eitaa logo
تاوان | پژوهش‌های قرآنی و حدیثی
438 دنبال‌کننده
79 عکس
39 ویدیو
14 فایل
مصطفی قناعتگر | کانال اصلی، در تلگرام : t.me/tavanerejal
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻بازنشر به مناسبت اول آبان، سالگرد شهادت سید مصطفی خمینی ◾️سید مصطفی خمینی: بحث از حجیت خبر واحد، از امور کم فائده است مرحوم سید مصطفی خمینی، در کتاب تحریرات فی الاصول، قبل از بیان ادله‌ی حجیت خبر واحد، مطالبی را به عنوان مقدمه بیان می‌کند. آنچه با بحث ما (ضرورت و کارآمدی علم رجال) مرتبط است، مطلبی است که ایشان تحت این عنوان می‌نگارد: «الأمر الثالث: فی أنّ بحث حجّیة الخبر، قلیل الجدوى. امر سوم: کم فایده بودن بحث حجیت خبر[واحد].» وی با انتقاد از نظریه‌ای مشهور که براساس آن، بحث از حجیت خبر واحد دارای فوائد فراوان فقهی قلمداد شده است، این نظریه را از اشتباهات روشن علماء می‌داند. ایشان با اشاره به اینکه «حجیت خبر واحدِ محفوف به قرائن» مورد اتفاق همگان است، تعداد خبرهای واحد غیر محفوف به قرائن را به قدری اندک می‌داند که بحث در مورد کیفیت حجیت آن را امری بی فائده محسوب می‌کند. 📚تحريرات في الأصول، ج6، ص412 و 413 https://eitaa.com/tavanerejal https://t.me/tavanerejal
🔻بودای بصائرالدرجات! در بصائرالدرجات آمده است: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنِ الرَّبِيعِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ عَفِيفِ بْنِ أَبِي سَعِيدٍ قَالَ: كُنَّا فِي أَصْحَابِ الْبُرُودِ وَ نَحْنُ شُبَّانٌ فَرَجَعَ إِلَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقَالَ بَعْضُنَا 👈بوداسكفت قَدْ جَاءَكُمْ فَقَالَ عَلِيٌّ علیه السلام وَيْحَكَ إِنَّ أَعْلَاهُ عِلْمٌ وَ أَسْفَلَهُ طَعَامٌ. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم / ج‏1 / 517 / 18 مرحوم مجلسی پس از نقل روایت می گوید: الشيان البعيد النظر و يحتمل أن يكون بالموحدة جمع الشاب و 👈بوداسكفت لعله كان اسم رجل بطين فأطلقوا عليه صلوات الله عليه لكونه بطينا أو كان في بعض اللغات موضوعا للبطين و إنما أطلقوا ذلك لظنهم أنه ع لا يعرف تلك اللغة فأجابهم بأن أسفل بطني محل الطعام و أعلاه محل العلوم و الأحكام لما مر أنه إنما سمي بطينا لكونه بطينا من العلم و قيل هو اسم من أسماء الكهنة 👈و قيل اسم ابن ملك أتاه بلوهر فصار نبيا و لا يناسبان المقام‏. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏40، ص: 143 وی می گوید: گفته شده مراد از «بوداسکفت» همان بودا است؛ لیکن این احتمالی است که مناسب مقام نیست. گویا مرحوم مجلسی از شکم بزرگ بودا آگاه نبوده و به همین دلیل، این قول را بعید دانسته است. در پاورقی بحارالانوار که توسط محققین نوشته شده می خوانیم: 👈التمثال الذي صوروه لبودا بطين أيضا. با این اوصاف، «بوداسکفت» در بصائرالدرجات، تصحیف «بودا شکنب» است که در گزارش الطبقات الکبری نیز بود. حساب احتمالات، تحلیل ما را از ماجرای بودا (چندی پیش در همین کانال) تقویت می کند. سپاس از دوستی که روایت بصائرالدرجات را به بنده یادآوری کرد. https://t.me/tavanerejal https://eitaa.com/tavanerejal
