🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
عبد توام اگر زکرم باورم کنی
پا بر سرم بنه کـه زعالم سرم کنی
🏴یا همچو شمع سوخته کن قطره قطره آب
یا شعله اي ببخش کـه خاکسترم کنی
🏴عمری بـه زخم هاي تنت گریه کرده ام
تا وقت مرگ خنده بـه چشم ترم کنی
🏴خار رهم مگر بـه نگاه تـو گل شوم
خاک در توام تـو مگر گوهرم کنی
🏴یک عمر سائل دراین خانه بوده ام
حاشا کـه وقت مرگ جدا زین درم کنی
🏴تنها شرابِ روح مـن از جام چشم توست
چشمی گشا کـه مست از این ساغرم کنی
🏴یک عمر دوختم بـه نگاه تـو چشم خویش
تا یک نگاه در نگه آخرم کنی
🏴از ذره کمترم تـو توانی بـه یک نگاه
برتر زآفتابِ جهان پرورم کنی
🏴هرگز بجز در تـو دری را نمیزنم
اي وای اگر گدای در دیگرم کنی
🏴مـن میثمم امید کـه محشور از کرم
با میثم علی بـه صفِ محشرم کنی
#شعر_ناب
#محرم
#امام_حسین
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
@tarino
.
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست
در جوابم اینچنین گفت و گریست
لیلی و مجنون فقط افسانهاند
عشق در دست حسین بن علیست 🖤
صلی الله علیک یا اباعبدالله 🙏🥀
#شعر_ناب
#امام_حسین
#محرم
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
@tarino
گذرم گر به در خانهات افتاد حسین،
خانه آباد شدم؛ خانهات آباد حسین..
#شعر_ناب
#امام_حسین
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
@tarino
در آن ماه پر از اندوه و ماتم
در آن ایام جان سوز محرم
گه پیکار با خصم سیه روز
در آن گرمای طاقت گیر جان سوز
به لب ها جمله ذکر ربنا بود
شهادت کار مردان خدا بود
گه پیکار بود و صحبت از جان
نبردی بود بین کفر و ایمان
یکی بی سر یکی بی دست می شد
یکی از جام عرفان مست می شد
تمام غنچه ها از غصه بی تاب
فسرده غم زده در حسرت آب
ز یک سو آه و فریاد و فغان بود
ز یک سو ناله لب تشنه گان بود
در آن هنگامه عباس دلاور
ابوالفضل رشید آن پور حیدر
چو دید آن کودکان زار و محزون
به سوی آب زد از خیمه بیرون
به عشق حق گذشت ازجان واز سر
به شوق یاری فرزند حیدر
چنان آتش به جان دشمن افروخت
که گویی خرمن بیداد را سوخت
لب شط چون رسید آن ماه گردون
عطش بر جان وی گردید افزون
فرود آمد ز اسب خسته بی تاب
که بردارد برای کودکان آب
دو دستش را ز آب رود پر کرد
به نزدیک لبان خویش آورد
در آن دم بانگ زد بر خویشتن هان
تو گردی سیر از آب و تشنه طفلان
به یاد کودکان تشنه افتاد
لب خشک برادر آمدش یاد
دوباره آب را بر آب افزود
عجب داغی نهاد او بر دل رود
نمود از آب رود آن مشک را پر
فلک از کار او شد در تحیر
لب عطشان ز آب رود بگذشت
شتابان رو به سوی خیمه برگشت
ولیکن قوم دون پیوسته بودند
ره آن یار حق را بسته بودند
یکی زد تیر بر پهلوی سقا
یکی زد نیزه بر بازوی سقا
ز بازو دست سقا چون که افتاد
به دندان بند مشک آب را داد
شرور دیگری زد تیر بر مشک
ز مشک آندم روان شد سیلی از اشک
سیه شد آسمان بی نور مهتاب
وسقا نا امید از بردن آب
چو شد نقش زمین آن پیکر ماه
حسین ابن علی ( ع) گردید آگاه
حزین و خسته دل با حال مضطر
غمین آمد به بالین برادر
تن عباس غرق خاک و خون بود
بسان لاله های واژگون بود
هزاران زخم خنجر داشت بر تن
سر او را گرفت آن شه به دامن
رخ او را نمود آن شاه دین پاک
به دست مهربان از خار و خاشاک
بگفتا من حسینم ای برادر
تو را آورده خصم دون چه بر سر
به خورشید آن زمان سقا نظر کرد
چنین گفت و به سوی حق سفر کرد
مرا خیمه مبر تا زنده هستم
که از لب تشنه گان شرمنده هستم
فغان از این ومصیبت آه فریاد
روا باشد اگر خون گرید آزاد
خداوندا به حق آن علمدار
مرا یک دم به حال خویش مگذار
📜 شاعر: جناب آقای سعید آزاد
#شعر_ناب
#محرم
#امام_حسین
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
@tarino
🔹️وقتی همه داشته هایت را فدای خدا کردی، خدا هم همه هستی را در اختیارت قرار میدهد
«همه داشته های » تو بیشتر است یا «همه هستی» خدا؟
حسیـــــــــن اینگونه بود که عالم تماما برای او شد.
برای ترک گناه، و پیوستن به قهرمانان کربلا هنوز دیر نشده است.
#همین_الان_ترڪش_ڪن🖤🖤
#تلنگر
#خدا
#امام_حسین
➿️➿️➿️➿️➿️➿️➿️
#تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
بی نیاز است هر آنکس که تو را داشته است
مادرت مهر تو را در دل من کاشته است...
