eitaa logo
• تَــــࢪنّـمـــــــات • 🌿|•°
4.5هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
504 ویدیو
15 فایل
حرفٌ في گلبٍ "ھ.." 🌿 "جَهادٌ حتی الشَّهادة" جنگلِ‌حالِ احوالاتِ‌ فکرِشیخِ‌ترنّمات لي مع أللهِ حالةٌ .. هامَ قَلبي إلى سيّد الشُهداء.. کلبه‌مون؛ @taranom_pm کپی: به دلت رجوع کن .. آقایِ‌تنها.. @Tarannomat_admin کتابخوان‌مون؛ @book_eat
مشاهده در ایتا
دانلود
خوابیدن‌مان ، بخشِ عظیمِ نبودنت شد ، تا دردِ هجران ما را از پا در نیاورد ..
لحنِ موسیقیِ ناگفته‌های چشم‌هایش را که خواندم .. یک عبارت مرا به غصه وا داشت: میان اندام های روحِ تو ، چه قدر من، غریب‌ام ..
خوش به حال آن ها که نسبت به تو بی تفاوت نیستند ، میان رفتارها باور‌های‌شان عمیق گره خورده ای .. این یکی شدن های‌شان زیباییِ حلاوت روح‌ما می‌شود ..
غم ها و قصه های غصه ها از بودنِ نداشتنِ تو آفریده شد.. آنجا که بودنِ تو در نگاهِ من غریبِ شد، فهمیدم درگیر فریبِ خوشیِ خویش شده ام ..
گاهی زمین ، دهان باز کند و مرا ببلعد ، که حس های همه‌ی غیر او را می‌چشم ولی هنوز صدای طنینِ حضورش را نمی‌شنوم ..
انتظار و توقع را کسی دارد که اشراف کامل به تمام ابعادِ حضور داشتن باشد ، برای همین است که به میزان اِشراف‌مان ، حقیقت انتظار در ما معنا می یابد .. شاید اگر منتظر نشده ایم چون هنوز به درد های عمیق او، احاطه‌ نداریم ..
شاید هیچ‌وقت نباید به نبودن‌ت عادت کنم ، من برای حیاتِ حضورِ تو به میان صفحات قبلی قلبم رفتم تا شاید سرنخی پیدا کنم ، اما چرا دیگر چیزی نمانده .. ؟ چرا متن حضورت میان خویش کمرنگ شده .. ؟ قبلاً ها ، میانِ این صفحات ، طنین صدای‌غم تو مرا حیات می داد .. من برای تو چگونه شده‌ام .. ؟ گویا‌شوق‌هایم ، لاک غلط گیری شد که به اشتباه ، جای پاک کردن لغات غلط ، حضور تو را لاک گرفته بود .. من به گناه مشتاق شدم، حضور تو را در وجود خویش کمرنگ کردم ..
وقتی تمامِ خویش را با نگاه شما، بازخوانی میکنم، رایحه‌ی خوشِ حضورتان بر منزلگاه‌های خیابان‌های مخوف و تاریک درونم، غلبه پیدا می‌کند، گویی تاریک‌ترینِ اعماقِ وجودم را ماهٓ‌ِشبِ ۱۴، حیات می‌بخشد و بر ایوانِ شبستانِ همان خیابان معطر رو به نخلستان می‌نشینم تا بعد از مطالعه‌ی ماه ، طلوع خورشید را هم تلاوت کنم ..
هیچ بیچارگی برای روح‌م نیست مگر اینکه با امام هیچ بهبودی نسبت به سال قبل پیدا نکرده باشد،اینها لحظات تحویل سال من به وقت اشک های شب‌های محرم است ..
همان طور که بخشِ عظیمی از حادثه‌ی کربلا و شهادت امام را مومنین بی تفاوت¹ رقم زدند ، همان‌قدر هم‌دراستمرار غیبت امام نقش اساسی دارند .. ¹؛بی تفاوت به
تو همیشه مرا در اوج خستگی‌هایم، با نوازش‌های گرمابخشِ لحنِ نگاه‌ت به ماندن و ادامه دادن تشویق کردی..، تو اولین کسی هستی که هزینه‌های توقف‌های‌م را با اشک‌های‌ جمع شده در گوشه‌ی چشمان‌ت پرداخت کردی ..
کلماتِ حاوی تو را دوست دارم ، آن ها میانِ اندام های روح‌م خانه‌ها ساخته اند ..
شاید بعد ها متوجه شوی که در تمام طول این مدت ، حس‌های غریبی که تو را به تلاش برای او می‌کشاند،چیزی غیر از خواهش‌های خودش نبوده ..
شبیه جون برای منم دعا کنید ..
4_5976761010327916356-mc.mp3
4.79M
گَلبَم🌿 .. حکایت من و درد های تو با قلبَ‌م اینجوری شد که قلبِ‌من دلتنگِ‌ تو شد وقتی چشم‌هاش رو باز کرد تو رو ندید و من رو به گریه انداخت..
اما نبودن‌های‌مهمی که حس نمی‌شود، نشان از بخش تاریک شبستان وجود است ..
