•🌿•
"غـآفـلم"، بـٰاز خَـبـردٰارم ڪُن۔۔
﴿یُوسُـــــف فٰـاطمهۜ𔘓﴾، بـیدٰارم ڪُن!
بٰـارسَنـگـیـن گــنـآه آوردَم۔۔۔
أز سَر ""لُطف""، سبک بٰارم ڪُن◇◇
اِ؎ طَبـیـبے کِہ پِےبیمآر؎
«نَظـر؎ بَر دِل بـیـمآرم ڪُن۔۔»
#امام_زمان
همین که نوکرم الحمدالله .mp3
14.93M
نمیدونی چقدر سخته صبوری
چی دارم میکشم از درد دوری...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با این ۲ کار گره زندگیت باز میشه !🙃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقانهترین آیه قرآن.. 💚
🌹@tarigh3
4_6006056664426349546.mp3
6.63M
🏴#امام_رضا_علیه_السلام
🏴#سبک_واحد
🎤مداح :کربلایی حسین عینی فرد
2.55M
خط تخریب و سیاه نمایی خط دشمن است.
لطفاً کاندیدای رقیب را سیاه نمایی و تخریب نکنید.
خط اسراییل نا امید سازی مردم است
با اسرائیل همراهی نکنید...
➖➖➖
تحلیل وضعیت انتخابات کشور
➖➖➖
#شیخ_قمی
#نه_به_تخریب
مورد داشتیم آقاهه میره نوار قلب بگیره
خانمش میاد به پرستاره میگه ببین به جز من کسی دیگه توقلبش نیست️
میگند دستگاه نوار قلب بجای زیگزاگ؛موج مکزیکی می رفته😂😁
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل: دوم
🔻قسمت: ۳۸، ۳۹
برای تولد دوستم دعوت شده بودم.
همین که از سر کار آمد، بهش گفتم «بابا، فردا جشن تولد دوستمه من هم دعوتم.»
گفت « تولدشون مبارک باشه. »بعد از ناهار،
با وجود خستگی ای که داشت، صدام زد،
گفت «فاطمه جان، بیا!» رفتم کنارش نشستم.
گفت«فاطمه، دخترم، تو دختر فهمیده ای هستی. خودت خیلی چیزها
رو درک می کنی.
فقط تنها ازت می خوام توی انتخاب دوستت، نهایت دقتت رو بکنی.
حالا این دوستت رو که تولدشه چقدر می شناسی؟ مطمئنه؟ ».
گفتم «زیاد نه».
سؤالش باعث شد که درباره ی دوستم بیشتر تحقیق کنم و فکر کنم که می خوام رابطه ام را باهاش ادامه بدهم یا نه.
خیلی خوشحال بودم که بابام نسبت به کوچک ترین مسائل مربوط به من بی تفاوت نیست.
هیچ کس نمی توانست به اندازه ی بابا درکم کند.
بابا، بهترین دوستم بود.
یادم می آید یکی از دوست هام، باباش را از دست داده بود. خیلی ناراحت بودم که از حالا چه جوری می خواهد بدون بابا زندگی کند.
بغض ،گلویم را گرفته بود.
نمی توانستم
حتی یک لحظه خودم را جای دوستم بگذارم.
بابا ، علت ناراحتی ام را پرسید. محکم بغلش کردم. گفتم«خدا نکنه یه روز کنارم نباشی!».
بابا بوسیدم و با حرف هاش
آرامم کرد.
از آن به بعد، هر وقت از مدرسه می آمدم، احوال دوستم را می پرسید که «الان چه کار میکنه؟»
الان که باباش نیست، چه جوریه؟!»...
🌹@tarigh3