✍️ برای دیدن بعضی بناهای تاریخی تهران در میانه بازار قدم میزدم تا رسیدم به #تیمچه_امین_اقدس در #بازار_مسگرها
یکی دو تا عکس از تیمچه گرفتم که صاحب یکی از حجرهها به شوخی گفت از ما هم عکس بگیر!
با بگو و بخند رفتم داخل حجره و سر صحبت باز شد:
پدرش مرحوم #حاج_جواد_اطمینان از بازاریان متدین و از شاگردان مرحوم #آیت_الله_مجتهدی بود. عکسی هم زیر میز کارش بود؛ جوانیهای حاج آقای مجتهدی در جمع طلاب؛ پدرش آقا جواد هم در ردیف دوم نشسته بود.
✨پدرش بیش از همه متأثر از عالم ربانی آیتالله #حاج_شیخ_ابوالفضل_خراسانی بود و امیر آقای اطمینان خاطرات زیادی از پدرش حاج آقا جواد، حاج شیخ ابوالفضل، آقا سید هاشم حسینی داماد شیخ ابوالفضل و از اعضای فدائیان اسلام و... گفت.
از روابط پدرش با برخی بزرگان اهل معنا خاطراتی گفت، از جمله این حکایت:
پدرم تصمیم داشت برای بهرههای معنوی، چله ترک حیوانی بگیرد و این مطلب را به هیچکس نگفته بود. تصمیم داشت دیگر ظهر هم به غذاخوری #حاج_مرشد_چلویی نرود.
همان روز در وسط بازار عارف عظیمالشأن آقا #سید_رضا_دربندی را میبینید و مرحوم دربندی به آقا جواد میگوید: «اگر قرار باشد کسی به جایی برسد، اینطور نیست که با نرفتن به مغازهی مرشد به جایی برسد.» به این معنا که برای لوازم سیر و سلوک معنوی چیزهای دیگری است نه اینها.
🕌 @tarikh_hawzah_tehran