eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
656 دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
6.9هزار ویدیو
46 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
💫مناجاٺــــ شھـــــدا ✨خدايا دلـــــم تنگ است هم جاهلـــــم هم غافـــــل نہ در جبهۂ سخـــــت، مےجنگـــــم نہ در جبهۂ نـــــرم!!! كربلاے حسيـــــن(ع) تماشاچے نمی‌خواهد يا حقـــــے يا باطــــل راستے من ڪجا هستـــــم؟؟ هدیه کنیم صلواتی نثارشان 🌷 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍃🍃🍃 اگر با هر سقوطی زندگی معنیِ خود را از دست می‌داد، هرگز دانه‌ای به لانه مورچه‌ای نمی‌رسید. 🌹https://eitaa.com/tarigh3
°•🌱 🌺شهيد سيد عباس جولایۍ ….برادرانم! به ريسمان الهي اعتصام كنيد و آن را رها نسازيد ،هرچه به كلاس بالاتري از ايمان برويم درسهايمان مشكل مي شود و درس امتحانات مشكل تر و شيطان هم تلاشش بيشتر مي شود. مبادا پس از چند صباحي تحمل درد و رنج و زحمت در راه خداي بزرگ به دره نيستي سقوط كنيم 🌹https://eitaa.com/tarigh3
🍃روزی برای امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای اذان آمد. احمد گفت: کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم⁉️گفتم۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم و نمازمی خوانیم... 🍃از حرفم نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت:من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز دارم دوست دارم نمازم با نماز (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود" راوی:علی مرعی (دوست شهید) 🌷 🌺 شهـدا را یاد کنید با ذکر صلوات م 🌹https://eitaa.com/tarigh3
مهم اینه که تنهات نذاره، بقیه میان و میرن...
خدایا ما روی تو خیلی حساب کردیما...
یا ملجا کل مطرود ای پناهم وقتی همه طردم کردند +کی آخرش برات موند؟!
خدایا شیطان با کل قوا محاصرمون کرده... وقتش نشده کمک بفرستی!؟💔
🔴 رئیس تیم عملیاتِ حفاظت رهبری: مقام معظم رهبری کاملا مخفیانه وارد کشور عراق شدند.
👌 یه تکنیک ناب هروقت کسی ناراحتتون کرد به ساعت نگاه کنید، ببینید ساعت چنده؟! 🕒 به فرض مثال اگر ساعت ۳ بود بگید یا امام حسین'علیه‌السلام' به خاطر شما میبخشم...🤍 ایده‌ی قشنگی بود میشه برا هرچیزی استفاده اش کرد! مثلا هروقت خواستیم گناه کنیم نگاه به ساعت کنیم و به معصوم پناه ببریم ... مثلا هروقت دلمون گرفت به ساعت نگاه کنیم و باهاشون درد و دل کنیم... مثلا هروقت.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🍂 نفر اول پزشکی غدد کودکان جهان، زن ایرانیِ معتقد به قرآن، ، حساس به هویت ملی و مشوق دانشجویان به ماندن در است! می‌توان نفر اول پزشکی غدد کودکان در جهان شد؛ اما در ۱۷ سالگی ازدواج کرد؛ بی اعتنا به تبلیغات دشمنان علیه زن در ایران، مقید به حجاب اسلامی و اهل تفکر در بود؛ وطن‌خواه و میهن‌دوست بود و حساس به تاریخ ایران و حتی نام خلیج فارس؛ اقامت هیچ کشوری به جز درخواست ننمود؛ دانشجویان را به ایران خوش‌بین نمود، آن‌ها را مأیوس و تشویق به مهاجرت از کشور نکرد. 🌹https://eitaa.com/tarigh3
رنج عجیبی این روزها مارا در آغوش گرفته است؛ اینکه نمی‌توانیم از هیچ چیزی به معنای واقعی لذت ببرم🗞'🍂
یهو میای میبینی نصف ممبرا لفت دادن عجب بابا عجب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️🍃 از ما هیچ‌چیز باقی نمی‌ماند جز خاطراتی که در آن دلیلِ حالِ خوبِ آدمی بوده‌ایم
خدایا از تاریکی و تنگی و فشارِ قبر و سوال‌های نکیر و منکر به تو پناه می‌برم.. 😢
37.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥معرفی و بررسی ۶ یگان برتر تکاوری ایران 🔺از صابرین تا نیروهای واکنش سریع ارتش ــــــــــــــــــــــ
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد قسمت 146 سه چهار روز بعد از مراسم چهلم به خانه مشترکمان رفتم، بال
