#با_من_حرف_بزن
🔰اگر مشرکی از تو #پناه خواست به او پناه بده. چرا؟
برای این که بیاید و سخن خدا را بشنود.
خوب فرض کنیم شنید حالا بعدش چی؟
هیچی دیگر کار تمام شد مهم این بود که #حق را بشنود حالا دوباره تحت الحفظ او را برسان میان دوستان و قبیله اش جایی که احساس #امنیت دارد جایی که به آن جا تعلق دارد.
یعنی همین طوری خشک و خالی اجازه بدهم برگردد؟
نمی خواهی یک جوری بروم روی مخش که حتما #اسلام و دین و ولایت فقیه را بپذیرد؟
نه لازم نیست!
شما فقط فرصتی را فراهم کن حرف خدا را بشنود بعد هم #آزاد است اگر خواست بپذیرد اگر هم نخواست برود پی زندگی و کارش.
خیلی از این بیچاره ها چوب #جهل و ندانستن را می خورند،
وظیفه تو هم این است که زمینه ای را فراهم کنی که حرف حق را بشنود و از جهل خارج شود.
از آن به بعد کار تو تمام است #انتخاب با اوست.
این آیه را که می خوانم چند نکته به ذهنم می آید:
◾️ چرا یک مشرک برای شنیدن حرف خدا پناه می خواهد؟
از دست برخی دوستان خشکه مقدس که تا مشرک و بی دینی را می بینند رگ غیرت دینی شان می زند بالا،
همان ها که سریع احساس #وظیفه می کنند حق این لامذهب را کف دستش بگذارند.
اگر مراقب نباشی جنازه اش را هم روی دستت می اندازند.
در برخورد با کسانی که قبولشان نداریم تحمل و #رافت داشته باشیم تا حرف حق به گوشش برسد نه این که از دستمان فرار کند.
◾️تعبیر پناه خواستن و شنیدن چه پیامی دارد؟ مشرک پناه می خواهد و #کلام_خدا را می شنود.
این یعنی درخواست و طلب از طرف اوست،
اول تشنگی پیدا کرده، حالا کاری که ما باید انجام بدهیم این است که او را #سر_چشمه بیاوریم.
ادامه... 👇
👈چه حسی پیدا کردی نسبت به راننده ای که گفتم؟ چه خاطراتی در ذهنت آمد؟ 🤔
یک چیزی را برادرانه بگویم نه نمی گویی؟
بیا از #جهل کسی برای منفعت خودمان استفاده نکنیم.💥
نه بابا من اهل این حرف ها نیستم، حلال و حرام سرم میشود.
حالا این را از من قبول کن، شاید یک وقتی به دردت خورد، آن جا که فرزندت یا همسرت یا رفیقت یا فامیلت قضیه ای را نمی داند و تو از جهل او به نفع خودت استفاده می کنی، بی خبر نگهش می داری چون برایت راحت تر است.
👈واقعیت من آن راننده تاکسی را که دیدم یاد خودم افتادم نه هیچ کس دیگر. شاید برای #پول به جیب زدن این کار را انجام ندهم ولی برای منفعت های دیگر بعید نیست.
پ.ن۱: در مسیر بغداد کربلا به نیابت از شما قدم برداشتم.
پ.ن۲: فکر کنم تنها ایرانی تو این مسیر بودم.🙂