🔻قرآنبازی
فاجعه اين است كه ما قرآن را به بازى گرفتهايم. ما در ميان جو و همراه جريانى كه به قرآن و نهجالبلاغه روى آورده به اين بازى كشيده شدهايم تا خودى نشان بدهيم و وقتهاى بىكارى را با آن سرگرم باشيم. اين گناهى است كه ما را به سياهى كشانده و به خستگى و نفرت راه داده است. اين است گناه ما. بازى با كتابى كه براى رها كردن از بازىها آمده؛ و سرگرم شدن با نورى كه به خاطر روشن كردن قدر ما و راه دراز ما فرستاده شده است. ما به جاى اينكه با آن نور نگاه كنيم، به آن نگاه كردهايم و به جاى رفتن با آن، در خود آن ماندهايم. قرآن همچون پلى بود كه ما را مىرساند و اكنون همچون موضوعى شده كه به تحقيق علمى در آن قانع شدهايم.
زندهیاد علی صفایی
@tavanerejal
⚡️ آیة الکرسی، از اعظم معجزات حضرت سيد المرسلين
🔻 مرحوم علامه محمدتقی مجلسی
در کتاب لوامع صاحبقرانی درباره فواید آیة الکرسی _ در دفع و رفع بلایا_ می نویسد:
🔹 از حضرت امام جعفر صادق (صلوات اللّه عليه) منقولست كه هر گاه در منزلى خوف داشته باشيد در وقت خواب تسبيح فاطمه زهرا (صلوات اللّه عليها) و آية الكرسى بخوان.
🔸 و آن چه اين ضعيف در سفر مكه معظمه مشاهده نمودم اين بود كه هر شب دوازده مرتبه آية الكرسى خود مىخواندم يا بنده زاده مىخواند آن شب كل حاج ايمن بودند و اگر شبى فراموش مىشد آن شب تا صبح خايف بودند و دزدان از ايشان چيزها مىبردند و در قافله فرياد بر آسمان مىرفت و چون آن وحشت را مىديدم چون دوازده مرتبه خوانده مىشد يك مرتبه همه صداها فرو مىنشست.
🔹 و از كوهكيلويه مىگذشتيم، و كوهستان بسيار بود، و كجاوه قريب به هزار بود هر روز كه دوازده مرتبه آية الكرسى خوانده مىشد كجاوه بر كوه نمىخورد و به سلامت بودند همه. اتفاقا روزى كه از كوهستان بيرون آمديم و به صحراى هموار رسيديم مساهله كردم در خواندن در آن روز كجاوه بسيار شكست تا باز خواندم ايمن شديم ...
🔸و اين بنده آية الكرسى را از اعظم معجزات حضرت سيد المرسلين صلّى اللّه عليه و آله مىدانم و در هر حادثه كه واقع شد و خواندم آن بلا در ساعت برطرف شد و چون سبب طول مىشد اختصار نمودم و غرايب بسيار ديدهام و حكايت طولانى در آية الكرسى و تسبيح زهرا صلوات اللّه عليها. ج۷، ص۴۱۷.
🔹مجربست آية الكرسى از جهة دفع جميع بلاها و اعتقاد اين ضعيف آنست كه همين آيه در اعجاز قرآن كافى است. ج۷، ص ۳۹۵.
🔸و اين آيه فى نفسها معجزهايست از معجزات سيّد المرسلين صلى اللّه عليه و آله نظر به خواص و عوام اما خواص به اعتبار اشتمال آن بر اصول معارف الهيه، و اما عوام از جهت حفظ چنانكه در جميع بلاها و مهالك مكرّر تجربهها شد كه علم يقينى حاصل است كه به سبب اين آيه آن بلاها مدفوع شد و هم چنين سوره حمد نيز معجزهايست باهره بحسب صورت و معنى مثل آية الكرسى و فضايل اين آيه بسيار است. ج ۴، ص۱۶۷.
