🍁🍂🍁🍂
🍂🍁🍂
🍁🍂
🍂
🔴✔️اگر انساني مرتكب #گناه شود و از آن #لذت برد، بايد رنج آن را نيز تحمل كند.
☝️🏻 اگر آن را در #دنيا تحمل كرد، مشكل #حل شده است، و گرنه در #سكرات_مرگ، آن را بايد تحمل كند. در غير اين صورت، در شب اول #قبر، ايام #برزخ، ايام #قيامت و در جهنم بايد عقاب شود.
💥عقاب در دنيا، نسبت به عذاب اخروي، #ناچيز است. اما عقاب برزخ، عظيم است و عذاب قيامت مثل خود قيامت، #بسيارعظيم ميباشد.
⚠️‼️حال اگر انسان🌻 #نمازشب بخواند، #گناهان روزش پاك ميشود. زيرا #بيداري در نيمههاي #شب، عمل سنگيني است و بسان سيل بنيانكني است كه #گناهانش را ميشويد.🍀🦋
💕💙💕
🌹🕊
شهید احمد تقدسی :
🖋 اگر توانستیم #اهل_بیت را بشناسیم و پیرو و خط گیرنده از آنان باشیم ، پیروز و در فردای #قیامت خوشحالیم...
و اگر پیرو آنان نباشیم و فقط روز #تاسوعا و #عاشورا سینهزنی کنیم بسیار ضرر کردهایم که با هیچ چیز نمیتوان آن را جبران کرد.
ما باید مانند آنان زندگی کنیم و مانند آنان بمیریم ؛ که جز مرگ در راه خدا برای آنان معنی نداشت و بدانید که سعادت در این است.
#شهیدانه
🌹@tarigh3
#دلانه🕊🥺
يك نفر میگفت
# اربعین قیامت است ،
ازدحام است ،
نمیشود #زیارت بکنی...
و من با خود فکر میکردم
اولا که می رویم که شلوغش کنیم و
بعد کسانی که
#قیامت به سمت
#حسین (ع)
میروند
بی گمان اهل #بهشتند
اگر قیامت هم به ما اجازه دهند
به سمت
حسین (ع)
حرکت کنیم
بهشت را #حسینیه میکنیم
کاش قیامتمان اربعین باشد
و اربعینمان قیامت
يك نفر میگفت
اربعین را به یک پیاده روی #زنانه تبدیل نکنید،
شکوه اربعین به یک حرکت #مردانه است
و من با خود فکر میکردم
حرکت اربعین به دست زنانی جاری شد که مردانه حرکت کردند
و مردانه شکوه حسین را در دل اربعین برافراشتند
اربعین حرکت انسان به سمت انسان است فارغ از #جنسیت
و سن
و رنگ
و...
يك نفر میگفت
اربعین همین جاست
اربعین در خانه های فقراست
بروید خانه #فقرا موکب بزنید
و من رفتم
و دیدم
فقرا خانههایشان را به عشق
حسین (ع)
رها میکنند
و میروند کربلا
تا #پرچم اربعین را به پا کنند
چگونه اربعین درخانه های فقراست؟
در اربعین هم اصل #ضیافت دادن ها مال فقراست
يك نفر میگفت
اسرای کربلا با اسب به کربلا بازگشتند
پیاده نروید ،
عصر #تکنولوژی ست
و من با خود فکر میکردم
یا از کربلا پیاده میروی
تا حسین (ع)
را در #کوفه
و #شام زنده کنی
یا باید پیاده به کربلا برگردی تا
حسین (ع)
را درقلبت زنده کنی ،
با این پیاده رفتن هاست که گستره
حسین (ع)
قدم قدم عالم را فرامیگیرد
برای ما که سوار #دنیا شده ایم و از
حسین (ع)
فاصله گرفته ایم
لازم است تا #پیاده شویم
و قدم به قدم به اصل خویش باز گردیم
#عشق حسین (ع)
قلب ها را آرام فتح میکند
یک نفر میگفت
#عراق یک روز دشمن ما بود ،
نروید خون #شهیدان پایمال نشود
و من با خود فکر میکنم
خون کدام شهید پایمال می شود؟
همان که پشت لباسش می نوشت :
اللهم ارزقنا زياره کربلا؟
جنگ ما با #بعثی ها و صدام بود
نه با محبين
حسین (ع)
ما در این خاک یک عزیز دردانه گذاشته ایم
و به عشق او پا و دست و سر میدهیم
و میرویم تا جگر گوشه مان را ببینیم
يك نفر میگفت
عراق یک کشور در حال #جنگ است
و ضعیف است
و این #هزینه ها برای یک کشور جنگ زده روا نیست
من با خود فکر میکنم
چه کسی این کشور جنگ زده را مجبور میکند هزینه کند؟
عراق از اربعین قدرت میگیرد
عراق با نیروی
حسین (ع)
است که هرسال قوی تر میدرخشد
عراقیها فهمیده اند
حسین (ع)
یک قدمشان را هزار قدم جبران میکند
حسین (ع)
زیر #دِین هیچ کس نمی ماند
يك نفر میگفت
پیاده روی اربعین را
#حکومتی ها ساختند
و من با خود فکر میکنم
#زینب (س)
به کدام حکومت متصل بود
که از شام تا کربلا را پیاده آمد
جابر بن عبدالله انصاری
اهل کدام حکومت بود
که پیرمرد مجبور بود پیاده به سمت
حسین (ع)
بشتابد علمای بزرگ #شیعه،
مردانی که اسمشان کافیست
برای استناد،
وابسته به کدام حکومت بودند که راه میافتادند
پیاده،
شبانه،
از #نخلستان ها
پنهانی خود را به
حسین (ع)
میرساندند راست میگویند
اربعین یک حرکت حکومتیست
و آن هم حکومت
حسین (ع)
است که زن
و مرد
و پیر
و جوان
را از سرتاسر #دنیا جمع میکند
و به کربلا میرساند
خيلي ها خیلی چیز ها میگویند
بگذار بگویند
این ها یا #نمک گیر نشده اند
یا اهل نمک خوردن
و نمکدان شکستن هستند..
#11_روز تا #اربعین🏴
#اللهم_ارزقنا_زیارٺ_اربعین
🌹@tarigh3
چه کسانی بر گردن #خدا حق دارند؟
✍ وقتی خداوند متعال در #قیامت اعلام میکند : هر کسی که بر گردن من حق دارد، بلند شود. همه تعجب میکنند. از سوی خدا خطاب میآید : هر کسی هنگام نزاع از خود بخشش نشان داده ، تا مسأله اصلاح شود ، بر گردن من حقی دارد.
📖 قرآن میفرماید :
🖋 فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ سوره شوری، آیه ۴۰ خدا میفرماید :
"اجرت بر من است"
انسان باید خیلی کوچک باشد، که این مدال و این جایگاه را رها کرده و بگوید : نه ، من نمیبخشم ، من میخواهم دلم را خنک کنم!!
#کانال_طریق_الشهدا...
🌹اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌹
🌱🕊@tarigh3🕊🌱
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷
💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی
🤍#از_روزی_که_رفتی
❤️ قسمت ۵۳ و ۵۴
_…..تویی که نگاهت پر از حسرته، آیهای که مونده با یه بچهی بیپدر، بچهای که شاید عموشو پدر صدا کنه؛ شاید آیه خانم قویتر از رها باشه و زیر بار ازدواج با برادر شوهرش نره، اما آخرش میشه تنهایی تا مرگ! ما از جنس اونا نیستیم... بهش فکر نکن! منم سعی میکنم بهش فکر نکنم. میدونم روزی که رهاش کنم پشیمون میشم و حسرت زندگی باهاش همیشه توی قلبم میمونه!
_تو که داریش، رهاش نکن!
صدرا: _ندارمش، گفتم که نامزد دارم؛ اون از جنس خودمه، افکارش مثل منه... لباس پوشیدنش مثل منه؛ به خاطر اون خیلی دل رها رو شکستم، رها هیچوقت اونطور که آیه خانم عاشق سید مهدی بود عاشق من نمیشه! رها حق داره عاشق بشه.
جایی در قلبش با این حرف درد گرفت.
ارمیا: _نامزدت ارزش از دست دادن این دختر رو داره؟
_نه! ارزشش رو نداره؛ اما فرق من و رها، فرق الماس و زغال سنگه.
ارمیا: _چرا از جنس اون نمیشی و برای خودت نگه نمیداریش؟
_تو میتونی از جنس سید مهدی بشی؟
ارمیا: من فکرشم نمیکنم، کار سختیه!
_منم نمیتونم، به این زندگی عادت کردم؛ سخته خودم و بعد اینهمه سال زندگی آزاد، تو قید و بند دست و پا گیر کنم.
ارمیا: اگه عاشق باشی میتونی!
_نه من عاشق رها هستم و نه تو عاشق آیه خانم!
ارمیا: شاید یه روز عاشقش بشی!
_امکان نداره، منم عاشق بشم اون عاشق نمیشه!
ارمیا: خدا رو چه دیدی؟ مسیح میگه خدا هر روز معجزه میکنه... هر بار که صداش کنی، برات معجزه میکنه!
رها با ظرفی در دست بیرون آمد.
ارمیا و صدرا روی رختخوابشان نشستند.
رها ظرف را به سمت صدرا گرفت:
_حاج علی برای آیه یه کم حلوا درست کرده، شما هم یه کم بخورید، خوشمزهست.
صدرا ظرف را گرفت و اندکی را در دهان گذاشت. طعمش ناب بود به سمت ارمیا گرفت:
_این چه طعم خوبی داره.
رها: _آخه با آرد کامل و شیره انگور و کرهی محلی درست شده، گلابشم، گلاب ناب درجه یکه؛ میگن حلوا غم زدهست، هم شیرینی داره که قند خون رو تنظیم کنه،هم گلاب داره که سردیه، غم رو از بین ببره.
صدرا: وقتی سینا مرد، کسی نبود برامون از اینا درست کنه!
صدایش حسرت داشت.
رها سرش را پایین انداخت:
_متاسفم!
صدرا به او لبخند زد:
_نگفتم که بگی متاسفی، گفتم که برای ما هم درست کنی.
رها رفت تا ظرف دیگری که دستش بود را برای سایه و آیه ببرد. آیهی شکستهی این روزها...حاج علی هم آمد و برقها خاموش شد.آیه با اکراه اندکی حلوا خورد و
همه به خواب رفتند؛
شاید هنوز ساعتی نگذشته بود ،
که صدای هق هق آیه بلند شد. حاج علی سراسیمه شد، رها آیه را در آغوش گرفت و سایه به دنبال لیوان آب از اتاق خارج شد.
رها: _چی شده قربونت بشم؟
آیه: _امشب مهدی داره چی کار میکنه؟ رها براش میترسم، از فشار قبر میترسم؛ از ترسیدن مهدی میترسم، از #آیندهی خودم و این بچه میترسم! چرا امشب اینقدر شب سختیه؟ مهدی تو قبر داره دست و پا
میزنه و مادرش برام از رسم و رسوم میگه،
شوهرم رفته رها... سایهی سرم رفته رها... زندگیم رفته رها... به من میگه نباید میذاشتم بره! آخه چطوری؟!
چطوری جلوی مردی رو میگرفتم که قنوت هر نمازش «اللهم الرزقنا توفیق الشهادة» بود؟ چطور جلوشو میگرفتم؟ میگفتم نرو! نمیشدم مثل #زنای_کوفی؟ نمیشدم #زنجیر پای مردی که اهل این زمین نبود؟
#قیامت چطور تو روی حضرت زهرا(س) نگاه میکردم؟ جلوشو میگرفتم و زنجیر پاش میشدم، زن خوبی بودم؟
اون صدای "هل من ناصر ینصرنی" رو شنیده بود که رفت! اون خواب شهادتشو دیده بود... اون #غسل شهادتش رو کرده بود... اون دل از دنیا کنده بود، میخواست به کربلای امام حسین (ع) برسه؛
من چیکار میکردم؟ میشدم حوّا؟ میشدم زنجیر؟ میشدم #ابلیس؟ چطور پایبند میکردم مردی رو که پای موندنش نبود؟ که بال پرواز داشت؟ که شوق پرواز داشت؟ مردی رو که روز عاشورا
برای اسیری حضرت زینب (س) گریه میکرد رو چطور پایبند میکردم؟ مردی رو که رگ میزد گردنش برای اسم زینب کبری...
که میگفت #بیغیرته کسی که حریم حرم علی مرتضی رو شکسته ببینه و بشینه! ببینه حرم دختر غیرت الله،
رو به خاک و خون میکشن و ساکت بمونه...
که میگفت سه ساله نازدانهی کربلا دوباره خواب سیلی و شلاق و خار و اسیری میبینه... باز داره خون و مرگ میبینه... باز داره جریان گوش و گوشواره تکرار میشه... لب و تشنگی تکرار میشه...
میدونی هرشب از خواب بیدار میشد و میگفت : "آیه کوتاهی کردم!" میگفت: "آیه ازم بگذر تا شرمنده نشم!"
امسال شب عاشورا خواب دید که امام حسین ازش رو برگردوند، نمیدونی چی به روزش اومد! چه گریهها که نکرد... روزی که گفتم برو، انگار دنیا رو بهش دادن! تمام عشقش به این بود که.....
💚ادامه دارد.....
🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری
#کانال_طریق_الشهدا...
🌹اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌹
🌱🕊@tarigh3🕊🌱