آه بیچاره زلیخا.. چقدر حرف شنید
چه کسی خون جگر مثل زلیخا خورده..
خواهشاً از در این خانه بلندم نکنید
مگر این کاسه ما حق کسی را خورده؟!..
من از اینجا بروم زود زمین می افتم
این گدا چیزی اگر خورده همینجا خورده..
زیر هر کاشی تو حاجت امضا شده ایست
روی هر کاشی تو مهر مداوا خورده..
دعای مخصوص بعد از
زیارت امام رضا انسان را
دیوانه میکند ..
ای که شأنت از همهی چشمها بالاتر است ..
از باریکههای خطورات ذهنها و اندیشه ها
ناپیداتر ..
ای که آرزوهایم متوقف به پیشگاه توست ..
ای تمام توجه من ..
از نعمت توست که ما تو را ستایش
میکنیم ..
از نعمت توست که به زیارت
میآیم ..
از کسی که من را در جهالتم هم
رها نمیکنی ..
ای کسی که عیب هایم را از زمین
مخفی کردی تا او مرا به چشم خوبی نگاه
کند .. اگر اگاه بر باطن من بود هر لحظه مرا
در قهر خود فرو میخورد ..
اگر دریا ها میدانستند مرا غرق میکردند
و اگر کوه ها می دانستند مرا در هم
میشکستند ..
به تو پناه آورده ام مولایِ امام رضا ..
#زیارت
به زاریِ این گدا ترحم کن و
صدایم را از نگاهت مپوشان ..
#ایرویایِجمیل
هدایت شده از ناشناسِ ترنمات
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/taranom_pm/27826
وخوشابر احوال کسانی که به جایی رسیده اند که خود را محبوب دل امام می دانند ،این پستتون خیلی امید بخش بود،باوریعنی همین
#دایگو
من آن استغفاری را میخواهم که
اشتیاقم به تو را زیاد کنم .. من از
هر اشتیاقی که غیر تو بود توبه
میکنم .. این اقرار من است ..
ترس از دست دادنت مرا به
اعتراف از خطاهایم وا داشت ..
من خوار و ذلیل میشوم اگر به
سوی غیر تو برای نیازهایم بروم ..
تو صاحب نیازهای منی ، نیازهایم
آرامش من هستند چون تو خالق آن
هستی .. من از غیر تو به سوی تو گریزانم ..
#زیارت
کلبهیترنّمات 🍊🌧🇵🇸🌑🇱🇧
خوش به حال اونی که توی قلبم جای داره و من هنوز نمیشناسمش و خودش هم خبر نداره،همونیکه قرارِ صاحب ت
گاهی به نیابتش امین الله
بخونید .. حتی اگِ نمیشناسیدش
براش دعا کنید .. زیارت و نماز آن
را به نیابتش بخوانید این ها در
صندوقچههای الهی میماند ..
و چراغ راه میشود ..
چشمهای امام
شاهد است ..
#زیارت
می گفت زیبایش و مادیات¹ رو از امام جواد
بخواید و معنویتش رو از امام حسین (ع) ..
¹:
کلبهیترنّمات 🍊🌧🇵🇸🌑🇱🇧
می گفت زیبایش و مادیات¹ رو از امام جواد بخواید و معنویتش رو از امام حسین (ع) .. ¹:
میخواستم ۱ رو تکمیل کنم ؛
که .......
گوشیم توی مسیر برگشت
توی خود حرم
خاموش شد..!!! فهمیدم نباید
بنویسم ..
گفتم برم سمت چایخونه غدیر ؛
نگاه ساعت دستم کردم ؛ دیدم
۱۰ دقه دیگه باید پیش کاروان باشم
دلم میگفت باز میری اونجا سر ساعت
حرکت نمیکنند بیا برو توی صف بلند
چایخونه ..
هیچی دیگه رفتم سمت حسینیه 😔
#زیارت
ادامه اش 👇👇