eitaa logo
طریق عرفان
4.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
827 ویدیو
30 فایل
💐مراحل ومطالب عرفانی به صورت موضوع بندی💐 📚ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی📚 ✅ فهرست مطالب eitaa.com/tareagheerfan/10679 📲 طریق عرفان در دیگر پیام‌رسان ها zil.ink/tareagheerfan2 🟧 مسئول کانال @Sayyed_mahdi1214 🟧 ادمین تبادل @MahdiZolfaghary1371
مشاهده در ایتا
دانلود
طریق عرفان
روز آخر رجب و قسمت سوم نماز سلمان رحمة الله مرحله مهم ديگرى كه در اين ماه براى سالك وجود دارد روز آخ
بخش سوم نماز حضرت سلمان سلام الله علیه به همراه توصیه هایی از میرزا جواد اقا ملکی تبریزی👆👆
💠و از امیرالمؤمنین - علیه الصلاه و السلام - نقل شده که چون خداوند متعال با حضرت موسی (علیه السلام) تکلم فرمود، حضرت موسی (علیه السلام) عرض کرد: بارالها، پاداش کسی که چشمانش از ترس تو گریان شود چیست؟ فرمود: ای موسی، صورتش را از حرارت آتش نگاه می دارم و در روز قیامت که روز وحشت بزرگ است، امانش می دهم. و امام صادق (علیه السلام) فرمود: همه چشم ها در روز قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمی که از محرمات الهی دیدگان را بپوشد و چشمی که به خاطر طاعت خداوند متعال بیدار باشد و شب زنده داری نماید و چشمی که در دل شب از ترس خدا بگرید. 🔷و باز از امام (علیه السلام) روایت شده: چیزی وجود ندارد مگر این که برای آن پیمانه و وزنی است جز اشک ها که یک قطره آن دریاهایی از آتش را خاموش می کند؛ پس هنگامی که چشم پر از اشک گشت، دیگر آن چهره، فقر و خواری را به خود نخواهد دید و هرگاه آن اشک از چشم سرازیر شد، خداوند متعال آن را بر آتش حرام می سازد و اگر یک نفر در میان امتی گریه کند، همه آن امت مورد رحمت الهی قرار می گیرند. 🔴معاویه بن عمار گفت از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: در وصیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) آمده بود که فرمود: یا علی؛ سفارش هایی به شخص تو دارم که لازم است آنها را رعایت و محافظت نمایی، سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خداوندا، او را یاری فرما. آنگاه پیامبر خصلت هایی را برشمرد تا آن که فرمود: چهارم بسیار گریان بودن از خوف الهی - عز و جل - است که برای هر قطره اشک، هزار خان در بهشت برای تو بنا می شود. ⚪️ابوحمزه از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: هیچ قطره ای نزد خدا محبوب تر از قطره های اشک در تاریکی شب که به جز خدا مقصود دیگری از آن نداشته باشد، نیست. ✳️ابن ابی عمیر از یکی از یارانش روایت کرده که گفت امام صادق (علیه السلام) فرمود: خدای تعالی به حضرت موسی - علی نبینا و آله و علیه الصلوه و السلام - وحی فرمود که همانا بندگان من به سوی من تقرب به چیزی نجسته اند که محبوب تر باشد نزد من از سه خصلت! موسی (علیه السلام) عرض کرد: پروردگارا، آن سه خصلت چیست؟ خداوند متعال فرمود: ای موسی! زهد در دنیا، دوری از گناهان و گریه از خوف من است. موسی (علیه السلام) عرض کرد: پروردگارا، آن که چنین کند چه پاداشی دارد؟ خدای - عز و جل - به او وحی فرمود: ای موسی! اما زاهدان در دنیا را بهشت نصیب خواهد شد و اما بسیار گریه کنندگان از خوف الهی، در رفیع اعلای بهشت خواهند بود که احدی در آن مقام با آنها شریک نمی تواند باشد و اما کسانی که از گناهان دوری کرده اند پس همانا من مردم را تفتیش خواهم کرد و آنان را مورد تفتیش قرار نخواهم داد. و فی خطبه الوداع لرسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): و من ذرفت عیناه من خشیه الله کان له بکل قطره من دموعه مثل جبل أحد یکون فی میزانه من الأجر و کان له بکل قطره عین من الجنه علی حافتیها من المدائن و القصور ما لا عین رأت و لا أذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر.(امالی شیخ صدوق ص۵۱۷) و عن ابی جعفر (علیه السلام): ان ابراهیم النبی (علیه السلام) قال: الهی ما لعبد بل وجهه من الدموع من مخافتک؟ قال تعالی: جزاؤه مغفرتی و رضوانی یوم القیامه.(بحارالانوار۳۴۴/۹۰) و روی اسحاق بن عمار قال: قلت لأبی عبدالله (علیه السلام): أکون أدعو و أشتهی البکاء و لا یجیئنی و ربما ذکرت من مات من بعض أهلی فأرق فأبکی فهل یجوز ذلک؟ قال: نعم تذکرهم فاذا ارققت فابک لربک تبارک و تعالی.(همان) و در خطبه وداع رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمودند: و کسی که دیدگانش از ترس خدا اشک آلود شود، برای هر قطره اشک هایش پاداش مثل کوه احد در میزان عملش خواهد بود. و برای هر قطره آن چشمه ای در بهشت عطا می شود که بر دو طرف آن شهرها و قصرها و چیزهایی است که نه چشمی آنها را دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب احدی خطور کرده است! و از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که همانا حضرت ابراهیم نبی (علیه السلام) عرض کرد: خداوندا، برای بنده ای که رخسارش در اثر ترس از تو،تر شده چه پاداشی است؟ خداوند متعال فرمود: پاداش او، مغفرت من و رضوان من در روز قیامت است. اسحاق بن عمار گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم که گاهی دعا می خوانم و میل دارم که گریه کنم ولی اشک از چشم نمی آید و چه بسا یادی از خانواده ام که چشم از جهان فرو بسته اند می کنم و حال رقت به من دست می دهد و گریه می کنم؛ پس آیا این روش جایز است؟ فرمود: آری، مردگان را یاد کن پس هنگامی که حالت رقت پیدا کردی آن وقت برای پروردگارت - تبارک و تعالی - گریه کن. سعید بن یسار می گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم که اگر هنگام دعا گریه برایم امکان پذیر نشد، می توانم تباکی نمایم و گریان نما باشم؟ فرمود: آری، ولو به اندازه سر مگس.
🌷نماز شب اول ماه شعبان: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که در اولین شب از ماه شعبان صد رکعت نماز بگزاردکه در هررکعتی سوره حمد را یک بار و سوره توحید را نیز یک بار بخواند، پس بعد از تمام شدن نماز٬ سوره حمد را۵۰ باربخواند به خدایی که مرا به راستی به پیامبری برانگیخت٬ اگر بنده ­ای این نمازرا گزارده و روزه بگیرد٬ خداوند تعالی از او شر اهل آسمان و زمین و شیاطین و پادشاهان را دفع می کند و از اوهفتاد هزار گناه کبیره رامی آمرزد و از او عذاب قبر را بر می­دارد و فرشتگان نکیر و منکر او را نمی­ترسانند و در حالی از قبرش بیرون می­ اید که صورتش به مانند ماه شب چهارده است و از صراط به مانند برق عبور کرده ونامه ­اش به دست راست او داده می شود.(اقبال الاعمال، ص۱۹۳) 🍃 @tareagheerfan
🌷نمازی دیگر برای شب اول:رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که در شب اول ماه شعبان دوازده رکعت نماز بگزارد که در هررکعتی بعد از حمد سوره توحید را پانزده بار بخواند، خدای تعالی به او پاداش دوازده هزار شهید را عنایت کرده و برای او عبادت دوازده سال را می‌نویسد و از گناهانش به مانند روزی که از مادرمتولد شده بیرون می آید و خداوند برای هر آیه از قرآن٬ کاخی در بهشت به او عنایت می کند. (همان، ص۱۹۳) @tareagheerfan👈