هیچ جا را پیدا نمی‌کنید که برای بازگشت کسی این چنین مدعیِ عاشق حضور داشته باشد ولی میان حرف‌های عاشقانه‌شان هم او باز غریبه باشد .. ‌ ‌
دلم می‌خواهد بیایی و حرف‌های دلم را از نگاهم بخوانی و من این خواندنی‌های تو را که تماشا می‌کنم زنده می‌شوم ..
ای محبوبِ لطیف‌ِ چشم‌های دل عاشق، یاد تو که به ذهن و قلب و روح می‌نشیند .. این لطافتِ حضور پر تلاطم، نبضِ ضربان من را حال حضور‌ می‌کند، و راه بر هر سوارِ بیگانه می‌بندد .. چه‌‌قدر این یادکردن‌های تو مرا دوباره به خویش بر میگرداند .. نمی‌دانم همام یا حبیب وقتی محبوب‌شان را می‌دیدند، چشم‌ان و حالت پلک‌ها و ابر‌ و صورت و دست‌ها و حال قلب‌شان چگونه ملاقات‌راتفسیر می‌کرد،کاش حالِ چشم‌های قلب و روحِ امام را وقتِ ملاقات‌ش با صعصعه را لمس می‌کردم یا وقتی حسین(ع) بُریر را میدید، یا وقتی امام زمان ، در حال نوشتن نامه برای شیخ مفید بود .. این عشقِ جاری شده از تو میان خطوطِ هستی را دوست داشتم ، ببینم، این شیرینیِ حضورت را از میان نفس‌های ماه‌ و خورشید بچشم .. چگونه مرا می‌نگری .. ؟
میانِ پنهان کردن احساس‌م با تو خیلی خطا کردم،حرف‌های عاشقانه برای تو باید در کنار عمل و نیت‌م قرار بگیرد،این محبت‌های کلامی و چشم‌ی رابطه‌‌‌‌ها را محکم تر می‌کند ، شاید برای همین بود که ندبه‌ها،کمیل‌ها،شعبانیه‌ها، ابوحمزه‌هاو صحیفه‌ها آفریده شد . میان همین‌هاست که نیت‌های زیبا مثل بال پروانه بر دامنِ پر شکوفه‌ی مادر می‌نشیند تا با نوازش او، مسیر مجهولِ محبوبِ قلب، در تکالیف ناشناخته مثل یک فانوس قدم به قدم روشن شود ..
ما را جزء آن اسامی قرار بده که برای‌شان بعد از مرگ هم نامه می‌نویسی که برگردند و در رکابت باشند ..
تو همان چیزی هستی که عمیقاً در وجودِ من ریشه‌ها دوانده است ، چیزی که در تمامِ از قلب من نگه داشته شده است و هرگز مرا رها نمی کند و من می‌ترسم هم آن ریشه‌ها را بسوزانم و احوالات آن قلب و تار و پودی که با هم در میان تصمیم‌های‌م حرف می‌زند را کنار بگذارم و حرمت آن صاحب‌خانه را نگه ندارم ..
تا وقتی ریشه‌های حرکت‌های‌تان را قوی نکرده اید ، نمی توانید شکست های‌تان و موفقیت های‌تان را نردبانِ مسیرتان کنید و من از زمانی که را ریشه‌ی آرزو‌هایم کرده‌ام و در رگ‌هایم جریان دادم،میان شدیدترین اضطراب‌ها چنان آرامش‌ی را تجربه کرده‌ام که قابل وصف نیست ..
برخورد ها و رفت‌وآمد‌های متعهدانه‌تان را با زیاد کنید، تا نگاه شخصیت شما شود .. ‌
شما باید تصمیم بگیرید چه آرزویی را چگونه و از چه کسی درخواست می‌کنید .. این‌هاست که تفاوتِ مسیر‌ها را در دل متن حضور شما¹ مشخص می‌کند .. ¹؛ و الیه‌المصیر
دوست داشتن‌ت تمام من را در نگاه تو تعریف می کند، گویا من دوباره بازیابی می‌شوم، این آزادی‌ِ من است ..
می‌گویند هر کسی که مدتی نباشد، یادش کم می‌شود نکند علت فراموش شدن‌هایت، نبودن‌ت میان شهر وجودم است ..
VID_20241031_195912_258-mc.mp3
338K
همین که می‌شنوی .. ! فرای از هرچیزی، قدر بخشِ عمیق حس‌های‌ت را نسبت به او بدان .. حتی اگر در اوج بی‌حسی هستی .. مثل عاشق، خواهش کن، چون عاشق اهل تمنای عاشقانه است، شاید اسم‌ش خواهش باشد .. گَلبَم🌿 ..
کیفیتِ خوب بودن و ماندگاری آن به میزان دویدن‌های مستمر و‌ اعتمادی که میان لایه‌های روح وجود دارد، وابسته است، این همان گره خوردن من به تپش‌های قلب شما می‌شود ..
در چشم‌های‌ش که نگاه کردم ، همه چیز در کنار هم چیدمانِ زیبایی داشت ، دوست داشتنی عمیق با جزییاتِ فراوانِ عشق و لبخند و غم و اشک و خستگی و استمرار و هاله‌ی مجهولی که هرچه بیشتر در آن غرق می‌شدم فقط تفسیر متنِ حضورِ خودم را‌می‌یافتم ..