#شهید_امیر_سیاوشی
🌷صفات بارز اخلاقی :
مهربان، شوخ طبع، #صبور، خنده رو😊، ماخوذ به حیا، فداکار، مسولیت پذیر، مشتاق در انجام کار خیر، #صادق و بی ریا👌
🌷علایق :
فعالیت ورزشی، مسافرت، حضور در #هییت های مذهبی، علمداری حضرت ابولفضل العباس «ع»، دایر کردن چای خانه اباعبدالله الحسین «ع» در دهه ی اول #محرم🏴
🌷قسمتی از وصیت نامه شهید :
برای تشیع جنازه ام⚰ خواهش می کنم همه با #چادر باشند. اگر جا برای من بود جسدم را در جوار امام زاده علی اکبر خاک کنید چون خانواده ام و #همسر_عزیزم هر روز به دیدارم بیایند.
🌷خاطره به یاد ماندنی برای شهید :
دیدار مقام معظم #رهبری
🌷تکیه کلام :
#یا_علی_مدد
🌷دو بیتی مورد علاقه :
شکر خدا که در پناه #حسین_ایم
عالم از این خوب تر پناه ندارد
🕊 @taShadat 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #ڪلیپ
🔴ماجرای مواجهه رهبر انقلاب با دختری که اصرار به بی حجابی داشت!
#رهبر #رهبری #سیدعلی
#سیدعلی_خامنه_ای
#شهید #شهدا #شهادت
#حجاب
🌷 @taShadat 🌷
🔴 شهید حاج #قاسم_سلیمانی نقل میکند یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان را که سالها به دنبالش بودیم و هم در مسئله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت میکرد و هم تعداد زیادی از بچّههای ما را شهید کرده بود را با روشهای پیچیده اطّلاعاتی برای مذاکره دعوت کردیم به منطقه خاصی و پس از ورود آنها به آنجا او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم. خیلی خوشحال بودیم. او کسی بود که حکمش مثلا پنجاه بار اعدام بود. در جلسهای که خدمت #مقام_معظم_رهبری رسیده بودیم، من این مسئله را مطرح کردم و خبر دستگیری و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عکسالعمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم. رهبری بلافاصله فرمودند: همین الان زنگ بزن آزادش کنند! من بدون چون و چرا زنگ زدم، اما بلافاصله با تعجب بسیار پرسیدم «آقا چرا؟ من اصلا متوجه نمیشوم که چرا باید این کار را میکردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟» #رهبری گفتند: «مگر نمیگویی دعوتش کردیم؟» بعد از این جمله من خشکم زد. البته ایشان فرمودند:«حتما دستگیرش کنید.» و ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم. مرام شیعه این است که کسی را که #دعوت میکنی و مهمان تو است حتی اگر قاتل پدرت هم باشد حق نداری او را آزار بدهی.
📙خاطرات شفاهی شهید حاج قاسم سلیمانی در کتاب «ذوالفقار»
🏴 @taShadat 🏴
🕊شهید عماد مغنیه
در همه سال هایی که با هم طی کردیم یک بار ندیدم در صحبت هایش از خودش تعریف کند در حالی که او خالق بسیاری از پیروزی ها بود☝️
جمله رهبری که فرمودند عماد فرزند امام بود یک جمله کامل است و حاج رضوان با تمام وجود به #رهبری عشـ♥️ـق می ورزید✨
#سردار_سلیمانی با بیان اینکه حاج رضوان در امور تربیتی و علم آموزی روشی عجیب داشت، می گفتند در عالم شیعه و سنی مجاهدی نداریم که در پای درسش نبوده باشد او کسی بود که خودش از تجربیات دیگران می آموخت👌، با فلسطینی ها و عراقی ها می نشست و تجربه کسب می کرد و کادرسازی می کرد که بسیاری از مجاهدین امروز تربیت شدگان مدرسه عماد مغنیه هستند.🌹
حاج رضوان مرد غافلگیری بود و همواره برای دشمن شگفتی های جدید می آفرید کسی که هواپیمای بدون سرنشین دشمن را میگرفت و اطلاعات آن را به صورت آنلاین می فهمید عماد مغنیه بود و در گذشته نیز عملیات انصاریه برگرفته از فکر حاج رضوان به وقوع پیوست✌️
او در جنگ 33 روزه غافلگیری جدیدی برای دشمن ساخت یعنی همان لحظه ای که ناوچه اسرائیلی را زدند و سیدحسن نصرالله از طریق تلویزیون آن را اعلام کرد این کار، کار #عماد_مغنیه بود✔️
دشمن باید با جدیت بداند که قصاص خون عماد مغنیه شلیک موشک و کشتن یک نفر نیست، قصاص این خون ها نابودی رژیم صهیونیستی است.✊
#شهید_عماد_مغنیه✨🌹
🏴 @taShadat 🏴
محمدرضا در دینداری، مردم داری و احترام به والدین زبانزد عام و خاص بود👌. ارادت بسیاری به اهل بیت (ع) و به خصوص امام حسن مجتبی (ع) داشت. تمام نمازهای وی اول وقت خوانده میشد. هرگاه برای فردی مشکلی پیش میآمد، تمام سعی خود را میکرد تا آن را رفع کند. میعادگاه محمدرضا گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران بود و هر شب جمعه خودرا به این وعدهگاه میرساند🌹
از کودکی همراه من به مسجد میآمد و مکبر بود. هفت سال بیشتر نداشت که عضو بسیج شد. در فعالیتها و ایستهای شبانه حضور فعالی داشت. کمی که سنش بالاتر رفت، مداح هیات شد🎤. ادامه تحصیلات نتوانست محمدرضا را از هدف وی دور کند و در همه زمینهها مهارت کسب کرد. محمدرضا فعالیتهای عملیاتی، عقیدتی، دینی و سیاسی بسیاری انجام میداد و در فتنه ۸۸ حضور فعالی داشت. محمدرضا تاکید بسیاری برای پیروی از ولایت فقیه داشت و میگفت، «مسیر درست فقط مسیر #رهبری است☝️. هر چه آقا بگویند همان را انجام میدهم.»
دوستانش نقل میکردند «چند روز پیش از شهادت از یکدیگر میخواهند که در حق همدیگر دعا کنند و سپس از آرزوهای خود بگویند. نوبت محمدرضا که میشود، میگوید، دعا میکنم خدا من را پودر کند تا همچون مادرم حضرت زهرا (س) گمنام بشوم.» پسرم به خواسته خود میرسد💔
شهید #جاویدالاثر مدافع حرم
علی بیات 🌹
#ایام_شهادت🕊
🌷 @taShadat 🌷
✍️يكي گفت: از اوضاع پسرای آقای #خامنه_ای خبر داری؟
🔸گفتم: کدوم پسرشون؟
🔹گفت:مثلا همون #مجتبی ، همون که خودش و پدرش تمام شهرها رو سفر کردند تا از بزرگا و علما براش مجوز #رهبری آینده بگیرند😂
🔸گفتم: مثلا کدوم سفر؟
🔹گفت:یکیش همون #قم ، چند روز رفتند قم تا #مراجع رو راضی کنند مجتبی بشه رهبر!
ولی مراجع قبول نکردند😂 ،
🔻دمشون گرم...
🔸گفتم:مگه برای رهبری کسی مراجع باید نظر بدن؟ اعضا #خبرگان که خودشون هر چند وقت یکبار همه میرن تهران ، دیگه چرا مسافرت و زحمت سفر ، همونجا توافق میکردند دیگه!ببینم اصلا چقدر آقامجتبی رو میشناسی؟
🔶🔷
🔹گفت خیلی بهتر از تو میشناسم!
🔻پولدارترین #پسر_خامنه_ای همینه..😳 #چندین_میلیارد_دلار پول توی #بانکهای_بزرگ دنیا داره ، امارات و انگلیس و کانادا.. از پول نفت یک سهم مشخص واریز میشه توی حساب پسرای خامنه ای ، مجتبی هم از بقیه بیشتر سهم داره😇😂
🔸گفتم برا حرفات مدرکی هم داری؟
🔹گفت مدرک نمیخواد که ، قشنگ معلومه😂
🔸گفتم توی #خارج دیدنش؟ توی فلان #رستوران گرون قیمت یا توی فلان #پاساژ و فلان #منطقه_خوش_آب_و_هوا دیده شده ؟#مارک_ساعتش لو رفته یا پشت فرمون #ماشین_آخرین_مدل دیدنش؟
🔹گفت:اینارو نمیدونم فقط میدونم خیلی پولداره😂
🔸گفتم:خُب اينهمه پول رو یکجایی باید خرج کنه و #لذتش رو ببره ، کدوم ثروتمند دنیا نه #مسافرت میره نه ماشین سواری نه #خوشگذرونی نه هیچی!
