eitaa logo
°•| ترک گناه |🏴•°
2.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
118 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
@madahi - حاج امیر کرمانشاهی.mp3
16.93M
🎧 | 📔 رسد از حرم صدایی دو شیر... 🎤 🏴 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌸🌸قـرارصبــح🌸🌸🌺 سلام بر سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین علیه السلام اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🌷🌷🌷 دعای سلامتی امام زمان (عج) "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم" اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا 🌷🌷🌷 پر برکت می کنیم روزمان را با سلام بر گلهای هستی: سلام بر     حضرت محمد(ص)               امام علی(ع)                خانم فاطمه(س)                       امام حسن (ع)                         امام حسین(ع ) پنج گل باغ نبی، سلام بر           امام سجاد(ع)                امام باقر(ع)                 امام صادق (ع)    گلهای خوشبوی بقیع، سلام بر               امام رضا(ع) قلب ایران و ایرانی                     سلام بر      امام موسی کاظم(ع)           امام محمد تقی (ع) خورشیدهای کاظمین،   سلام بر        امام علی نقی (ع)              امام حسن عسکری(ع ) خورشید های سامراء و سلام بر               حضرت مهدی (عج) قطب عالم امکان،                     امام عصر و زمان   که درود وسلام خدا بر این خاندان نور و رحمت باد. خدایا به حق این ۱۴ گل روزمان را پر برکت گردان به برکت صلوات بر محمد و آل محمد اللّهم صلی علی محـمد وآل محـمد و عجـل فی فرج موڶانا صـاحب الزمان عج الله و اید امامناالخامنه ای♥️           آمین یارب العالمین ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ @tarkgonah1
مداومت بر دعای غریق باعث ثابت موندن در دین میشه،هر روز بخونیم یاالله یارَحمٰن یارحیم یامُقَلِبَ الْقُلوب ثَبِّت قَلبی عَلیٰ دِینِک ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏻🖤 از حضرت صادق علیه السلام منقول است که هر کس چهل صباح این عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالی به هر کلمه هزار حسنه او را کرامت فرماید و هزار گناه از او محو کند و آن عهد این است: ✨ ִֶָ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ִֶָ اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْه اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ آنگاه سه بار بر ران خود دست مى زنى، و در هر مرتبه مى گويى:  اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ  اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ  اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان ✨ 🤲🏻 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️شبهه امام حسین و عاشورا را سیاسی نکنید! بگذارید عزاداری بکنیم! ❇️پاسخ استاد ازغدی رو ببینید👆 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به امام رضا میگم حرفامو آخه بهتر میدونه دردامو... ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آزمونِ تعیین سطح.mp3
10.61M
📊 نمره‌ی عزاداریِ خودت رو با همین یک فرمول از امام مهدی علیه‌السلام مشخص کن ! ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه امام حسین (علیه‌السلام) داشتن می‌رفتن کوفه، چه جوری سر از کربلا در آوردن؟ اونم وقتی که فاصله کوفه تا کربلا حدود ۸۰ کیلومتره🤔 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•| ترک گناه |🏴•°
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• #پارت_54🌹 #محراب_آرزوهایم💫 برای دانشگاه حاضر میشم. دوباره عهدی رو که
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• 🌹 💫 در ادامه با پوزخندی حرفش رو ادامه میده. - مگه خودت بهش نگفتی بهم بگه؟ با عصبانیت تمام دنبال نازنین می‌گردم که با یک سینی آبمیوه داره به سمتمون میاد. چند تا نفس عمیق پی‌درپی می‌کشم تا کمی آروم بشم و دوباره به سمت همون آقا مهدنس می‌چرخم. - هر چرت و پرتی بهتون گفته فراموش کنین، من از هیچی خبر نداشتم! صداش رو بلند تر می‌کنه و سرم داد می‌زنه. - مگه من مسخره توی املم که وقتم رو برای زر زرهای تو و امثال تو هدر بدم؟ نازنین خودش رو با سرعت می‌رسونه و با ترس میگه: - چی شده؟ - از این رفیق کلاغ سیاه‌‌ت بپرس که من رو مسخره خودش کرده! از شدت این آبرو ریزی دلم می‌خواد زمین دهن باز کنه و من رو داخل خودش دفن کنه. در حالی که خودم رو نگه داشتم اشک‌هام سرازیر نشه صدام تحلیل میره. - لطفا آبرو ریزی نکنین فقط یک سوء تفاهم بوده. - آخه تو آبرو داری که به فکر آبروت باشی؟ منم که چند ساعته وقتم رو حروم تو کردم. با حس سوزشی روی صورتم طعم خون رو داخل دهنم حس می‌کنم و از شدت این همه بی‌شرمی پاهام سست میشه، برای تعادل خودم دستم رو به صندلی می‌گیرم تا روی زمین نیوفتم. - الکی ادای مظلوم‌ها رو در نیار، فکر کردی یک چادر سرت کردی چی شدی؟! تمام صداهای اطرافم گنگ میشن، کم‌کم همه دورمون جمع میشن و سعی می‌کنن ازم دورش کنن، قبل از اینکه بیشتر توی نگاه بقیه بد بشم از جام بلند میشم، به سمت در دانشگاه میرم و بدون معطلی می‌زنم بیرون. گلوم از شدت بغض نفس کشیدن رو برام سخت می‌کنه، دیگه نمی‌تونم جلوی اشک‌هام رو بگیرم و روونه گونه‌هام میشن. سریع خودم رو به کوچه پشتی مدرسه می‌رسونم که خلوت باشه و بتونم حتی شده برای چند دقیقه تنها باشم. کنار دیوار روی زمین می‌افتم، چادرم رو دورم می‌گیرم، یک دستم رو روی قلب زخم خوردم می‌زارم و دست دیگه‌م رو روی دهنم تا کسی صدام رو نشنوه اما کم‌کم به هق‌هق می‌افتم و دیگه نمی‌تونم جلوی اشک‌هام رو بگیرم. یکدفعه دستی روی شونه‌م می‌شینه که با ترس از جام بلند میشم، یک خانم چادری تقریبا هم سن و سال خودم. تا چشم‌های قرمز و پف کرده‌م رو می‌بینه یک دستمال از داخل کیفش در میاره و میگه: - اتفاقی افتاده؟ ممنونی زیر لب میگم و دستمال رو ازش می‌گیرم تا صورتم رو پاک کنم اما تا میام جوابش رو بدم سرگیجه‌ می‌گیرم و دستم رو به دیوار می‌گیرم تا نیوفتم. تنها چیزی که قبل از بسته شدن کامل چشم‌هام می‌بینم لبخند بدجنس و شیطانی اون زنه که بهم خیره شده... ☞☞☞ امروز نسبت به روزهای دیگه بیشتر کارم طول می‌کشه، به همین دلیل ساعت یازده شب بالاخره به خونه می‌رسم. آروم کلید می‌ندازم تا کسی بیدار نشه اما به محض ورودم می‌بینم که همه داخل حیاط جمع شدن و ملیحه خانم روی تخت کنار حیاط نشسته و چشم‌هاش مثل ابر بهاری می‌باره، با اضطراب و دلهره به سمت بابا میرم و ازش دلیل این همه آشفتگی رو می‌پرسم. - چی شده بابا؟ - نرگس هنوز خونه نیومده. با شنیدن صدای ما گریه ملیحه خانم تشدید میشه، هانیه خانم از پله‌ها پایین میان و خاله خانم سریع شروع می‌کنن به سوال پیچ کردنشون. - چی شد بالاخره جواب داد؟ ازش خبری داشت؟ چی گفت؟ چرا حرف نمی‌زنی. - دو دقیقه محلت بدین! بالاخره جواب داد و گفت امروز یک ساعت بیشتر دانشگاه نبود و بعد از کلاس اول از دانشگاه زده بیرون، خبری ازش نداشت. ملیحه خانم دست‌هاش رو به طرف آسمون بلند می‌کنه و با همون حال نزارش زیر لب دعا می‌کنه. - خدایا دخترم رو به خودت سپردم! برای اینکه کمی جو رو آروم کنم دست به کار میشم. - شما آروم باشین، اگه تا فردا نیومدن منو و مهدیار می‌ریم دنبالشون... 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
•°•﴿بسم الله رحمن الرحیم﴾•°• 🌹 💫 قبل از اینکه جست و جوهای گستره‌مون رو شروع کنیم، طبق دستور رئیس یک سر اداره میرم تا کمی درباره‌ی پرونده باهم حرف بزنیم. پرونده زرد رنگ روی میزش رو سمتم می‌گیره و نقشه جدید رو کامل برام توضیح میده. - حاجی یک جلسه دیگه با بچه‌ها بزارم؟ از لیوان روی میزش جرعه‌ای آب می‌خوره و حرفم رو تأیید می‌کنه. - به مرتضی گفتم که تا بعدازظهر بچه‌ها رو جمع کنه. - پس با اجازتون من برم یک سری کار دارم باید هرچه زودتر رسیدگی کنم. سرش رو به نشونه‌ی تأیید تکون میده و اجازه رفتن میده. - مرخصی. تا از جام بلند میشم و به سمت در خروج قدم برمی‌دارم با صداش متوقفم می‌کنه. - راستی علی آقا. سمتش برمی‌گردم و منتظر می‌مونم تا فرمان بده. - بله رئیس؟ - مرتضی می‌گفت هنوز ذهنت درگیر کیف قاپه‌ست. تا می‌خوام اطلاعات جدیدم رو بگم صدای در بلند میشه و حاجی اذن ورود میده که یکدفعه با چهره نگران مهدیار روبه‌رو می‌شیم... ☞☞☞ چشم‌هام رو به سختی باز می‌کنم، سرم به شدت درد می‌کنه و انگار کل دنیا دور سرم می‌چرخه. تا یادم می‌افته چه اتفاقی افتاد با ترس به اطرافم نگاه می‌کنم. داخل یک اتاق کوچیک هستم که چوب‌های ضخیم و باریکی دور تا دورش رو احاطه کردن، درست مثل یک کلبه قدیمی. زمین با کاه‌های خشک شده پر شده. کل اتاق با یک فانوس قدیمی، کمی نور به خودش می‌گیره. ضربان قلبم به قدری بالا میره که درد عجیبی رو سمت چپ سینه‌م احساس می‌کنم. عرق سردی روی پیشونیم می‌شینه. تا می‌خوام از جام بلندشم متوجه دست‌هام میشم که با تناب بسته شده، تناب رو که دنبال می‌کنم به یک ستون چوبی بزرگی می‌رسم که درست وسط اتاق علم شده و پایه سقف چوبی بالای سرم شده که بعضی از جاهاش از بین رفته و ستاره‌ها، بالای سرم چشمک می‌زنن. دوباره نگاهم رو به دست‌هام میدم، به‌خاطر سختی و ضخیمی تناب مچ‌های دستم زخم شده. لحظه به لحظه ترسم بیشتر میشه و هر آن امکان سرازیر شدن اشک‌هام وجود داره. مدام این سوال‌ها داخل ذهنم مانور میدن "من کجام؟ اینجا کجاس؟ قراره چه بلایی سرم بیاد؟" بدون اینکه به هیچ چیزی توجه کنم شروع می‌کنم بی‌محابا به جیغ و داد کردن. با تمام توان جیغ می‌زنم و تقاضای کمک می‌کنم که باعث خراشیده شدن حنجرم میشه و به سرفه‌های پی‌درپی می‌افتم. بدنم از شدت ترس و سرما به لرزه می‌افته، تا مرز قالب تهی کردن می‌رسم اما در باز میشه و قامت یک مرد توی چارچوب در نمایان میشه. از ابروهای گره خورده‌ش می‌ترسم و خودم رو روی زمین می‌کشم تا بتونم از دستش فرار کنم اما دست‌های بسته شدم متوفقم می‌کنن. نزدیکم میشه و جلوی پام می‌شینه، تا دستش رو بالا میاره سریع دست‌هام رو جلوی صورتم دفاع قرار میدم تا دستش به صورتم نخوره. پوزخند مشمئز کننده‌ای می‌زنه و میگه: - شناختی؟ با احتیاط کمی دست‌هام رو کنار می‌کشم تا بتونم صورتش رو ببینم، نور که به صورت کریه‌ش می‌خوره خاطرات اون شب توی ذهنم تداعی میشه و مثل بید شروع می‌کنم به لرزیدن. - گفتم تو برگ برنده‌ی مایی! - مـ...مـ...نظورت...چـ...چیه؟ از لکنت زبونم خنده‌ش می‌گیره و درحالی که ازجاش بلند میشه میگه: - بزودی می‌فهمی، فعلا سعی کن زنده بمونی. در انتها پوزخندی می‌زنه، از اتاق خارج میشه و در روهم پشت سرش قفل می‌کنه. صدای بادی که از بیرون میاد و با در برخود می‌کنه ترسم رو دو چندان می‌کنه. توی خودم جمع میشم و انقدر اشک می‌ریزم که از خستگی و کوفتگی بدنم بی‌هوش میشم... ☞☞☞ با تعجب به صورت مهدیار نگاه می‌کنم و میگم: - چی شده؟! - هانیه زنگ زد گفت ملیحه خانم حالشون بد شده بردنش بیمارستان. به‌نظرم سریع جمع کن بریم پیداشون کنیم. کمی توی فکر میرم و تصمیم می‌گیرم که از کجا کارمون رو شروع کنیم. - آدرس خونه دوستشون رو از خانمت بگیر، من تا چند دقیقه دیگه میام. تا می‌خوام از رئیس خداحافظی کنم طلبکار سرجاش می‌ایسته و بهم میگه: - نمی‌خوای بگی چی شده؟ - نرگس خانم از دیروز خونه نیومده و حدس می‌زنم کار همون کیف قاپه‌ست... 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
از شیخ انصاری پرسیدند : چگونه میشود یک ساعت فکر کردن برتر از هفتاد سال عبادت باشد؟ فرمودند : فکری مانند فکر جناب‌حُر در روز عاشورا...!
مداحی_آنلاین_احترام_حُر_به_حضرت_زهرا_حجت_الاسلام_علیرضا_پناهیان.mp3
4.42M
خدایا محبت مارو تو دل حسین(علیه السلام) بنداز مثل حُرّ ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌گذریم از تن، می‌گذریم از سر مثل حبیب، مثل زهیر، شبیه حرّ بشیم عاقبت‌بخیر... ؛ ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
✋🏻🖤 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُکَ بار پروردگارا؛ درود فرست بر فاطمه و پدر بزرگوارش و همسر گرامی اش و فرزندان عزیزش (و آن رازی که در وجود او به ودیعه نهادی)، به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد. ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
33.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای شنیدنی از معجزه حضرت رقیه (س)- حاج غلامرضا سازگار ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
قصه های کربلا.mp3
1.89M
🏴داستان اسب تیزپایی که سوارش را نجات نداد! ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا