eitaa logo
رسانه مطالبه گر تاشا
5.1هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
6.6هزار ویدیو
90 فایل
رسانه مطالبه گر تاشا در کانال ایتا: @tashaa1400 کانال سروش کانال بله کانال آی گپ اینستاگرام : https://www.instagram.com/tashaa1400/ ادمین : @peromait شماره موبایل : ۰۹۹۰۹۹۳۳۰۳۳
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴باج ۸ میلیارد تومانی سید محمد خاتمی به خانواده 1⃣خبرها حاکی از اینست که بزرگان با محوریت به صورت تشکیلاتی و با استفاده ازپتانسیل مهره های استانی اصلاح طلب دور جدیدی از فعالیت ها را جهت اخذ رضایت از خانواده میترا استاد آغاز کردند 2⃣نزدیکان خاتمی که در مرحله اول با فشار و تهدید این خانواده نتوانستند رضایت بگیرند به جهت سرپوش گذاشتن بر این رسوایی تشکیلاتی و جلوگیری از افزایش تبعات آن برای اصلاح طلبان هم اکنون با فعال کردن استاندار کرمانشاه در دوره اصلاحات در جهت تطمیع این خانواده برآمده اند 3⃣اصلاح طلبان در صدد این هستند که با پایمال کردن خون مقتول و سرپوش گذاشتن بر جنایت شهردار اسبق تهران با واگذاری یک واحد آپارتمان به ارزش تقریبی 8 میلیارد تومان به اولیا دم (به فرزند میترا استاد) از آنها اخذ رضایت نموده و پرونده این جنایت را مختومه کنند 4⃣خانواده میترا استاد نیز در پاسخ به فرستادگان اعلام کرده اند جریان ابتدا باید طی یک اعلام عمومی و به صورت رسمی نسبت به اعاده آبرو مرحومه میترا استاد (بابت تهمت های زده شده) اقدام نمایند. لجن اصلاحات @janaalg
▪️ضرب المثل آش شور و خرزوخان .....‼️ 👈 وقتی دیدم بوی تعفن سهم خواهی جریان از رئیس جمهور منتخب، حتی شامه ی را هم آزرده و گفته: "به خاطر دکتر پزشکیان بینوا ،دست از سهم خواهی از این گوشت قربانی بردارید" اگر چه معتقدم پزشکیان نه گوشت قربانی بلکه لقمه ی گلو گیر از لاشه ایست که به حرام ذبح شده و نشان آن هم گرد آمدن همین لاشخورها به گردا گرد اوست، اما ذوق مرگی این جریان فکری معلوم الحال این داستان را در خاطرم تداعی کرد. در زمان های نه چندان دور ، هر روستایی صاحبی داشت که به او " خان " می گفتند. مردم روستا مجبور بودند هر سال مقداری از گندم و جو و ميوه هايی را که با زحمت به دست می آوردند ، به خان بدهند ،خان همه کاره ی روستا بود و هر کاری که دلش می خواست انجام می‌داد این خوانین تعدادی آدم هم دور و برش داشتند که دستوراتش را مو به مو اجرا می کردند و تا می توانستند به مردم روستا زور می گفتند ،خان يکی از اين روستاها ، مردی به نام " خرزو خان " بود، خروزخان درون خانه بزرگی زندگی میکرد، نه کاری داشت و نه زحمتی می کشيد کارش خوردن و خوابيدن بود ، خان آشپزی داشت که شب و روز برايش غذا می پخت،آشپز خرزو خان آشپز بدی نبود ، اما چون از کارهای خان و ستم کاری های او ناراحت بود ، توجهی به درست پختن غذا نمی کرد. غذاهايی که برای خان می پخت ، بد طعم و بد بو و بی ارزش بودند، يک روز غذا شور می شد ، يک روز آبکی ، يک روز سفت و ... اطرافيان خان نیز اصلاً دلشان نمیخواست چنان غذاهايی را بخورند ، اما چاره ای نداشتند، زیرا خرزو خان اصلا اعتراضی به آشپز نمی کرد. خان علاوه بر ستم کاری و تنبلی ، بد سليقه هم بود، برايش فرق نمیکرد که چه غذايی جلو او گذاشته اند ، هرچه بود می خورد و به به و چه چه زنان انگشتان خود را هم در پایان سفره ليس میزد ،اطرافيان خان چند بار به آشپز تذکر دادند که بهتر غذا بپزد،اما آشپز به حرف آنها گوش نمیکرد . چند بار هم تصميم گرفتند درمورد بد بودن غذاها با خان صحبت کنند . اما جرأت اين کار را نداشتند ، چون می ترسيدند خان آنها را از خانه بيرون کرده و کار پردرآمد خود را از دست بدهند . يک روز که آشپزباشی مشغول پختن غذا بود ، ناگهان سنگ نمک از دستش رها شد و داخل ديگ غذا افتاد ،آشپزباشی اول تصميم گرفت سنگ نمک را از ديگ بيرون بياورد ،اما بعد با خودش گفت چرا خودم را به خاطر خرزو خان و اطرافيان ستمگر و تنبلش به زحمت بيندازم ؟ وقتی غذا آماده شد ، خان و اطرافيانش دور سفره بزرگی نشستند و آشپزباشی مثل هميشه غذا را توی ظرف های بزرگ کشيد و بر سر سفره نهاد ، هرکس با بی ميلی برای خودش کمی از آن غذا برداشت ،خان هم مقدار زيادی غذا توی ظرف خودش کشيد. اولين لقمه ها که به دهان رفت ، آه از نهاد همه برآمد،غذا آن قدر شور بود که قابل خوردن نبود،اطرافيان خان چهره درهم کشيدند و با اشاره چشم و ابرو برای آشپزباشی نقشه کشيدند . خرزو خان دو سه لقمه خورد و حرفی نزد ،اما انگار که متوجه موضوعی شده باشد ، دست از غذا خوردن کشيد و رو به آشپز کرد و گفت : ببينم اين غذا کمی شور نشده است ؟ آشپز گفت خیر قربان ، فکر نمی کنم ، اطرافيان که برای اولين بار اعتراض خان را به غذای آشپز ديده بودند ، از جواب آشپز عصبانی شدند و يکی از آنها فرياد زد : خجالت بکش ، اين غذا آن قدر شور شده که خان هم فهميد. خان گفت : يعنی غذا هميشه بد بوده و من تاحالا نفهميده ام ؟ يکی از اطرافيان گفت : "بله قربان" خان که اصلا تحمل حرف های توهين آميز ديگران را نداشت ، چوبی برداشت و به جان اطرافيانش افتاد و آنها را از خانه اش بيرون کرده رو به آشپز کرد و گفت : ديگر به اينها غذا نده و نشست و بقيه غذای شور را هم خورد. این داستان "خرزو" بابی شد که از آن به بعد ، هنگامی که کسی در انجام کارهای نادرست و استفاده نابجا از موقعيت ها زياده روی کند تا جايی که کسانی را که حتی فکرشان را هم نمی کنند را به اعتراض وا دارد ، می گويند : " آن قدر شور بود که خان هم فهميد" حالا داستان سهم خواهی اصلاحات از پزشکیان آنقدر چندش آور شده که خان این طایفه هم طاقتش به سرآمده و از شوری بیش از حد ماجرا، لب به اعتراض گشوده است. ..😉 ✍باقر ولیان ┄┅┅٭❅💠❅٭┅┅┄ ✅ رسانه مطالبه گر تاشا @tashaa1400 @tashaa1400
هدایت شده از باقر ولیان 🇮🇷
1.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️این ۲۱ ثانیه خلاصه کل انتخابات است و نمایی از پاسخ آینده دولت به ۱۶ میلیون هموطن عزیزی که تئوریسین های فریبکار فریبشان داده است....‼️ 👈پزشکیان در مراسم شام غریبانِ متعلق به معصومه ابتکار حاضر شد؛ اما پاسخ وی به یکی از حاضران، بسیار قابل تامل است. در پاسخ به طرفدار مطالبه‌گرش می‌گوید: "رای شما به من، از حب علی نبود، بلکه از بغض معاویه بود و حالا نباید از من انتظاری داشته باشید"😏 💯این پاسخ منطقی ایشان، دو مولفه دقیق و درست دارد. ۱- رای به پزشکیان که در مناظره آخر، بی سوادی و بی کفایتی اش برای هرکس روشن شد، رای تغایری و نه‌ی لجبازانه به جریان متخصص انقلابی بود؛ به هر دلیل... ۲. وقتی آگاهانه به فردی بی برنامه و بی کارنامه رای بدهی، نمی‌توانی از او انتظار داشته باشی... به هر حال برای اونایی که با امید و آرزو به ایشان رأی داده اند ┄┅┅٭❅💠❅٭┅┅┄ درکانال و به آدرس ذیل با ما همراه شوید. 👇👇👇 🆔@bagher_valian