🔹 باين اعتبار او را آية الكرسى مىگويند كه حق سبحانه و تعالى در آن آيه وصف كرسى كرده است و تفصيل آن را در شرح صحيفه كامله بيان كردهام و تا و هو العلى العظيم از آية الكرسى است و هر جا اطلاق مىكنند همين قدر مىخواهند و هر گاه كه مراد از آن تا هم فيها خالدون است بيان مىكنند. ج ۲، ص۴۰۸.
@seyyed_hossein_kashfi
بسامد اسامی پیامبران اولوالعزم در قرآن:
نوح: ۳۳
ابراهیم: ۶۳
موسی: ۱۳۱
عیسی: ۲۵
محمد: ۴
@tavanerejal
🔸در نقد روایت صوفیانه «هر که حرفی به من بیاموزد، من را بنده خود ساخته است»
✍🏻فرستهای از علیاشرف فتحی با عنوان «در نکوهش استبداد استاد»
در ادبیات مذهبی ما برای تکریم معلمان و استادان، اغلب به سخنی منسوب به پیامبر(ص) یا امام علی(ع) اشاره میشود که مضمون آن ترسیم رابطه «ارباب-برده» بین استاد و شاگرد است و استعاره برده به معنای ضرورت اطاعت از معلم و استاد در نظر گرفته میشود. این سخن با عبارات مختلفی همچون «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا»، «من تعلمت منه حرفا صرت له عبدا» یا «أنا عبد منْ علّمنی حرفا واحدا» نقل شده و طبق جستجوی مختصری که داشتم، به نظر میرسد قدیمیترین منبع برای این جمله، کتاب «تعليم المتعلّم فى طريق التعلّم» اثر برهانالدین زرنوجی؛ فقیه حنفیمذهب اهل بخارا باشد که این کتاب را در آخرین دهه قرن ششم هجری نوشته و در صفحات 8 و 9 از قول امام علی(ع) و بدون ذکر سلسله سند، نقل کرده که: «من برده کسی هستم که یک حرف به من بیاموزد؛ اگر خواست مرا بفروشد، اگر خواست آزادم کند و اگر خواست مرا به بردگی بگیرد». چند دهه بعد، همین مضمون به دو شکل در کتاب «آداب المتعلمین» آمده و از آنجا که این کتاب به خواجه نصیرالدین طوسی نسبت داده شده، میان شیعیان هم مورد اقبال قرار گرفته است.هرچند برخی پژوهشگران معاصر مثل جویا جهانبخش معتقدند که این کتاب را خواجه نصیر ننوشته و صرفا گزیدهای از کتاب زرنوجی است.
نقطه عطف دیگر این مضمون را در پایان قرن نهم هجری در کتاب «عوالی اللئالی» ابن ابی جمهور اَحسائی میبینیم که او نیز از قضا همانند زرنوجی گرایش به تصوف داشته و در نقل روایات نیز سهلانگار بوده است. او این مضمون را به دو شکل متفاوت به پیامبر اسلام نسبت داده است. در جایی از قول پیامبر آورده که: «هر کس به فردی یک مساله را بیاموزد، او را به بردگی گرفته است». در ادامه روایت آمده که فردی از پیامبر میپرسد: «یعنی میتواند او را بفروشد؟». پیامبر نیز پاسخ داده که: «نه، میتواند به او دستور بدهد» (ج 4، ص 71). در اوایل کتاب نیز به شکل سادهتر «من تعلمت منه حرفا صرت له عبدا» آمده است (ج 1، ص 292). نکته اینجاست که این مضمون، نیم قرن پیش از کتاب ابن ابی جمهور، در تفسیر «غرائب القرآن» نظامالدین قمی نیشابوری معروف به نظام اعرج، به یکی از علما نسبت داده شده است (ج 3، ص 361). جالبتر آنکه صاحب غرائب نیز با وجود شافعیمذهب بودن، همچون زرنوجی و ابن ابیجمهور به تصوف گرایش داشته است. به هر حال با نقل این روایت در عوالیاللئالی، مجلسی نیز آن را در بحار میآورد و سپس نراقی در جامعالسعادات به آن اشاره میکند و در زمان ما نیز علمایی چون علامه طباطبایی، مرحوم مطهری و آقای مکارم بهوفور به این استعاره بردگی به عنوان یک کلام حکیمانه برای بزرگداشت مقام معلم اشاره کردهاند (طباطبایی، تعالیم اسلام، ص 210).