🔶🔷
🔹گفت ماجرای #تولد_بچه هاش رو چی میگی... وسط #لندن بیمارستان رو #دربست کرایه کردند تا پسرش بدنیا بیاد!!☺️
🔻این رو دیگه #مدرک دارم ، خودم از #بی_بی_سی شنیدم و #عکس_بیمارستان رو هم نشون داد!
🔸گفتم:توی تمام اون #لندن یک #دوربین نبود از این ماجرا عکس بگیره ؟ نه يه فیلم ،نه #يه_تصویر از #سید_مجتبی یا همسرشون ؟
🔹گفت قضیه #سری_و_امنیتی بوده😂 ! حالا دولت #انگلیس چطور #اسنادش رو پخش نمیکنه من نمیدونم ،لابد به اون هم #پول دادند😂
🔸گفتم :تمام سه تا بچه سیدمجتبی توی #بیمارستان_رسالت_تهران بدنیا اومدند!
🔹گفت: اصلا این #پسرای_رهبر شما چرا هیچکدوم نرفتند #جنگ؟ جنگ فقط برای بچه های مردم خوب بوده ؟؟
🔸گفتم: سیدمجتبی توی چندتا از #عملیاتها بوده ، #بیت_المقدس ها و #مرصاد و چند تا عملیات دیگه...
🔹گفت: پس چرا #شهید نشده؟😇
🔸گفتم:چند #میلیون_رزمنده رفتند جبهه دویست هزار تاشون شهید شدند ، قرار نیست هر کس سابقه جنگ داشت #سابقه_شهادت هم داشته باشه..
🔹گفت: تو از اون تندروهای #سانديس_خور هستی که هر چی بهت میگن فورا قبول میکنی و از مغزت هیچ استفاده ای نمیکنی😂😂
🔸گفتم:یکبار دیگه حرفهایی که زدیم رو #مرور_کن ، ببین کی هر حرفی رو #بدون_سند_و_مدرک قبول میکنه و چطور صرفا بخاطر #کینه از حکومت #هر_تهمتی رو میپذیره و نشر هم میده....
🌷 @taShadat 🌷
وقتی #داعش به دانشگاهها حمله میکرد دختران جوان را برای جهاد النکاح جدا میکرد
اینهایی که چندی پیش به اسم دانشجو عکس شهید سردار سلیمانی را پاره کردند و شعارهای ضد #رهبری و #سپاه دادن
کاش میدانستند که اگر این بزرگ مرد نبود الان ناموسهایشان توسط داعش برای جهاد النکاح جدا میشد....
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی....
🌷 @taShadat 🌷
به روایت از سردار باقرزاده،فرمانده کمیته جستجوی مفقودین :
#شهید «علیرضا گل محمدی» #عاشق #خدا، #امام و #رهبری بودند و لحظهای در کارش سستی و تردید نداشت.
🍃⚘🍃
میانه با تقدیم #صدها#شهید و #شهدای #زینبیه و#ثارالله، #دین خود را به اسلام و انقلاب اسلامی ادا کرده بود و با تقدیم این #شهید،#دینش به #تفحص را نیز ادا کرد.
🍃⚘🍃
امروز برگ زرینی بر#افتخارات شهر #شهدای #زینبیه و #ثارالله اضافه شد و #شهید گلمحمدی یک بار دیگر، میانه را معنا کرد.
