🎤👈 همسر شهید مطهری
✅ سه شب قبل از شهادت، ایشان خوابی دیدند. آخرین شب جمعه بود. با شوق از خواب بلند شدند. از ایشان پرسیدم: چه شده؟
✅ گفتند: الان خواب دیدم که من و امام خمینی در خانه کعبه مشغول طواف بودیم، که ناگهان متوجّه شدم پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به سرعت به من نزدیک می شوند.
✅ همین طور که حضرت نزدیک می شدند، برای اینکه به امام خمینی بی احترامی نکرده باشم، خودم را کنار کشیدم و به امام خمینی اشاره کردم و گفتم: یا رسول الله آقا از اولاد شما هستند.
✅ حضرت به امام خمینی نزدیک شدند، با ایشان روبوسی کردند و بعد به من نزدیک شدند و با من روبوسی کردند.
✅ بعد لبهایشان را بر روی لبهای من گذاشتند و دیگر برنداشتند و من از شدّت شعف از خواب پریدم، به طوری که داغی لبهای حضرت را روی لبهایم هنوز حس می کنم.
✅ بعد ایشان کمی سکوت کردند و گفتند: من مطمئنم که به زودی اتّفاق مهمی برای من رخ می دهد.
📚 پارهای از خورشید، ص ۱٠۵
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 بحر مّواج
🎤👈 حجة الاسلام محمدتقی فلسفی
💠 واعظ فهمیده و دانایی می گفت: در یکی از سالهایی که زیارت عتبات آزاد بود، من در نجف بودم.
💠 روزی سه چهار نفر از منبریهای محترم تهران را دیدم که با هم جایی می رفتند.
💠 پرسیدم کجا می روید؟ گفتند: امروز آیت الله خویی ما را به ناهار دعوت کرده است، تو هم بیا. او می گفت: مرا هم بردند و پنج نفر شدیم.
💠 در آن مجلس از آقای مطهری که آن موقع برای زیارت به نجف آمده بود، سخن به میان آمد. آیت الله خویی گفتند:«مطهری بحر موّاجی است». این جملهای والا از مرد بزرگی مانند آیت الله خویی درباره شهید مطهری است.
📚 پارهای از خورشید ص ۳۸۴
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
💠 وقتی که یکی از دوستان طلبه، به مدیریت حوزه علمیه یکی از شهرستان ها منصوب شد، به من پیشنهاد داد که شما هم برای تدریس به این حوزه علمیّه، بیایید.
💠 بنده هم از محضر عارف روشن ضمیر حاج آقا توسلی رضوان الله تعالی علیه سؤال کردم که آیا شما این کار را به صلاح بنده می دانید یا نه؟
💠 حاج آقا فرمودند: طولی نمی کشد که دوستت از مدیریت کنار گذاشته می شود، روی حرف او حساب باز نکن.
💠 اما بنده بنا به دلایلی، بر خلاف فرمایش حاج آقا، برای تدریس اعلام آمادگی کردم.
💠 بعد از مدت کوتاهی، دوستم تماس گرفت و گفت:«بنده از مدیریت حوزه کنار گذاشته شدم».
✅👈 خاطره ی ارسالی یکی از مریدان نزدیک حاج آقا.
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 فضائل حضرت حمزه سلام الله علیه
🔷 حضرت على عليه السلام مىفرمود: اى كاش بعد از رحلت پيامبر دو يار همچون جعفر طيّار و حمزه مىداشتم.
🔷 حمزه، شهيدى كه امام سجاد عليه السلام در خطبه مسجد شام بعد از شهادت امام حسين عليه السلام به خويشاوندى او افتخار نمود.
🔷 حمزه، كسى كه روز قيامت بر مركب رسول خدا صلى الله عليه و آله سوار مىشود.
🔷 حمزه، كسى كه فاطمهى زهرا عليها السلام هر هفته به زيارت قبر او رفته اشك مىريخت.
🔷 حمزه، كسى كه پيامبر دربارهاش فرمود: هر كس مرا زيارت كند، ولى به زيارت حمزه نرود جفا كرده است.
🔷 حمزه، شهيدى كه سينهاش را بعد از شهادت شكافته جگرش را بيرون آورده و جويدند، گوش و بينى و دست و پاى او را قطعه قطعه نمودند.
🔷 پيامبر اكرم لباس خود را از تن بيرون آورد و بر روى جنازهى قطعه قطعه شدهى حضرت حمزه انداخت. و آنقدر گريه كرد تا از حال رفت و فرمود:«يا اسَدَ اللّهِ وَ اسَدَ رَسُولِه يا كاشِفَ الْكُرُباتِ يا حَمْزَةُ يا ذابُّ يا مانِعُ عَنْ وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ»، اى شير خدا و شير رسول خدا، اى كسى كه ناراحتىها را برطرف مىكردى، اى كسى كه جلوى ظلم و آزارى كه بر پيامبر وارد مىشد مىگرفتى.
🔷 پيامبر اكرم هفتاد و دو بار بر بدن حمزه نماز خواند، به اين ترتيب كه اول بر حمزه نماز خواند سپس هر يك از شهدا را كه مىآوردند در كنار بدن مقدس حمزه قرار مىدادند و بر هر دو نماز مىگزاردند.
🔷 حمزه، كسى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله دربارهاش فرمود:«أَحَبُ أَعْمَامِی إِلَیّ حَمْزَةُ». محبوب ترین عموهایم، حمزه است.
🔷 حمزه، شهيدى كه پيامبر همين كه ديد زنان مدينه براى ساير شهدا عزادارى مىكنند فرمود:«لَكِنَّ حَمْزَةَ لاَ بَوَاكِيَ لَه» براى حمزه گريه كنندهاى نيست! زنان مدينه از آن پس براى حمزه به قدرى عزادارى كردند كه حضرت در حق آنان فرمود: به خانه هايتان برگرديد، خداوند پاداش اين عزادارى شما را با رحم و الطاف خود جبران كند، انصافاً حق يارى را ادا نموديد.
📚 کتاب حجّ حاج آقا قرائتی، ص ۲۵۹
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 برترین أعمال
💠 عَنْ أَبِی عَلْقَمَةَ قال: صَلَّی بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الصُّبْحَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَینَا فَقَالَ: مَعَاشِرَ أَصْحَابِی رَأَیتُ الْبَارِحَةَ عَمِّی حَمْزَةَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ أَخِی جَعْفَرَ بْنَ أَبِی طَالِبٍ. فَدَنَوْتُ مِنْهُمَا فَقُلْتُ: بِأَبِی أَنْتَُما أَی الاْءَعْمَالِ وَجَدْتُمَا أَفْضَلُ؟ قَالا: فَدَینَاک بالآبَاءِ وَالامُّهاتِ وَجَدْنَا أَفْضَلَ الاْءَعْمَالِ الصَّلاةَ عَلَیک وَ سَقْی الْمَاء وَ حُبَّ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام.
💠 ابو علقمه می گوید: پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله بعد از نماز صبح رو به ما کرد و فرمود: اصحاب من! دیشب عمویم حمزه و برادرم جعفر طیّار را در خواب دیدم. به آن دو نزدیک شدم و گفتم: کدام عمل را برتر یافتید؟
💠 گفتند: پدر و مادر ما فدایت، ما صلوات بر تو، تشنه را سیراب کردن و محبّت علی بن ابی طالب علیهالسلام را برترین اعمال یافتیم.
📚 بحار الانوار، ج ۳۹ ص ۲۷۴
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅ آیت الله بهجت رحمة الله علیه هر وقت از قم به مشهد مشرّف میشد و همچنین در راه بازگشت از مشهد به قم، در تهران توقفی میکرد و به زیارت حضرت #عبدالعظیم حسنی میرفت.
✅ گاهی پیش میآمد که نیمهشب به حرم میرسید و درهای حرم بسته بود. اثاث را پشت در حرم میگذاشتند یا اتاقی میگرفتند و در آنجا منتظر میماندند تا در حرم باز شود.
✅ میفرمود: به هر نحوی هست، نباید محروم بشویم. اهل تهران جفا کردهاند اگر هفتهای یک مرتبه به زیارت حضرت عبدالعظیم نروند.
