eitaa logo
احیاء طب و تمدن اسلامی🏴
1.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
359 فایل
🌺ترویج آداب اسلامی=مبارزه با نفوذ سبک زندگی و طب استعماری و تهاجمات فرهنگی=تمدن نوین اسلامی 👈با انتشار و #فوروارد مطالب احیاگر امر اهل بیت باشیم. 🏡 eitaa.com/joinchat/1231880192Cdbbc059498
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 ◾️ روز شمار واقعه عاشورا ◾️ سال ۶۰ قمری : ۱۵ رجب : مرگ  ۲۸ رجب : خروج امام حسین (ع) از . ۳ شعبان : ورود امام(ع) به . ۱۰ رمضان : رسیدن نخستین نامه‌های کوفیان به امام(ع). ۱۲ رمضان : رسیدن ۱۵۰ نامه از به امام(ع) توسط  بن مُسْهِر، عبدالرحمان ارحبی و عُمارَة سَلُولی. ۱۴‌رمضان : وصول نامه سران و اهالی کوفه به امام(ع) توسط بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی. ۱۵ رمضان : خروج مسلم از مکه به سوی کوفه. ۵ شوال : ورود مسلم بن عقیل به کوفه. ۸ ذیحجه : خروج امام حسین(ع) از مکه. ۸ذیحجه : بن عقیل در کوفه. ۹ ذیحجه : شهادت مسلم بن عقیل در کوفه. ◾️ سال ۶۱ قمری : ۱ : یاری خواستن امام از عبیدالله بن حر جعفی و عمرو بن قیس در قصر بنی مقاتل ۲ محرم : ورود (ع) به کربلا ۳ محرم : ورود عمر سعد به کربلا با سپاه چهار هزار نفری. ۶ محرم : یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد برای یاری امام حسین(ع) و ناکامی او در این مأموریت ۷ محرم : بستن آب بر روی امام حسین(ع) و یارانش. ۷ محرم : پیوستن  به امام حسین(ع) و یارانش. ۹ محرم : ورود  بن ذی الجوشن به کربلا. ۹ محرم : امان‌نامه شمر به فرزندان . ۹ محرم : اعلام جنگ لشکر عمر سعد به امام(ع) و مهلت خواستن حضرت از عمر سعد. ۱۰ محرم : واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع)، اهل بیت(ع) و یارانش. ۱۱ محرم : محرم به سوی کوفه ۱۱ محرم : دفن شهدا توسط بنی اسد (از اهل غاضریه) ۱۲ محرم : دفن شهدا بنابر نقلی دیگر ۱۲ محرم : ورود کاروان اسرای کربلا به کوفه. ۱۹ محرم : حرکت کاروان از کوفه به شام. ۱ صفر : ورود اهل بیت(ع) و سر مطهّر امام حسین(ع) به شام. ۲۰ صفر : ۲۰ صفر : ورود اهل بیت امام(ع) به کربلا ۲۰ صفر : بازگشت اهل بیت امام(ع) از شام به مدینه بنا بر برخی اقوال. @tebotaghzea 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 eitaa.com/joinchat/1231880192Cdbbc059498
براى امير المومنين عليه السلام نامه‏ اى از رسيد حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد : " از طرف امير المومنين و خليفة‏ المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على :‏ اى‏ على ! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين‏ : عايشه و اصحاب رسول خدا : طلحه و زبير كردى‏ اكنون مهياى جنگ باش " حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت : از طرف عبدالله، تو به رياست‏ مى نازى و من به بندگى خداوند من آماده جنگ‏ هستم به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم " سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه‏ اين نامه را به شام ببرد ؟ كسى جواب نداد دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على‏ جان ! من حاضرم‏ حضرت ضمن اينكه او را از متن‏ تند نامه آگاه كرد ، فرمود : طرماح ! به شام كه‏ رفتى مواظب آبروى على باش‏ طرماح گفت : سمعاً و طاعة‏ً آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن‏ يكى از شاگردان على را به او رساند معاويه‏ فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد دستور انجام شد طرماح وقتى‏ وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت ، خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد اطرافيان معاويه‏ به طرماح اعتراض كردند كه " پاهايت را جمع كن " اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى‏ بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل‏ كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم‏ پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد كه‏ به خدمت كه آمده اى ؟ طرماح گفت : از طرف خليفه‏ برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه‏ الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى‏ دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان‏ معاويه ناراحت از اينكه‏ سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم ، طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه‏ السلام را ببوسم و به تو بدهم‏ معاويه گفت : نامه‏ را به عمرو عاص بده‏ طرماح گفت : اميرى كه ظالم‏ است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى‏ چون او نميدهم‏ معاويه گفت : نامه را به يزید بده! طرماح گفت:مادلخوشی ازشیطان نداریم، چه برسدبه بچه اش،، معاویه پرسید: پس چه کنیم؟ طرماح گفت: همانکه گفتم .. بالاخره معاویه نامه راگرفت وخواند،بعدهم باناراحتی تمام کاتبانش رااحضارکردتاجواب نامه رااینگونه بنویسد... علی ! عده لشکریان من به عددستاره گان آسمان است، مهیای نبردباش . طرماح برخاست وگفت: من خودم جواب نامه ات رامیدهم: مولایم علی(ع)خودبه تنهایی خورشیدیست که ستارگان تودربرابرش نوری نخواهندداشت،، سپس خواست برودکه: معاویه گفت:سی هزاردرهم ت رابرداروبرو ، اماطرماح بی اعتنا به حرف معاویه وبدون خداحافظی راه کوفه رادرپیش گرفت~~ معاویه رو به عمروعاص کردوگفت: حاضرم تمام ثروتم رابدهم تایکی ازشماهایکساعتی که این مردازعلی(ع)دفاع طرفداری کرد، ازمن طرفداری کنید "" عمروعاص گفت: بخداقسم اگرعلی(ع)به شام بیاید؟ من عمروعاص نمازم راپشت سراومیخوانم ?? اماغذایم راسر سفره ی تومیخورم ~"~"~" ✌️مذاکره کردن بادشمنان یعنی این ...............