#امام_زمان
#ماه_رمضان
#امام_حسین
╔══❖•°💙 °•❖══╗
@tarino
╚══❖•°💙 °•❖══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬛نگاهی کوتـــــــــــاه و هنرمندانه به واقعه کربلا🖤🖤🖤
حتما ببینید👆👆👆
#مناسبتی
#محرم
#امام_حسین
╔ 🖤 ══ 🍃ೋ•══╗
@tarino
╚══•ೋ🍃 ══ 🖤 ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴
فرا رسیدن تاســـــوعا و عاشــــــــورا بر
عاشقان سیدالشهــــــــ🖤ــــدا تسلیت باد.
#مناسبتی
#تاسوعا
#محرم
#امام_حسین
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بوی پیراهن خونین کسی می آید...🖤
السلام علیک
یا اباعبدالله الحسین😭
#مناسبتی
#عاشورا
#امام_حسین
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
27.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❀✰﷽✰❀
🔷 کار زیبـــــــــــای ( تشنگـــــــان صحرا)
کاری از رادیـــــــــــو انرژی
کارگردان: حسین پور غریب شاهی
نویسنده: آمنـــــه خلیـــــــــلی
گویندگان
مادربزرگ: زهــــــرا بهـــــــــرامی
شبرو: دانیـــــــال پاکنـــــــــــــژاد
حضرت رقیه: فرنیا محمـــــــودی
مجید: فاطمه اعلایی فـــــــــــرد
#کلیپ_تصویری
#تشنگان_صحرا۱
#امام_حسین
╔ 🖤 ══ 🍃ೋ•══╗
@tarino
╚══•ೋ🍃 ══ ☂ ╝
ساعت ۲ دقیقه به ساعت ۱۴ بود.
تلفن زنگ خورد خیلی سریع و بدون درنگ گوشی را برداشت: سلام علیکم ... چی شد؟
خیلی هم عالی؛ ولی یک نفر میخوان، من دو نفر رو معرفی میکنم امید به خدا تا ببینی آقا کی رو بخواد و بطلبه.
تا تلفن را قطع کرد تماس گرفت: سلام عزیزم من دو نفرو بهم گفتن مشخصاتشونم همین الان میفرستم.
کمی به چاپگر اتاقش ور رفت: از ساعت ۲ فقط ۳ دقیقه گذشته؛ حالا شما بگید توکل به خدا...
کمی بعد تلفن زنگ خورد بلافاصله گوشی را برداشت: وووووای چه خوب... یعنی هر دو نفر رو میفرستید؟
بلند شد تا از داخل کمد چند کتاب بردارد تلفن را روی آیفون زد: بله عزیزم میفرستند.
_دست شمام درد نکنه.خدا خیرتون بده
_ من که کاری نکردم حقیقتش این آقا آمریکاییه ، سالی ۷۲ نفر کربلا اولی رو در اربعین از کشورهای مختلف دنیا هزینه میده که برن اونجا.
سرش را یک دفعه از کمد بیرون کشید: آمریکاییه؟
_ بله؛ ولی شیعه شده و نذر کرده هر سال این کار رو بکنه.
_ چقدر خوب. خوشا به حالش کجاها مالش رو استفاده میکنه...
_آره اینم سعادته؛ راستی من به اون دو نفر که مشخصاتشون رو دادی نفری ۳ میلیون واریز میکنم یکیشون گفت یه بچه ۸، ۹ ساله هم داره و اون آقا گفت برای اونم ۳ میلیون بریزید.
بیاختیار دستش را به نشانه شکر به سمت آسمان گرفت: چه خبر خوبی بود.
بعد از تمام شدن گفتگویی که نزدیک یک ساعت طول کشیده بود به صاحب خیریه زنگ زد و تمام ماجرا را تعریف کرد.
هنوز حرفش تمام نشده بود که صدای گریه صاحب خیریه بلند شد: خانم رشیدی دیروز همکارم گفت، زینب دختر بچه ی همین خانم که الان هزینه سفر براش ریخته شده اومده خیریه گفته کفش دست دوم دارید بدید به من؟ همکارم گفته برای چی اینقدر با عجله و یهویی؟ گفته دیشب خواب دیدم حضرت ابوالفضل بهم گفت آماده شو تو امسال زائر منی. میگه گفت تو خواب بهش گفتم ما پول نداریم بیایم گفت آماده شو تو میای من منتظرتم.
ناگهان صدای گریه فضای اتاق کوچکش را پر کرد هیچ کدام نمیتوانستند صحبت کنند آنقدر ادامه مکالمه ناممکن شد که تلفن را قطع کردند.
یک ماه بعد پیامکی از آقای پرسندزاد رسید: من دارم زائرها رو میبرم مرز مهران؛ با پول سه نفر ۷ نفر دارند میرن. گفتند کمتر خرج میکنیم تا چند نفر دیگه بیان. همگی زائر اولی و نائب زیاره شما هستند.
آرام تایپ کرد: و اگه معشوق بخواد چه کارهایی که نمیکنه تا عاشقش رو ببره. بهشون بفرمایید سلام منو هم به ارباب برسونند.
✍️ به قلم: سرکار خانم آمنه خلیــــــــلی
داستانی کاملا واقعی👆👆👆
#داستانک
#هفت_نفر
#امام_حسین
#اربعین
╔ 🖤 ══ 🍃ೋ•══╗
@tarino
╚══•ೋ🍃 ══ ☂ ╝