📚 رحمت واسعه، ص ۲۵
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی رحمة الله علیه
🔷 شخصی بود به نام استاد محمد بنّا؛ اما بنّایی بلد نبود، نقل کرد: روزی پدرتان آیت الله میرزا عبدالعلی تهرانی را دیدم. عرض کردم: ۳۲۰ تومان برای نان و ... بچه هایم قرض کرده ام، بدهکارم.
🔷 ایشان به من یک تومان داد و گفت: از اینجا برو حضرت #عبدالعظیم حسنی رحمة الله علیه. خدمت حضرت که رسیدی به ایشان بگو: عبدالعلی، نگو حاج آقا، بگو عبدالعلی، سلام رساند و عرض کرد که قرض مرا ادا کنید.
🔷 رفتم، این کار را کردم. از ایوان حرم بیرون آمدم، در صحن، کسی با من مصافحه کرد و ۳۲۰ تومان در دست من گذاشت. درست همان مقدار که بدهکار بودم.
📚 خاطرههای آموزنده، ص ۳۳۷
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 برو نجف آباد.
🔷 اول آبان سال ۸۰ در مدرسه دارالشفاء قم، خدمت حاج آقا توسلی رضوان الله تعالی علیه رسیدم.
🔷 خیلی مشتاق بودم که مقام معظم رهبری را از نزدیک ببینم؛ لذا خدمت حاج آقا عرض کردم: شما که با مقام معظم رهبری آشنا هستید و ارتباط دارید، مرا هم ببرید تا آقا را ببینم.
🔷 ایشان خنده ملیحی کردند و گفتند: عرب جان، غصه نخور ده روز دیگر مقام معظم رهبری را می بینی. سلام مرا هم به ایشان برسان و بگو: شیخ جعفر سلام رساند.
🔷 گفتم: چطوری؟ گفتند: قم نباش، برو نجف آباد، آنجا ایشان را می بینی.
🔷 گفتم: شاید حاج آقا می خواهند شوخی کنند؛ آقا تهران دیدار دارند؛ چرا نجف آباد بروم⁉️
🔷 تو این فکر بودم که حضرت آقا در یک سفری استانی به اصفهان تشریف بردند و من در ۱۰ آبان سال ۸۰ طبق فرموده حاج آقا توسلی در مسجد جامع نجف آباد از نزدیک حضرت آقا را زیارت کردم.
✅👈 خاطره ارسالی از آقای حسینعلی عرب.
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
مشهد اردهال.MP3
2.12M
✅👈 مصاحبه با شیخ ابوتقی الکوفی
✅👈 اهمیت زیارت سلطان علی بن باقر علیهما السلام در مشهد اردهال کاشان و جریان مغازهای که حاجآقا توسلی رحمة الله علیه اجازه خرید از آن را ندادند.
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
شهید صدر.MP3
2.32M
✅👈 مصاحبه با شیخ ابوتقی الکوفی
🔷 نظر عالم سالک حاج شیخ جعفر توسلی رضوان الله تعالی علیه در مورد شهید آیتالله سید محمد صدر و خبر دادن از شهادت ایشان.
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 چرا سیَد بحرالعلوم، سیَد ابن طاووس و مقدّس اردبیلی این قدر با امام زمان علیه السلام رفیق بودند، ولی من نه⁉️
🎤👈 حاج آقا عالی
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 عالم سالک حاج شیخ جعفر توسلی رضوان الله تعالی علیه
💠 من به آقای خامنهای گفتم: شما تأیید شدهاید.
💠 مملکت، مملکت امام زمان علیه السلام است؛ رهبر واقعی، آن حضرت است و آقای خامنهای برای این کار تعیین شدهاند.
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 آیت الله بهجت رحمة الله علیه
🔷مرحوم میرزای شیرازی در قضیّه ی تحریم تنباکو گفته بود: علّت این حکمی که کردم آن بود که در سرداب سامرا حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف را زیارت کردم و در آنجا به من الهام شد!