شعبان که مَه سُرور هر مرد و زن است تابان ز وجود جلوه ی چهار تن است؛ هم مولِد سجاد و اباالفضل و حسین هم مولد پاک حجت بن الحسن است 🌸فرا رسیدن ماه خجسته شعبان و اعیاد شعبانیه مبارک🌸 💠 @tareagheerfan
هدایت شده از طریق عرفان
🍀نماز و صدقہ اول ماه فراموش نشود.☝️☝️☝️ @tareagheerfan
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده‌ام خانه به خانه در به در، کوچه به کوچه کو به کو می‌رود از فراق تو خون دل از دو دیده‌ام دجله به دجله یم به یم، چشمه به چشمه جو به جو مهر تو را دل حزین بافته بر قماش جان رشته به رشته نخ به نخ، تار به تار پو به پو در دل خویش طاهره ، گشت و ندید جز تو را صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده تو به تو @tareagheerfan 🌹🌻🌷 🌷🌻🌹 🌹🌷 🌹🌷🌻 🌻🌹🌷
هدایت شده از طریق عرفان
توجه.توجه🍀🍀🍀🍀توجه.توجه دستور بسیار مهم توبه که مورد تأکید بزرگان از عرفان مانند علامه قاضی.علامه طهرانی.ایت الله شوشتری و ایت الله کمیلی وبسیاری دیگر از بزرگان عرفان بوده.مخصوص یکشنبه ها خصوصا شأن ورودش یکشنبه ماه ذی قعده بوده است. 🔹 مرحوم سید بن طاووس در کتاب اقبال، غسل و نمازی را ذکر نموده که در میان اساتید اخلاق به «غسل و نماز توبه» معروف شد، که مناسب است هر کس در آغاز منزلی از منازل سلوک و یا ایام خاص -مثل آغاز ورود به ماه رجب و یا شعبان و ماه رمضان- این نحو توبه را انجام دهد. در اربعین موسوی نیز بهتر است در همه یکشنبه های ماه ذی القعده غسل و نماز توبه انجام شود. 🔹اما دلیل این توجه ویژه چیست؟ متن کامل روایت را نقل میکنیم: 👈 «رسول خدا(ص) در یكشنبه ماه ذی القعده میان مردم آمد و فرمود: ای مردم، كدامیك از شما میخواهد توبه كند؟ عرض كردیم: همه میخواهیم توبه كنیم. فرمود: غسل كنید و وضو بگیرید و چهار ركعت نماز - در هر ركعت یک بار «فاتحة الكتاب»، سه بار «قل هو الله أحد» و هر كدام از دو سوره «معوّذتین» (سوره های ناس و فلق) را یک بار - بخوانید، سپس هفتاد بار استغفار كنید و آن را به «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم» ختم كنید، آن گاه دستها را بالا آورید و بگویید: «یا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ، اِغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ أَنْتَ.» سپس فرمود: هر بنده ای از امت من این عمل را انجام دهد، از آسمان به او ندا میشود: «ای بنده خدا، عمل خود را از نو آغاز كن؛ زیرا توبه تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد.» و فرشته ای از زیر عرش به او خطاب میكند: «ای بنده، خجسته باد بر تو و خاندان و فرزندان تو!» و فرشته ای دیگر ندا میكند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند گردید.» و فرشته ای دیگر ندا میكند: «ای بنده، تو مؤمن از دنیا میروی و دین تو از تو گرفته نمیشود و قبر تو گشوده و نورانی میشود.» و فرشته ای دیگر ندا میكند: «ای بنده، پدر و مادر تو از تو راضی خواهند گردید، اگر چه از تو ناخشنود باشند و پدر و مادر و فرزندان تو آمرزیده شدند و روزی تو در دنیا و آخرت گسترده و فراوان خواهد بود.» و جبرئیل ندا میكند: «من همراه با فرشته مرگ می آیم و به او سفارش میكنم كه با تو به نرمی رفتار كند و اثر مرگ حتی خراشی در تو ایجاد نخواهد كرد، و فقط روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد.» عرض كردیم: ای رسول خدا، اگر بنده ای این عمل را در غیر این ماه انجام دهد، چه اثری خواهد داشت؟ فرمود: «همانند آنچه توصیف كردم برای او خواهد بود و این سخنان را جبرئیل آن گاه كه خداوند مرا به آسمان [معراج] برد، به من آموخت.»
