eitaa logo
🌱 تشکیلات توحیدی 🌱
9.9هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
689 ویدیو
111 فایل
﷽ 🎯 توانمندسازی مجموعه‌ها و افراد در راستای اقامه مکتب انقلاب اسلامی 🌱🌱🌱 #تربیتی #معرفتی #بصیرتی #تشکیلاتی ارتباط با مدیر: @razmi_H313 دوره‌های آموزشی: @seyyed_jafari پشتیبانی فروش: @poshtiban72 تارنمای پایگاه فرهنگی بعثت: besat313.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
این حاج‌خانوم گرامی و گرانقدر، مادرِعزیزِ شهید دانیال‌رضازاده هستند که چند روز پیش در گلزارشهدای مشهد در خدمتشون بودیم و واقعا از صحبت‌های خالصانه‌ی ایشون فیض بردیم. شاید یادمون رفته باشه که شهید دانیال‌رضازاده کی بود و کجا شهید شد. به خاطر این که عزیزمون ناراحت نشن، میخوام از زاویه‌ی دید ایشون قصه‌ی این شهید رو بازگو کنم. 🕯ایشون به خاطر یه اختلاف نظر ساده که بین یه عده جوان نادان و جویای نام در کشور اتفاق افتاد (فتنه و اغتشاش و وحشی‌بازی و نقشه‌ی دشمن و...نبودا، فقط یه اختلاف نظر خیلی معمولی) توی خیابون، توسط چند نفر جوان کارآمد و کارشناس که قابلیت دارند در این دولت مسئولیت کلان هم بگیرند، با ضربات چاقو از ناحیه‌ی گردن و قفسه‌ی سینه و پهلو تیکه‌پاره شد و همونجا به شهادت رسید. مادر این شهید میگفتن که دانیال تنها فرزندم بود که توی دوران کودکی پدرش رو از دست داد و با یتیمی و مصیبت بزرگش کردم. اهل هیئت، اهل کارهای جهادی، اهل نماز اول وقت و خلاصه جوان پاک و همچنین تازه داماد. آقای پزشکیان؛ با حرف دیروزت که دنبال سوت و کف حضار بودی و دلهای خیلی از مادرا، پدرا، همسرا و فرزندان شهدای فتنه‌ی ۸۸ و ۱۴۰۱ رو به درد آوردی، اگه خدای نکرده فرزند عزیز شما توی خیابون توسط ارازل ززآ، با قمه و خنجر تیکه‌تیکه میشد،دیگه اینجور راحت نمیگفتی که "به خاطر یه اختلاف‌نظر ساده و اشتباه گذشته که کسی رو حذف نمی‌کنن، هممون اشتباه داریم". البته که نسبت به موضع‌گیری‌های خوبتون علیه رژیم صهیونیستی و آمریکا سپاسگزاریم. ولی نیازه بدونید که فتنه و اغتشاش، اختلاف نظر ساده نبود. 🆔@tashkilat_ir ▫️▫️▫️
یک قصّه‌ی پُر غُصه ....😔 ✍حسن رزمی چند روز پیش برای یه کاری مراجعه کردم به یکی از دفاتر اسناد رسمی. وارد دفتر که شدم، دیدم یک خانوم جوان، مومنه و چادری با سردفتردار در حال صحبت و مشورت گرفتنه. سردفتردار که خیلی انسان شریفی هستن، از جریان زندگی این خانوم ناراحت و عصبانی بود و مدام به سمت من برمی‌گشت و میگفت؛ میبینی چه آدمایی پیدا میشن؟!!! من که اطلاعی از داستان نداشتم، به ناچار پرسیدم؛ چی شده مگه؟! سردفتردار گفت؛ شوهرش ول کرده رفته و اینو آواره‌ی کوچه و خیابون کرده. {اونجا فهمیدم که قضییه‌ی طلاق و این حرفاست.} گفتم چرا آخه؟ اون خانوم که خیلی چهره‌ی معصوم و ساده‌ای هم داشت، ۲۴ سالش بود. سردفتردار بهش گفت؛ خودت توضیح بده؟! گفت: "ما دو ساله نامزد کردیم، شوهرم شغلش آزاده و فروشنده‌ی لباسه. اولش با من خوب بود ولی رفته‌رفته هر روز درخواست‌هایی از من داشت. یه روز میومد می‌گفت؛ تو چرا لب‌هات اینطوریه؟!! دخترای دیگه خیلی لب‌هاشون خوشگل‌تره. میگفتم چون اونا تزریق کردند. میگفت خب تو هم برو تزریق کن. چند روز بعد میومد میگفت؛ چرا فلان جای بدنت اینجوریه؟! چرا موهات این رنگیه؟! چرا رنگ چشمات فلانه؟ چرا گونه‌هات بهمانه؟ و قِس علی هذا... بعدا فهمیدم که هر روز دخترایی رو توی خیابون با بلوز و شلوارچسبیده به بدن و چهرهایی با صد قلم آرایش و عمل شده توی خیابون و بازار و فضای مجازی میبینه که کم‌کم من از چشمش افتادم و دوست داره منم مثل اونا بشم‌ و این باعث شده بود مدام منو با زنهای لختِ کوچه و بازار و اینستا مقایسه کنه و هر روز منو مجبور میکرد که برم عمل‌های مختلف زیبایی انجام بدم. ولی من میگفتم بابا؛ بدن من مشکلی نداره. از اونجایی که میدونستم هزینه‌ی عمل زیبایی خیلی بالاست و ایشون توان پرداخت نداره، عمدا رفتیم پیش یک دکتر زیبایی. هزینه‌های عمل رو که شنید، دود از سرش بلند شد. یکدفعه گفت پاشو بریم، خودم یه دکتر دیگه پیدا میکنم. فرداش اومد خونه و گفت؛ خانوم دوستم پیش یه دکتری عمل زیبایی و تزریق و ... انجام داده که قسطی پول میگیره. بازم خواستم باهاش صحبت کنم که از خرشیطون بیاد پائین ولی نشد که نشد. رفتیم مطبّ دکتر زیبایی. وارد اتاق که شدم، دیدم دو تا مرد نشستن که یکی کت و شلوار پوشیده و کراوات زده و اون یکی هم روپوش سفید. به شوهرم گفتم اینا که مرد هستن؟!!! گفت اشکال نداره، هر روز کلی زن بهشون مراجعه می‌کنن. بعد به زور و تهدید منو برد داخل. دکتر پرسید چی نیاز دارید؟! شوهرم با کمال بی‌حیایی، شروع کرد به شرح دادن که برای فلان ناحیه از پشت و سینه این مقدار میخوام تزریق کنید، فلان جاش رو میخوام اینجوری بشه و غیره. دیدم دقیقا میخواد جسم منو شبیه اون چیزی کنه که در زنهای کوچه و خیابون و اینستا میبینه. ولی کاش ماجرا همین جا تموم میشد. این دکتر عوضی بهم گفت؛ خانوم لباست رو دربیار تا من وضعیت بدنت رو ببینم.😳 خیلی عصبانی شدم، به شوهرم گفتم، تو منو آوردی پیش دوتا مرد تا لخت بشم و بدنم رو ببینن؟! تو غیرت نداری؟ شرف نداری؟ تو مردی اصلا؟ بعد پاشدم و از مطب داشتم خارج میشدم که دکتره بهم گفتم؛ من هر روز 20 نفر مریض خانوم دارم که با ما راحت هستن ولی شما ارزشی‌ها مملکت رو خراب کردید. بعد از این که من مخالفت کردم با عمل زیبایی، شوهرم هم کلا گذاشته رفته و جوابم رو نمیده، من اومدم برای طلاق غیابی." این بخشی از داستان این خانوم بود. و البته فقط یک مورد از هزاران موردی که توی جامعه اتفاق میفته. از وقتی این داستان رو شنیدم خیلی خیلی ناراحتم. جالبه که این دختر مظلوم و باحیا مدام میگفت؛ "حاج‌اقا من خیلی دوسِش دارم. خیلی پسر خوبی بود. این دخترای ولنگار خیابون که هر جور دلشون میخاد میان بیرون اینجوریش کردند ولی چاره‌ای جز طلاق هم ندارم." این داستان برسه به دست؛ آقای آقای آقای آقایون مجلسی‌ها، وزارتخونه‌ها، شورای امنیت، شورای عالی فرهنگی انقلاب، حوزه‌های علمیه، مراجع معظم تقلید.... آقایون، حواستون هست که دارن میشن؟! حواستون هست، نسل جدید، کم‌کم تصوری از روسری و مانتوی بلند و شلوار و جوراب ندارن؟! حواستون هست؟! اگه روز قیامت احدی از مسئولین میتونن فقط و فقط جواب ظلم‌هایی که در حق این خانوم جوان و مومنه شده رو بدند، من حرفی ندارم. ظلم‌هایی که بیشترین علتش نتیجه‌ی کم‌کاری‌ها و خیانت‌ها و سیاست‌بازی‌های مسئولین هست. 🤔راستی در این وزارت بهداشت و نظام پزشکی کشور چیزی به نام بر عملکرد پزشکان و مخصوصا پزشکان زیبایی وجود نداره؟! عملا چند مرد نامحرم روی یک زن جوانِ لخت عمل زیبایی انجام میدن و بدتر از اون فیلم هم میگیرن و در فضای مجازی منتشر می‌کنن. 📲کانال 🆔 @tashkilat_ir ▫️▫️▫️▫️
حقیقتا سر تعظیم فرود میارم برای عزیز که الحق و الانصاف خیلی محکم ایستاده. و این بسیار مسئله‌ی مهمی هست. الحمدلله دولت بسیار پرتلاش، پرابتکار و خلّاق و جهادی ظاهر شده و تا این لحظه کشور رو تونسته به خوبی مدیریت بکنه که واقعا جای تقدیر داره. پرداخت بدون تاخیر یارانه‌ها، افزایش‌ واردات برخی اقلام ضروری، پرداخت به‌موقع حقوق کارمندان و نیروهای مسلّح، مدیریت نان و روغن و همچنین کنترل ناترازی برق و ... در این شرائط جنگی واقعا عالی بود. همه باید از دولت تشکر کنیم. حسن رزمی 📲کانال 🆔 @tashkilat_ir ▫️▫️▫️▫️