خلاصه آنکه اولا انتساب این مضمون به پیامبر اسلام و امام علی(ع) بسیار دشوار است و دوم آنکه رد پای صوفیه در نقل این مضمون با عبارات مختلف نشان میدهد که مضمون ارباب-برده با نظام مراد و مریدی رایج در میان اهل تصوف سازگار بوده و به مذاق آنان خوش آمده که چنین نظامی را برای رابطه استاد و شاگرد نیز ترسیم کنند. در جوامع استبدادزده که قرنها به نظام اربابی خو کرده و در همه روابط (پدر و فرزندی، زن و شوهری، استاد و شاگردی، حاکم و مردم) استعاره بردگی را به کار میبردهاند، شاید زمانی استبداد معلم و استاد همچون استبداد پدر و شوهر و حاکم، فوایدی برای گسترش و تقویت نظام دانش داشت، اما تضعیف فرهنگ نقد و گفتگوی علمی و خلاقیت را نیز باید از زیانهای اینگونه رابطه دانست. حفظ احترام استاد و معلم واجب است، همانگونه که حفظ احترام دانشآموز و دانشجو نیز واجب است. از این نظر فرقی میان آنها نیست. اما نه استبداد استاد و معلم پسندیده است و نه استبداد دانشآموز و دانشجو. استبداد اساسا مخرب است و زیانهای فراوان آن به فواید اندکش میچربد. بهویژه در وادی دانش و اندیشه، جایی برای بردگی و مریدبازی نیست و مکانیزم حفظ حرمت و احترام باید به سود دانش تغییر کند.
@tavanerejal
@taqriraat
هدایت شده از تاوان | پژوهشهای قرآنی و حدیثی
🔻چه کسی جعفری است؟
🔹️کلینی به اسناد خود از حنان بن سدير روايت كرده مىگويد:
«ابو الصّباح كنانى به حضرت صادق علیهالسلام عرض كرد: به خاطر شما چه ناروايیها از مردم مىبينيم [و زخم زبانها میشنویم]!
امام فرمود: مگر به خاطر من از مردم چه مىبينى؟
گفت: هرگاه ميان من و مردى سخنى ردّ و بدل مىشود به من مىگويد: جعفرى خبيث!
فرمود: شما را به من سرزنش مىكنند؟
ابو الصبّاح گفت: آرى.
فرمود: به خدا در ميان شما كسانى كه پيروى جعفر مىكنند بسيار اندک هستند! همانا صحابه من كسى است كه ورعش بسيار باشد و براى آفريدگارش عمل كند و به پاداش او اميدوار باشد.
اينان اصحاب من هستند».
@tavanerejal
هدایت شده از تاوان | پژوهشهای قرآنی و حدیثی
🔶️ ماجرای تکلّم و خودکشیِ حمارِ پیامبر
🔹️ این ماجرا در الکافی و علل الشرایع آمده است (متن روایت). کلینی به دو طریق و صدوق به یک طریق نقل میکنند:
۱. کلینی/ علی بن محمد علان کلینی (موثق)/ سهل بن زیاد(مختلف فیه، نرم افزار درایه النور: ثقه علی التحقیق)/ محمد بن الولید شباب صیرفی (ضعیف)/ ابان بن عثمان (اصحاب اجماع)/ ابوعبدالله علیه السلام
۲. کلینی/ محمد بن حسین (تصحیفِ محمد بن حسن طائی: مجهول/ نرم افزار: ثقه علی التحقیق)/ سهل بن زیاد/ محمد بن الولید/ ابان بن عثمان/ ابو عبدالله علیه السلام
۳. صدوق/ محمد بن علی ماجیلویه (مهمل، صدوق جز در الفقیه، از او نقل دارد. نرم افزار: ثقه علی التحقیق) / محمد بن یحیی العطار (ثقه)/ سهل بن زیاد/ محمد بن الولید/ ابان بن عثمان/ ابو عبدالله علیه السلام.
