eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
💢بهترین یادداشت 🔹دو ماه بعد شهادت شهید قسمت شد بریم دیدار حضرت آقا ،نماز به امامت حضرت آقا قابل وصف نیست ،بعد نماز نشستند و با تک تک ما صحبت کردن. 🔹حس عجیبی بود تا حالا همچین حسی را تجربه نکرده بودم بعد اینکه آقا با من صحبت کردند من عکس شهیدمو به ایشون دادم تا یک خطی کنار عکس یادداشت کنند . 🔹شهید هادی کاردیده در مورخه ۱۳۹۶/۰۹/۱۷در درگیری با اشرار مسلح به فیض رفیع شهادت نائل گردید .
42.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر شهید مدافع حرم مهدی ذاکر حسینی که بعد از ۷ سال مفقودی ، در ۱۶/۹/۱۴۰۲ تشییع و تدفین شد ، کنار قبر پسرش در امامزاده صالح: میگفتم مادر چرا تو داوطلب میشی و میری؟ گفت مادر اسلام دستور داده اگر آه مظلومی رو شنیدی در هر جای دنیا باید از او دفاع کنید نباید بذاریم به ذهن دشمن برسه که بخواد بیاد داخل مرز با ما بجنگه و قبلش باید بریم دفاع کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو بری بگو چه خالی به سرم بریزم💔 جون به لب شدم گریه نکن عزیزم😭 چی میشه دوباره لبخند تورو ببینم... 🥀العجل، یا منتقم فاطمه🥀 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗مردی در آینه💗 قسمت8 اوبران اومد سمتم ... - چی شده توم ... به چی خیره شدی... اون دختر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت9 🥺صدا و لبش به لرزه افتاد ... دندون هاش رو محکم بهم فشار می داد شاید بهتر بتونه خودش رو کنترل کنه ... و صداش بریده بریده می اومد ... یه بار ... گفتم ... یه بار دیگه هم ... میگم ... من ... اون رو... نمی شناختم ... اوبران دخالت کرد و سعی کرد آرومش کنه ... عین همیشه وقتی نباید حرف بزنه یا عمل کنه دخالت می کرد ... نشناختن تو هم عین نشناختن بقیه است... هیچ کس توی این دبیرستان، اون رو نمی شناسه ... هیچ کسی اون رو ندیده ... هیچ کسی ازش خاطره نداره ... واسه هیچ کسی مهم نبوده ... یه چیزی رو می دونی انگار خیلی وقته واسه همه مرده ... یا شاید واسش آرزوی مرگ می کردن ... لابد اشک هایی هم که تو امروز واسش ریختی ... همه از سر شادی بوده ... اوبران، من رو کشید عقب ... می فهمی چی کار می کنی نمی تونی مجبورش کنی حرف بزنه ... اینجا پایین شهر نیست ... هر غلطی می خوای بکنی ... هلش دادم کنار ... دیگه نه تنها لبش ... که صورت و چشم هاش ... و دست و پاش هم می لرزید ... فقط یه قدم تا موفقیت و پیروزی مونده بود ... یه قدم که بالاخره یه نفر در مورد کریس تادئو حرف بزنه ... خیلی آروم رفتم طرفش ... دستم رو کردم توی جیبم و گوشیم رو در آوردم ... از چهره مقتول عکس گرفته بودم ... از اون سمت که رژ بنفش توی صورتش کشیده شده بود... از اون طرف صورتش که سمت زمین افتاده بود و خون تا سمت گوش هاش پیش رفته بودبدون اینکه چیزی بگم ... عکس رو باز کردم و یهو گوشی رو بردم جلوی صورتش ... کسی رو می شناسی که چنین رژی به لبش بزنه تعادلش رو از دست داد ...عقب عقب رفت و محکم افتاد روی زمین ... اشک مثل سیل از چشم هاش می جوشید.... هیچ وقت نگاه کردن به چهره غرق خون ... و چشم های بی روح و نیمه باز کسی که دوستش داشته باشی ... کار راحتی نبوده ... رفتم سمتش و نیم خیز نشستم ... این اشک ها مال کسی نیست که کریس رو نشناسه ... مال کسیه که داره با سکوتش ... به یه قاتل اجازه میده راحت و آزاد برای خودش بگرده ... و اون عشق ... به زودی با یه تابوت چوبی ... میره زیر خروارها خاک ... در حالی که هیچ کس واسش مهم نیست... هیچ کس... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗مردی در آینه💗 قسمت 10 اشک های اون به هق هق های عمیق تبدیل شده بود ... حتی نمی تونست از روی زمین بلند بشه ... اوبران با عصبانیت، من رو کنار کشید ... می فهمی چی کار کردی می فهمی الان کجای شهر ایستادیم یا اینکه هنوز مستی فکر کردی پدر و مادرش خبر دار بشن باهاش چی کار کردی راحت ولت می کنن اول زنده زنده پوستت رو می کنن ... بعد هم استخوان هات رو می اندازن جلوی سگ هاشون اونقدر سرش رو جلو آورده بود و با غیض حرف می زد ... که حس می کردم هر لحظه است که آب دهنش پرت بشه روی سر و صورتم فکر کردی مادر و پدر فوقِ های کلاس این بچه ... اگه یه سر سوزن تخیل کنن ممکنه اسم بچه شون وسط بیاد ... اصلاً میزارن بیاد اداره پلیس تا حتی دوستانه بخوایم بهش نگاه کنیم ... چه برسه به سؤال و بازجویی ... پس خفه شو و بزار کارم رو بکنم ... کمک کردم از جاش بلند شه و بشینه لب جدول ... چند دقیقه بعد، گریه اش فقط اشک بود ... اشک هایی که آرام و یکی در میون شده بود ... و من سکوت کرده بودم ... می دونستم هر لحظه که بتونه دیگه خودش حرف می زنه ... آماده حرف زدن شده بود ... که سر و کله معاون مدرسه پیدا شد تا چشمش به اون افتاد ... رنگش پرید و چشم هاش شروع به دو دو زدن کرد ... واقعاً صحنه جالبی برای دیدن بود... صحنه ای که لبخند پوزخند گونه من رو به خنده عمیق و بلندی تبدیل کرد ... حالتی که با ملحق شدن معاون به ما، حتی یه لحظه هم برای حمله به اون صبر نکرد ... واو (wow) ... چه جالب ... توی این دبیرستان به این بزرگی ... چقدر زود ما رو پیدا کردید آقای بولتر ... انگار به قلاده سگ، مکان یاب بسته باشی ... توی یه چشم بهم زدن ... درست زمانی که می خواستم با دانش آموز شما صحبت کنم ... زیادی جالب نیست به زحمت سعی کرد لبخند بزنه ... ازم خواسته بودید افرادی رو که با کریس تادئو ارتباط داشتن رو لیست کنم ... اطلاعات تماس شون رو هم به ترتیب اولویت نوشتم ... لیست رو داد دست اوبران ... به من نزدیک شد ... خیلی محکم توی چشم هام زل زد و صداش رو آورد پایین تر ... بهتره خدا رو شکر کنید که من زودتر خبردار شدم ... و به جای آقای پرویاس «مدیر دبیرستان» من اینجام ... و الا ... نه تنها شانس حرف زدن با این دانش آموز رو از دست می دادی ... که باید تاوان حرف زدن باهاش رو هم، بدون حضور وکیل دبیرستان پس می دادی. ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع جانسوز مادر شهید مفقودالاثر با شهدای گمنام در گلستان اینو جاسوسان لانه جاسوسی شرق که به شهدا گمنام توهین میکنن ببینن بلکه یه کم شرم کنن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بچه لاتی که از همه جلو زد ☑️خاطره زیبا از شهید سید مسعود رشیدی بچه لاتی که از همه مدعیان شهادت جلو زد... 🌴💎🥀💎🌴
💠۲۷ آذر سالروز شهادت دکتر مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه گرامی باد 🔹شهید «آیت‌الله دکتر محمد مفتح» در تاریخ 28 خرداد 1307 در شهرستان فامنین استان همدان چشم به جهان گشود. وی در تاریخ 27 آذر 1358 هنگام ورود به دانشگاه تهران توسط یک از اعضای گروه تروریستی فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به همراه دو محافظش (جواد بهمنی و اصغر نعمتی) در مقابل دانشکده الهیات دانشگاه تهران به درجه رفیع شهادت نائل آمد. سالروز شهادت❣ شهید آیت‌الله دکتر 🕊🌹
حسین حقوق بگیرسپاه بود اما هیچوقت پول به خانه. نمی آورد. می گفت:من نیازی به پول ندارم چون خرجی ام باپدرم است. کل حقوقش رابه خانواده های بی بضاعت روستامصرف می کرد. یادم هست ازمراغه خوردوخوراک مثل روغن نباتی، برنج، قندوچای ووسایل دیگر می خرید وبار موتور می کرد و می آورد روستا وبین خانواده های نیازمند تقسیم می کرد. چندبارازطرف سپاه مراغه خواستندبه حسین زمین بدهند اماقبول نکردوگفت:من نیازی به زمین ندارم. چون فعلادرخانه پدرم زندگی می کنم. اخلاقش طوری بودکه توی روستاهمه دوستش داشتند.
چشم
●با مادر در حیاط خانه نشسته بودیم که صدای درب خانه بلند شد. در را که باز کردیم، خانم میان سالی وارد منزل شد و با شادی و هیجان گفت: «بالاخره خونه ی امیدم و پیدا کردم، خونه سرپرستمون و پیدا کردم!» ● متعجب به او خیره شده بودیم، مادر متعجبانه گفت: «چی شده خانم، خونه ي اميد چیه!» خانم با خوشحالی گفت: «پسر شما مدت هاست برای ما غذا می آره، لباس بچه هامو تأمین می کنه و خرج و مخارج زندگی ما را می ده.» ●لب تر کرد و ادامه داد: «دیدم یکی دو هفته است ازش خبری نیست، پرس و جو کنان به خونه شما رسیدم.» اشک در چشم مادر حلقه زده بود. با بغض گفت: «پسرم، خان میرزام شهید شد!» آه از نهاد زن غریبه برخاست. همان جا، میان حیاط نشست و شروع کرد به سر و صورت زدن. گفت: «بار آخری هم که اومد، خرجی بچه های یتیمم را داد و رفت...» 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۲۸ آذر ۱۴۰۲ میلادی: Tuesday - 19 December 2023 قمری: الثلاثاء، 5 جماد ثاني 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️8 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️15 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️24 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️25 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️27 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام
امیرالمؤمنین عليه السلام: ميوه خردمندى، رهانيدن جان از زرق و برق دنيا است رَدعُ النَّفسِ عَن زَخارِفِ الدُّنيا ثَمَرَةُ العَقلِ غررالحكم حدیث ۵۳۹۹
▪️بچه هاۍ تفحّص تلاش زیادۍ کردند،اما شهیدۍ پیدا نمی شد یکۍ از دوستان نوار مرثیه را گذاشت اشک همه جارۍ شد. 🔸آن روز ، رمز حرکت ما نام مقدس مادر رزمندگان بود مشغول جستجو بودیم که یک دفعه استخوان یک بند انگشت نظرم را جلب ڪرد.با سرنیزه مشغول کندن شدم یک تکه پیراهن از زیر خاک نمایان شد مطمئن شدم شهیدۍ در اینجاست با ذکر یا زهرا خاک ها را کنار زدیم متوجه شدیم شهید دیگری هم در کنارش قرار دارد به طوری که صورت هایشان رو به همدیگر بود. 🔸وقتی پیکر شهدا را خارج کردیم،با کمال تعجب مشاهده کردیم که پشت پیراهن هردو شهید نوشته شده: «می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم» 📚برگرفته از ڪتاب«مهرمادر». اثر گروه
نماز سکوی پرواز 09.mp3
4.04M
9 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣وضو می گیری،میری سر سجاده ات... درست همون جا روبروی چشمان تو، خدا وهمه اهل آسمون،با اشتیاق منتظرت ایستادند. ❤️با اشتیاق، سر قرار حاضر شو.
اگرسگ گرسنه ای به شما روی بیاورد وهمراه شمانان وگوشت باشد، آیاباگفتن چخ، سگ میرود؟؟؟ چوب هم بلندکنی فایده ندارد، اوگرسنه است وچشمش به غذاست ودست بردار نیست، امااگرهیچ همراه نداشته باشی، می فهمدچیزی نداری ومیرود... شیطان هم درکمین انسان است؛ نگاهی به دل می کند اگر آذوقه اش که همان: حب مال زروزیور شهوت بخل حسادت و... درآن بود، همانجامتمرکزمیشودومی ماند. واگرصدهاباربگویی: اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم فایده ندارد. امااگرطعمه وآذوقه اش رادورکنی آنگاه می بینی بایک استغفارفرار می کند... تاوقتی گناه راقلبا دوست داریم وخودمون درموقعیت گناه قرار میدیم، نمیشه بشینیم صحنه های مستهجن ببینیم وبگیم پناه میبریم به خدا!!! بایدازموقعیت گناه فرارکنیم وبه خدا پناهنده بشیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ما در قبال تمام کسانی که راهِ‌ کج می روند مسئولیم، حق نداریم با آنها برخورد تند کنیم‌ از کجا معلوم که ما در انحراف آنها نقش نداشته باشیم!؟ 🌷
💔 حد و مرز ندارد جغرافیا سرش نمےشود در اوج هم ڪہ باشے دلٺ💔 تو را زمین مےزند! و چہ زمینے بهتر از 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 خدایا! می دانم که کم کاری از من است خدایا! می دانم که من بی توجهم خدایا! می دانم که من بی همتم خدایا! می دانم که من قلب امام زمان (عج) را رنجانده ام، اما خود می گویی که به سمت من باز آیید.. آمده ام خدا! کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم. 🌷
سلاماً علے من حاربّو الّیل و عِند الصّباح بالاکفانِ قد عادوا سلام بر کسانے که شب را مے جنگند و صبح هنگام،با کفن برمے گردند ....
توی تبلیغـات بود و نقـاشی می ڪشید قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن(ع) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه.... نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد محمدجواد در حال رنــگ ڪردن پــرچــم حــرم امام حسين(ع) گفت: "حیفه این پرچم باید با رنـگ بشـه... هنــوز جمله اش تمـوم نشده بود ڪه صـدای سوت خمپـاره پیچید... بعد از انفجـار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خـورده و خــون ســرش دقیقا به پــرچـم حــرم امام حسین (ع) پــاشیــده.... 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا