حکمت، پایة خلقت(۲)
آیات و روایات با حكیمانه دانستن مقصد و مقصود از خلق هستی، مراتب و وجوهی از حكمت و راز خلقت را بیان كردهاند؛ چنانكه در «آیة 2 از سورة ملك» آمده است:
▫️«الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ...؛
خداوند حیات و مرگ را آفرید تا بیازماید چه كسی عمل زیباتر دارد.»
▫️و در «سورة ذاریات، آیة 56» آمده است:
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛
جنّ و انس را نیافریدم، جز برای آنكه مرا بپرستند.»
▫️محمّدبن عمارة روایت میكند: از امام جعفرصادق(ع) ميپرسیدم:
«لِمَ خلقالله الخلق؛
چرا خداوند خلق را خلق كرد؟»
حضرت پاسخ دادند:
▫️«خداوند بزرگ و بلند مرتبه، انسانها را بیهوده خلق نكرده و آنها را به حال خود رها نساخته است؛ بلكه ایشان را آفرید تا قدرت خود را به معرض نمایش بگذارد و انسانها را به اطاعت و عبادت خود موظّف گرداند تا سزاوار رحمت و عنایت او گردند.
▫️خداوند انسان را به دلیل كسب منفعت یا دور ساختن ضرر و خسارت نیافریده است؛ بلكه انسان را آفریده است تا او را به منفعت و نعمت و رحمت ابدی و اخروی درآورد.»
▫️به قول مولوی:
من نكردم امر تا سودی كنم بلكه تا بر بندگان جودی كنم
من نگردم پاك از تسبیحشان پاك هم ایشان شوند و درفشان
▫️صرفنظر از همة دریافتها و مطالعات انسانی دربارة موجودات و منافع موجود در هر یک از مخلوقات، جملة آیات و روایات یاد شده نیز مؤیّد وجود حكمت و انگیزة متعالی خداوند برای خلقت عالم و آدم است و همچنین مؤیّد این امر است که حکمتی غایی و مقصدی نهایی نیز برای این امر، یعنی خلقت هستی، قابل شناسایی است كه میتواند سایر منافع و حكمتهای دوم و سوم و ... را ذیل خود پوشش دهد.
▫️هریک از انسانها، به نسبت علم، آگاهی و تجربه، به وجهی از منافع و حکمتهای خلق موجودات (حکمت جزیی در خلق موجودات) پی میبرد. بیتردید، این دریافتها بیانگر همة حکمت و همة منافع موجود در خلق آفریدهها نیست.
▫️چه بسا كه تحقّق وجهی و مرتبهای از اهداف خلقت، منوط به تحقّق وجهی مهمتر و رفیعتر باشد كه چنانچه اوّلی حادث نشود، سایر اهداف مهمتر نیز محقّق نمیشود.
▫️مسافرانی كه در یك اتومبیل، راه درازی را تا رسیدن به شهری دور تجربه میكنند، اگرچه در طیّ راه از آب و هوای تمیز و مناظر دلپذیر بهره میبرند و چه بسا خوراكی محلّی و سالم را نیز در روستایی بین راه تناول كنند؛
▫️لیكن حكمت اصلی سفر آنها، رسیدن به آن مقصد غایی است و سایر بهرهمندیها در مسیر آن و ذیل آن تعریف میشود.
از اینجاست که میتوان گفت: عقلاً و نقلاً، محال است كه این دستگاه بزرگ هستی از سوی خالقی حكیم و مدبّر و علیم، به عبث و بدون پشتوانة حكمتی متعال و درخور شأن ذات مقدّس ربوبی، پای به عرصة وجود و هستی گذاشته باشد.
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
🔘هدایت ضروری خلقت حکیمانه
قدرت و اختیار وسیع دو طایفة مهم و مؤثّر در میان موجودات، یعنی «جنّ و انس»، اگرچه باعث دخل و تصرّفات بسیاری، خلاف خواست و حکمت خداوند، در زمین و در امور جزیی شده، امّا این حد از تغییر و تصرّف به هیچ وجه ناظر بر تغییر و تصرّف در کلّ منظومة هستی و تغییر جهت کلّی از مسیر مقدّر شدة توسط خالق حکیم نیست.
▫️ برآیند نهایی، به دلیل غالب بودن قدرت خداوند و منحصر نبودن توانایی و میدان عمل در دست جنّ و انس، به سوی اراده و مشیّت آن خالق علیم و حکیم و تقدیر سیر میکند.
▫️وقتی از صراط (به معنی راه) و هدایت سخن به میان میآید، الزاماً مبدأ و مقصدی هم در كار وارد میشود. نمیتوان از مبدأ و مقصد گفت، امّا از راه و نقشة راهنما نگفت یا بر عكس. در تمامی قرآن از صراط، هدایت، مقصد، مبدأ و حتّی نقشه و بلد راه، سخن به میان آمده است.
▫️پرواضح است كه مخلوق، به دلیل عدم اشراف و احاطه بر خالق قادر، به درك منظور خالق از خلقت و مقصد و ماوایی كه در امر خلقت، لحاظ كرده و مسیری كه از آن باید بگذرد، نخواهد بود.
▫️ این امر محال است و به آن میماند که تصویری نقّاشی شده قادر به درک انگیزه یا منظور نقّاش خود باشد. از دیگر سو، از لطف خداوند نیز به دور است كه بدون آگاهی دادن از مخلوق بیعلم خود بخواهد که درست در همان مسیری گام بزند كه خالق معلوم كرده و به سوی مقصد موردنظر او برود؛
▫️الّا آنكه پیشتر برایش از همة امور و مقاصد سخن گفته باشد و به مدد بَلَد راهنمایی، او را در كشف راه و نحوة رفتنی دلالت كرده باشد.
وقتی فرعون از حضرت موسی(ع) میپرسد: خدای شما كیست؟ حضرت میفرماید:
🔹«قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطی كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی؛
پروردگار ما كسی است كه به هر موجودی، آنچه را که لازمة آفرینش او بود، عطا كرده و او را به مقصد ویژهای هدایت كرد.»
▫️در عبارت آسمانی ثُمَّ هَدی، وجود ملزومات هدایت، یعنی نقشة راه، بلد و عقل، مستتر و در تقدیر است.
تردیدی نباید كرد كه این هدایت، مستمرّاً و در طول حیات مخلوقات جاری بوده و الزاماً، ملزوماتش نیز، یعنی قوّة عاقله (در جنّ و انس)، بلد راه و نقشة مسیر نیز موجود و جاری است؛ زیرا، از محالات عقلی است و از حكمت و عدالت خداوندی نیز به دور است كه طریق هدایت و ملزوماتش در دورهای برای عدّهای از مردم مهیّا باشد و در دورهای دیگر، این نعمت منقطع شود.
▫️به همان صورت كه امر سؤال و جواب محتوم و عامّ قبر و قیامت برای كلّ انسانها و اجنّه در تمامی مراحل خلقت، از روز نخست تا روز قیامت اتّفاق میافتد، شرط عقل و پسند اهل حکمت است که برای همگان امكان هدایت موجود باشد .
▫️وگرنه نمیتوان كسی را بازخواست كرد و دربارة امری از او پرسید كه برایش هیچ مجال و امكانی برای تشخیص و انتخاب وجود نداشته باشد.
▫️هدایت هر موجودی، مناسب «خلقت»، «وسعت وجودی» و «استعداد» اوست؛ چنانکه هدایت نباتات و حیوانات به واسطة هدایت الهامی و فطری صورت میگیرد و دربارة انسان، علاوه بر آن هدایت فطری، هدایت تكوینی و تشریعی نیز مقرّر شده است.
▫️این هدایت به دلیل وجود اختیار، حركت اختیاری و مأموریت مقدّر شده برای انسان و جنّ، به آنها ارزانی داشته شده است.
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
🔘رهنما و بلد در طیّ طریق
این مطلب مورد پذیرش عقل است كه مخلوق نابلد، برای سیر در مسیری كه خالق آن را ترسیم كرده و او را به سوی مقصد غایی میخواند، الزاماً، به بلدی و راهنمایی نیازمند است كه او را دستگیری و هدایت کند و در همان حال، آن رهنما، تمامی حكمت آن خالق را بداند و مشرف بر مسیر بوده و مقصد غایی را به خوبی بشناسد.
▫️از مطالعة آیات معلوم میشود كه این گمارده یا بلد خداوند كه جامة هدایتگری بر تن كرده، ناگزیر باید حائز شرایط زیر باشد:
🔹1. صاحب مقام عصمت باشد از سهو و نسیان و خطا تا خلق تابع و پیرو را در جادّة ضلالت یا باتلاق شبهات گرفتار نیاورد.
از عبارت «لاینال عهدی الظالمین» برای امام استفاده شده است؛ یعنی، امام میبایست به دور از هرگونه ظلم (اعمّ از ظلم به خدا، به خود یا یكی از سایر آفریدههای خدا) باشد. قرآن کریم می فرماید:
«و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیاموزد و وی آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم] پرسید: از دو قائم [چطور]؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمیرسد.»
🔹2. صاحب مقام صبر باشد. در «سورة سجده» دربارة صبر امام هدایتگر آمده است:
و چون شكیبایی كردند و به آیات ما یقین داشتند، آنان را پیشوایانی قرار دادیم كه به فرمان ما (مردم را) هدایت میكردند.»
🔹3. صاحب مقام یقین باشد؛ چنانكه در آیة یادشده، آمد. یقین، درجة بلندی از كشف باطن و حقایق جهان است و نوعی آگاهی یقینی از اعمال و آنچه در دلهای مردم میگذرد.
دربارة مقام امامت حضرت ابراهیم(ع) میخوانیم:
🔹4. صاحب اذن هدایتگری باشد. ائمّه:، وظیفة هدایت جامعه به سوی اهداف و مقاصد الهی را دارند. این وظیفه الزاماً باید از سوی خالق هستی و آگاه به مسیر و مقصد، به آنان اعطا شده باشد؛ چنانكه در آیات «قرآن کریم» آمده است.
و ما قرار دادیم از میان آنها امامانی كه به امر ما هدایت میكنند.»
🔹5. صاحب مقام واسطگی فیض الهی باشد. امام بر حق، واسطة فیض الهی در امور مختلف برای مردم است.
در غیر این صورت، بشر پی به گوهر مقصود نمیبرد؛ بلكه در اوّلین گام به مغاك ضلالت نیز درمیغلتد.
▫️از مجموع مطالب، برداشت میشود كه فرض یله و رها شدن زنجیرة «خلقت و هدایت» و سپرده شدن امور به دست تندباد حوادث و هواجس محال عقلی است و این واقعه، مغایر با شأن خالق حكیم و در جهت مخالف با حكمت حضرت خداوندی در طرّاحی خلقت هستی و هدایت و حراست آفریدههایش از آن است.
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
🔘راز دشمنی غرب با اسلام ومسلمانان
▫️موج شرق گرایی درغرب ، در دوران جدید
📚#کلاماستاد/#رازدشمنی
@tarikh_farda
🔘تصرّف، شأن ولی!
موضوع ولایت و دامنة اختیارات و تصرّف ولیّ، پذیرفتة فطرت و به عبارتی ذاتی وجود بشر است. در تمام ادوار و در میان تمامی انسانها این موضوع پذیرفته و تجربه شده است.
▫️ میتوان گفت عموم خلایق جنّی و اِنسی در امور جزیی و روزمرّه، با موضوع ولایت و ولیّ سر و كار دارند.
در مناسبات فردی و جمعی، همة انسانها برای رفع حوائج خود به متخصّصان و صاحبان فنون مراجعه میکنند؛ چنانکه همگی مراجعه به پزشك در وقت بیماری، مكانیك در وقت خرابی اتومبیل، خیّاط برای دوخت لباس و امثال اینها دارند و منكر وجود قدرت، تخصّص و صلاحیت در پزشك و مكانیك و خیّاط و بنّا نمیشوند.
▫️همین صفات موجود در آن اشخاص، از روی عقل، ما را مكلّف میكند كه به آنها، حقّ تصرّف و امر و نهی بدهیم و در برابرشان از خود سلب اختیار كنیم.
▫️میزان نزدیكی و قرب هریك از این اشخاص به منشأ علم و تجربه در موضوع مخصوص به خودشان، میزان ولایت و میزان تصرّف و اختیار آنها را معلوم میكند.
▫️بیشك، میزان دخالت و تصرّف پزشك متخصّص در جسم ما، بیشتر از میزان تصرّف پزشك عمومی در معالجه و مداوای ماست. از همینجاست كه هرچه امور پیچیدهتر، حیاتیتر و سرنوشتسازتر باشند، الزاماً به سراغ داناترین متخصّص مجرّب میرویم.
▫️ممكن است شخصی برای تعمیرات جزیی منزلش، به سراغ كارگری نشسته در كنار خیابان برود؛ امّا همان شخص به هیچ روی برای ساخت و ساز یك بنای بزرگ، ضرورت مراجعه به شركتی متخصّص یا مهندسی مجرّب و عالم را منكر نمیشود؛
▫️به همین ترتیب نیز ضرورتاً با سلب حیثیت و اختیار از خود، تمامی اختیار و انتخاب و تصرّف در امور خرد و كلان آن بنا را هم به آن شركت و گروه مهندسیاش وا میگذاریم و صدها كارگر بنّا و نقّاش و لولهكش و گچكار و دیگران را هم زیر نظر و چتر ولایت و سرپرستی آن شركت مهندسی در كار وارد میسازیم.