در نتیجه از حیث سندی، ضعیف است حداقل به ضعف «محمد بن الولید».
🔹️ الکافی در ذیل حدیث، به نقل از علی علیه السلام، خودکشی حمار پس از فوت رسول (فذکر امیرالمومنین) و تکلم حمار با رسول الله و نقل آن حمار خبری را از پدرانش (و روی ان امیرالمومنین قال) را ثبت کرده است (ج۱، ص۲۳۶).
در علل الشرایع، بحث خودکشی او در ذیل حدیث از امام صادق نقل شده (ثم قال ابوعبدالله) و بحث سخن گفتن حمار نیز به نقل از امام صادق (ثم قال ابوعبدالله) آمده است (ج۱، ص۱۶۶).
در برخی از کتب تاریخی اهل سنت نیز به ماجرای سخن گفتن این حمار با پیامبر (البته با دیالوگی متفاوت از روایت شیعی) و خودکشیاش اشاره شده است (ر.ک تاریخ دمشق، ج۴ص۲۳۲ و دلایل النبوه ص۳۸۶).
در روایت شیعیِ الکافی، صدر روایت به سند یادشده پیرامون لحظات فوت رسول خدا و وصیت ایشان به علی علیه السلام است. از اواسط نقل، امام صادق ماجرا را به حکایت از امیرالمومنین بیان می کنند. ذیل روایت نیز دو بار به کیفیتی که اشاره شد، نام امیرالمومنین به عنوان حکایت کننده ماجرا آمده است. این ذیل روایت که بحث سخن حمار و خودکشی او را دارد، البته به گونه ای است (رُوِیَ ...) که ممکن است بگوییم داخل روایت امام صادق و به آن سند نیست؛ بلکه نقلی مرسل است که به جهت مناسبت سخن از داراییهای پیامبر و حمار ایشان، توسط روات یا کلینی به روایت اصلی پیوست شده است. در این صورت، بخش تکلم و خودکشی حمار، مرسل خواهد بود و نه مسند.
در روایت شیعیِ علل الشرایع، متن همان متن الکافی است؛ البته بخش انتهایی به جای امیرالمومنین، ابوعبدالله دارد که به نوعی دنباله روایت اصلی محسوب شده است.
به هر شکل همان گونه که بیان شد، اَسنادِ ماجرای حدیث حمار از حیث علم رجال متقن نیست. نیز بیان شد که ممکن است اساسا مرسل باشد که به روایت مسند پیوست شده است.
🔹️ چالش های دلالی روایت را اینگونه عنوان میکنیم:
۱. سخن گفتن حمار
۲. شناختن حمار، پدر و اجدادش را
۳. نرسیدن سند نقل حمار به حضرت نوح.
مجلسی از اشکال اول به نمونههای قرآنی مانند هدهد و نمل پاسخ داده است (مرآةالعقول، ج۳، ص۵۲).
اشکال دوم نیز توسط برخی مطرح شده که هنوز جوابی برایش ندیدم. البته با بحث شعور نسبی حیوانات که در جاهایی مانند روایات اقرار به ولایت و تسبیح آنان و ... بیان شده، شناخت گذشتگان و آباء نیز مستبعد نیست. البته که متکلمی مانند سیدمرتضی به همین موارد نیز ایراد دارد.
اشکال سوم میگوید جدّ اعلای این الاغ که حضرت نوح به او بشارتهایی داده، نهایتا دویست سال قبل حضرت محمد می زیسته؛ چگونه می تواند در زمان حضرت نوح زیست کرده باشد؟ (إِنَّ ذَلِكَ الْحِمَارَ كَلَّمَ رَسُولَ الله فَقَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ أَنَّهُ كَانَ مَعَ نُوحٍ فِي السَّفِينَةِ فَقَامَ إِلَيْهِ نُوحٌ) مگر اینکه پاسخ دهیم مراد حمار، همان جدّش بوده که در کشتی نوح بوده و از باب اختصار، فقط از ۴ الی ۵ نیایِ واسطه نام برده است.