🔷 آیا می شود کسی معنویّت نداشته باشد و به او افاضه شود که به سرداب برود⁉️
📚 در محضر آیت الله بهجت، ج ۱ ص ۲۲۷
📆 سالروز لغو امتیاز تنباکو به فتوای آیت الله میرزای شیرازی رحمة الله علیه (۱۲۷۰ ه ش)
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 آیت الله شبیری زنجانی
🔶 کتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه (اعتمادالسلطنه مراغی وزیر انطباعات ناصرالدین شاه بود و در سال ۱۳۱۳ حدود یک سال قبل از کشته شدن ناصرالدین شاه از دنیا رفت) بخش مربوط به قضیه تحریم تنباکو خیلی جالب است، زیرا اعتماد السلطنه شب به شب و مخفیانه این مطلب را ضبط می کرد.
🔶 وی نقل می کند: چند سال بود که اسب دوانی تعطیل شده بود. جای بزرگی را برای مسابقه اسب سواری مهیا کردند. آن سال، سال افتتاح آنجا بود و معمولاً جوان ها برای مسابقه و تماشا شرکت می کردند.
🔶 حدود ۳۰ هزار نفر برای تماشا گرد آمده بودند. در میان آن ۳۰ هزار نفر هم یک نفر سیگار نمی کشید‼️
🔶 همچنین اعتماد السلطنه از یکی از اشراف نقل کرده است: بنّایی داشتم. من سیگار کشیدم، کارگر، کار را نیمه کاره رها کرد و از مزدش صرف نظر کرد و رفت!
🔶 وقتی میرزای شیرازی حکم تحریم تنباکو را لغو کرد، تا مدتی مردم، تنباکو استعمال نمی,کردند، چون مطمئن نبودند که این دستور میرزا است یا شایعه.
🔶 معروف بود که سید عبدالله بهبهانی در قضیه حکم تنباکو با میرزا مخالفت کرد. در تاریخ تنباکو نقل می کنند که این قضیه خیلی برای سید عبدالله بد شد؛ به گونهای که پسرش نقل کرده است: ما وقتی در شهر حرکت می کردیم، بچهها از پشت بام به ما سنگ می زدند!
📚 جرعهای از دریا، ج ۳ ص ۳۱۵
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 آخرین وصیّت امام صادق علیه السلام
🔶 ابوبصیر می گوید: در هنگام شهادت حضرت صادق علیه السلام در مدینه منوّره نبودم. پس از مراجعت از سفر، به عنوان تعزیت و تسلیت به خدمت ام حمیده، همسر بزرگوار آن حضرت رفتم.
🔶 خانم ام حمیده وقتی مرا را دید، گریست و گفت: ای ابا محمد (ابابصیر) ای کاش هنگام رحلت آن حضرت حاضر بودی که ایشان یکی از دو چشمان مبارکش را بست.
🔶 سپس فرمود: خویشان و اقاربم را و هر کس که به من لطف و محبّتی دارد، خبر کنید تا بیایند.
🔶 وقتی همه در محضر آن حضرت جمع شدند و دور بسترش گرد آمدند، فرمود:«هرگز شفاعت ما به کسی که نمازش را سبک بشمارد، نمی رسد».
📚 بحار الانوار، ج ۷۹ ص ۲۳۵
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 امام صادق عليه السّلام و ابو حنيفه
🎤👈 آیتالله سیّد محمدحسین تهرانی
💠 در يكى از اوقات أبوحنيفه (رئیس مذهب حنفی از مذاهب چهارگانهٔ اهلسنت) در حلقه درس خود، يا در مدينه و يا در كوفه بود، و امام صادق عليه السّلام بر آن حلقه ايستاد به طورى كه چشم أبوحنيفه به ایشان نيفتاد.
💠 چون چشمش به امام افتاد ناگهان در مجلس درس از جا برخاست و ايستاد و گفت:«اى پسر رسول خدا، اگر در اوَّلين لحظه قيام شما من متوجّه مىشدم هيچ گاه خداوند مرا نشسته و تو را ايستاده نمىيافت».
💠 اين عمل براى آن بود كه ابوحنيفه خدا را گواه بگيرد بر آنكه: نفس وى أبداً رضايت نمىدهد در جائى كه امام ايستاده باشد او بنشيند.
💠 أبوحنيفه دو سال در مجالس درس امام در مدينه شرکت كرد، و راجع بدين سنوات است كه مىگويد:«لَوْ لَا السَّنَتَانِ لَهَلَكَ النُّعْمَانُ». اگر آن دو سال نبود، نعمان هلاك مىشد.
💠 پيوسته أبوحنيفه صاحب مجلس درس را بدين عبارت مخاطب مىساخت كه:«جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا بْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ». جانم به فدايت باد اى پسر دختر رسول خدا!
💠 چون از أبوحنيفه استفتا كردند درباره مردى كه وصيّت نموده بود براى امام، و قيدى هم ذكر نكرده بود، يعنى امام با وصف اطلاق. ابوحنيفه جواب داد: آن وصيّت براى جعفر بن محمد مىباشد. و اين فتوى إعلانى است از جانب ابو حنيفه كه امام صادق را امام فريد در عصر خود مىداند.
📚 امام شناسى، ج ۱۶ ص ۳۷۹
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 سخن مالك بن انس درباره امام صادق
🎤👈 شهید مطهری
🔷 مالك بن انس (رئیس مذهب مالکی، از مذاهب چهارگانهٔ اهلسنت) مىگويد: من مىرفتم نزد جعفر بن محمد «وَ كانَ كثيرَ التبسُّمِ» و خيلى زياد تبسم داشت، يعنى به اصطلاح خوشرو بود و عبوس نبود و بيشتر متبسم بود؛ و از آدابش اين بود كه وقتى اسم پيغمبر را در حضورش مىبرديم رنگش تغيير مىكرد.
🔷 من زمانى با او آمد و شد داشتم. بعد، از عبادت امام صادق نقل مىكند كه چقدر اين مرد عبادت مىكرد و عابد و متقى بود.
🔷 همين مالك مىگويد: «ما رَأَتْ عَيْنٌ وَ لا سَمِعَتْ اذُنٌ وَ لا خَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَرٍ افْضَلُ مِنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» چشمى نديده و گوشى نشنيده و به قلب بشر خطور نكرده مردى بافضيلتتر از جعفر بن محمد.
🔷 آن داستان معروف را همين مالك نقل كرده كه مىگويد در يك سفر با امام با هم به مكه مشرف مىشديم، از مدينه خارج شديم و به مسجد الشجره رسيديم، لباس احرام پوشيده بوديم و مىخواستيم لبّيك بگوييم و رسماً مُحرم شويم.
🔷 همانطور سواره داشتيم مُحرِم مىشديم، ما همه لبّيك گفتيم، من نگاه كردم ديدم امام مىخواهد لبّيك بگويد امّا چنان رنگش متغير شده و آنچنان مىلرزد كه نزديك است از روى مركبش به روى زمين بيفتد، از خوف خدا.
🔷 من نزديك شدم و عرض كردم: يا ابْنَ رسولِ اللَّه! بالاخره بفرماييد، چارهاى نيست، بايد گفت. به من گفت: من چه بگويم؟! به كى بگويم لبّيك؟! اگر در جواب من گفته شود:«لا لبّيك» آن وقت من چه كنم؟!
📚 مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۷۳
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 اعتراف جاحظ
🎤👈 شهید مطهری
🔶 جاحظ يك سنّى متعصّب است. او مباحثاتى دارد با بعضى از شيعيان كه برخى او را به خاطر همين مباحثاتش ناصبى دانستهاند، كه البته من نمىتوانم بگويم او ناصبى است (در مباحثاتش يك حرفهايى مطرح كرده).
🔶 زمانش با زمان امام صادق تقريباً يكى است. شايد اواخر عمر حضرت صادق را درك كرده باشد در حالى كه كودك بوده؛ و يا حضرت صادق يك نسل قبل از اوست. غرض اين است كه زمانش نزديك به زمان امام صادق است.
🔶 تعبيرش راجع به امام صادق چنين است:«جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الَّذى مَلَأَ الدُّنْيا عِلْمُهُ وَ فِقْهُهُ» جعفر بن محمد كه دنيا را علم و فقاهت او پر كرد «وَ يُقالُ انَّ ابا حَنيفَةَ مِنْ تَلامِذَتِهِ وَ كَذلِكَ سُفْيانُ الثُّورىُّ» و گفته مىشود ابو حنيفه و سفيان ثورى (كه يكى از فقها و متصوفه بزرگ آن عصر بوده) از شاگردان او بودهاند.