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 قسمت 147 خیلی زود تنهایی‌ها شروع شد درست مثل روزهایی که زندگی مشترکمون رو شروع کردیم خیلی زود همه چیز رفت به صفحه بعد همه چیز برگشت به روزهای بی‌حمید با این تفاوت که حالا خاطره‌هایش هر کجا یک جور به سراغم می‌آید، شبیه پروانه‌ای بی‌پناه که به دست باد افتاده باشد سر مزارش آرام می‌گیرم. پائیز، زمستان، بهار، تابستان، هر چهار فصل را با خمیر داخل گلزار شهدا تجربه کردم عواید مثل دوره نامزدی هوا سرد بود، اولین برفی که روی مزارش نشست وسط زمستان بود، رفتم گلزار، خلوت بود گوله برف درست کردم و به عکس داخل قاب بالای سرش زدم گفتم: حمید ببین برف اومده تو نیستی بیای با برف بازی کنیم، یادته اولین برف بعد از نامزدیمون از دانشگاه تا خونه پدرم پیاده اومده و کلی برف بازی کردیم. گاهی مزارش که می‌روم اتفاق‌های عجیبی می‌افتد که زنده بودنش را حس می‌کنم، یک شب نزدیکی‌های اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت: خانم خیلی دلم برات تنگ شده پاشو بیا مزار، معمولا عصرها به سر مزارش می‌رفتند ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار شدم، از نزدیک‌ترین مغازه به مزارش چند شاخه گل نرگس و یک جعبه خرما خریدم، می‌دانستم این شکلی راضی‌تر است، همیشه روی رعایت حق همسایگی تاکید داشت، سر مزار که می‌روم سعی می‌کنم از نزدیک‌ترین مغازه به مزارش که همسایه گلزار شهداست خرید کنم. همین که نشستم و گل‌ها را روی سنگ مزار گذاشتم دختری آمد و با گریه من را بغل کرد، هق‌هق گریه‌هایش امان نمی‌داد حرف بزند کمی که آرام شد گفت: عکس شهیدتون را توی خیابون دیدم به شهید گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید حق نیستید، باهات به یه قراری میذارم فردا صبح میام سر مزارت، اگه همسرت رو دیدم می‌فهمم من اشتباه کردم، تو اگه به حق باشی از خودت به من یه نشونه میدی، برایش خوابی که دیده بودم را تعریف کردم گفتم: من معمولاً غروب ها میام اینجا ولی دیشب خود حمید خواست که من اول صبح بیام سر مزارش، از آن به بعد با آن خانم دوست شدم خیلی رویه زندگیش عوض شد، تازه فهمیدم که دست حمید برای نشان دادن راه خیلی باز است. ادامه دارد..... 🌹https://eitaa.com/tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 همسر شهيد ستاری می گفت یک‌بار با عصبانیت رفتم بالای سر منصور تا نمازش تمام شد ، گفتم منصور جان ، مگه جا قحطیه که می‌ آی می‌ ایستی وسط بچه‌ ها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که‌ من مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم تسبیحش رو برداشت‌و همانطور که می‌چرخاندش گفت: این کار فلسفه داره. من جلو اینها نماز می‌ خوانم که از همین حالا با نماز خوندن آشنا بشن. مُهر دست بگیرن و لمس کنن اگه برم داخل اتاق دیگه و اینها نماز خوندنم رو نبینن ، چطور بعداً بگم بیایین نماز بخونین!؟ قرآن هم که میخواند، همینطور بود ماه رمضان ها بعد از سحر کنار بچه‌ ها می‌ نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن می‌ خواند همه دورش جمع می‌ شدیم. من هم قرآن دستم می گرفتم و خط به خط می‌ خواندم اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. می گفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم ، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم ... 🥀🕊‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم
✈️ برگشت از پای پرواز؟! بعد از شهادت محمد، مادر شهید هریری را در یکی از مراسم‌های یادواره شهدا دیدم. ایشان می‌گفت: «حاج‌خانم! محمد، شما رو خیلی دوست داشت. خیلی حواسش به شما بود. برای رضایت شما همه کار می‌کرد» از شنیدن این حرف‌ها از زبان مادر شهید هریری کمی متعجب شدم. گفتم: شما از کجا می‌دونین حاج‌خانم؟! گفت: اینا رو حسین تعریف می‌کرد. شما خوب می‌دونین این بچه‌ها برای رفتن به سوریه خیلی سختی می‌کشیدن و به‌راحتی نمی‌تونستن برن. هر بار که می‌خواستن اعزام بشن، باید هفت‌خان رستم رو رد می‌کردن. برای همین وقتی که همه کارهاشون جفت‌وجور می‌شد، هیچ چیز نمی‌تونست جلوی رفتنشون رو بگیره؛ ولی حسین می‌گفت: «محمد جاودانی، رضایت مادرشو به همه چیز ترجیح می‌ده. یک بار که همۀ کارها هماهنگ شده بود و به‌سختی تونسته بودیم اعزام بشیم، پای پرواز، روی پله‌های هواپیما محمد متوجه می‌شه حال مادرش خوب نیست. همون‌جا پای پرواز قید سوریه رفتن رو می‌زنه و برمی‌گرده. هرچی بقیه بهش اصرار می‌کنن که نرو، گوش نمی‌کنه و می‌گه حال مامانم خوب نیست، باید برگردم». کانال مدافعان حرم ♡j๑ïท🌱↷ https://eitaa.com/modafeaneharam8 ═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