و خدا داناست
🔰https://t.me/tavanerejal
🔰https://eitaa.com/tavanerejal
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هی بنت من؟
در اصل به زبان فارسی و از سروده های علامه محمد اقبال لاهوری، شاعر سنی هندی ـ پاکستانی، است .
مریم از یک نسبتِ عیسى عزیز / از سه نسبت حضرت زهرا عزیز
نور چشم رحمة للعالمین / آن امام اولین و آخرین
آنکه جان در پیکر گیتى دمید / روزگار تازه آیین آفرید
بانوى آن تاجدار هل أتی / مرتضى مشکل گشا، شیرخدا
پادشاه و کلبه اى ایوان او / یک حسام و یک زره سامان او
مادر آن مرکز پرگار عشق / مادر آن کاروان سالار عشق
آن یکى شمع شبستان حرم / حافظ جمعیت خیر الامم
تا نشیند آتش پیکار و کین / پشت پا زد بر سر تاج نگین
در نواى زندگى سوز از حسین / اهل حق حرّیت آموز از حسین
سیرت فرزندها از امّهات / جوهر صدق و صفا از امّهات
مزرع تسلیم را حاصل بتول / مادران را اسوه کامل بتول
بهر محتاجى دلش آنگونه سوخت / با یهودى چادر خود را فروخت
نورى و هم آتشى فرمانبرش / که رضایش در رضاى شوهرش
آن ادب پرورده ى صبر و رضا / آسیاگردان و لب قرآن سرا
گریه هاى او ز بالین بى نیاز / گوهر افشاندى به دامان نماز
اشک او برچید جبرئیل از زمین / همچو شبنم ریخت بر عرش برین
رشته ى آیین حق زنجیر پاست / پاس فرمان جناب مصطفى است
ورنه گرد تربتش گردیدمی / سجده ها بر خاک او پاشیدمى
@tavanerejal
کلینی.pdf
195.6K
🗞روزنامه ایران
به مناسبت نوزدهم اردیبهشتماه، روزِ کلینی
🔹️شیخ کلینی برای اینجا و اکنونِ ایران چه پیامی دارد؟
@tavanerejal
هدایت شده از اجتهاد
🔖پرونده ویژه «اجتهاد» بهمناسبت روز بزرگداشت محدث بزرگ شیعه «شیخ کلینی»
🔻با بیش از ۳۰ گفتار و نوشتار از اساتید حوزه و دانشگاه
✔️ نقش شیخ کلینی در گسترش علوم اسلامی/ آیتالله مکارم شیرازی
✔️درآمدی بر روش مطالعات روایی شیعی/ سید محمدمهدی میرباقری
✔️کلینی جامعترین پایهگذار میراث حدیثی شیعه/ علی نصیری
✔️کلینی و نخستین گزیدههای حدیثی شیعه دوازده امامی/ محمد اسماعیل
✔️کتابشناسی کافی/ سید احمد مددی
✔️خوانش گذرا روایات نهی از قیاس در کافی شریف/ علی بهادرزایی
✔️آیا میتوان کلینی را از جریان مفضل بن عمر دانست؟/ عباس مفید
✔️پاسخی به نقدهای جریانشناسی کلینی/ سیدمحمدهادی گرامی
✔️جریانشناسیِ علمیِ کلینی؛ کلینی از بزرگان جریان مفضّل بن عمر است/ سیدمحمدهادی گرامی
✔️اصل بر اعتبار «روایات کافی» است، مگر دلیل قوی بر خلافش محرز شود/ سیدعلی دلبری
✔️مقایسۀ جامع بخاری با کافی کلینی/ سیدعلی سجادیزاده
✔️اثباتناپذیری عرضه «کافی» بر امام زمان(عج)/ محمود ملکی
✔️محدثی که کتابش «کافی» است/ امیرمحسن عرفان
✔️ثقهالاسلام کلینی در آثار امام خمینی چه جایگاهی دارد؟/ محمدکاظم تقوی
✔️صافی در شرح کافی؛ معرفی یک شرح ارزشمند بر الکافی/ گزارش