هدایت شده از اجتهاد
💢دانش رجال در پیچی تاریخی! ✔️یادداشت وارده/ مصطفی قناعتگر: 🔹در ادواری، شاهد برتری معیارهای سندمحور بر تارَک اعتبارسنجی‌های حدیثی بوده‌ایم؛ اما در بیشتر ادوار مانند دوره‌ی حال، چنین نبوده است. 🔹علتِ رنگ‌باختگیِ علم رجال و سقوطش از بالای جدولِ سنجه‌های ارزش‌گذاری احادیث به پایین را می‌توان در دو مؤلفه‌ی کلی خلاصه کرد: الف) مؤلفه‌های تضعیف‌کننده‌ی آن. ب) مؤلفه‌های تقویت‌کننده‌ی رقیبانِ آن. 🔹عدم تکیه‌ی گزارشات رجالی بر مشاهده، مرسل بودن این گزارشات، بسنده نمودن رجالیان به نقل قول‌ها و غلوّانگاری بر اساس اعقاداتِ شخصی را می‌توان در زمره‌ی مؤلفه‌های تضعیف‌کننده‌ی علم رجال قرار داد. تفصیل مطلب👈 https://b2n.ir/12350 #اختصاصی 🆔 https://eitaa.com/ijtihad
💢نهصد صفحه اشکال در رَوِش! به کتاب پُر آوازه استاد سید علی شهرستانی از دو دریچه می توان نگریست: روشی و محتوایی. محتوای کتاب هر چه باشد، روشِ آن خطاست. کتاب «منع تدوین حدیث» که برگردانی است فارسی از اصل عربی، به خلاف تصور اولیه، منع تدوین حدیث را اثبات نمی کند. آری؛ خودِ نویسنده و دیگر دوستان می گویند اگر می خواهی ادله منع تدوین را بیابی این کتاب را بخوان. این سخن ایشان نشان می دهد که خویش قائلند کتاب در مقام اثبات منع است؛ حال آنکه کتاب چیزی دیگر می گوید! کتاب به ما می گوید منع تدوین حدیث را مسلّم بدان؛ حال که چنین است، انگیزه ها و پیامدهای آن را برای تو توضیح می دهم. هیچ فصلی از این کتاب 900 صفحه ای، مستقلا به اثبات این ادعا نپرداخته است. جناب شهرستانی دست مخاطب را می گیرد و به او می گوید بیا تا برایت تحلیل کنم که چرا منع تدوین رخ داد؟ بگویم که خلفاء با چه انگیزه هایی چنین انحرافی ایجاد کردند؟ اثبات کنم که برخی انگیزه های ادعایی، چیزی جز توجیهی مذبوحانه برای انگیزه ها و اهداف شوم ایشان نیست. از پیامدهایش بگویم و گزارشات متعارض تاریخی را با کمک «تئولوژیِ تاریخ ساز» خودم جمع کنم. غافل از اینکه مخاطبِ حقیقت پرست، قبل از تمامِ این تحلیل های مبتنی بر وقوع ماجرای منع تدوین حدیث، دست از دستان نویسنده می کَنَد و با تعجب می پرسد: «مگر منع حدیث اتفاق افتاده است؟». مصطفی 1398/9/22 https://t.me/tavanerejal https://eitaa.com/tavanerejal
تاوان | پژوهش‌های قرآنی و حدیثی
💢نهصد صفحه اشکال در رَوِش! به کتاب پُر آوازه استاد سید علی شهرستانی از دو دریچه می توان نگریست: روش
