#کلام_یار 🎧♥️
مصطفی دوران بچگیش 👶 خیلی شیطونی می کرد و سر نترسی داشت.
بخاطرهمین همیشه یه بلایی سرش میومد و همیشه در استرس بودم.
این قدر پرجنب و جوش بود و آروم و قرار نداشت که تو سن چهارسال و نیم بردمش پیش دکتر مغز و اعصاب!😔
بعد از نوار مغز و عکس و یکسری آزمایشات دیگه، دکتر گفت: «خانم دیگه این بچه رو این جا نیار! این از من و شما سالم تره!!!🤭
تنها مشکل اینه که روحش برای این بدن بزرگه ...! 😯
این حرفی بودکه دکترش به من گفت...
✍ مادر بزرگوار شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
#سید_ابراهیم ❤️
🆔https://eitaa.com/joinchat/3182100583C28ea6916af
#کلام_یار 🎧
یک روز مصطفی منزل ما آمده بود، دیدم یک کادو گرفته؛
گفت: "مامان ببین این خوبه برای آبجی گرفتم؟
گفتم: "حالا چیه"؟
بازش کرد دیدم یک عروسک زیبا گرفته.
گفتم: "برای آبجی یا دختر آبجی" ؟
گفت: "زمانی که بچه بودیم آبجی رو خیلی اذیت کردم عروسکهاشو خراب کردم دوست دارم براش یه یادگاری بگیرم که وجدان خودم راحت باشه".
انگار یک جورایی خودش رو برا رفتن آماده می کرد آن قدر رابطه خواهر برادرها با هم خوب و مهربان بود که گاهی وقت ها می گفت بعضی از خواهر برادرهایی که در خونه هستن و هنوز از پدر و مادر جدا نشدند غبطه می خورم؛ قدر این روزها را بدانید این روزها برگشت پذیر نیستند.
وقتی دورهم جمع می شدن سعی می کردن به همون حال و هوای اون روزها بر می گشتند گذر زمان متوجه
نمی شدند با خودشون شادی و شور حال خاصی به همراه بود
راوی✍ مادر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#رفیق_شهیدم
https://eitaa.com/joinchat/3182100583C28ea6916af
#کلام_یار 🎤
هر وقت از #امنیت و #آرامش در #ایران حرف می زدیم، می گفت: "دو نعمت هست؛ تا زمانی که از دستشان نداده ایم قدرشان را نمی دانیم یکی #سلامتی و دیگری #امنیت؛
آنجا (سوریه) به جرم شیعه بودن بچه ها را در برابر چشم پدر و مادر سلاخی می کنند، زنها و دخترهای شیعه را به بردگی می برند، پیرزن و پیرمردها را می کشند.
وقتی برایشان غذا تهیه می کردیم می گفتند ما فقط امنیت می خواهیم ."
و این چیزی بود که آرام و قرار را از #مصطفی گرفته بود و نمی توانست نسبت به شیعیان و مردم مظلوم_ حتی خارج از مرزهای ایران _ بی تفاوت باشد.
در واقع همین وسعت دید #مصطفی را به چنین جایگاهی رساند.
راوی✍🏻 مادر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
@tarighoshohada
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
#کلام_یار 🎤
یک روز با مصطفی درمورد واجبات و محرمات صحبت می کردیم. اینکه چه جایگاهی در زندگی های امروزی دارد و چقدر به انجام واجبات و ترک محرمات اهمیت داده میشود.
گفت: "واجبات و محرمات که تکلیف اند چیزی که انسان را به خدا نزدیک تر می کند مستحبات است خدمت کردن به خلق خدا یا نماز شب یا اینکه مستحباتی مانند غسل جمعه"
همسر مصطفی می گفت: "وقتی ایران بودن خودشون بچه ها رو غسل جمعه می دادند زمانی هم که نبودن زنگ می زدند و یادآوری می کردند."
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
@tarighoshohada
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
#کلام_یار 🎤
یکی از خصوصیات بارز سید ابراهیم ادبش بود.
یه روز که برای نماز صبح به مسجد رفتم، سید ابراهیم رو داخل مسجد دیدم،رفتم جلو که سلام کنم .
این پسر به حدی باادب بود که انسان فکر میکرد هر لحظه امکان داره
دستمو ببوسه.🙏
با تعجب بهش گفتم سید ابراهیم اینجا چیکار میکنی ؟تو وضع جسمیت خیلی خرابه چندتا ترکش خوردی باید استراحت کنی . چه جوری خودتو رسوندی مسجد؟؟🌹😔
با این وضع جسمی....
سید ابراهیم گفت: حاجی خدا دوست داره من بنده ش رو اینجوری ببینه.🙏
راوی ✍🏻 یکی از دوستان شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
@tarighoshohada
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
#کلام_یار 🎤
مصطفی نوروز 93 سوریه بود.
وقتی برگشت برای آخرین بار با هم برای دیدن مادربزرگش به اهواز رفتیم.
بی بی به مصطفی دو برابر بیشتر از نوه های دیگر عیدی داد و به او گفت:
"چون تو سرباز عمه ام هستی"
بعد از مصطفی پرسید "حالا دیگه راه باز شده؟ می توانی مرا به زیارت عمه ام ببری ؟"
مصطفی گفت: "بی بی جان نیاز به دعا هست."
بی بی گفت: "شما وظیفه خودت را انجام دادی حالا به زن و بچه ات برس."
مصطفی خم شد دست و زانوهای بی بی را بوسید و گفت: "بی بی دورت بگردم اگر همه به فکر زن و بچه باشن پس چطور راه باز بشه که شما به زیارت عمه ات حضرت زینب(س) بروی؟"
مصطفی برای همه جوابی داشت.
و بی بی در جوابش گفت: "خداپشت و پناهت باشد خیلی مواظب خودت باش به خاطر زن و بچه ات میگویم؛ میدانم که راهت درست است."
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
@tarighoshohada
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