▫️هرچه میزان تخصّص و صفات مورد نیاز برای امر ساختمانسازی بالاتر رود، ضرورتاً به دنبال شركتی و مهندسی میگردیم كه جامع جمیع صفات و تخصّصها باشد تا به تمامی، از عهدة كار برآید.
▫️وقتی در امر دنیوی و ظاهری حیات كه دایرة تأثیراتش محدود است تا این اندازه دقّت میكنیم و هزاران رشتة تخصّصی را افتتاح كرده و در نتیجه، ولایت و سرپرستی هزاران نفر را در تك تك امور جزیی حیات محدود این جهانی و شخصیمان گردن مینهیم، چگونه است كه دربارة امر مهم و سرنوشتساز و كلّی دنیوی و اخرویمان، منكر موضوع ولایت و حقّ تصرّف ولیّ میشویم؟
▫️«وِلایت»، به معنی سلطنت، ملكداری و حقّ دخل و تصرّف، ناظر بر وجود قدرت، تدبیر و علم در ولیّ است و والی، كسی است كه در جمیع اشیا تصرّف میكند.
▫️این وِلایت، به طور مطلق مخصوص ذات اقدس احدیّت است كه به طور مطلق، علیم، حكیم، سمیع، بصیر، مدبّر و ... است. اوست كه سلطنت بیچون و چرا، امارت بیقید و شرط و نظارت كامل بر جمیع موجودات و مخلوقات پیدا و ناپیدا را از ازل تا به ابد داراست.
🔹«هُنالِكَ الْوَلایَةُ لِلهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْبا؛
فرمانروایی تنها از آن خدای بر حق است و اوست كه پاداشش بهتر و فرجام او نیكوتر است.»
▫️از همینروست كه جملة آفریدهها در برابرش، فقیر، ضعیف، ذلیل، مسكین، جاهل، عبد و محتاجند. حیات و مماتشان در گرو ارادة اوست و همة حقّ تدبیرگری، امر و نهی، روزیرسانی، هدایت، نظارت و پرسش و پاسخ دربارة مخلوقات به طور مطلق، از آن اوست. جملگی تسلیم او هستند و اقرارکننده به وحدانیّتش كه:
که یكی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الّا هو
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
🔘موجودات حامل صفات الهیاند
هریك از موجودات، از آنجا كه مخلوق خالقی هستد كه تمامی صفات كمالی را به طور مطلق در خود دارد و جملة صفات هم ذاتی وجود اوست، صفاتی از حضرت باری تعالی را با خود دارند؛ چنانکه برخی موجودات صاحب صفت هیبتند و برخی صاحب صفت قدرت، برخی وفاداری و برخی ...
در برخی موجودات، یك صفت به ودیعت نهاده شده و برخی دیگر چندین صفت را حائز شدهاند.
▫️هر موجودی سهمی از صفات كمالی، چون قدرت، شجاعت، علم و هزاران صفت دیگر را دارا هستند و البتّه میزان این صفات و قدر آنها یكسان نیست. اوصاف، درجاتی دارند؛ از كمترین تا بیشترین. بنابراین هر موجودی كه سهمی از یك صفت را دارا باشد، فراتر از او، موجودی هست كه همان صفت را در قدر و اندازة بیشتر دارد؛ به استناد این آیة كریمه:
🔹«فَوْقَ كُلِّ ذی عِلْمٍ عَلیم؛
برتر از هر صاحب علمی، عالمی است.»
▫️چنانكه برتر از هر صاحب قدرتی، قدرتمندی است و برتر از هر زیبایی، زیباتری هست و برتر از هر شریفی، در میان موجودات مخلوق، شریفتری نیز هست. از اینرو است كه عرض شد اوصاف منتشر در میان مخلوقات، الزاماً دارای درجاتی میباشند.
▫️از این حیث، این پذیرفتة فطرت و عقل است كه در سلسلة مراتب اوصاف، از كمترین تا بیشترین قدر و اندازه، میتوان به جستوجوی موجودی پرداخت كه حائز بالاترین درجه از این صفات در میان موجودات باشد.
▫️هرچه قدر میزان صفت كمالی یا جمیع صفات كمالی در موجودی بیشتر باشد، آن موجود مقرّبتر و نزدیكتر به صاحب اصلی جملة صفات، به طور مطلق، یعنی حضرت ربّ الارباب، خداوند متعال است و به همین نسبت، هرچه میزان تقرّب و نزدیكی در صفات كمالی بیشتر باشد، آن موجود صاحب ولایت بیشتری نسبت به دیگران است و الزاماً استحقاق قدرت تصرّف و سلطنت بیشتری نیز دارد.
▫️به همین ترتیب است كه صاحب عالیترین درجه از صفات كمالی، یعنی: عالمترین، باوفاترین، سخیّترین، قویترین، شریفترین، رئوفترین، عاقلترین، مدبّرترین و ... شخص در میان موجودات ممكن، كه صاحب جمیع فضایل و صفات كمالی باشد، افضل و مقدّمترین در داشتن ولایت و قدرت تصرّف و سلطنت بر سایر موجودات نیز هست. این موجود شریف، به عنوان بزرگترین و عظیمترین آیت الهی شناخته میشود.
▫️آنكه ولایت شیطان را پذیرفته، در واقع قرب و نزدیكی به شیطان در كسب صفات و رذایل شیطانی را پذیرفته است. در چنین وقتی، گاه انسان چنان به شیطان نزدیك و با او، به وحدت میرسد كه هیچ فاصلهای میان او و شیطان نمیماند و هیج منفذی برای نفوذ دیگری.
▫️ولایت الهی، حركت در مسیر نظام توحیدی حق و ولایت شیطانی، حركت در مسیر باطل و در ضدّیت با آن است. در ولایت الهی، حقِّ ولی، بالذات و مطلق است و گسترة ولایتش چنان فراگیر و شامل است كه در محاقّ ولایت حقّ قرار میگیرد.
🔹«آیا نمیدانستی كه حكومت آسمانها و زمین از آن خداست؟ و جز خدا، ولیّ و یاوری برای شما نیست.»
▫️در مقابل ولایت الهی، هر آنچه كه انسان را از گسترة این نظام رحمانی دور كند و در بند گمراهی و ضلالت آورد، عرصة ولایت شیطان خواهد بود.
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
🔘اسباب و ابزار شیطان(۱)
شیطان بدون اسباب و ابزار نیست، دشمن بزرگ و آشكاری كه از طرق مختلف، سعی در نفوذ و رخنه در قلعة وجود آدمی میكند و همة تلاش خود را برای گمراه كردن انسان و خارج كردن او از دایرة ولایت الهی در كار وارد میسازد.
▫️به استناد آیات قرآنی و منابع روایی، ابزار عمل شیطان عبارتند از: 1. تزیین؛ 2. وسوسه؛ 3. دعوت؛ 4. تسویل (فریفتن)؛ 5. استزلال (لغزاندن)؛ 6. افتنان (به فتنه انداختن)؛ 7. اضلال (گمراه كردن)؛ 8. ایحاء (القاء و الهام)؛ 9. وعدة دروغ؛ 10. ترس؛ 11. مشاركت در اموال و اولاد؛ 12. سلطه.
▫️آیات کریمه ضمن ذكر مصادیقی از عمل شیطان، به هریك از ادوات و ابزاری كه او برای گمراه كردن آدمی بدان چنگ میزند، اشاره میكنند.
▫️در آیات و روایات، وقتی اشاره به شیاطین انسی میشود، درواقع اشاره به گروههایی از انسانها و اجنّه است كه در اثر تقرّب به شیطان و پذیرش ولایت او، چنان واجد صفات پست شیطانی شدهاند كه وجود آنها، عین شیطنت گشته و در عرض ابلیس قرار گرفته است. باطن این چنین موجوداتی، شیطانی و عاری از هرگونه رحمانیّت است. برخی از حربههای شیاطین برای رهزنی عبارتند از:
🔹1. تزیین
«وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ وَ كانُوا مُسْتَبْصِرینَ؛
شیطان اعمالشان را برای آنان آراسته و از اینرو، آنان را از راه خدا بازداشته بود؛ در حالیكه بینا بودند.»
🔹2. وسوسه
«فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لایَبْلی؛
شیطان او را وسوسه كرد و گفت: ای آدم! آیا میخواهی تو را به درخت زندگی جاوید و ملك بیزوال راهنمایی كنم.»
🔹3. دعوت
«وَ ما كانَ لِیَ عَلَیْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی؛
شیطان میگوید: من بر شما تسلّطی نداشتم؛ جز اینكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذیرفتید. پس مرا سرزنش نكنید.»
🔹4. تسویل (فریفتن)
«إِنَّ الَّذینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی لَهُم؛
كسانی كه بعد از روشن شدن هدایت برای آنها، مرتدّ شدند (پشت به حقّ كردند)، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنها را با آرزوهای طولانی فریفته است.»
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
🔘اسباب و ابزار شیطان(۲)
5. استزلال (لغزاندن)
«فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فیه؛
پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون كرد.»
6. افتنان (به فتنه انداختن)
«یا بَنی آدَمَ لایَفْتِنَنَّكُمُ الشَّیْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَیْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ؛
ای فرزند آدم! مبادا شیطان شما را بفریبد؛ همانگونه كه پدر و مادرتان را از بهشت بیرون راند.»
7. اضلال (گمراهی كردن)
«وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیدا؛
شیطان میخواهد آنان را گمراه كند و به بیراهههای دوردست بیفكند.»
8. ایحاء (القاء، وحی كردن)
«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً؛
و همچنین برای هر پیامبری، دشمنانی از شیاطین انسی و جنّی قرار دادیم. آنان برای ما فریبكاری، سخنان آراسته با رمز و اشاره به یکدیگر القا میكنند. اگر پروردگارت میخواست چنین نمیكردند، (و با پیامبران دشمنی نمیکردند)، پس آنها را با افترایی كه میزنند، رهایشان ساز.»
9. وعده دروغ
«... وَ شارِكْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً؛
و از آنان هر که را توانستی با صدای خود به نافرمانی خدا برانگیز و با سواران و پیادگانت بر آنان بانگ بزن تا به گناه روی آورند و با آنان در اموال و اولادشان شریک شو و از آنها در همان جهتی که میخواهی بهره بگیر و به آنان وعده و نوید ده، ولی باید بدانند که شیطان جز وعدهای فریبنده، به آنان وعدهای نمیدهد.»
10. ترس
«الشَّیْطانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءً؛
شیطان شما را از فقر میترساند و به كارهای زشت فرمان میدهد ...»
(هنگامیكه میخواهد انسان را از انفاق فی سبیلالله باز دارد، میگوید: خرج نكن، خودت فقیر میشوی.)
11. مشاركت در اموال و اولاد
«وَ شارِكْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُورا؛
و در ثروت و فرزندانشان شركت جوی! و آنان را با وعدهها سرگرم كن! ولی شيطان، جز فريب و دروغ، وعدهای به آنها نمیدهد.»
12. سلطه
«إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُون؛
تسلّط او تنها بر كسانی است كه او را به سرپرستی خود برگزیدهاند و آنها كه نسبت به او (خدا) شرك میورزند.»
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
🔘مراتب ولایت اولیا
همة اولیای الهی در عرض هم و در توانایی تصرّف و اعمال ولایت یکسان نیستند. آنچه از منابع دینی دریافت میشود، حكایت از آن دارد كه ولایتی كه به خدا، پیغمبر(ص)، امیرمؤمنان(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) نسبت داده میشود، مفهومی است که تشكیك مراتب دارد.
▫️ مرتبة اعلی و ذاتی آن برای خداوند متعال ثابت است و مرتبة بعدی آن ویژة رسول خدا(ص) و امامان معصوم: است.
▫️هر ولیّ، در محدودة ولایت خود، بر مولی علیه خود برتری و تفوّق دارد. این میزان قرب به حقّ است كه محدوده و گسترة ولایت هر ولیّ را معلوم میكند تا ولیّ، مرتبهای از صفات كمالی و معنویّت نداشته باشد، اختیار و تفوّق معنوی و شرعی برای او حاصل نمیشود.
▫️اگرچه انبیای عظام الهی: در اصل عصمت و دوری از كجی و كاستی حكم واحدی دارند و خطا و عصیان از حریم شامخ آنان به دور است، لیكن هریک دارای مقامات و مراتب متفاوتی هستند.
▫️انبیای الهی، جملگی در داشتن عنوان «نبیّ» مشتركند؛ امّا نسبت به هم تفاوت و تفاضل دارند. گسترة عمل و حضور انبیا و مأموریتی كه به هریك ابلاغ شده و وظایف محوّله به آنان، حكایت از همین تفاوت و تفاضل دارد.
▫️برخی از انبیای عظام الهی، صرفاً مأمور به هدایت خانواده و اطرافیان خود بودند و برخی مأمور به هدایت قوم و ملّتی بزرگ.
▫️میزان درك و آمادگی پذیرش امّتها برای دریافت حقایق عالم در انتخاب و اعزام انبیا بیتأثیر نبوده است؛ چنانكه میزان قرب و نورانیّت باطنی و ولایت نیز، ملاك عهدهدار شدن مأموریت هدایت انسانها و امّتها نیز بوده است.
▫️از اینرو، دانسته میشود كه این مراتب ولایت و قرب انبیا:، نسبت به حضرت حق جلّ و علا است که مرتبة نبیّ و گسترة نبوّت و مأموریت ایشان را برای دعوت مردم به سوی حقّ و حقیقت معلوم میسازد.
▫️اعلام پیام وحی، ابلاغ شریعت و انذار و بشارت؛ مسئولیتی است كه نبیّ خدا، تحت اشراف و اذن پروردگار، بدان مشغول میشود و از طریق وحی، دستورات لازم را دریافت میكند. آنچه همگان از نبوّت و رسالت درك میكنند، نبوّت عامّه یا نبوّت تشریعی است.
▫️دایره و گسترة دریافت احكام و میدان عمل رسول و نبی، بستگی به استعداد امّت یا حتّی قبیله و خانوادهای دارد كه آن نبی یا رسول برای هدایت آنها مأمور شده است.
▫️چه كسی میتواند ظرفیت پذیرش و درك قوم حضرات صالح و هود(ع) را با امّت حضرت موسی(ع) یا محمّد(ص) برابر فرض كند؟ كمّیت و كیفیّت سؤال و نیاز مردمی كه حضرت زكریّا و یحیی(ع)آنها را مخاطب خود ساختهاند، هیچگاه با نیاز و ظرفیت امّتهای بزرگ دیگر یکسان نیست. امّا باید پرسید: آیا ژرفا، وسعت، ظاهر و باطن اخبار و معارف و حقایق مندرج در هستی، به قدر و اندازه و ظرفیت امّتهاست؟
▫️اسماء و صفات مطلق و كمالات لایتناهی و غیرقابل شمار خداوند هستی، اساساً در ظرف وجودی همة اقوام نمیگنجد. از همینرو گفته شد که مراتب انبیا نیز یكسان نیست.
▫️هریك از این امّتها و همچنین انبیای ایشان، حسب ظرفیت وجودیشان، قادر به سیر و صعود و قرب به درجهای و مرتبهای از مراتب بیشمار صفات كمالی هستند؛ چنانكه بیان شد، همواره اشخاصی و مردانی بودهاند كه خارج از ظرفیت جملة اقوام مختلف، به عالیترین درجه از قرب دست یافتهاند؛
▫️چنانكه صاحبان ولایت كلّیه، حضرت رسول اكرم9 و اهل بیت:، خارج از ظرفیت وجودی همة اقوام و امّتها و حتّی همة انبیا و رسل كه مأمور به هدایت اقوام و امّتهایی بودند، به آن مرتبة عالی و متعالی رسیدند.
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda
🔘مراتب نبوّت انبیا
در مسئلة نبوّت، آن را به نبوّت تشریعی (مخصوص انبیا و رسل) و نبوّت انبایی تقسیم كردهاند.
نبوّت انبایی به این معنی است كه فردی به سبب طیّ مراتب و قرب به حقّ و كسب درجاتی از ولایت، به معارف و اخباری دسترسی پیدا میكند؛
▫️بیآنكه مأموریتی و وظیفهای خاص، چون انبیا و رسولان بر عهدهاش باشد. جناب آیتالله جوادی آملی میفرماید:
«اگرچه این نوع از نبوّت، پشتوانة نبوّت و رسالت تشریعی است؛ امّا اختصاص به مردان ندارد و زنان نیز میتوانند به این مقام دست یابند.»
▫️برای نبوّت تشریعی، حدّی است؛ چنانكه با بعثت حضرت ختمی مرتبت(ص) باب نبوّت و رسالت برای همیشه بسته شد و پیامبر اکرم(ص)، به عنوان آخرین پیامبر و رسول معرّفی شد.
▫️با ختم رسالت، تمامی نیازهای آدمی برای رسیدن به سعادت، از طریق كتاب و نبوّت تشریعی حاصل شده است. جناب علّامه حسنزادة آملی در مورد نبوّت انبایی و تشریعی میفرماید:
🔹باید بین دو نبوّت تشریعی و انبایی تفاوت و تمییز قائل شد، زیرا نبوّت تشریعی به رسول خاتم، محمّد(ص) خاتمه یافت. پس حلال آن حضرت تا روز قیامت حلال است و حرام وی تا روز قیامت حرام است.
🔹امّا نبوّت انبایی كه به نبوّت عامّه و نبوّت تعریضی و نبوّت مقامی نیز موسوم است، همیشه تا ابد مستمرّ است و از این سفره ابدی، همة نفوس مستعد، بهرهمند میشوند تا از وحی انبایی بشنوند.
▫️آیا مطالب «خطبة قاصعه» را نمیبینی، در آنجا كه حضرت وصیّ، امیرالمؤمنین، امام علی(ع) فرمودند: «نور وحی و رسالت را میبینم و بوی نبوّت را میشنوم.» و پیامبر به حضرت وصی فرمودند: «تو میشنوی آنچه را كه میشنوم و میبینی آنچه را میبینم، جز آنكه تو پیامبر نیستی؛ ولیكن تو وزیری و تو بر خیر هستی.»
▫️و آیا گفتار امام ما، صادق آلمحمّد(ص) را نمیبینی كه فرمودند: «كمترین شناخت امام این است كه وی جز در درجة پیامبر، عدل پیامبر و وارث وی باشد و طاعت امام، طاعت خدا و رسولش میباشد.»
▫️و مثل آن، این حدیث است كه: «خدای تعالی بندگانی دارد كه از انبیا نیستند؛ ولی پیامبران به مقامات و نزدیكی آنها به خدای تعالی غبطه میخورند.»
▫️و در «مروج الذّهب مسعودی» آمده است: امام مجتبی(ع) فرمودند: «به خدا قسم! امشب مردی، یعنی حضرت وصی، امام امیرالمؤمنین علی(ع)، در بین شما قبض روح گردید كه پیشینیان از او پیشی نگرفتند، جز در فضل نبوّت و آیندگان به او نخواهند رسید ...
▫️پس، انسانی كه نبیّ تشریعی نیست، میتواند آنچه را كه نبیّ تشریعی میشنود، بشنود و آنچه را كه میبیند، ببیند. از تو حركت، از خدا بركت و به ما فرمودهاند: «تعالوا» یعنی به سوی ما بالا بیا و اگر ما قابل برای چنان تعالی و ترقّی نبودیم، ما را چنین دعوت نمیكردند.»
▫️ رابطة نبوّت و ولایت، همواره مورد بحث و مورد توجّه عارفان بوده است.
بنابراین ولایت، اعمّ از نبوّت و رسالت است و نبوّت، اعمّ از رسالت و اخصّ از ولایت است. ولایت جنبة حقّانی ابدی است كه هرگز قطع نمیشود؛ امّا نبوّت نسبت به خلق و پایانپذیر است. بنابراین ولایت سه مظهر دارد:
🔹 یكی ولیّ غیر نبی؛ مانند اولیای امّت اسلامی(امامان)؛
دیگری نبی غیررسول؛ مانند انبیای بنیاسرائیل كه پیرو حضرت موسی(ع) بودند؛
و سوم رسول؛ مانند ابراهیم خلیل و موسی كلیم و محمّدامین.
▫️با توجّه به آنچه گفته شد، محقّقاً ولایت با نبوّت پیوند دارد و به نظر برخی، ولایت، خود نوعی نبوّت انبایی است و نه تشریعی و نبوّت نیز مستلزم ولایت است و هنگامیكه ولایت حاصل آمد، نبوّت آغاز میگردد.
▫️نتیجه آنكه، انبیا در ورای نبوّت و رسالت خویش كه مرتبط با نشئة ظاهری و دنیوی آنها است، از ولایتی برخوردارند كه آنها را به حقایق باطنی و نشئة اخروی مرتبط میكند.
▫️اساساً، نبوّت و رسالت، بدون پشتوانة ولایت، تحقّقپذیر نیست؛ زیرا ولایت جنبة حقّانی و الهی نبی و رسول را تأمین میكند و این ولایت، در مقایسه با نبوّت و رسالت در حكم روح و باطن آنها خواهد بود.
▫️برتری و فضل انبیا نسبت به هم، به برتری ولایتشان برمیگردد. این رتبه و برتری ولایت در نبی یا رسولی است كه او را از سایرین برتر و افضل ساخته است. برتری انبیای اولوالعزم بر سایر انبیا و رسولان و برتری حضرت نبیّ اكرم(ص) بر سایر انبیای اولوالعزم و برتری و افضلیّت ایشان در ولایت است.
📚#جانجهان/#ولایتولیّالله
@tarikh_farda