🍃⚘🍃
5⃣
•♡ټاشَہـادَټ♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید به تو زنجیر کنم بند دللم را😁😍
(جانم فدای رهبرم)
#رهبری
•♡ټاشَہـادَټ♡•
#رهبری
🌸 لطفا با دقت مطالعه کنید 🌸
☑نام : سید علی😌
☑نام خانوادگی : حسینی خامنه ای😍
☑نام پدر : سید جواد👴🏻
☑تاریخ تولد به فرموده خودشان :🗣
٢٩ / ٠١/ ١٣١٨
☑تاریخ تولد در شناسنامه :📖
٢٤ / ٠٤ / ١٣١٨
☑محل تولد : خراسان🕌
بعضیا بهش میگن " آیت الله "👳🏻
بعضیا میگن " آقای خامنه ای "🙎🏻♂
بعضیا هم مثل برادر های لبنان و سوریه و عراق میگن" سیدنا القائد " 😉
اما ما بهش میگیم
✅" آقا "😍
ما بهش میگیم "آقا"...😌
"آقا" رو از هر طرف که بخونی آقاست!🤗
✅فدایی زیاد داره.🙃
پابرهنه ها بیشتر دوستش دارن 25ساله داره ایرانو،با تمام شرایط عجیب غریبش رهبری میکنه،هرکی جاش بود ،پنج سال اول جا میزد!☺️
تو کشور خودش مظلومه اما تو دنیا کلی طرفدار داره.😕
400هزار نفر تو نیویورک و کالیفرنیا ، مقلدشن.😎
شخص اول حکومته اما وقتی لعیا زنگنه و الهام چرخنده تو برنامه سال تحویل تلویزیون،عیدو بهش تبریک گفتن،به خاطر این حرفشون،کلی هزینه دادن.چه حرفا که نثارشون نشد.😞
همون که هیشکی،عکسای منتشر شده از خونه شو،باور نکرد.🙁
زندگیش آدمو به قلب تاریخ میبره،علی بن ابیطالب و زندگی ساده و...😇
همون که همیشه خرابکاری های دولت ها و مسئولین ،به حسابش گذاشته میشه.😤
همون که رهبری"سینه سپر کرده ها"رو مقابل اسراییل بچه کش به عهده داره.😓
همون که لب تر کنه عاشقاش براش جون میدن.😍
همون که اشاره کنه ،تلاویو و حیفا با خاک یکسانه.😏
همون که هیچ وقت کم نمیاره،مث مرد ،وایساده پای حرفش.🙂
همون که نزدیکترین دوستاش،دشمن ترین دوستاشن.😣
همون که سالهاست سایه سنگین"بعضیا"رو ،رو دوشش تحمل میکنه.😒
همون که تو سابقه ی مبارزاتی ش ،کسی به پاش نمیرسه.😌
اصلا کدوم رهبر دنیا،روی موکت و فرش جهیزیه خانومش زندگی میکنه؟بدون اینکه بوق و کرنا کنه،با فقیربیچار ه ها دمپره ؟😑
همون که بدترین توهین ها و تهمت هارو بهش میزنن درحالیکه حتی یه جمله هم راجع بهش اطلاع ندارن.و اون میشنوه و تحمل میکنه و همچنان لبخند"آقایی"...؟🙃
همون که مظلومیت "علی"ها رو به ارث برده؟😭
کدوم سیاست مداری تو دنیا بچه هاش اینقد سالم وپاکن؟جالبه حتی مردم نمیدونن چندتا بچه داره،چی ان،اسماشون چیه؟🤐
همون که "پاکترین"آدما ،جونشونو کف دست گرفتن و فداش شدن.😇
همون که از پست ترین مفتی های وهابی و بی ادب ترین رئیس جمهورهای غربی،تا بدترین آدمای روزگار دشمن خونی شن.😪
همون که واسه بدحجابا گفت:او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟نقص او ظاهر است. نقصهای من باطن است.😢
با این رفتارش خیلیا محجبه شدن.☺️
سلامتیش صلوات💜🤲🏻
•♡ټاشَہـادَټ♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-وقـٺٺوں راهـدر ندهـید..!♥️🌿
#رهبرے
ٺـٰاشھـادت!'
✍️ رمان #دمشق_شهر_عشق #قسمت_صد_و_بیست_و_هفت 💠 از اینهمه دستپاچگی، مادرش خندید و ابوالفضل دیگر د
✍🏻 رمان #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_صد_و_بیست_و_هشت
💠 طعم #عشقش به کام دلم بهقدری شیرین بود که در برابرش تنها پلکی زدم
و او از همین اشاره چشمم،
پاسخش را گرفت که لبخندی شیرین لبهایش را ربود و ساکت سر به زیر انداخت.
در این شهر هیچکدام آشنایی نداشتیم که
چند روز بعد تنها با حضور ابوالفضل و مادرش در دفتر #رهبری در زینبیه عقد کردیم.
💠 کنارم که نشست گرمای شانههایش را حس کردم
و از صبح برای چندمین بار صدای تیراندازی در #زینبیه بلند شده بود که
دستم را میان انگشتانش محکم گرفت و زیر گوشم اولین #عاشقانهاش را خرج کرد :
«باورم نمیشه دستت رو گرفتم!»
از حرارت لمس احساسش،
گرمای #عشقش در تمام رگهایم دوید و نگاهم را با ناز به سمت چشمانش کشیدم که
....
ضربهای شیشههای اتاق را در هم شکست.
💠 مصطفی با هر دو دستش سر و صورتم را پوشاند و
شانههایم را طوری کشید که هر دو با هم روی زمین افتادیم.
بدنمان بین پایههای صندلی و میز شیشهای سفره #عقد مانده بود،
تمام تنم میان دستانش از ترس میلرزید و همچنان رگبار #گلوله به در و دیوار اتاق و چهارچوب پنجره میخورد.
💠 ابوالفضل خودش را از اتاق کناری رسانده و فریاد #وحشتزدهاش را میشنیدم
:«از بیرون ساختمون رو به گلوله بستن!»
مصطفی دستانش را روی سر و کمرم سپر کرده بود تا بلند نشوم و مضطرب صدایم میکرد
:«زینب حالت خوبه؟»
زبانم به سقف دهانم چسبیده و او میخواست بدنم را روی زمین بکشد که
دستان ابوالفضل به کمک آمد.
خمیده وارد اتاق شده بود و شانههایم را گرفت و با یک تکان از بین صندلی تا در اتاق کشید.
💠 مصطفی به سرعت خودش را از اتاق بیرون کشید و رگبار گلوله از پنجرههای بدون شیشه همچنان دیوار مقابل را میکوبید که
جیغم در گلو خفه شد.
مادر مصطفی کنار دیگر کارکنان دفتر #رهبری گوشه یکی از اتاقها پناه گرفته بود
، ابوالفضل در پناه بازوانش مرا تا آنجا برد و او مادرانه در آغوشم کشید.
#ادامه_دارد..
🌷 @tashahadat313 🌷
✍🏻 رمان #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_صد_و_بیست_و_نه
💠 مصطفی پوشیده در پیراهن سفید و کت و شلوار نوک مدادی #دامادیاش
هراسان دنبال اسلحهای میگشت
و چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند که
ابوالفضل فریاد کشید
:«این بیشرفها دارن با #مسلسل و دوشکا میزنن،
ما با کلت چیکار میخوایم بکنیم؟»
روحانی مسئول دفتر تلاش میکرد ما را آرام کند
و فرصتی برای آرامش نبود که تمام در و پنجرههای دفتر را به رگبار بسته بودند.
💠 مصطفی از کنار دیوار خودش را تا گوشه پنجره کشاند و صحنهای دید که
لبهایش سفید شد،
به سمت ابوالفضل چرخید و با صدایی خفه خبر داد :
«اینا کیِ وقت کردن دو طرف خیابون رو با سنگچین ببندن؟»
من نمیدانستم اما ظاهراً این کار در جنگ شهری #دمشق عادت #تروریستها شده بود که جوانی از کارمندان دفتر آیه را خواند
:«میخوان راه کمک ارتش رو ببندن که این وسط گیرمون بندازن!»
💠 و جوان دیگری با صدایی عصبی وحشیگری ناگهانیشان را تحلیل کرد
:«هر چی تو حمص و حلب و دمشق تلفات میدن از چشم #رهبری ایران میبینن!
دستشون به #حضرت_آقا نمیرسه،
دفترش رو میکوبن!»
سرسام مسلسلها لحظهای قطع نمیشد،
میترسیدم به دفتر حمله کنند و تنها #زن جوان این ساختمان من بودم که مقابل چشمان همسر و برادرم به خودم میلرزیدم.
💠 چشمان ابوالفضل به پای حال خرابم آتش گرفته
و گونههای مصطفی از #غیرت همسر جوانش گُر گرفته بود که
سرگردان دور خودش میچرخید.
از صحبتهای درگوشی مردان دفتر پیدا بود فاتحه این حمله را خواندهاند که
یکیشان با #تهران تماس گرفت و صدایش را بلند کرد :
«ما ده دیقه دیگه بیشتر نمیتونیم #مقاومت کنیم!»...
#ادامه_دارد
🌷 @tashahadat313 🌷
ٺـٰاشھـادت!'
✍️ رمان #دمشق_شهر_عشق #قسمت_صد_و_سی_و_یک و مصطفی فکرش را خوانده بود که در جا ایستاد، به سمتش چر
✍🏻 رمان #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_صد_و_سی_و_دو
💠 دلم را مصطفی با خودش برده و دیگر با دلی که برایم نمانده بود برای ابوالفضل بال بال میزدم که او هم از دست چشمانم رفت.
پوشیده در پیراهن و شال سپیدم همانجا پای دیوار زانو زدم و نمیخواستم مقابل اینهمه غریبه گریه کنم که اشکهایم همه #خون میشد و در گلو میریخت، چند دقیقه بیشتر از مَحرم شدنمان نگذشته و دامادم به #قتلگاه رفته بود.
💠 کتش هنوز مقابل چشمانم مانده و عطر شیرین لباسش در تمام اتاق طنازی میکرد که کولاک گلوله قلبم را از جا کَند.
ندیده تصور میکردم مصطفی از ساختمان خارج شده و نمیدانستم چند نفر او را هدف گرفتهاند که کاسه #صبرم شکست و همه خون دلم از چشمم فواره زد.
💠 مادرش سرم را در آغوشش گرفته و حساب گلولهها از دستم رفته بود که میان گریه به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) التماس میکردم برادر و همسرم را به من برگرداند.
صدای بعضی گلولهها تک تک شنیده میشد که یکی از کارمندان دفتر از گوشه پنجره سرک کشید و از هنرنمایی ابوالفضل با دو اسلحه به وجد آمد :«ماشاءالله! کورشون کرده!»
💠 با گریه نگاهش میکردم بلکه خبری از مصطفی بگوید و ظاهراً مصطفی در میدان دیدش نبود که بهسرعت زیر پنجره نشست و وحشتزده زمزمه کرد :«خونه نیس، لونه زنبوره!»
خط گلولهها دوباره دیوار و پنجره ساختمان را هدف گرفته و حس میکردم کار مصطفی را ساختهاند که باز به جان دفتر #رهبری افتادهاند و هنوز جانم به گلو نرسیده، مصطفی از در وارد شد.
💠 هوا گرم نبود و از گرمای جنگ، از میان مو تا روی پیشانیاش عرق میرفت، گوشهای از پیراهن سفیدش از کمربند بیرون آمده و سراسیمه نفسنفس میزد.
یک دستش آرپیجی بود و یک سمت لباسش همه غرق خاک که خمیده به سمت پنجره رفت. باورم نمیشد دوباره قامت بلندش را میبینم، اشکم از هیجان در چشمانم بند آمده و او بیتوجه به حیرت ما، با چند متر فاصله از پنجره روی زمین زانو زد.
💠 آرپیجی روی شانهاش بود، با دقت هدفگیری میکرد و فعلاً نمیخواست ماشه را بکشد که رو به پنجره صدا بلند کرد :«برید بیرون!»...
#ادامه_دارد...
🌷 @tashahadat313 🌷
2_144129481889674567.mp3
7.4M
#تلنگری
✨خداوند حضرت زهرا سلاماللهعلیها را
" کوثر" نامید!
کوثر یعنی خیر کثیر، رزق فراوان
دلیل این خطاب و نامگذاری چیست؟
#رهبری
#استاد_شجاعی
#استاد_عالی
✨ویژه ولادت حضرت فاطمه الزهرا سلاماللهعلیها
#روز_مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رهبری | #استاد_شجاعی | #استاد_عالی |
جمعی استغاثه کنید ! تنها راه همین است !
(23 رمضان شب مخصوص استغاثه است)
@tashahadat313