📚 مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۷۵
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 شیخ علی بهجت
🔷 پدرم یک هفته قبل از وفات، مرتّب درباره مرگ صحبت می کرد.
🔷 چند روز پیش از حادثه، پدرم در حالی از خانه بیرون می رفت، خطاب به مادرم گفتند: می شنوی؟ گفت: بله. گفتند: فلان آقا را در فومن می شناختی؟ گفت: بله.
🔷 گفتند: او این شعر را می خواند.
یاران و برادران مرا یاد کنید
رفتم سفری که آمدن نیست مرا.
🔷 و در ادامه افزود: شنیدی؟ مادرم پاسخ داد: بله. پدرم لبخندی زد و این آخرین سخنی بود که ایشان به مادرم گفتند.
🔷 البته آن وقت که علّت خواندن این بیت شعر را نمی دانستم، برایم مفهومی نداشت.
📚 زمزم عرفان، ص ۲۵۳
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🔷 آیت الله بهجت رحمة الله علیه: ما به زیارت علما محتاجیم، نه آنها به ما، زیرا آنها کارشان را کرده اند، سلام و خواندن فاتحه برای آنها برای خودمان نفع دارد. (در محضر آیت الله بهجت، ج ۱ ص ۲۵۰)
◼️ به مناسبت سالگرد عروج آیتالله بهجت رحمة الله علیه، ختم اعمال زیر جهت هدیه به روح مطهر ایشان برگزار میگردد.
💠 سوره «یس»
💠 سوره «توحید»
💠 صلوات
💠 لعن مخصوص:«لَعنَ اللهُ قَاتلِیکِ وَ ضَارِبیِکِ و ظَالِمِیکِ وَ غَاصِبی حقِّکِ یامُولاتِی یا فاطمَة الزهراء».
✅👈 علاقهمندان تعداد اعمال إهدایی خود را به آیدی زیر ارسال کنند.👇👇👇
🆔👉 @davood_mahdavi
✅👈 بقیَة السلف
🎤👈 شیخ علی بهجت
💠 یک روز در سال ۱۳۶۳ که از درس آیت الله حسنزاده آملی باز می گشتم، درِ خانه را که باز کردم، دیدم علاّمه جعفری رحمة الله علیه در حال بیرون رفتن است.
💠 سلام کردم. جواب داد و گفت: شما؟ گفتم: علی. گفت: آقازاده آقا هستی؟ گفتم: آقازادگی ندارم. گفت: پسر آقا هستی؟ گفتم: بله. گفت: با شما کار دارم.
💠 دست مرا گرفت، درِ منزل را بست و دو متر از منزل فاصله گرفت و به من گفت: چکار می کنی؟ گفتم: هفده، هجده سال فلسفه خواندم، چند سال فقه و اصول. حالا فقه و اصول را ترک کرده ام و می خواهم کتاب شفا را تمام کنم.
💠 گفت: حالا هر چه میگویم گوش کن. گفتم: استماع میکنم. گفت: نه، باید عمل کنی. گفتم: نمیتوانم به مجهول عمل کنم. گفت: نه، من میگویم، شما هم قول بده عمل کنی.
💠 همه کارهایت را رها کن و بیا خدمت این پیر را بکن. تو حالا عقلت نمیرسد! به تویی که میگویی این همه درس خواندهای میگویم: عقلت نمی رسد، بقیّه را حسابشان را بکن.
💠 تو خیال میکنی ایشان مثل بابای دیگران است و فرقش این است که به بچّههایش هم نمیرسد؟! ولی من او را خوب میشناسم.
💠 در نجف ایشان را میشناختم. به فکر زندگی خودش نیست. من به تو میگویم که تمام کارهایت را رها کن و بیا خدمت ایشان. هر چه گفت، یادداشت کن. هر چه گفت، ضبط کن. چرند هم گفت، تو یادداشت کن. امانتدار باش.
💠 من قم دیدهام، نجف دیدهام، مشهد دیدهام، تهران دیدهام، ایران دیدهام، شیعه دیدهام، سنّی دیدهام. از سلسله اولیاء همین یکی مانده. وقتی او را از تو گرفتند، آن وقت می،فهمی. حالا نه میفهمی نه می گذارد بفهمی.
📚 زمزم عرفان، ص ۲۶۲
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈شیخ علی بهجت
🔷 فکر می کردم سال خوردهتر که شود، از عبادتش کم می شود. مقداری استراحت خواهد کرد. ۹٠ ساله شد، اما عبادتش کم نشد که هیچ، انگار عاشقتر هم شده بود.
🔷 اگر کار روزمرهای پیش می آمد، محال بود از عبادتش به خاطر آن کار بکاهد. از خوردن و خوابیدن می زد تا به عبادتش برسد.
🔷 یکی دو ساعت پیش از فجر بیدار بود و به مناجات و استغفار مشغول می شد. تا صبحانه، به اختلاف فصل، حدود ۵ یا ۶ ساعت، عبادت می کرد.
🔷 نماز ظهر و عصر با تعقیباتش دو ساعت و نیم طول می کشید. سه ساعت و نیم هم وقتش صرف نماز مغرب و عشاء، دعاها و نافله می شد.
🔷 بعد از رحلت شان، حساب کردم دیدم یازده دوازده ساعت در روز به عبادت مشغول بود.
🔷 به مطالعهاش، به تدریسش، به کارهای خانواده هم می رسید و از هیچ کدام باز نمی ماند.
🔷 خوب که فکر می کردم، می دیدم بی راه نبود که وقتی گفت:«در طول شبانه روز وقت کم دارم».
📚 این بهشت و آن بهشت، ص ۶۱
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈بر اساس خاطره یکی از شاگردان
🔷 سوز سرما، دانههای ریز برف را با خودش این طرف و آن طرف می برد.
🔷 روی سنگ فرشهای صحن حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، لایه نازک یخ نشسته بود.
🔷 خواستیم حرم برویم، گفتند: حرم را بستند و فقط صحن باز است.
🔷 وقتی آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه این حرف را شنیدند، گفتند:«حرم را بستهاند؛ درِ عبادت را که نبستهاند».
🔷 همان جا در ایوان صحن در سرما نشستند، دعا و نمازش در حرم دو ساعت طول می کشید. همان دو ساعت را در سرما نشستند.
📚 به شیوه باران، ص ۳۸
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 چند نفر مثل این مرد دارید⁉️
🔶 مأمون رقّی گفت: خدمت حضرت صادق عليه السّلام بودم كه سهل بن حسن خراسانى وارد شده سلام كرده نشست.
🔶 عرض كرد يا ابن رسول اللَّه چقدر شما رؤف و مهربان هستيد شما امام هستيد چرا از حق خود دفاع نمى كنيد، با اينكه بيش از صد هزار شيعه شمشير زن داريد.
🔶 فرمود بنشين خراسانى خدا جانب تو را رعايت كند. به كنيزى بنام حنيفه فرمود تنور را روشن کن. تنور افروخته شد چنانچه يك پارچه آتش گرديد.
🔶 حضرت به مرد خراسانى فرمود: برو بنشين داخل تنور. خراسانى شروع به التماس نموده يا ابن رسول اللَّه مرا به آتش مسوزان. از جرم من درگذر خدا از تو بگذرد. فرمود تو را بخشيدم.
🔶 در همين موقع هارون مكى وارد شد يك كفش خود را به انگشت گرفته بود عرض كرد: السلام عليك يا ابن رسول اللَّه. امام فرمود نعلين را از دست بيانداز برو داخل تنور بنشين. نعلين را انداخت و داخل تنور نشست.
🔶 امام شروع كرد با خراسانى به صحبت كردن از جريانهاى خراسان مثل اينكه در خراسان بوده بعد فرمود: خراسانى برو ببين در تنور چه خبر است.
🔶 به طرف تنور رفت ديد هارون مکّی چهار زانو در تنور نشسته از تنور خارج شد به ما سلام كرد امام عليه السّلام فرمود: از اينها در خراسان چند نفر پيدا مى شود⁉️
🔶 عرض كرد: به خدا قسم يك نفر پيدا نمى شود. حضرت فرمود: ما تا زمانى كه پنج نفر ياور مثل هارون نداشته باشيم قيام نخواهيم كرد. ما خودمان موقعيت مناسب را بهتر می دانيم.
📚 بحار الانوار، ج ۴۷ ص ۱۲۳
🆔لینک کانال👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi