🔸عقاید المَجازیون
اگر آنچه خواهد، دانلود نشود گمان بد به سرعت اینترنت نَبَرد. بداند که صلاح نیست. فیلترشکن را قطع کند و نوک زبانش را به دماغش برساند.
چنانچه در خواب ببیند که بر سر گردنهای زانو زده و اپراتورها دورهاش کردند و دارد دار و ندارش را دو دستی تقدیم آنها میکند، تعبیر آن این است که اینترنت گران خواهد شد. از خواب برخیزد و سریع یک بسته بخرد.
اگر پیامکی برایش آمد که اینترنت رایگان میدهند گول نخورد و روی لینک نزند. زیرا بیم آن میرود که از همان لینکهای کلاهبرداری باشد که pishgiri دائم بابتش انذار میدهد. اگر زد منتظر بماند تا pishgiri بیاید بزند به کمرش.
مراقب باشد انگشتش روی ویدئوهای بالای سه مِگ نخورد. اگر سهوا خورد انگشتش را گاز بگیرد.
اگر مسئول است و او را بابت گرانی اینترنت عِتاب کنند بگوید سرطانزاست. اگر بیشتر پاپیچش شدند به ناچار اینترنت یخزده برزیلی وارد کند.
اگر اپراتور است لَختی دیگر مجال افزایش قیمت خواهد یافت. بداند در رقم جدیدش باید عدد ۳ باشد فی المثل ۳۰ درصد، ۳۰۰ درصد یا ۳۰۰۰ درصد بکشد روی قیمت. اگر چنین نکند وقت خواب بختک به رویش بیفتد.
🔺فاطمه بوجار🔺
طنزیم| @tanzym_ir
رئیس اسبق سازمان امنیت رژیم صهیونیستی:
محال است در غزه پیروز شویم
خود شیمون پرز هم اگه الان بود به رئیس اسبق سازمان امنیتش می گفت: «شک نکن.»
🔺فاطمهدماوندی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
🔸 روح امیرکبیر در ویبره
آوردهاند که
در رسوم دووَل پیشین
خودتقدیری مُد بُد.
چنان که پرت و پاشیدن سکه و القاب و مدال،
همچو نبات نُقال،
بر سر و صورت وزرای بیمثال،
به سمت مهمانانی که پشت سر ایستاده بودند از جمله آیتمهای آن بود.
یکی از آنان وزیری بود بس دست و دلباز.
که خیلِ میلش به امضا گرفتن باز،
و زبانش در لیفت و ساسپند دراز،
روحش از زانو زدن به کدخدا میخورد صیقل،
هرچند که خورده بود بر کمر معاهداتش فیصل.
در مراسم از میان القاب پرتابی ایشان تلاش فراوان کردی که لقب امیرکبیر بستاند.
داد کشید اگر کارکشتهگریهای سانتریفیوژها را کمتر از تاسیس دارالفنون میدانید،
خشمم از واکسن کرونا را با اشکهای امیرکبیر بر واکسن آبِله طاق بزنید.
غافل از آنکه مدال امیرکبیر بس سنگین و بزرگ بود و هر چه جَهد کردند بر وی نچسبید. پس لقب تقیزاده را که شباهت اسمی داشت به سمت وی پرتاب کردند که زارت بر پیشانیاش خورد و همانجا نقش بست.
#امضای_کری_تضمین_است
#امیرکبیر
🔺متین بهری🔺
طنزیم| @tanzym_ir
197730050_1665696698.pdf
2.18M
🔹 سلسله جبال وائل
🔸 نهمین شماره ضمیمه هفتگی طنز روزنامه ایران، صبح امروز –۲۰ دی ۱۴۰۲– منتشر شد.
از مطالب منتشر شده در این شماره میتوان به خاطرهسازی مادرهای تلویزیونی، دشمن قدیمی، کاریکاتور سلسله جبال وائل و مطالب متنوع دیگر اشاره کرد.
🔺طنزیم🔺
طنزیم| @tanzym_ir
-1450565885_-1832124688.pdf
1.47M
🔹 دستهای خونآلود
🔸 دویست و شصت و سومین شماره ضمیمه هفتگی طنز راه راه در روزنامه وطن امروز، صبح امروز –۲۱ دی– منتشر شد.
در این شماره از راه راه سالروز حادثه تروریستی کرمان و همچنین موضوعات روز را زیر ذرهبین بردهایم. طنزها، اشعار و کاریکاتورهای راه راه را از دست ندید.
🔺طنزیم🔺
طنزیم|@tanzym_ir
📌 نمایشگاه کارتون و کاریکاتور «شکست ترمیمناپذیر»
🖼🖌 نمایش آثار برگزیدهی جشنواره کارتون و کاریکاتور با محوریت سخنان و کلیدواژههای مقام معظم رهبری پیرامون حرکت مجاهدان فلسطینی در عملیات #طوفان_الاقصی
به انتخاب آقایان:
👤 مازیار بیژنی
👤 محمدعلی رجبی
📆 از ۲۱ دی لغایت ۲۹ دی ماه ۱۴۰۲
🗺 تهران، سینما فلسطین
🔺طنزیم🔺
طنزیم| @tanzym_ir
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👥 رفاقت شلوار سهخطی و بچهخنجر
👤 اجرا: محمد شهبازی
#امضای_کری_تضمین_است
🔺طنزیم🔺
طنزیم| @tanzym_ir
#روزمزه🧂
یه بار سر کلاس مجازی دوستم به استادمون که همسن بابام بود گفت:" استادجان".
استادمون هم شست پهنش کرد رو بند که ما اینجا استادجان نداریم!
فکر کنم زنش پای لپتاپ بود.
🔺عارفه زراعتی🔺
طنزیم| @tanzym_ir
وقتی ناهار ماکارونی بوده و مامان میپرسه شام چی درست کنم، من:
🔺جابر قلینیا چناری🔺
طنزیم| @tanzym_ir
🔆 دوستانِ راستان
گُلی که "آقا" بود
از هفتم شهریور سال ۱۳۲۰ که برای اولین بار با دنیا چشم تو چشم شد، بازی زندگی را برایش روی درجه Hard گذاشتهبودند. با فوت زودهنگام پدر، از گهواره بیرون نیامده، افتاد وسط دستاندازهای جادهی زندگی. از کودکی کار کرد و توانست مدرک از دانشسرای کشاورزی و لیسانس علوم سیاسی و فوق لیسانس ادبیات تطبیقی بگیرد، درحالی که فقط جملهسازی با این سه عبارت خودش یک دکترای تخصصی میطلبد!
جرقهی ورود به عرصهی طنز با ضربتی که از ماموران در تظاهرات دانشجویی نوش کرده بود، زده شد و شعر سیاسیِ طنزی را با عنوان «گردن شکستهی فومنی» برای مجلهی توفیق نوشت و کمکم آلودهی این فضا شد.
در اولین تشرف به خانهی خدا، در خبرنامهی حجاج ایرانی، هر روز یک ستون طنز با عنوان «داستانهای جعفرآقا» مینوشت و مانع حضور قلب کامل حجاج ایرانی درحین انجام مناسک خرید سوغاتی در بازار میشد.
قول و قراری با خدا گذاشت و پس از بازگشت، با انتشار ستون «دو کلمه حرف حساب» طنز سیاسی تار عنکبوت گرفته را از گنجه بیرون آورد و آنقدر ظریف و تمیز به سیاسیون و مسئولین و کلهگندهها جوالدوز میزد، که نیازی به بیحسی موضعی نبود. البته بعضاً افراد جِززده هم بین مخاطبان پیدا میشد که لابد حقشان بوده، او فقط وسیلهای بود برای انتقال صحبتهای «گلآقا» و «شاغلام» و «غضنفر» و بقیه دوستان.
بعد از شش سال، یک روز نشست و با خودش حساب کرد آنقدر حرف حسابی برای گفتن هست که هر هفته میشود با آن سی-چهل صفحهای را پر کرد. و اینگونه بود که با چندتا بدتر از خودش در گوشمالی دادن دولتیان و مجلسیان و سایرین، اولین هفتهنامهی طنز پس از انقلاب را با نام «گلآقا» راهانداخت.
مردم را دوازده سال با انتشار طنز درجه یک سر ذوق آورد و بعد از تربیت نسلی طنزنویس و کاربلد، درِ آبدارخانهی شاغلام را بست و در یک روز زیبای بهاری در اردیبهشت سال ۱۳۸۳ به دیدار حق شتافت... کیومرث صابری فومنی... همان گلآقا
روحش شاد
🔺ثمین سلیمانینژاد🔺
طنزیم| @tanzym_ir
هرچی تعداد شبکههای استانی بیشتر میشه، احتمال پخش همزمان جومونگ در چند شبکه بیشتر میشه، کاش یکی جلوی افزایش شبکههای استانی رو بگیره.
🔺زینب فرخیان🔺
طنزیم| @tanzym_ir