📚نقدی بر نقد نُه بندی کتاب«منع تدوین الحدیث، اسباب ونتائج» ✒ (این یادداشت را یکی از بزرگواران که نمی دانم کیست، در نقد یادداشت بنده نوشتند) کتاب فوق که به پیشنهاد محمد عماره در سال 1422 ق و با تصویب مجمع بحوث اسلامی، جزو منابع درسی الازهر قرار گرفته، برخلاف تصور ناقد محترم-همانگونه که از عنوان کتاب پیداست- در مقام اثبات منع تدوین نیست بلکه اسباب و توجیهات منع تدوین را که در کلام بزرگان اهل سنت آمده مورد تحلیل قرار می دهد. نهی از نگارش حدیث چگونه نوعی «تاریخ سازی» بر اساس نظام تئولوژیک شیعه تصور می شود حال آنکه گزاره های تاریخی نظیر «فَنَهَتْنِي قُرَيْشٌ عَنْ ذلک[الکتابه] قَالُوا: تَكْتُبُ كُلَّ شَيْءٍ ... وَرَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَتَكَلَّمُ فِي الرِّضَا وَالْغَضَبِ؟ »(مصنف ابن ابی شیبه، 5/313) یا خبر ابن عبدالبر (که با توابعش حسنه است): «أن عمر... أراد أن يكتب السنة، ثم بدا له أن لا يكتبها ، ثم كتب في الأمصار : من كان عنده شيء فليمحه»(جامع العلم والبیان،1/274) یا بیان تاریخی ابن سعد «...إِنَّ الأَحَادِيثَ كَثُرَتْ عَلَى عَهْدِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَأَنْشَدَ النَّاسَ أَنْ يَأْتُوهُ بِهَا فَلَمَّا أَتَوْهُ بِهَا أَمَرَ بِتَحْرِيقِهَا ثُمَّ قَالَ: مَثْنَاةٌ كَمَثْنَاةِ أَهْلِ الْكِتَابِ. قَالَ فَمَنَعَنِي الْقَاسِمُ يَوْمَئِذٍ أَنْ أَكْتُبَ حديثا.(الطبقات الكبرى، 5/143) و یا نقل تاریخی طبری:«سَمِعْتُ أَبَا حُصَيْنٍ، قَالَ: كَانَ عُمَرُ إِذَا اسْتَعْمَلَ الْعُمَّالَ خَرَجَ مَعَهُمْ يُشَيِّعُهُمْ،.. فَيَقُولُ: جَرِّدُوا الْقُرْآنَ، وَأَقِلُّوا الرِّوَايَةَ عَنْ مُحَمَّدٍ، وانا شريككم [َلَمَّا قَدِمَ قَرَظَةُ قَالُوا:حَدِّثْنَا. قَالَ: نَهَانَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ]»(تاریخ الطبری، 4/204) دست کم نوعی جریان مقابله با نگارش را -اگر نگوییم که این نهی نظام مند و فراگیر از جانب حکومت اعمال شده- تداعی می کند. 📌باید دید ناقد، گزارش تاریخی معارضی در اختیار داشته که اثبات کند نهی و منعی از نگارش سنت برقرار نبوده، که به دنبال آن از روش بحث استاد شهرستانی با عنوان «تئولوژی تاریخ ساز» یاد کرده یا خیر؟ اینجاست که اندیشه های پی گیر و منصف که به قناعتگری در کنکاش تاریخی بسنده نمی کنند از این ناقد می پرسند: «این تعجب و ابهام نسبت به منع تدوین حدیث از چه روی شکل گرفته است؟ » یکم دی ماه 1398 25 ربیع الثانی 1441
💢 منع تدوین حدیث، از جدل تا استدلال 📚 در مباحث علمی، با کسی که در پی اثبات مطلبی است می توان بحث کرد؛ اما با کسی که آن مطلب را مسلّم می داند، خیر. به شهادت موافق و مخالف، کتاب «منع تدوین الحدیث» استاد شهرستانی، در پی اثبات پدیده منع تدوین حدیث نیست؛ بلکه آن را پیش فرض، قطعی و مسلّم می گیرد. یعنی بنای کتاب، بر بستری نهاده شده که هنوز به شکلی علمی نُضج نیافته است. در حقیقت ماجرای منع تدوین حدیث به دست خلفاء، از آن دسته مشهوراتی است که نویسندگان انگیزه ورود استدلالی برای اثباتش را نداشته اند. به واقع باید بنگریم که ما با مبانی شیعی، به گونه ای درون گفتمانی و به دور از فضای جدلی با اهل تسنن، می توانیم منع تدوین حدیث را اثبات کنیم؟ اینکه اهل سنت قائل به منع حدیث هستند، دلیل نمی شود ما نیز قائل به آن شویم. نیز نمی توان بر اساس « اقرار العقلاء علی انفسهم جائز»، حکم به منع کنیم. زیرا احتمال جعل احادیث بیانگر منع حدیث و نسبت دادن آن به خلفاء به دست بنی امیه، فراوان است (با توجه ارسال روایات، متاخر بودن و زیست راویان آن در عصر اموی). نیز تحرکات فرهنگی و ایجاد دوقطبی کتاب و سنت از سوی خلیفه ثانی (در صورت اثبات)، با منع تدوین حدیث که صورت فرمانِ حکومتی دارد دو چیز است. ما وقتی جدلی بحث می کنیم، نباید فراموش کنیم که آن حرف ها را با همان شکل نمی توانیم بین خودمان مطرح کنیم. مایی که روایات کثیره را به دلیل سند عامی آن حجت نمی دانیم، در بحث منع تدوین حدیث، به چند گزارش عامی که اسناد ضعیفه ای هم دارند استناد می کنیم. همین مایی که در فراوان جا، روایات جوامع حدیثی خودمان را به راحتی نمی پذیریم. مایی که به وفور، تعارضات اخبار و تاریخ عامه را به رخشان می کشیم؛ اما تعارض گزارشاتِ بدخلقیِ خلیفه ثانی از سویی و مدارای وی با روایت کنندگان حدیث نبوی و تواضع نسبت به آنان را، با هزار و یک تحلیل تئولوژیک جمع می کنیم تا بتوانیم بگوییم: منع تدوین حدیث رخ داده است. نکته، دفاع از خلیفه ثانی نیست. نکته این است که ادله منع، کافی نیست؛ متناً و سنداً. آری؛ این جا مجالی برای مباحث خیلی علمی نیست. بعون الله به زودی مجموعه ای از ادله اطراف نزاع منتشر خواهد شد تا این مساله در فضایی آرام تر مورد مطالعه حق طلبان قرار گیرد. در پایان یادداشت، متواضعانه از اهل تحقیق درخواستی دارم: اگر در روایات امامیه، حتی یک روایت دال بر منع تدوین حدیث یافتید، به این کمترین آگاهی دهید. مصطفی هشتم دیماه نود و هشت
✔️درباره کتاب خلقت نوری پیامبر و اهل البیت علیهم السلام در حدیث و کلام امامیه نخستین در این کتاب بالخصوص روایات خلقت نوری بررسی سندی شده است. چکیده نتیجه نگارش این است که اگر کسی به طور کلی اعتبار سنت حدیث نگاری امامیه را پذیرفته باشد، یعنی اصل این سنت را زیر سؤال نبرد، چاره ای جز پذیرش اعتبار روایات خلقت نوری ندارد. فرضیه مؤلف در این تحقیق عبارت است از تواتر اجمالی روایات خلقت نوری در مضمون مشترک و نیز وجود تک روایاتی که فی نفسه واجد اعتبارند. به مناسبت روایات خلقت نوری، به روایات خلقت ارواح و ابدان ذری نیز مراجعه شده. برداشت اولیه این است که روایات عالم ذر حتی از روایات خلقت نوری هم بیشتر است. احتمالا تعداد روایات خلقت ارواح دو هزار سال پیش از ابدان از دو دسته دیگر کمتر باشد. در ضمن صرف وجود و تکرار مضامین مشابه در سنت حدیث نگاری غالیانه دلیلی بر غالیانه بودن آن مضمون نیست؛ چراکه مضامین مشترک حدیث غالیان با حدیث غیر غالیان کم نیستند. پس باید نقطه انفصال و انحراف را پیدا کرد. این کتاب مقدمه و شش فصل دارد. فصل اول درباره اعتبارسنجی احادیث خلقت نوری است؛ فصل دوم مضمون شناسی احادیث خلقت نوری اهل بیت علیهم السلام؛ فصل سوم جریان شناسی راویان خلقت نوری اهل البیت علیهم السلام در مدارس کوفه و قم؛ فصل چهارم عوالم پیشین از دیدگاه متکلمان بغدادی؛ فصل پنجم وجود پیشین انسان در مدرسه کلامی ری و فصل ششم سیر تطور آموزه خلقت نوری در تاریخ عقاید امامیه. از: عقائد نت
💢مجلسی و روایات طبی مرحوم مجلسی در مقدمه‌ی بحارالانوار، آنجا که هر کدام از منابع کتاب خود را یک به یک مختصرا توضیح می‌دهد، در مورد کتاب طب الائمه می‌گوید: «و كتاب طب الأئمة من الكتب المشهورة لكنه ليس في درجة سائر الكتب لجهالة مؤلفه و لا يضر ذلك إذ قليل منه يتعلق بالأحكام الفرعية و في الأدوية و الأدعية لا نحتاج‏ إلى‏ الأسانيد القوية» (بحارالانوار، ج‏1، ص30). 1. این کتاب، از کتب مشهور است. 2. در عین شهرت، به دلیل نامشخص بودن نویسنده‌اش، از امتیاز بالایی در اعتبار برخوردار نیست. 3. ضعفِ یادشده، مشکلی ایجاد نمی‌کند؛ زیرا تعداد احادیث فقهی آن کم است. در مورد احادیث طبی و ادعیه نیز نیازی به اسناد قوی نداریم. چالشی که نکته‌ی سوم ایجاد می‌کند این است که منظور مجلسی از «و في الأدوية و الأدعية لا نحتاج‏ إلى‏ الأسانيد القوية» دقیقا چیست؟ در برداشت از این گزاره، چند احتمال قابل تصویر است: ▪️ روایات طبی و ادعیه، مانند روایات فقهی نیست که در صورت ضعف سند، کم اعتبار شود؛ بلکه پیوسته معتبر است. ▪️قوت و ضعف سند روایات طبی و ادعیه، بالسویه است. به دیگر سخن، اساسا این روایات با سنجه ی سند سنجیده نمی‌شود. در نتیجه سند قوی یا ضعیف آن، تاثیری در نگاه ما به آن ندارد و معیاری دیگر می طلبد. ▪️خصوص روایات طبی و ادعیه‌ای که در کتاب طب الائمه است، نیازی به اسناد قوی ندارد؛ زیرا از طریق معیارهای دیگر، به اعتبار آن رسیده‌ایم. ▪️روایات طبی و ادعیه برای ما فقیهان، به اهمیت روایات فقهی نیست. در نتیجه به اعتبارسنجی آن ورود نمی کنیم. روشن است آنجا که سخنی از اعتبارسنجی نیست، سخن از قوت سند نیز موضوعا منتفی است. ظاهر عبارت، احتمال اول را بیشتر برمی‌تابد؛ اما مشکل این است که این گونه نظریه‌ای، نه از مجلسی و نه از سایر عالمان شیعی معهود نیست و نمونه‌ای ندارد. باید دید از میان سه احتمال دیگر، کدام اوفق به مبانی مجلسی است. شاید احتمالات دیگری نیز در کار باشد. https://eitaa.com/tavanerejal https://t.me/tavanerejal
﷽‏ 🔰قسم به وعده شیرین «من یمت یرنی» اعتقادِ معروف شیعه این است که تمام انسان‌ها در هنگام مرگ (چه مومن و چه غیر مومن)، امیرالمومنین علیه السلام را می‌بینند. در جلد ششم بحار الأنوار، باب هفتمِ «ابواب الموت» به این نام است: «ما يعاين المؤمن و الكافر عند الموت و حضور الأئمة عليهم السلام عند ذلك و عند الدفن و عرض الأعمال عليهم صلوات الله عليهم‏». شناخته شده ترین روایتِ این باور، گفتار علی علیه السلام به حارث اعور (هَمْدانی) است (الأمالی للطوسی، ص48). گویا به نظم درآمدن این گفتارِ منثور توسط سید بن محمد حِمیَری، سببِ ثبت آن در حافظه‌ی تاریخی ما گردیده است آنجا که سرود: یا حارُ همدان من یمت یرنی من مومن او منافق قبلاً. با این اوصاف، دو تن از بزرگان متکلم امامیه، این روایات را تاویل کرده‌اند. می دانیم در هر لحظه از زمان، انسان های زیادی فوت می‌کنند. چطور ممکن است که علی علیه السلام بر بالین تمام آنها حاضر شود؟ علی جسم است و جسم ‌نمی تواند در یک زمان، در چند مکان مختلف حاضر شود. پس این روایت بر فرض صحتش، باید تاویل شود به این معنا که انسان هنگام مرگ، ثمره اعتقادش به ولایت امیرالمومنین یا انکار ولایت وی را می بیند. (أوائل المقالات في المذاهب و المختارات‏، ص 74؛ الرسائل، ج3، ص133). شاید در قاموس مفید و مرتضی رضی الله عنهما چیزی به نام مراتب وجودی یا جسم مثالی و امثال ذلک معنا نداشته باشد. این خود جای تحقیق دارد. جالب آنکه اسماعیلیان در مورد همین حدیث، بدون تاویل کردنِ آن، همان باور به حضور امام بر بالین تمام محتضرها را فهم کرده اند (اربعة کتب اسماعیلیة، ص 128 و 129). این مسئله بسیار مهم است که مفید و مرتضی علیهما صلوات الله، چه مبنایی در جسم و انواع آن دارند. آیا این اعتقاد ریشه در نگاه معتزلی و اعتبار سنجی های عقلانی‌ به روایات دارد؟ چه باورهای دیگری شبیه باور فوق، در نظام فکری آن دو وجود دارد؟ آیا ترس از شباهت در مبنا با باطنی گرایان، در اتخاذ این تاویل ها نقش داشته است؟ https://t.me/tavanerejal
💢روایت «رجل من اهل قم» ▪️در کتاب بحار الانوار، روایتی از کتاب تاریخ قم نقل شده است. روایت اینگونه است: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عِيسَى عَنْ أَيُّوبَ بْنِ يَحْيَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع‏ قَالَ رَجُلٌ‏ مِنْ‏ أَهْلِ‏ قُمَ‏ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ‏ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏ (بحار الأنوار؛ ج‏57 ؛ ص21). ▪️این روایت را فراوان در بیانات همقطاران انقلابی خویش شنیده ایم. همیشه و در همه جا، دفاعِ بد، به ضرر جبهه‌ی خودی تمام می‌شود. استناد به این روایت برای تایید قیام پر برکت امام خمینی رحمه الله، دفاعی بد از انقلاب است. ▪️این روایت از چند جهت مورد تامل است: 1. راوی اول در سند، علی بن عیسی است که بین چندین نفر مشترک است و تمام ایشان نیز در کتب رجالی مجهول رها شده‌اند. 2. راوی دوم نیز ایوب بن یحیی الجندل است که او نیز مجهول است. 3. برخی معاصران به این نکته اشاره کرده‌اند که بین مولف تاریخ قم و علی بن عیسی حداقل ۱۷۵ سال فاصله است. یقینا حسن بن محمد بن حسن قمی (مولف تاریخ قم) این روایت را با سه تا چهار واسطه از علی بن عیسی روایت می کند که نام هیچکدام مشخص نیست. 4. روشن نیست که روایت مربوط به قبل از ظهور حضرت مهدی علیه السلام است یا پس از ظهور. 5. بر فرض که مربوط به قبل از ظهور باشد، دلیلی بر تطبیق آن «رجل» بر مرحوم امام خمینی وجود ندارد. ▪️نکته: دلیلی بر ادعای برخی محققین که گفته اند: «رائحه‌ی جعل از سند و دلالت این حدیث به شدت به مشام می رسد» وجود ندارد؛ اما در عین حال، انتقادات پنجگانه‌ی یادشده، سرجای خویش باقی است. https://t.me/tavanerejal