eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
869 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
8.9هزار ویدیو
49 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
حواستون به دوست داشتناتون باشه، با دلتون تسویه حساب میشه!
قالَ صادِق: اِذا کانَ یَومُ القِیامتةِ نَشَر اللهُ تَعالَی رَحمتهُ حَتّی یَطمَعَ اِبلیسُ فی رَحمتِهِ هنگامی که روز میشود ... خداوند آنچنان را می گستراند که حتی در رحمت او میکند...
🍁🍂🍁🍂 🍂🍁🍂 🍁🍂 🍂 🔴✔️اگر انساني مرتكب شود و از آن برد، بايد رنج آن را نيز تحمل كند. ☝️🏻 اگر آن را در تحمل كرد، مشكل شده است، و گرنه در ، آن را بايد تحمل كند. در غير اين صورت، در شب اول ، ايام ، ايام و در جهنم بايد عقاب شود. 💥عقاب در دنيا، نسبت به عذاب اخروي، است. اما عقاب برزخ، عظيم است و عذاب قيامت مثل خود قيامت، مي‌باشد. ⚠️‼️حال اگر انسان🌻 بخواند، روزش پاك مي‌شود. زيرا در نيمه‌هاي ، عمل سنگيني است و بسان سيل بنيان‎كني است كه را مي‌شويد.🍀🦋 💕💙💕
حواستون به دوست داشتناتون باشه، با دلتون تسویه حساب میشه!
🌹🕊 شهید احمد تقدسی : 🖋 اگر توانستیم را بشناسیم و پیرو و خط گیرنده از آنان باشیم ، پیروز و در فردای خوشحالیم... و اگر پیرو آنان نباشیم و فقط روز و سینه‌زنی کنیم بسیار ضرر کرده‌ایم که با هیچ چیز نمی‌توان آن را جبران کرد. ما باید مانند آنان زندگی کنیم و مانند آنان بمیریم ؛ که جز مرگ در راه خدا برای آنان معنی نداشت و بدانید که سعادت در این است. 🌹@tarigh3
🕊🥺 يك نفر میگفت # اربعین قیامت است ، ازدحام است ، نمی‌شود بکنی... و من با خود فکر میکردم اولا که می رویم که شلوغش کنیم و بعد کسانی که به سمت (ع) میروند بی گمان اهل اگر قیامت هم به ما اجازه دهند به سمت حسین (ع) حرکت کنیم بهشت را میکنیم کاش قیامتمان اربعین باشد و اربعینمان قیامت يك نفر میگفت اربعین را به یک پیاده روی تبدیل نکنید، شکوه اربعین به یک حرکت است و من با خود فکر میکردم حرکت اربعین به دست زنانی جاری شد که مردانه حرکت کردند و مردانه شکوه حسین را در دل اربعین برافراشتند اربعین حرکت انسان به سمت انسان است فارغ از و سن و رنگ و... يك نفر میگفت اربعین همین جاست اربعین در خانه های فقراست بروید خانه موکب بزنید و من رفتم و‌ دیدم فقرا خانه‌هایشان را به عشق حسین (ع) رها می‌کنند و میروند کربلا تا اربعین را به پا کنند چگونه اربعین درخانه های فقراست؟ در اربعین هم اصل دادن ها مال فقراست يك نفر میگفت اسرای کربلا با اسب به کربلا بازگشتند پیاده نروید ، عصر ست و من با خود فکر میکردم یا از کربلا پیاده میروی تا حسین (ع) را در و زنده کنی یا باید پیاده به کربلا برگردی تا حسین (ع) را درقلبت زنده کنی ، با این پیاده رفتن هاست که گستره حسین (ع) قدم قدم عالم را فرامیگیرد برای ما که سوار شده ایم و از حسین (ع) فاصله گرفته ایم لازم است تا شویم و قدم به قدم به اصل خویش باز گردیم حسین (ع) قلب ها را آرام فتح میکند یک نفر میگفت یک روز دشمن ما بود ، نروید خون پایمال نشود و من با خود فکر میکنم خون کدام شهید پایمال می شود؟ همان که پشت لباسش می نوشت : اللهم ارزقنا زياره کربلا؟ جنگ ما با ها و صدام بود نه با محبين حسین (ع) ما در این خاک یک عزیز دردانه گذاشته ایم و به عشق او پا و دست و سر میدهیم و میرویم تا جگر گوشه مان را ببینیم يك نفر میگفت عراق یک کشور در حال است و ضعیف است و این ها برای یک کشور جنگ زده روا نیست من با خود فکر میکنم چه کسی این کشور جنگ زده را مجبور میکند هزینه کند؟ عراق از اربعین قدرت میگیرد عراق با نیروی حسین (ع) است که هرسال قوی تر میدرخشد عراقی‌ها فهمیده اند حسین (ع) یک قدمشان را هزار قدم جبران میکند حسین (ع) زیر هیچ کس نمی ماند يك نفر میگفت پیاده روی اربعین را ها ساختند و من با خود فکر میکنم (س) به کدام حکومت متصل بود که از شام تا کربلا را پیاده آمد جابر بن عبدالله انصاری اهل کدام حکومت بود که پیرمرد مجبور بود پیاده به سمت حسین (ع) بشتابد علمای بزرگ ، مردانی که اسمشان کافیست برای استناد، وابسته به کدام حکومت بودند که راه میافتادند پیاده، شبانه، از ها پنهانی خود را به حسین (ع) میرساندند راست میگویند اربعین یک حرکت حکومتی‌ست و آن هم حکومت حسین (ع) است که زن و مرد و پیر و جوان را از سرتاسر جمع میکند و به کربلا میرساند خيلي ها خیلی چیز ها میگویند بگذار بگویند این ها یا گیر نشده اند یا اهل نمک خوردن و نمکدان شکستن هستند.. تا 🏴  🌹@tarigh3
چه کسانی بر گردن حق دارند؟ ✍ وقتی خداوند متعال در اعلام می‌کند : هر کسی که بر گردن من حق دارد، بلند شود. همه تعجب می‌کنند. از سوی خدا خطاب می‌آید : هر کسی هنگام نزاع از خود بخشش نشان داده ، تا مسأله اصلاح شود ، بر گردن من حقی دارد. 📖 قرآن می‌فرماید : 🖋 فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ سوره شوری، آیه ۴۰ خدا می‌فرماید : "اجرت بر من است" انسان باید خیلی کوچک باشد، که این مدال و این جایگاه را رها کرده و بگوید : نه ، من نمی‌بخشم ، من می‌خواهم دلم را خنک کنم!! ... 🌹اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌹 🌱🕊@tarigh3🕊🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍 ❤️ قسمت ۵۳ و ۵۴ _…..تویی که نگاهت پر از حسرته، آیه‌ای که مونده با یه بچه‌ی بی‌پدر، بچه‌ای که شاید عموشو پدر صدا کنه؛ شاید آیه خانم قویتر از رها باشه و زیر بار ازدواج با برادر شوهرش نره، اما آخرش میشه تنهایی تا مرگ! ما از جنس اونا نیستیم... بهش فکر نکن! منم سعی میکنم بهش فکر نکنم. میدونم روزی که رهاش کنم پشیمون میشم و حسرت زندگی باهاش همیشه توی قلبم میمونه! _تو که داریش، رهاش نکن! صدرا: _ندارمش، گفتم که نامزد دارم؛ اون از جنس خودمه، افکارش مثل منه... لباس پوشیدنش مثل منه؛ به خاطر اون خیلی دل رها رو شکستم، رها هیچوقت اونطور که آیه خانم عاشق سید مهدی بود عاشق من نمیشه! رها حق داره عاشق بشه. جایی در قلبش با این حرف درد گرفت. ارمیا: _نامزدت ارزش از دست دادن این دختر رو داره؟ _نه! ارزشش رو نداره؛ اما فرق من و رها، فرق الماس و زغال سنگه. ارمیا: _چرا از جنس اون نمیشی و برای خودت نگه نمیداریش؟ _تو میتونی از جنس سید مهدی بشی؟ ارمیا: من فکرشم نمیکنم، کار سختیه! _منم نمیتونم، به این زندگی عادت کردم؛ سخته خودم و بعد اینهمه سال زندگی آزاد، تو قید و بند دست و پا گیر کنم. ارمیا: اگه عاشق باشی میتونی! _نه من عاشق رها هستم و نه تو عاشق آیه خانم! ارمیا: شاید یه روز عاشقش بشی! _امکان نداره، منم عاشق بشم اون عاشق نمیشه! ارمیا: خدا رو چه دیدی؟ مسیح میگه خدا هر روز معجزه میکنه... هر بار که صداش کنی، برات معجزه میکنه! رها با ظرفی در دست بیرون آمد. ارمیا و صدرا روی رختخوابشان نشستند. رها ظرف را به سمت صدرا گرفت: _حاج علی برای آیه یه کم حلوا درست کرده، شما هم یه کم بخورید، خوشمزه‌ست. صدرا ظرف را گرفت و اندکی را در دهان گذاشت. طعمش ناب بود به سمت ارمیا گرفت: _این چه طعم خوبی داره. رها: _آخه با آرد کامل و شیره انگور و کره‌ی محلی درست شده، گلابشم، گلاب ناب درجه یکه؛ میگن حلوا غم زده‌ست، هم شیرینی داره که قند خون رو تنظیم کنه،هم گلاب داره که سردیه، غم رو از بین ببره. صدرا: وقتی سینا مرد، کسی نبود برامون از اینا درست کنه! صدایش حسرت داشت. رها سرش را پایین انداخت: _متاسفم! صدرا به او لبخند زد: _نگفتم که بگی متاسفی، گفتم که برای ما هم درست کنی. رها رفت تا ظرف دیگری که دستش بود را برای سایه و آیه ببرد. آیه‌ی شکسته‌ی این روزها...حاج علی هم آمد و برقها خاموش شد.آیه با اکراه اندکی حلوا خورد و همه به خواب رفتند؛ شاید هنوز ساعتی نگذشته بود ، که صدای هق هق آیه بلند شد. حاج علی سراسیمه شد، رها آیه را در آغوش گرفت و سایه به دنبال لیوان آب از اتاق خارج شد. رها: _چی شده قربونت بشم؟ آیه: _امشب مهدی داره چی کار میکنه؟ رها براش میترسم، از فشار قبر میترسم؛ از ترسیدن مهدی میترسم، از خودم و این بچه میترسم! چرا امشب اینقدر شب سختیه؟ مهدی تو قبر داره دست و پا میزنه و مادرش برام از رسم و رسوم میگه، شوهرم رفته رها... سایه‌ی سرم رفته رها... زندگیم رفته رها... به من میگه نباید میذاشتم بره! آخه چطوری؟! چطوری جلوی مردی رو میگرفتم که قنوت هر نمازش «اللهم الرزقنا توفیق الشهادة» بود؟ چطور جلوشو میگرفتم؟ میگفتم نرو! نمیشدم مثل ؟ نمیشدم پای مردی که اهل این زمین نبود؟ چطور تو روی حضرت زهرا(س) نگاه میکردم؟ جلوشو میگرفتم و زنجیر پاش میشدم، زن خوبی بودم؟ اون صدای "هل من ناصر ینصرنی" رو شنیده بود که رفت! اون خواب شهادتشو دیده بود... اون شهادتش رو کرده بود... اون دل از دنیا کنده بود، میخواست به کربلای امام حسین (ع) برسه؛ من چیکار میکردم؟ میشدم حوّا؟ میشدم زنجیر؟ میشدم ؟ چطور پایبند میکردم مردی رو که پای موندنش نبود؟ که بال پرواز داشت؟ که شوق پرواز داشت؟ مردی رو که روز عاشورا برای اسیری حضرت زینب (س) گریه میکرد رو چطور پایبند میکردم؟ مردی رو که رگ میزد گردنش برای اسم زینب کبری... که میگفت کسی که حریم حرم علی مرتضی رو شکسته ببینه و بشینه! ببینه حرم دختر غیرت الله، رو به خاک و خون میکشن و ساکت بمونه... که میگفت سه ساله نازدانه‌ی کربلا دوباره خواب سیلی و شلاق و خار و اسیری میبینه... باز داره خون و مرگ میبینه... باز داره جریان گوش و گوشواره تکرار میشه... لب و تشنگی تکرار میشه... میدونی هرشب از خواب بیدار میشد و میگفت : "آیه کوتاهی کردم!" میگفت: "آیه ازم بگذر تا شرمنده نشم!" امسال شب عاشورا خواب دید که امام حسین ازش رو برگردوند، نمیدونی چی به روزش اومد! چه گریه‌ها که نکرد... روزی که گفتم برو، انگار دنیا رو بهش دادن! تمام عشقش به این بود که..... 💚ادامه دارد..... 🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری ... 🌹اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌹 🌱🕊@tarigh3🕊🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