eitaa logo
طریقت زندگی
834 دنبال‌کننده
335 عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
مجموعه روش ها و برنامه های صحیح زندگی که انسان رابه کمال اخلاق فردی و اجتماعی خود نزدیکتر می کند . ارتباط با مدیر : https://eitaa.com/Eslamdinehagh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدعیان دروغین امامت و ولایت و پاسخ صریح و روشن به حسودان جایگاه ویژه اهل بیت : ای کسانی که می گویید چرا خداوند ما را امام حسین نیافرید یا چرا ما حضرت عباس نشدیم ! یا چرا ما به جای رهبر نیستیم ! این ها بدانند که تمام این نگاه ها و سوالات زمینی و حیوانی است ... نه حسین را شناختند و نه امامت را و نه رهبری ... این ها به دنبال برتری از امامتند ، برتری که ایجاد حسادت و جدایی از ولایت می کند ... این را بدانند حسین اگر امام شد ، اگر اهل بیت تنها ۱۴ گل سرسبد خلقت خدا شده اند به خاطر افتادگی و تواضعشان بوده است ... آنها با منیت و برتری در جنگ بودند و با ایثار خود و فرزندانشان این را کاملا نشان داده اند ... پس ای خودخواهی که در طلب برتری هستی بدان یکی از صفات امام حسینی بودن ایثار و تواضع و خشوع بینهایت است ... تو از نوع سوالت و خواسته ات و حسادتت پس در ابتدای کار از حسین خیلی دور هستی به قدر زمین تا آسمان ... اما اینکه چرا تو خودخواه الان جای حسین نیستی و مردم به جای حسین حسین کردن اسم تو خودخواه را صدا نمی زنند علتش کاملا معلوم است چون تو هیچ شباهتی به خدا نداری و حسین تجلی کامل در خدا شد ... پس برو شبیه خدا شو تا امام ۱۵ شوی انشالله ... و اما دیگر اینکه تو اصلا نمی توانی درک و معرفتی از حسینی بودن داشته باشی ، چگونه می شود یک خودخواه از جان خودش و خانواده اش به خاطر خدا و اسلام بزند و خود خواهی با خداخواهی کاملا فرقش و ضدیتش مثل نور روشن است ... پس تو نسبت به خودخواهیت و درک حیوانیت مقام حسین را هم مثل نگاه ناچیز و بی ارزشت می بینی و لذا در طلب رقابت با علی و آل علی هستی ... اما کسانی که شبیه ترین کسان به حسین شدند ، کسانی بودند که خاشع و ذلیل ولایت بودند، و جا به پای حسینی گذاشتند که امام و رهبرشان بود ... پس ای کسانی که به علی و آل علی حسودی می کنید و نمی توانید بزرگی و مقام ایشان را در دنیا و اخرت ببینید بدانید حسودی شما کاملا سراب و باطل است ... کافر همه را به کیش خود می داند ... به لطف خدا و قدرت او ، حرم اهل بیت ما روی زمین از هر کاخی باید بالاتر و بزرگتر باشد ... و در بهشت هم آنها خانه هایی دارند که همه مومنین اهل بهشت راضی به چنین کاخ ها هستند ... آنها با تقواترین انسان ها بوده اند اجرشان و مقام و بزرگیشان هم باید در دنیا و آخرت بزرگتر از هرچیز و هر کس باشد ... مومنین واقعی و مدافعین حرم اهل بیت چیزی را می بینند و می دانند که چشم های کور و نابینا درکی از آن ندارند ... @tarighatezendegi
⚡️🌎 ادله نماز نخواندن خیلی ها ... یکی رو دیدم که نماز نمی خوند ، پرسیدم چرا ؟ گفت ببین من فلان آخوند و دیدم که فلان کارو می کرد منم کلا از دین زده شدم ... . گفتم شما احترام به پدرومادر می ذاری ؟ گفت ۱۰۰ درصد ... زن و بچه چی ؟ ۱۰۰ درصد ... لقمه حلال ؟ شک نکن ... گفتم این کارا رو به خاطر چی انجام می دی ؟ گفت چون حق هست ! گفتم پس تو به خاطر حق داری این کار ها رو می کنی ! گفتم ، من بهت می گم حق همون خداست و خدا جز حق نیست ، مگه خدا ناحقه ؟ بالاخره خدا یا حقه یا ناحق ... پس تو داری به خاطر خدا اینکارا رو می کنی ... چطوره که به خاطر خدا خیلی کارا رو می کنی اما به خاطر خدا نماز نمی خونی ؟ جوابی نداشت بده ... پس تو جنگ با خدا نداری درسته ؟ گفت بله ... گفتم حالا که جنگ با خدا نداری چرا نماز نمی خونی ؟ گفت به خاطره همون آخونده ... گفتم جنگ با آخوند داری چش به خدا ؟ گفت اخه آخوندا دین رو اوردن ... گفتم قبلا فهمیدیم که محبت به پدرومادر هم جزو دین هست ، آخوندا محبت به پدرو مادر هم می گن که بکنید ، پس چرا این کارو ترک نمی کنی ! گفت آخه غیر حقه ... گفتم نماز هم غیر حقه اگه نخونی ... تو آخوند رو بهانه کردی که نماز نخونی ، و الا اگه مشکل اخوند بود پدرو مادرم باید احترام نمی کردی ... بعدشم جنگ تو با آخونده ؟ یا خدا ؟ ... خیلی ها خیلی چیزا می گن ولی خودشون عمل نمی کنند آیا ما باید چون اونا عمل نمی کنن ما هم نکنیم ؟ گفتم شمر نماز می خوند ، امام حسینم نماز می خوند ، چون شمر نماز می خوند ما نباید بخونیم !؟ چه مشکلی داره که مثل امام حسین هم زندگی کنی و هم مثل امام حسین نماز بخونی ... دیگه ساکت شد ... گفتم ببین برادرم تو حوصله نماز خوندن نداری فقط بهانه میاری ... منم وقتی بهانم میاد زمین و به زمان می دوزم تا حرفم جلو بره ... امید هدایت برای خیلی ها ... @tarighatezendegi
💚قال الباقر - علیه السلام -: ثلاث کفارات: اسباغ الوضوء فی السبرات و المشی باللیل و النهار الی الصلوات و المحافظة علی الجماعات سه چیز موجب کفاره و پوشاندن (گناه) است: 1⃣وضوی کامل در هوای سرد. 2⃣در‌شب‌و‌روزبرای‌نمازها،قدم‌برداشتن. 3⃣محافظت و مداومت بر نماز جماعتها. 📚بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۱۰ ‌@tarighatezendegi
🌎چرا خیلی از انسان ها را نمی توان هدایت کرد ؟ خیلی از آدما زمینی فکر می کنند ! زمینی فکر کردن یعنی چی ؟ رک و پوست کنده یعنی دست خدا و عوامل غیبی رو در تفکراتشون نادیده می گیرند . مثلا به یکی گفتم ، فلانی روزی دست خداست ، انقدر خودتو بیتاب نکن ، انقدر حرص نخور ، انقدر ماتم فردایی که نرسیده رو نگیر ! گفتم ببین فلانی و فلانی ها رو ... اینا به خاطر شکرگذاری توجهات و توسلات به خدا و قران و اهل بیت الان گشایش روزی پیدا کرده اند ، کلید روزی تو در آسمان است ! آقا ما همینطور می گفتیم و اون آقا انکار می کرد ... گفت فلانی و فلانی چون پدرشون ، چون خانمشون ، چون رییسشون بهشون دادند و هزار چون و چرای دیگه ، به این دلایله که الان گشایش روزی دارن ... گفتم پسر خوب ، فلانی و فلانی قبلشون که چیزی نداشتند چه طور شد که حالشون خوب شد ؟ گفت فلانی ها شانس دارند ولی ما نداریم ... آخرشم بهم توپید که آی آقا ما رو که دیگه نمی تونی گول بزنی و تازه یه چیزیم بده کار شدم ... به عبارت واضح تر اومدم قلبشو آروم کنم ، تیر رو زد در قلب خودمون ... هر کاری کردم که این آقا رو از زمین بیارم آسمون نشد که نشد ... انگار بعضی ها روی زمین مانده اند ، انگار دیگه بال پرواز ندارند اصلا آسمانی نمیبینند که بخواهند بال داشته باشند که بخواهند حالا پروازی هم بکنند ... بله دید زمینی داشتن یعنی همین ! یعنی اینکه فقط علت های مادی رو ببینیم ، و اصلا جایی برای علت ها و ادله های فرامادی نذاریم ... به این دید مادی ، چشم حیوانی ، چشم مادیگرا ، دنیا بین ، و چیزهای دیگه هم گفته میشود ... سر دسته این آدما به نقطه ای می رسند که وجود خدا هم انکار می کنند . همه چیز را فیزیک محض می بینند ... در فلسفه اسلامی این انسان ها به خاطر گناه ، خودخواهی ، روحشان رشد نکرده است ، و نتوانسته اند سیر در عالم بالا داشته باشند . نخواسته اند کمی با تفکر ، روحشان را به پرواز در آسمان ها دربیاورند و سیر در معقولات و مجردات داشته باشند ... بعد روحانی این افراد بسیار ضعیف و کوچک و حقیر است ، و بر عکس بعد حیوانی بسیار سنگینی دارند ... این ها انسان های اهل دنیا هستند ، و جسم و عالم جسمانیت بر روح آنها چیره شده است ... در فلسفه اسلامی ، این انسان ها ، حقیر ، کوچک و پست دانسته می شوند چرا چون در بعد دنیوی خودشان فرو مانده اند و نخواسته اند که پروازی هم به اسمان داشته باشند ... البته سن و سال افراد متفاوت است ... بچه ها و نوجوانان ، به خاطر غلبه حیوانیت و رشد کم عقل بر آنها این گونه ندانستن ها و نفهمیدن ها عیب نیست ، اما در سنین بالاتر ، این نفهمیدنی ها به کور دلی تعبیر می شود ... البته گناه و خودخواهی و دنیا طلبی و غرق در هوا ها و خواهش های نفسانی ، عامل بسیار مهم در این بحث سطحی نگری و نگاه زمینی تاثیر بسزایی دارد ... خلاصه کنم خدمتتون که ، خدا کنه طرف بخواهد هدایت بشه ، خدا کنه آدم خودش بخواهد تا آسمانی بشود ... و الا اینکه فلانی چون اینجور بود ، منم از دین زدم ، یا فلانی چون این کار کرد ، منم این کارو کردم ، اینا همه توجیه است ، همه اش بهانه است ... خدا کند طرف خودش بخواهد آدم شود ... درست است که مسلمان ها نباید ، وسیله بهانه به دست انسان های خطاکار و زمینی بدهند ، ولی خدا کند کسی بخواهد که حقیقت را بفهمد ! طالب حق ، تا آسمان ها هم پرواز می کند ... @tarighatezendegi
🌎 آیا تشکر و شکرگذاری از مردم با عین حال که شکرگذاری واقعی از آن خداوند است ، جنبه عقلایی دارد؟ خیلی صریح عرض می کنم، عدم تشکر از دیگران به معنای بی ارزش دانستن،و اضافی خواندن آنهاست. انگار آنها تنها وسیله اند ، و از خودشان هیچ ارزشی ندارند. عموم کسانی که اهل تشکر و شکرگذاری از مردم نیستند ، می گویند این ها وظیفه اشان را انجام داده اند ، و در مقابل انجام وظیفه تشکر معنایی ندارد . حقیقت این است که خداوند همه کاره عالم است و تا خدا نباشد و اراده نکند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد ، من این را قبول دارم . اما خداوند با چه واسطه و سببی توانست تا به تو انسان نعمت دهد ؟ اگر نانوا نبود چگونه مشیت خداوند ایجاد می کرد که در عالم سبب ها و اسباب ها ، تو یه لقمه نان بخوری ! درست است که عالم همه به فرمان خداست و تنها یک وجود ممتد در عالم قابل تعقل است ، اما موجودات دیگری در عالم امکان به سبب این وجود لایتناهی موجود شده اند که این موجودات خودشان در عالم هستی نقش بسزایی دارند . به گونه ای که اگر یک انسان یا یک موجود را در نظام هستی بر فرض عقلی منها کنیم ، ساختار عالم از هم می پاشد و خداوند عین حکمت و عین علم بهترین نظام خلقت را مهندسی شده آفریده است . ما همه به هم مربوطیم ! کسر و بی ارزش دانستن و عدم خلقت یک موجودی که الان آفریده شده است یک عالم را به هم میریزد .. همه چیز به هم مرتبط و همه موجودات برای وجودشان به هم نیازمندند ... در عالم خلقت اگر پدر من نبود ، من هم نبودم ! و من وجودم را مدیون پدرم و مدیون کل عالم خلقت هستم ... من نمی توانم بگویم پدرم یک موجود اضافی و تنها وسیله ای بود برای آفرینش من ! خیر پدر من دستی بود که اگر این دست نبود خداوند هم حکمتش بر آفرینش من هرگز نمی بود ... پس نکته اول این شد که عالم هستی به همه موجودات امکانی و موجودات وابسته و نیازمند وجود، محتاج است و بدون آنها عالم و نظام مخلوقی ، شکل نمی گرفت . نکته دوم اینکه : وقتی دانستیم همه موجودات با هم مرتبطند و همه در حال اطاعت و فرمانبری برای انجام خواستگاه های الهیند، مادامی که اینگونه باشند ، هر موجود ذی شعوری از قبیل انسان ،جن ، و ملک ، احترامشان به معنای احترام به کل عالم هستی ، و احترام به کل عالم هستی یعنی احترام به خداوند است . البته بسته به میزان اخلاص و شکرگذاری بندگان خداوند متفاوت است ... . مثلا ما یک جور امام معصوم را شکرگذاری می کنیم و نانوا را با یک تشکر و مهربانی ... البته همین نانوا اگر ، رابطه اش را با خداوند قطع نمود و خداوند را کافر گشت ، یا مثلا به جامعه اسلامی خیانت کرد و یا چیزهای دیگر ، این انسان به مراتب کفرانیت و ناسپاسیش ارزش تشکر و احترام را ندارد ... و تشکر و احترام او به منزله جنگ با خدا و دیگر مخلوقات الهی دیگر است ... ما از بندگان خوب و مخلص خدا تشکر می کنیم چون آنها دارند به وظیفه الهی خودشان عمل می کنند . تشکر از این بندگان تشکر از کل نظام هستی است . ما سربازان خدایی را تشکر و اطاعت می کنیم که به خدا و راه خدا ختم شوند . آنها به خاطر وجود خدا قابل احترام شده اند و الا اگر بخواهند پیمان اخوت و بندگی را از نظام هستی با خودخواهی ها و با خیانت هایشان باطل کنند این ها هیچ ارزش احترام و شکرگذاری را نخواهند داشت ... ما در این مقال پی به این موضوع خواهیم برد ، چرایی این مطلب برایمان روشن خواهد شد که چرا اسلام انقدر به احترام به والدین ، معلم و مومنین، اصرار دارد ... حق الناس را از حق خدا بالاتر می داند ، این به خاطر ارزشگذاری خداوند است که این همه بنده و مخلوقات خودش را دوست می دارد ، خداوند از انسان به خاطر اعمال خوبش تشکر می کند و برای او بهشت با ارزش ابدیش را تقدیم می نماید ... ما باید احترام و شوکت و ادب را از خداوند لایتنهایی ، سلطان محض عالمی ببینیم که در نهایت اوج بزرگیش به انسان مخلوق کوچک خود نگاه کرد و او را افرید و به او احترام کرد و احترامش را بر همه گان واجب دانست و بهشت را وعده گاه او قرار داد . و این نهایت بزرگی خداوندگار عالمیان است . حال اگر ما ادعای بندگی خداوند را داریم ، ادعای اطاعت از فرمایشات او را داریم ، ما که هیچ نیستیم و هیچ از خودمان نداریم ، ما که نهایت فقر هستیم ،چگونه در حکومت الهی مغرور میشویم و ادعای جلال و شکوه و بزرگی می کنیم و به مردم و پدرو مادر و خانواده امان احترام نمی گذاریم و از آنها به خاطر خدماتشان شکر گذاری نمی کنیم ؟ شکر گذاری زبانی تا عملی همه اش هست . وقتی ملتی برای رفاه من اینگونه تلاش می کنند ، چرا من نباید برای رفاه آنها نیز تلاش بکنم ؟ خودخواهی های من چه چیزی را نشان می دهد جز ، جبهه در مقابل حزب خدا ؟؟؟ خودخواهی های من ، تنبلی های من ، ظلم های من در حق دیگران چه چیز را به عالم مخابره می کند جز جنگ با خدا و جنگ با نظام الله؟ @tarighatezendegi
🌎 آیا تشکر و شکرگذاری از مردم با عین حالی که شکرگذاری واقعی از آن خداوند است ، جنبه عقلانی هم دارد ؟ قسمت دوم نکته آخر هم می توان گفت اضافی دانستن و بی ارزش دانستن دیگران به معنای غرور و خودخواهیست ، به معنای ندیدن خدماتشان است ، به معنای بی احترامی و جنگ با خداییست که به مخلوقاتش احترام کرد ، که اگر او به احترام نمی کرد ، و به بزرگیش غره می شد ، هیچ گاه انسانی را نمی آفرید . چون او را اصلا نمیدید که بخواهد بیافریند ... هیچ نظام مخلوقی شکل نمی گرفت چون خداوند خودخواه و متکبر می شد ... پس بیایم درس بزرگی و ادب و احترام را از خداوند عالم خلقت بگیریم ، خودخواهی های ما هم به همین گونه تیشه بر ریشه نظام خلقت و باعث نابودی خودمان و دیگران می شود ... محال است انسان دستی را بی ارزش بداند ولی برای خدماتش به او محبت کند ! برای رفع نیازاتش به او خدمت کند . پس خدمتگذاری به خلق وقتی میسر میشود که آدمی در اندیشه گاه خودش او را بزرگ و قابل احترام بشمارد ... جالب این جاست خود انسان در فطرتش انتظار تشکر دارد ... او به خاطر کارهای خوبش از دیگران انتظار تشکر ، تشویق و احترام را دارد و این جنبه عقلی و الهی در فطرت او هم پخش شده است . اما انسان خودخواه و خود بین که جز خودش را نمی بیند و اصلا نمی تواند ببیند ، چگونه می تواند درک کند و به این حقیقت برسد که دیگران هم انتظار تشکر را دارند و این مساله هم فطری و هم وجدانی و هم عقلانیست ... . وقتی پرده های حجاب ، به خاطر شرکت شیطان در نطفه ها و اموال انسان ها حادث شده است ، براستی کدام کوردل و اهل نیرنگ و خدعه ای می تواند حقیقت و صراحت عقلانیت و فطرت پاک آدمی را درک کند ؟؟؟ خلاصه مطلب : ۱- ضد تشکر ، یعنی بی احترامی و بی ارزش دانستن دیگران ، بالاخره یا باید تشکر کرد یا باید بی احترامی کرد و شق سومی راه ندارد ... اگر بازبان کوتاهی کنیم یعنی با زبان بی احترامی کرده ایم ، اگر با عمل نقصان کنیم یعنی در عمل خیانت ورزیده ایم ... . عدم تشکر یقینن بی احترامیست و عدم بی احترامی یقینن تشکر ... ۲- عالم خلقت همه به هم مربوطند و هر موجودی برای خودش با ارزش است و بدون آن موجود عالم خلقت شکل نمی گیرد ، پس هر موجود ذی شعوری قابل احترام است . ۳- خداوند به مخلوقاتش احترام گذاشت و آنها را آفرید و از آنها به خاطر اعمال صالحشان تشکر و قدردانی می کند . ۴- عدم تشکر به معنای خودخواهی و تکبر انسان است ، و این را انسان در فطرت خودش میابد ، و از دیگران به خاطر خدماتش انتظار تشکر و احترام را دارد که اگر مورد احترام واقع نشود خودش ناراحت میشود و دیگران را به خودخواهی ، خطاب می کند . @tarighatezendegi
بسم الله الرحمن الرحیم 🌎مگر خداوند همه جا حضور ندارد ؟ پس چرا در بعضی مکان ها و یا زمان های خاص انسان حس آرامش بیشتر و در بعضی نقاط دیگر انسان حس سرما ، تاریکی یا تنهایی را دارد !؟ قسمت اول این را همه شما می دانید ، که خداوند زمان و مکان ندارد ، و در هر زمان و هر مکانی خداوند موجود است ، یعنی جایی نیست که خدا نباشد ... اما جای سوال است که چرا خداوندی که همه جا همچون نور عالم را به وجود خودش منور کرده است ، چرا در بعضی مکان ها خدا بیشتر احساس میشود ، به عبارتی مومن احساس آرامش بیشتری می کند ولی در بعض مکان های دیگر این اتفاق رخ نمی دهد و انسان احساس تاریکی ، اضطراب و رنجش روح دارد ؟ حقیقت این است که خداوند حق است ، عالم همه حق اند ... در عالم حق ، هر جا که خداوند به درستی عبادت شود ، حقیقت این خواهد بود که نور و صفا و صمیمیت بیشتر خواهد بود ، نعمات روحانی و معنوی بیشتر به چشم می خورد ! فی المثال شما کربلا را در نظر بگیرید ، تمام این سرزمین پر از نور و آرامش است ، پر از حس الهی و انوار خدایی هست ! حقیقت کربلا این است که چون این مکان به خون شهدا آغشته شده است و بهترین بندگان خدا در این مکان به عبادت ها و مجاهدت ها پرداخته اند ، این مکان با صفا است . این مکان محل حضور و رفت و آمد ملائکه می باشد ... یعنی به خاطر شرایط خاصی که بیان کردیم حقیقت این مکان اینگونه شده است که محبت و عشق الهی از همه جا بیشتر موج می زند ... . اما مثلا در کاخ سفید که ، باعث و مشوق ، پلیدی ها و خیانت ها و انسان کشی های بسیار شده است ، این مکان پر از سیاهی و تاریکی معنوی و محل حضور و رفت آمد شیاطین جنی و انسی گشته است . مومن در این مکان احساس خفقان می کند ... احساس سردی و تاریکی می کند ... حقیقت این مکان هم این گونه است که چون محل کفران نعمت ، و سرکشی و طغیان انسان ها شده است ، نور و رحمت الهی از آن مکان دور شده است و این عین حق و عین حقیقت است ! به عبارت روشن تر ، خدا یا همان حق هم در کربلاست و هم در کاخ سفید ، اما خداوند بر حسب خیانت ها یا عبادت ها فعلیتش هم نیز تغییر می کند ... حق کربلا این است که پر از آرامش شود و حق کاخ سفید این است که پر از سیاهی شود ... خدا همان خداست ، حق نیز همان حق است ! اما حق در هر جایی به هر عواملی شکل و ظاهرش هم تغییر می کند ، فعلیتش هم عوض می شود . همین تاریکی و نور را شما در قلب انسان ها هم مشاهده می کنید . وقتی خدا در قلب ها رفت ، قلب سیاه میشود آیا واقعا خدا در قلب نیست !؟ اگر خدا نباشد که قلبی هم نیست چون خداست که عین وجود است و همه موجودات همه از او هستند . خداوند به همه مخلوقاتش علم دارد و علم خداوند بدون واسطه و کاملا حضوری است . پس خدا در قلب هست ، اما این خدا یا همان حق چون در قلب انسان یاد خدا صورت نمی گیرد ، حقیقت این میشود که قلب تاریک شود و قلب از سنگ هم سخت تر می شود ... ما در بهشت و جهنم هم ، همین قائده داریم ! حق این است که در جهنم انسان های پلید داخل شوند و حق این است که این انسان ها با اعمالشان آتش جهنم را روشن می کنند . و بالعکس بهشت هم همین گونه است ، حق این است که بهشت پاداش انسان های صالح و مومن گردد و در آنجا به ابدیت در آرامش و رفاه و نهایت لذت زندگی کنند ... @tarighatezendegi
🌎مگر خداوند همه جا حضور ندارد ؟ پس چرا در بعضی مکان ها و یا زمان های خاص انسان حس آرامش بیشتر و در بعضی نقاط دیگر انسان حس سرما ، تاریکی یا تنهایی را دارد !؟ قسمت دوم آری خدا هم در جهنم است و هم در بهشت ! اما خدای بهشتیان همه آرامش است و معنویت و خدای جهنمیان همه آتش است و غضب و قهر و عقاب ... حق یکیست ! اما انسان ها با اعمالشان کاری می کنند که حقیقت در مقابلشان یا به بهشت مبدل میشود و یا جهنم ! خدایی که رحمن و رحیم است ، همان خدا ، شدید و قهار و متکبر هم هست ... اما آیا خداوند می تواند برای بنده مومنش هم رحمن باشد هم قهار ؟ خیر خدا یکیست اما حق این بنده به خاطر اعمالش رحمانیت و رحیمیت است . و حق بنده خیانت کار ، خودخواه و گناه کار هم آتش و عذاب و شدت و قهر الهیست ... پس خدا یکیست ! حق هم یکیست ! خدا همه جا هست ، حق هم تمام هستی را پر کرده است ، اما آیا حق انسانی که مومن بوده است با حق انسانی که خائن بوده است این دوتا یکی است ؟ بله قاضی یکیست ! علم هم یکیست ! اما به نسبت اعمال و انسان ها حق ها متفاوت یا رای ها گوناگون می شود . برای اینکه بهتر متوجه شوید ! شما به خانه اتان نگاه کنید ! خانه اتان خالی از آشغال یا کثافت است ، مسلما در این خانه شما آسایش زیادی دارید ! اما مثلا در مکانی که محل تجمع زباله ها هست ، هم نگاه کنید ، این مکان خالی از آسایش و رفاه در زندگی انسان است ! حقیقت این است که هم آشغال مخلوق خداست و هم خیابان و هم خانه و هم انسان ... و خدا هم همه جا هست و در همه جا هم حضور دارد ، اما شرایط برای زندگی انسان ، محیط خالی از زباله هست . حق این است که در مکانی که زباله باشد انسان امکان آسایش و رفاه را ندارد ، انسان باید برای رفاه و آسایشش زباله ها را از مکان زندگیش دور کند ! مکان های معنوی هم همینگونه است ! انسان اگر به دنبال آرامش است یا باید به این مکان ها برود ، یا اگر نمی تواند برود ، با گناه نکردن یا تلاوت قران و انجام فرایض الهی پاکی و آرامش را به محل سکونتش داخل کند ... و حق این است که با عبادت و اطاعت خداوند در منزل و سکونت گاه می توان آن محیط را پر از بارهای مثبت قرار داد و خداوند هم در مسجد است و هم در لانه های شیطان و خداوند در هر جا و مکانی به نسبت شرایط حکم و فعلیتش هم متفاوت میشود با عین حالی که حق یکیست ، و خدا هم همه جا هست ! اما فعلیت ها بسته به شرایط یکسان نخواهد بود ... و این کلام نهایت شرح و بسط مساله بود ... @tarighatezendegi
🌎آیا شر در عالم وجود دارد ؟ اگر وجود دارد ، آیا از خداوند سراپا رحمت و نور ، خلقت شر بعید نیست ؟ حقیقت این است که آنچه برای انسان سودمند است را خیر و آنچه برای انسان ضرر دارد را شر می نامیم . طبق این تعریف شر وجود دارد ، همچنانیکه خیر هم موجود است . اما سوال اینجاست که چگونه شر از خداوند سراپا خیر حادث میشود ... ؟ حقیقت این است که انسان مختار آفریده شده است و طبق فلسفه اسلامی باید شرایط زندگی او در زمین به گونه ای تدبیر شود که اختیار انسان صورت بگیرد ... اگر همه چیز برای انسان خیر در نظر گرفته میشد ، پس دیگر انسان اختیارش فایده و سودی نداشت ! چون او در هر صورت خیر را پذیرفته است ... اما انسان وقتی اختیارش معنا دار میشود که مختار باشد شر را بپذیرد یا خیر را متقبل گردد ، خب باید شری باشد تا امتحان برای انسان معنا دار شود ... باید رنجش و سختی ایجاد شود که انسان ها در آن بزرگ شوند و به هدف الهی دست یابند . اما شر و خیر برای سود و زیان انسان ها تصور میشود ... اما از نگاه فعل الهی ، شر به معنای ، عبث و بیهوده ، یا عدم یا خیانت یا ظلم معنا ندارد ... بلکه از نگاه الهی همه چیز عین وجود ، عین نور و عین ، حقیقت است ! همه چیز عین عدل ، عین انصاف و عین حکمت است ... گاهی این معنای شر و خیر مصدرش نامعلوم است یا به دلایلی این مصدر خلط و جا به جا می شود ، به خاطر همین اشتباهات زیادی بین انسان ها ، علما و فلاسفه رخ می دهد ... مثلا می گویند شر وجود دارد ( غافل از نگاه انسانی ) اما حدوث شر از خدا محال است ( خلط معنای انسانی و الهی ) پس اینجا ما بین دو تا محال قرار میگیریم که پاسخی برای آن نداریم ! یعنی هم شر وجود دارد ، که نمی توان آن را انکار کرد و هم حدوث شر از خدای پر از رحمت و نعمت بعید است که این هم باید انکار کرد ... در حالی که این دو گزاره قابل جمع هستند . هم شر وجود دارد ، و هم شر از خداوند حادث میشود ... به این معنا که شر موجود است به خاطر اختیار انسان ، و ضرر آن قابل شهود است . و از آن طرف از خداوند سراپا حق هم چون شر برای اختیار انسان و مشیت و هدف الهی در فلسفه زندگی او لازم است ، لذا بر خداوند سراپا حکمت و عدل و انصاف و حق ، واجب است که اجازه برای حدوث شر را بدهد . به عبارتی شر را خدا نمی آفریند بلکه اختیار آن را داده است ! اگر انسان با اعمالش راه ناصواب را در پیش بگیرد داخل در شر می شود ، و این شر را خود انسان می خواهد و اختیار می کند و خداوند هیچ گاه او را ملزم به شر نمی کند ... بلکه اگر او این اختیار را به انسان نمی داد ، دیگر نه بهشت معنا دار میشد و نه دیگر انسان مفهومی می گرفت ! بلکه انسان همانند فرشته مجبور به خیر می گشت و هدف خلقت الهی که ، موجودی از شهوت و عقل باشد که با اختیار خداوند را اطاعت کند که اشرف مخلوقات شود و تا ابد در بهشت بماند ، ناتمام می ماند . پس دانستیم شر به معنای عدم ، سراب ، پوچ و فریب نیست ! بلکه شر همان حقیست که در صورت عدم اطاعت الهی حادث میشود ... با رفتن رحمت الهی با انتخاب انسان ، تاریکی و ظلمت فرا میگیرد ... با رفتن نظم و آرامش ، تاریکی و کثافت که همان شر باشد صورت می پذیرد . که اگر غیر از این بود ناحق میشد ! مثلا بگوییم که با رفتن خدا در قلب انسان انسان قلبش همچنان نورانی میشد ، در حالیکه محال است و حق این است که با رفتن خدا در قلب انسان تاریکی و شر به سراغ او خواهد آمد ... و این شر ، هدفمند و حق است و تنها انسان است که با قدرت اختیارش آن را انتخاب می کند و اجازه خداوند هم طبق فلسفه اسلامی هدفمند و روی قائده می باشد ... یکی از دانشمندان می گفت ، که تنها نور وجود دارد ، وقتی نور برود تاریکی می آید تاریکی از خودش وجودی ندارد ، بلکه با رفتن نور ظلمت میشود ... شر هم همین است ، عالم همه بر روی نظم می چرخد ، اما با خودخواهی های انسان ، محور عالم تغییر می کند و نور می رود و سیاهی و شر دامان انسان را میگیرد ... پس این خدا نیست که خالق شر است ، بلکه این انسان است که با خودخواهی نظام عالم را بر هم میریزد و نور الهی را می برد و ظلمات را جایگزین آن می کند و همه این ها حق است و عین انصاف و عدالت و مطابق حکمت و هدف خلقت الهی است ... @tarighatezendegi
حفاظت از روح روح انسان مثل مملکت می ماند . باید او را از شر هر منقلب کننده ای محافظت نمود . اگر قلب منقلب شود ، جامعه افسار گسیخته شود ، دیگر مرزهای دفاعی مملکت کاری نمی توانند بکنند . برای حفاظت از روح ، باید ترسید . تا انسان از دزد نترسد ، از دشمن نترسد ، دیوار خانه اش را حصار کشی نمی کند . ما دشمن داریم ، اولا نفس حیوانی ماست و دوما شیطان . اگر ترسیدیم از انقلاب روح ، از شیطان ، از موانع قرب الهی ، نیمی از کار حل است . اما صحبت این است که ما از همه چیز و همه کس می ترسیم الا ، گناه . ما به تمام زندگی دنیاییمان می اندیشیم جز روحانیتمان . سطح روحانیت با تعقل ، با انسانیت و با تعامل درست با حق بالا می رود . من زیاد دیده ام که انسان ها چگونه از دنیایشان محافظت می کنند . مثلا الان ببینید ، چه قدر انسان ها یکدیگر را به زدن ماسک تشویق می کنند ، اما آیا این ها به روحانیت و اطاعت از اوامر الهی یا قرب خداوند توجهی هم دارند ؟ متاسفانه خیلی ها از این بعد انسانی غافلند ، اصلا روحانیتی حس نمی کند که در فکر حفاظت از آن بر بیاید . همه اتان دیده اید ، تا صحبت پول و دنیا میشود ، آقا نفر اول در صف ایستاده است اما برای روحانیتش ،اگر به زور برایش منبر هم بروی ، اگر چایی باشد ، چایی را می خورد و منبر را نشنیده مجلس را ترک می کند . هزار بهانه هم در میاورد که چون فلان صنف فلانند ، پس من حرف هایشان را نمی شنوم . برایم جالب است واقعا اگر صنف قصاب ها بد باشند و فلان قصاب فلان عمل بد اخلاقی را انجام داده باشد ، آیا همین آقا دیگر گوشت نمی خرد و گوشت خوردن را ترک می کند ؟ جدن نمی کند ، تازه میرود کنار همان قصاب گوشت را می برد و می خورد و چه لذتی از کبابش می ببرد . یا مثلا چون فلانی اسم و رسم ندارد ، یا چون فلان چهره اش ایده آل من نیست و هزار بهانه های دیگر ، آیا واقعا در خرید گوشت از قصاب محل باز ما همین فاکتورها را در نظر میگیریم ؟ در نظر نمیگیریم چون ارزش جسم و حیوانیت برای ما از ارزش روحانیت بالاتر است . اما چون روحانیت برایمان بسیار کمرنگ است ، اصلا تلاشی برای آن نمی کنیم ، نیم ساعت وقت نمی گذاریم و نمی گوییم حالا شاید این آدمه کافر و دزد و ستمگر و بیسواد شاید یه کلمه از دهانش بیرون بیاید که حرفش انقلابی در ذهن و روحمان به وجود بیاورد . ما فقط دنبال بهانه ایم ، مانند آن دوران مدرسه که درس نمی خواندیم و مدام به معلمان توجیه می آوردیم که آقا فلان و فلان ... معلممان هم چه کسی می گفت چطور یادتان بود نان بخورید ، دستشویی بروید ، بازی کنید ، اما یادتان نبود درس بخوانید . بله روحانیت ، تعقل و علوم آسمانی برایمان اصلا روشن نیست درکی از آن نداریم ، تمام هم و غممان دنیایمان شده است . یکی می گفت این عوام و مردم عادی بیچاره ها ظرفیت فهم و عقول آسمانی را ندارند ، به او گفتم خداوند همه ما را یکسان آفرید آنها فقط انتخابشان دنیایشان شد و ببین به خاطر آن چه کارها که نمی کنند چه درس ها که نمی خوانند ، چه رنج ها که نمی برند ، اما اگر روحانیت را انتخاب می کردند ، تا چین به دنبال علوم آسمانی می رفتند ، دیگر خسته نمی شدند ، بهانه نمی آوردند ، مدام تخریب شخصیتی نمی کردند ، جای دست و پا زدن برای پول ، دست و پا جلوی عالم می زدند تا به آنها چیزی یاد دهد . علم را گدایی می کردند . جای ادب و احترام جلوی پولدار و صاحب منصبان ، ادب و احترام جلوی علمای علوم الهی می کردند . اما آنها چه کردند و چه می کنند ، جز تخریب این علما ، جز بی ارزش دانستن آنها و راه آنها ، تمام فکرشان دهانشان ، شکمشان و زیر شکمشان شده است . جایی که در علوم روحانی این سه جا آتش داخل میشود و هیزم های جهنم از همین سه طریق روشن است . بیهوده نگفته اند که اگر می خواهی به علم و حکمت برسی باید راه این سه جا را ببندی ... خلاصه کلام تا انسان روحانی نشود ، تا انسان آسمانی نشود ، چگونه مرز های روحانیتش شکل می گیرد که حالا بخواهد از آنها محافظت هم بکند ! حالا بخواهد از آن ها هم بترسد ! حالا بخواهد فکرش به سمت و سوی قرب خدا هم برود ... اصلا نمی داند قرب خدا یعنی چه ! نمی خواهد بفهمد ... بگوییم هم نمی شنود ... از کلام حق جز این حروف چینی ژاپنی درکی ندارد ... قرآن را نمی فهمیم ... چون می گوید هدی للمتقین ... چگونه تفسیر قرآن و روایات را هم بفهمیم ؟ اصلا نمی خواهد بشنود ... لااکراه فی الدین ... عجیب است وقت خوردن با دست باشد می خورد با پوز باشد می خورد ، هر جوری باشد می خورد ... اما وقت شنیدن باید ، منبری ، یا نویسنده فلان و فلان باشد ... پرستیژش اینچنینی باشد ... روضه اش گیرا و سوزناک باشد ... اصولش هویدا و مفهومش آنچنانی باشد ... من برای شما می گویم ، هیچ یک از این چیزها نمی خواهد باشد اگر شنونده واقعی پیدا باشد ... خدا کند طرف طالب باشد... @tarighatezendegi
🌎انسانیت در تسلیم حق بودن است یا در خودخواهی ، طغیان و هوا و هوس ؟؟؟!!! قسمت اول جالب است بدانید ، که تمام آنچه اسلام با آن مخالف است در وجود انسان هایی جای دارد ، که جایی برای انسانیت باقی نگذاشته اند . مثلا شراب ، قمار ، خالکوبی ، موسیقی ، سیگار و مواد مخدر ، تجملات ، خودخواهی ، قلدری ، منیت و غرور ، مد و لباس های عجیب و غریب ، هرزگی و فاحشگی ، دروغ و نیرنگ ، خیانت و نامردی ، فحاشی و زبان درازی ، آدم کشی و نابودی خانواده ها ، بت سازی پول و زن و دنیا و هزاران صفات بد دیگر ... این صفات در وجود انسان هایی هست که اسلام با این انسان ها و با صفات پلید شان در جنگ و ستیز است . جالب توجه این است که آنها هم با اسلام و انسانیت در جنگ و محاربه هستند ... این آدم ها ، در جامعه منفور هستند و هر صاحب خرد و صاحب انسانیتی موافق این مدعاست . انسان های خرابکار ، لات ، و سرکش مجموع این صفات در آنها موجود است . و جایی برای انکار این مطلب نیست . حال بیایید و یک انسان خوب را در نظر بگیرید ، یک انسان خوب واقعی ، انسانی که دلسوز انسانیت است ، انسانی که دلسوز جامعه و خانواده است ، انسانی که اهل ایثار و از خودگذشتگی است . چنین انسانی نباید صفت های آدم های مغرور در او باشد . چنین انسانی کار هایی که انسان سرکش می کند را مسلما انجام نمی دهد ! من نمی دانم مصداق انسان خوب در نگاه شما چیست ؟ شاید فلاسفه : افلاطون را خوب ببینند . شاید اهل عرفان : بودا را خوب بدانند . شاید اهل شعر : عاشق نیمایوشیج باشند . شاید اهل سینما : عاشق فلانی و فلانی باشند ... و شاید و شاید های دیگر ... اما به واقع انسان خوب کیست ؟ انسانی که خودخواه و مغرور نیست چه شخصیتی دارد ؟ انسانی که تمام تلاشش رضایت حق است . این انسان چه صفاتی دارد ؟ آیا او معتاد است ؟ چگونه او خودخواه نیست در حالیکه خودش را اسیر یک ماده بیجانی کرده است که تا او نباشد او هم آرامش ندارد ! پس می توان گفت انسانی که معتاد نیست و وابستگی ندارد انسان نرمال تر و حق خواه تری است ! چون انسان معتاد ، اعتیادش مانع از حق خواهی و حق طلبیش می شود . یا شاید انسانی که مست می کند ؟ انسانی که به دنبال فرار از عقلانیت است ! چگونه چنین انسانی می تواند خودخواه نباشد و نرمال باشد و به جامعه و خانواده بپردازد ما که چنین انسان هایی را خانمان سوزهای جامعه دیده ایم ! آیا انسانی که به دنبال خودنمایی است ؟ آیا چنین انسانی دلسوز خانواده و جامعه می باشد ، چگونه ممکن است انسانی فقط خودش را ببیند و بتواند برای جامعه هم کاری انجام دهد ؟ آیا انسانی که اهل موسیقی و شب و شعر است ؟ آیا چنین انسانی می تواند دلسوز جامعه و خانواده باشد و بتواند برای آنها ایثار کند ؟ انسانی که به فکر هوا و هوس خود است ، به فکر لذت طلبی خود است ، چگونه می تواند یک انسان ایده آل باشد ؟ و بتواند بدون هوا و هوس حق خواه و به خاطر حقیقت از همه جان و مالش دریغ کند ؟ ما در زندگی یک انسان نرمال ، نه تنها موسیقی و خالکوبی و ، لباس و مد و شب و شعر و عیاشی نمی بینیم ، بلکه ما خضوع و خشوع را در کالبد انسان کامل مشاهده می کنیم ! ایمان به خدا و نماز و ترس از خدا را میبینیم ! کسانی که برای جامعه از خودگذشتگی کردند ، آیا مانند امیرالمومنین اهل روزه و عبادت بودند یا مانند معاویه ، اهل بخور و خوابیدن ؟ خانواده زیبا را ما در زندگی امام علی میبینیم یا در زندگی معاویه هوس ران و شهوت باز ؟ از خودگذشتگی و ایثار را ما در زندگی علی ع می بینیم که به بطن جامعه می آمد و دوش به دوش یاران از جامعه اسلامی دفاع می کرد یا در بطن زندگی معاویه و عمرو عاص ترسو ! به واقع انسان علی ع است ؟ یا معاویه ، شهوت ران و خودخواه و طالب دنیا ؟ آیا معاویه ضد علی نیست ! ؟ آیا با شناخت علی ع معاویه ها و راه آنها شناسایی نمی شود ؟ آیا ما نمی توانیم حقیقت را در طول تاریخ ببینیم ؟ آیا ما نمی توانیم راه حق را در زندگی علی ع جستجو کنیم ، و خودخواهی و طریقت باطل معاویه ها و مدافعان و هم کیشان اهل معاویه ای را بفهمیم و از آن دوری بجوییم ؟ آیا این بینش انقدر سخت است که ما به جنگ با اسلام برخواسته ایم ؟ اسلام اگر می گوید شراب نخور ، ببین معاویه ها را که شراب می خوردند و ببین علی ها را که لب به شراب نمی زدند ! حالا هی جدال کن ، انکار کن ... ! به خاطر هوا و هوست خودت را به کوری بزن ... . آیا نمی بینی آن شهوت پرستان را که اهل هوا و هوس بودند ، چگونه تیشه بر جامعه و خانواده زدند و چه گونه انسانیت را به تباهی کشاندند ! @tarighatezendegi