✔️کلینی و استحسان؛ محیطشناسی علمی/ مصطفی قناعتگر
✔️شرح فرانسویِ «کتاب الحجه» الکافی و یک چالش/ مصطفی قناعتگر
✔️نسخه پژوهی کتاب کافی، ضرورتی اجتناب ناپذیر/ حسین عاملی
✔️تقابل کلینی و ابنقبه؛نگاهی بسترشناسانه/مصطفی قناعتگر
✔️حواشیِ انتقادیِ شیخ حر عاملی بر روایات الکافی/ مصطفی قناعتگر
✔️چرا همه اسناد کافی حجت است؟/ محمد فایزی
✔️هشت باب اساسی در ساختار کتاب کلینی/ احمد مبلغی
✔️شیخ کلینی لقبی یافت که در طول تاریخ کسی جایگزین ایشان نشد/ محمدحسن ربانی بیرجندی
✔️مقایسه شیخ کلینی با شیخ صدوق/ محمدحسین اخوان
✔️تعامل کلینی با راویان واقفی در فروع کافی/ منصور گروسی
✔️پژوهشی تطبیقی در احادیث بخاری و کلینی/ هاشم معروف الحسنی
✔️معرفی ترجمه «فروع کافی»
✔️تجدید چاپ «الکافی» در ۱۶ جلد
✔️شرح گزیده «روایات کافی»
✔️معرفی نرمافزار مجموعه آثار شیخ کلینی
✔️وجود ۲۳۰۰ روایت طبی در کتاب شریف «الکافی»!
✔️شیخ صدوق و شیخ طوسی هرگز به دقت کلینی در فهم روایات نمیرسند/ احمد عابدی
🆔 https://eitaa.com/ijtihad
چلّه ذوالقعده، هیچ دلیل قرآنی و روایی ندارد. آیه "و واعدنا موسی ..." هم دلالتی بر چلهگرفتن و توصیه به آن ندارد.
قطعا این نکته به معنای ترک عبادت در این ایام نیست. اتفاقا عبادت باید همیشه باشد. مراد این است که شکلهای ذوقی و ساختگی برای عبادت و چله در فلان تاریخ و ۷تا دوشنبه و ... اموری بیدلیل است.
هدایت شده از تاوان | پژوهشهای قرآنی و حدیثی
🔻کرونا و زدایشِ یک دینیپندارشده
🔸️مورد دستدادنِ نمازگزاران پس از نماز جماعت
🔹️رواج شماری از پدیدههای دینیپندارشدۀ اجتماعی و عادتشدن آن، تاریخچه روشنی ندارد. شرایط زمانی و مکانی و جغرافیایی و اتفاقات روزگار، میتواند بر رویکارآمدن عادات دینی یا حذف آن عادات موثر باشد. نمونه روشن و ملموس این مفهوم، پدیده دستدادن (مصافحه) پس از نماز جماعت در میان عامه مسلمین است. مصافحه به عنوان یک امر دینی، در میان نمازجماعتگزاران، پیش از کرونا بسیار فراگیر و به شکل جدی دنبال میشد. همینجا بگویم روایتی وجود ندارد که فعل دست دادن پس از نماز را به طور خاص سفارش کرده باشد. فقها نیز رد کردهاند که دستدادن پس از نماز، «تعقیبات» شمرده شود و «وارد» شده باشد؛ بلکه نهایتا و عموما آن را جایز دانسته (زیرا نهی در موردش وارد نشده) و حتی مستحسن دانستهاند (عمومات سفارش به مصافحه)؛ در همین حال تاکید کردهاند کسی نباید به قصد اینکه چنین عملی (دست دادن پس از نماز) دینی است (قصد ورود) انجامش دهد. گرچه به خاطر دارم در برخی اجتماعات علمی که مراقبت بر آلودهنشدن به «بدعت» به شکل شدیدتری پیگیری میشد، این امر پیوسته متروک بود و تمام دانشیان به ارشادِ بزرگِ آن فضای علمی، از مصافحه پس از نماز ابا داشتند (مدرسه حاج آقای موسوینژاد در مشهد).
توجه کنیم به از بین رفتن یک عادت مذهبی که در میان عامه متدینین حتی مستحب دانسته شده (گرچه فقیه بگوید وارد نشده و رجائی است). عامه مومنین اساسا چنین مسالهای نداشتند که «نکند این فعل دینی نباشد».
اینکه این دینیپندارشدۀ وارد/ابداعی/رجائی، از چه زمانی در عینیت اجتماعات مسلمانان بارز و از چه زمان رائج شد نمیدانم و شاید هنوز مشخص نباشد (در کتب متقدم، میانه و حتی تا همین اواخرِ فقهی نیز چنین مسالهای مطرح نبوده)؛ اما اینکه این رفتار عامه متدینان ازچه زمانی و توسط چه کسی در اکثر نمازجماعات حذف شد روشن است: کرونا و پروتکلهای بهداشتی دنبالش، نقشآفرینان این حذف بودند. دیدیم که در بازۀ زمانی سه ساله، این عمل فراگیر چه نرم و گسترده به دست فراموشی سپرده شد؛ بهگونهای که انگار نه انگار حداقل صدسال متدینینِ نماز جماعتخوان بر آن به شکل عملی (گاه مقدم بر تمام تعقیبات منصوصه) تاکید داشتند. آیا این رفتار در آینده دوباره میتواند جای خود را در بستر دینداری عامه باز کند؟
@tavanerejal
✍مصطفی قناعتگر
هدایت شده از یادداشتها
#نماز_یکشنبه_ذی_القعده
#سید_بن_طاووس
🔹اولین مصدری که نماز یکشنبه ماه ذی القعده را نقل کرده و ما امروز به آن دسترسی داریم اقبال الاعمال سید بن طاووس است.
🔹پیش از این یادداشتی مختصر در باب مبانی رجالی سیدبن طاووس نوشتهام و با توجه به عبارات ایشان در مقدمه فلاح السائل سهلگیرانه بودن آنها و نقطهی اصلی اشکالش را نمایاندهام. به دلیل همین مبانی و اشکالات، سید مبدأ ورود مناسک و آداب خاصی به فضای شیعی شده است که تا پیش از او یا رد پایی در منابع شیعی نداشته و یا مهجور بوده و به لطف سید مشهور شده است.
🔹به هر حال ایشان نماز یکشنبه را از شخصی به نام علی بن یحیی الخیاط نقل میکند و ادعا میکند این نماز در دیگر کتب امامیه نیز نقل شده است.
ما امروزه نه کتابی از علی بن یحیی الخیاط در دست داریم و نه اساسا اطلاع خاصی از او داریم. تنها میدانیم که نام او در طریق برخی اجازات واقع شده و راوی برخی از کتب بوده است.
🔹مصادر در دسترس امامیه نیز این نماز را نقل نکردهاند به همین جهت معلوم نیست سید روایت را در چه کتابی دیده است که فرموده دیگران نیز این روایت را نقل کرده اند.
🔹راوی مباشر حدیث أنس بن مالک است و روایت اساسا از طریق اهل بیت علیهم السلام روایت نشده است. دربارهی دیگر اشخاصی که در سند روایت هستند نیز اطلاعات خاصی ثبت نشده است. با توجه به سند روایت به نظر میرسد روایت نماز یک شنبه ذی القعده منشأ سنی داشته باشد. (البته به توجه به جست و جوی اندکی که انجام شد در مصادر اهل سنت نیز یافت نشد)