودساخته نبودن و تعارض فرمان‌های حضرت با منافعشان، که این تعارض هم می‌تواند به نوعی ریشه در همان تصور اشتباه نسبت به منجی داشته باشد، با حضرت مخالفت می‌کنند. 🔸 کما اینکه در مورد یهودیان مدینه نیز همین اتفاق افتاد. یهودیان مدینه نیز تا پیش از بعثت رسول اکرم‌‌(ص)، مدام به اهل مدینه فخر می‌فروختند که پیامبر موعود خواهد آمد و نشانه‌هایش هم چنین و چنان است.... 🔺اما همینکه دعوت پیامبر به مدینه رسید و تعدادی از اهالی مدینه اسلام آوردند، بنای مخالفت را گذاشتند و بهانه آوردند که: «این فرد، آن پیامبر موعود نیست.» ⚠️در خصوص مهدی موعود هم، چون نگاه بعضی از مدعیان انتظار، نگاه نادرستی است و تصور اشتباهی از منجی دارند، بعد از ظهور حضرت نمی‌توانند با ایشان کنار بیایند. آنها وقتی امام زمان را می‌بینند، درمی‌یابند که هرگز منتظر چنین کسی نبوده‌اند. 🚫 و این به دلیل ذهنیت اشتباهی است که داشته‌اند و این ذهنیت نادرست، تنها به این دلیل برایشان پدید آمده است که به موضوع منجی نگاه نمی‌کرده‌اند. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🇮🇷 شما هم اگر بی تفاوت و بی دغدغه نیستید با کانال تنها مسیر آرامش همراه شوید 👇 🇮🇷 https://eitaa.com/tanhamasiraaramesh