🌎انسانیت در تسلیم حق بودن است یا در خودخواهی و طغیان و هوا و هوس ؟! قسمت دوم خودت که بچه بودی، آیا دوست نداشتی مامان با بابا مهربان باشد ، در خانه صمیمیت و عشق ورزی باشد . تو خندان ، پدر خندان و مادر هم خندان باشد !؟ آیا به واقع این خانواده را دوست نمی داشتی !؟ تو که خانواده را دوست داری ، آیا نمی بینی ، چشم چرانی ، هرزگی ، فاحشگی ، هوا و هوس قاتل خانواده هاست؟ شراب و قمار ، الواتی و خودخواهی و تک روی و بی احترامی و غرور و عصبانیت اینها نابودی خانواده است! مگر میشود هم مادر خندان ، هم پدرخندان و فرزند خندان ، همه کنار هم باشند و هرزگی و خودخواهی هم وجود داشته باشد !؟ آیا این ها با هم ضدیت ندارد؟ آیا این وحدت غیر عقلانی را فقط در فیلم نمی بینید؟ پس چرا با اسلام می جنگید،مگر اسلام چیزی جز نابودی منیت و تسلیم بودن در برابر حق ، عدالت و انسانیت و عقلانیت چیز دیگری از شما می خواهد؟ آیا واقعا نمی بینید علی ع را؟ نمی بینید خانواده را ؟ نمی بینید قاتل علی را و نمی بیند قاتل خانواده را؟ پس چرا تیشه بر ریشه خودتان می زنید و علی و راه علی را به تمسخر و تردید می نگرید ؟ من به شما می گویم چرا ! شما همه اتان خوب مفهوم انسانیت را می دانید ! همه عاشق خانواده و همه اتان عاشق جامعه ای پر از وحدت و رفاه هستید ! اما شما همه اتان هم خر می خواهید هم خرما را . معاویه می گفت علی خیلی خوب است اگر من یاری مثل علی ع داشتم بر دنیا مسلط میشدم ! معاویه هم علی را دوست می داشت و هم دشمن ! اما معاویه از طرفی می خواست علی با او هم پیمان شود از طرفی خودخواه بود و با علی در جنگ بود . او هم خودخواهی را می خواست هم جامعه ایده آل را . ما همه خودمان می خواهیم هزار گناه جورواجور بکنیم اما از مردم انتظار داریم همه مثل امام علی در جامعه باشند . و چون امام علی با ظلم و خودخواهی در جنگ بود ، پس ما هم با علی ها در جنگ هستیم ! ما هم عدالت می خواهیم هم نمی خواهیم ! ما هم خودخواهی می خواهیم هم نمی خواهیم و این محال است و اصلا شدنی نیست ! آری علت اینکه نمی بینیم و نمی شنویم ، چون خودخواه هستیم ، خودمان هر غلطی می کنیم ، خودمان همچون معاویه زندگی می کنیم ، و دوست داریم همه علی وار زندگی کنند ، همه هم معاویه وار چیزی هم به ما نگویند ! و مدام به ما لبخند بزنند . جالب است بگویم یک خانم خودخواهی که اهل هرزگی بود را دورادور اوصافش را شنیدم ، به دنبال شوهر سربزیر ، مطیع و چشم و گوش بسته می گشت . از یک طرف دوست می داشت که آن شوهر علی وار ، تنها به خانمش توجه کند و به پایش عشق و محبت بریزد ، از طرف دیگر می خواست این انسان چشم به هوا و هوس و آزادی های این خانم ببندد . این خانم در روابطش آزاد باشد و شوهر هم چیزی نگوید . او در واقع یک شوهر خر می خواست . غافل از آنکه او خودش را خر کرده است . شوهر خوب ، پا به پای هوا و هوس همسرش جلو نمی آید . تا خودش مشکل نداشته باشد همسرش را آزاد نمی گذارد . آزادی را کسی می دهد ، که خودش اهل حال و طغیان باشد . و اینگونه است که معاویه ها ، علی ها را نشناختند ، و برای همین کبوتر با کبوتر میشود باز با باز .و حال انکه معاویه ها غافلند و اصلا نمی دانند و نخواهند فهمید . خلاصه کنم برادران و خواهران گرامیم ! انسان خوب قابل شناسایی است ، اما چون بعضی ها اهل حالند ، خوب ها را بد و بد ها را خوب می بینند . اما اگر کمی ریز شوند و پا به پای حقیقت جلو بیایند خواهند فهمید علی ع خوب بود ، ولی چون با شهوت و هوا پرستی معاویه می جنگید ، در چشم معاویه بد شده بود . اگر علی با معاویه رفاقت می کرد . اگر اسلام به کافر باج می داد . الان علی معاویه شده بود و اسلام هم تبدیل به طغیان و غرور . و حال آنکه علی ع همیشه علی است و اسلام همیشه اسلام . درد دشمنان اسلام همین است ، اسلام دست و پای خودخواهی و هوا و هوس را بسته است ، اهل حال و هوا هم چون اسلام را مانع عملکرد و منافع خودشان میبینند ، از اسلام متنفرند و با اسلام سر جنگ دارند . آنها هم به دنبال عدالت و زندگی خوبند فقط به خاطر خودخواهیشان و هوا و هوسشان گوش و چشمانشان کرو کور شده است و عدالت واقعی و زندگی درست را نمی بینند . آقا نمی توانند ببینند . هزاری استدلال و دلیل نیاوری، نخواهند فهمید . آنها دنیا طلب شده اند ، اهل دنیا شده اند . دوستان آنها ، اساطیر آنها ، افتخارات آنها همه و همه دنیا و دنیا طلبانی همچون خودشان است . اما اسلام و عدالت اسلامی و امیرالمومنین اینها صحبت آسمان می کنند ، صحبت روحانیت می کنند . جالب است بدانید ، دوستان آنها ، اساطیر آنها ، و افتخارات انسان های روحانی ، همه همه مانند خودشان اهل روحانیت است . تمام لذاتشان در آسمان هاست . تمام افتخارشان در انسانیت و عقلانیت است . اما اهل زمین کجا و اهل آسمان کجا . از زمین تا آسمان فاصله است.. @tarighatezendegi