هدایت شده از طریق عرفان
دستور بسیار مهم برای توبه مخصوص روز یکشنبه
از ابوحمزه نقل است که امام صادق (علیه السلام) به ابوبصیر، فرمود: هرگاه از وقوع امری ترسیدی یا درخواست حاجتی داشتی پس به نام خدا شروع کن و او را تمجید نما و طوری او را ثنا و ستایش کن که لایق آن است و صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بفرست و تباکی نما ولو به اندازه سر مگسی باشد که همانا پدرم همیشه می فرمود: نزدیک ترین حالات بنده به خدا، حالتی است که در سجده گریه می کند. و از امام صادق (علیه السلام) نقل است که فرمود: اگر گریه ات نیامد، پس تباکی کن که اگر به اندازه سر مگس از چشمانت اشک آمد خوشا به حالت! مؤلف گوید: ای نفس من! یاد کن کسانی را که بسیار گریان بودند و از آنان گریه کردن را یاد بگیر که همان حضرت آدم صفی الله و پدر انسانها (علیه السلام) آنقدر گریست که اشک هم چون جوی آب بر گونه هایش روان بود و یحیی پیامبر (علیه السلام) - آن کسی است که خداوند متعال از گناه کردن او را معصوم نموده - از خوف خدا آنقدر گریه کرد که گوشت گونه هایش آب شد! در کتاب بحار الانوار از امالی با اسنادش از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که یحیی (علیه السلام) به بیت المقدس آمد، دید عده ای از روحانیون کوشا و راهب ها، روپوش هایی موئین بر تن و کلاه های پشمین بر سر و گریبان های خود را پاره کرده و زنجیرها از آنها رد نموده و خود را به ستون های مسجد بسته اند. پس همین که یحیی (علیه السلام) این صحنه را مشاهده کرد به نزد مادرش آمد و گفت: مادرجان، برای من هم روپوش و کلاه پشمین بباف تا به بیت المقدس بروم و با روحانیون و راهب ها به عبادت خدا مشغول شوم. پس مادرش گفت: صبر کن تا پیامبر خدا حضرت زکریا (علیه السلام) بیاید و در این خصوص با ایشان مشورت کنم. پس هنگامی که زکریا (علیه السلام) وارد خانه شد، مادر پیشنهاد یحیی را به اطلاع او رساند، زکریا (علیه السلام) فرمود: پسر جانم! چه چیز  باعث این تصمیم تو شد، تو هنوز کودکی خردسال هستی! یحیی عرض کرد: پدر، آیا ندیده ای کسانی را که کم سن تر از من بودند و مرگ گریبان آنها را گرفت؟! زکریا (علیه السلام) فرمود: آری، چنین است. آنها رو به مادر یحیی کرد و فرمود: برایش قبایی از مو و کلاهی از پشم بباف؛ مادر نیز چنین کرد. پس یحیی آن قبا را به تن کرد و آن کلاه را بر سر نهاد، تا آنجا که قبای مویین، گوشت بدنش را آب کرد و روزی به لاغری و ضعف بدن خود نگریست و گریست؛ پس خدای - عز و جل - بر او وحی کرد که ای یحیی! آیا گریه می کنی برای اینکه بدنت نحیف و لاغر شده است؟ به عزت و جلالم سوگند که اگر از آتش دوزخ اطلاع کامل داشتی، هر آینه لباس از آهن به تن می کردی چه رسد به اینکه لباس دستباف پوشی! یحیی با شنیدن این وحی به حدی گریه کرد که اشک هایش، گوشت گونه هایش را از بین برد، تا آنجا که دندانهایش برای مردم قابل رؤیت بود، این حالت یحیی به اطلاع مادرش رسید. مادرش نزد او آمد و زکریا (علیه السلام) نیز آنجا حضور یافت و احبار و راهب ها هم اطراف او جمع شدند و به او گفتند: گوشت گونه هایت از بین رفته است. پس یحیی گفت: من آن را احساس نکرده ام! زکریا (علیه السلام) فرمود: پسر جانم! انگیزه تو از این کار چیست؟ همانا من از خداوند درخواست کردم که تو را به من ارزانی فرماید تا نور چشم من باشی. یحیی عرض کرد: پدر جان! خود تو مرا به این کار امر فرمودی!؟ زکریا فرمود: چه وقت من چنین دستوری به تو داده ام؟! یحیی عرض کرد: آیا تو نبودی که فرمودی همانا بین بهشت و جهنم گردنه ای است که جز بسیار گریه کنندگان از ترس خدا، نمی توانند از آنجا عبور کنند؟ زکریا (علیه السلام) فرمود: چرا، من گفتم؛ بنابراین بکوش و تلاش کن که جریان تو، غیر از جریان من است. پس یحیی برخاست و قبای خود را تکانید و راه افتاد، مادرش جلوی او را گرفت و فرمود: پسرم! آیا اجازه می دهی دو قطعه نمد برای تو درست کنم که به گونه های خود ببندی تا دندان هایت را بپوشاند و اشک هایت را پراکنده سازد؟ عرض کرد: مادر! اختیار با شماست؛ پس چنین کرد. پس مادرش دو قطعه پارچه برایش فراهم کرد که دندان هایش را می پوشاند و اشک ها را پراکنده می ساخت، تا اینکه از اشک چشم هایش آن پارچه ها خیس می شد و از روی بازوانش سرازیر می گشت، آنگاه آن پارچه ها را برمی داشت و می فشرد و قطرات اشک از لابلای انگشتانش می ریخت، حضرت زکریا (علیه السلام) نگاهی به سوی پسرش و اشک های چشمان او نمود؛ پس سر به طرف آسمان بلند کرد و عرض نمود: بار خدایا! این پسر من و این هم اشک های چشمانش و تو بخشنده ترین بخشندگانی! حضرت زکریا (علیه السلام) هرگاه می خواست بنی اسرائیل را موعظه کند نگاهی به راست و چپ می کرد، اگر حضرت یحیی (علیه السلام) را می دید نامی از بهشت و جهنم نمی برد؛ پس زکریا (ع) روزی نشسته بود و بنی اسرائیل را موعظه می فرمود که حضرت یحیی (علیه السلام) آمد، در حالی که سر خود را با عبایی پوشیده و در میان انبوه جمعیت نشست
به طوری که قابل شناسایی نبود. حضرت زکریا (علیه السلام) طبق معمول به طرف راست و چپ نگاهی کرد و یحیی (علیه السلام) را ندید؛ پس شروع کرد به موعظه کردن و فرمود: دوستم جبرئیل از جانب خدای تبارک و تعالی فرمود: در جهنم کوهی است به نام سکران در دامنه آن کوه، بیابانی است که به آن غضبانمی گویند به دلیل آن که مظهر خشم خداوند رحمان تبارک و تعالی است و در آن بیابان چاهی است به ارتفاع صد سال، در آن چاه تابوت هایی از آتش است که در آن تابوت ها نیز صندوق هایی از آتش و لباس هایی از آتش و غل و زنجیرهایی از آتش است! پس در این هنگام ناگهان یحیی (علیه السلام) سر برداشت و فریاد کشید: ای وای که چه غفلتی از سکران کرده ام! پس سراسیمه و پریشان از آن مجلس بیرون آمد. پس زکریا (علیه السلام) از جا برخاست و بر مادر یحیی (علیه السلام) وارد شد و فرمود: مادر یحیی! از جا برخیز و به دنبال یحیی برو که من می ترسم از این که دیگر او را نبینیم مگر اینکه طعم مرگ را چشیده باشد! پس مادر از جا بلند شد و رفت، به جمعی از جوانان بنی اسرائیل رسید، جوان ها به او گفتند: مادر یحیی! به کجا می روی؟ گفت: پسرم یحیی را می جویم، در حضورش سخن از آتش دوزخ رفته است و او سردرگم معلوم نیست کجا رفته است! پس مادر یحیی با جوان ها به راه افتاد، به چوپانی رسیدند که گوسفندان را می چراند، به او گفت: ای چوپان! آیا جوانی را با چنین و چنان نشانه ها و اوصاف دیده ای؟ گفت: شاید شما یحیی بن زکریا را می جویید؟ گفت: آری، او پسر من است که در نزد او سخن از آتش دوزخ شده و او پریشان و سراسیمه گشته است. چوپان گفت: من از او هم اکنون در راه گردنه ای جدا شدم، در حالی که پاهایش میان آب و چشم هایش به طرف آسمان دوخته بود و می گفت: به عزتت سوگند، ای مولای من که من هرگز آب سرد نخواهم نوشید تا جایگاهم را در پیشگاه تو مشاهده نمایم! پس مادر یحیی به سراغ فرزندش رفت و او را چنان دید که آن چوپان گفته بود و وقتی چشمش به فرزند افتاد به سویش شتافت و سرش را در آغوش گرفت و به سینه چسبانید در حالی که او را به خدا قسم می داد تا با وی به خانه برگردد. یحیی با مادرش بازگشت تا به منزل رسیدند، مادر فرمود: آیا ممکن است که لباس مویین را از تن درآوری و لباس پشمینه بپوشی که قدری نرم تر است؟ یحیی به حرف مادر عمل کرد، آنگاه برایش عدسی پخت و او خورد و خوابید و خوابش برد و برای نماز بیدار نشد پس در عالم رؤیا صدایی به گوشش رسید که ای یحیی! سرایی بهتر از سرای من و همسایه ای بهتر از همسایه من خواستی؟ یحیی با شنیدن این ندا بی تاب از خواب برخاست و عرض کرد: پروردگارا! از لغزشم درگذر، الهی به عزتت سوگند که به هیچ سایه ای جز سایه سقف بیت المقدس نخواهم رفت و به مادرش گفت: همان قبای مویین را مرحمت کن، به تحقیق می دانستم شما دو تن (پدر و مادر) مرا به مهلکه ها وارد خواهید کرد! مادر، قبای مویین را به او داد و به او آویخت. حضرت زکریا (علیه السلام) فرمود: ای مادر یحیی! او را رها کن! زیرا حجاب ها از دلش کنار رفته (و حقیقت را مشاهده نموده لذا) هرگز از این زندگی لذت نخواهد برد. پس یحیی از جا برخاست و قبای مویین خود را به تن کرد و کلاه پشمین را بر سر نهاد، آنگاه به بیت المقدس آمد و شروع کرد با احبار و راهب ها خدا را عبادت کردن تا اینکه کارش به آنجا کشید که کشید (و به دست یهودیان به قتل رسید).