🌷✨🌷✨🌷✨🌷
✨🌷✨🌷✨🌷
🌷✨🌷✨🌷
✨🌷✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷
🌷
#درعا
#پارت_بیست_و_هشت
در هتل مستقر شدیم؛ بعد به زیارت بیبی زینب(س) رفتیم؛ بانویی که هزاران هزار فدایی دارد. حسن من هم یکی از فداییانش بود لحظهای از یاد بیبی غافل نبود.❄️
اقامتمان حدود یک هفته در سوریه طول کشید. قبل از ظهر بهدنبال کارهایش میرفت و من در هتل تنها میماندم. بعد از ظهرها هم با هم می رفتیم داخل شهر گشتی میزدیم. خیلی فرزوزبل بود، تندوسریع کارها را راست و ریست میکرد. دوست داشت، تمام جاهای دیدنی را نشانم دهد و هرچه دوست دارم، برایم بخرد. گاه خرید میکردیم و گاه تفریح. ❄️
یک روز عصر یکجا نشستیم و آب میوه خوردیم. عربها بهطرز عجیبی نگاهمون میکردند. انگار مرتکب معصیت بزرگی شدیم آنها رسم ندارند که همسرانشان را در مکانهای عمومی بیارند.❄️
بعضی از لوازم عروسی را از بازارهای سوریه خرید کردیم. لباس عروس قشنگی دیدم، خوشم آمد. سریع برایم خرید. انگار از چشمانم خواستههایم را میدزدید. تا به چیزی نگاه میکردم، فوری برایم میخرید. امان نمیداد، حرف بزنم میگفت:
ـ از نگاهت میفهمم که از چی خوشت مییاد. دوست ندارم، چشمت بهدنبال چیزی بمونه و حسرتش را بخوری.❄️
بعد از یک هفته سفر ما بهپایان رسید. سوار هواپیما شدیم و به ایران برگشتیم. اولین اشک حسن را لحظات آخر توی هواپیما دیدم. گمان کردم، دلتنگ سوریه شده؛ اما نه مثل اینکه قضیه یه چیز دیگه بود. گفت:
ـ فاطمه تو میری خونه خودتون من هم میرم خونه خودمون. دوباره من تنها میشم. سختترین روزهای من شروع میشه. در این یک هفته خیلی بهت عادت کردم.
ـ اشکالی نداره دوره نامزدی این اتفاقات و دلتنگیها طبیعیه.
اما طوری مظلومانه گریه میکرد که اشک من هم درآمد. تا دید گریه میکنم، اشکهایش را پاک کرد و لبخند زد. دوست نداشت، گریه مرا ببیند. میگفت:
ـ هیچ احدی حق نداره اشکت را در بیاره.
(اما حالا کجاست که ببینه هر لحظه برایش گریه میکنم.)❄️
از هواپیما پیاده شدیم، آژانس گرفتیم و آمدیم شهرری. حسن رفت خانه خودشان من هم آمدم خانه خودمان. خریدها را هم ایشان بردند، منزلشان که نزدیک عروسی برایم بیاورند. سفر قشنگی و بهیادماندنی بود.❄️
🌷#شهید_مدافع_حرم_حسن_غفاری
✍هاجرپورواجد
@ayatollah_haqshenas
🌷✨🌷✨🌷✨🌷
✨🌷✨🌷✨🌷
🌷✨🌷✨🌷
✨🌷✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷
🌷
#درعا
#پارت_بیست_و_نه
🌻مادر خانم شهید :
به روز عروسی نزدیک میشدیم خیلی هول بود کارها را سریع انجام میداد، میگفت:
ـ برای عروسی فاطمه از کوچکترین برنامهای که خوشحالش کنه، دریغ نمیکنم.
ـ حسن آقا عقد که گرفتید، عروسی را برید زیارت یک ولیمه بدید و تمام بشه.
ـ نه مادر شما برای بزرگکردن و تربیت
فاطمه خیلی زحمت کشیدید، حالا نوبت منه که فاطمه را خوشحال ببینم. نمیخوام براش کم بزارم تمام مراسمها باید تمام و کمال انجام بشه.❄️
خلاصه، شب حنابندان، پارچهبرون، آرایشگاه و روز عروسی برای دخترم سنگ تمام گذاشت، در کنار تمام دوندگیها و خستگیهایش لبخند از لبانش محو نمیشد. خوشرو بود و با آرامش، اما تند و سریع به همه کارها رسیدگی میکرد.❄️
🌻همسر شهید :
ششماه نامزد بودم و بالاخره روز عروسی را مشخص کردند. قرار شد، 15 مرداد 86 عروسی بگیریم. کارها بهخوبی و خوشی انجام شد و رفتم آرایشگاه. کارم که تمام شد، زنگ زدم، دیدم جلوی آرایشگاه منتظره.❄️
وقتشناس بود و به قرارها و عهدها احترام میگذاشت. گاه به یاد آیه شریفه میافتادم که خداوند میفرماید: «یا ایهاالذین آمنو اوفو بالعقود، ای کسانی که ایمان آوردید، به عهدهای خود وفا کنید.»
از آرایشگاه آمدم بیرون حواسم رفت به حسن و ماشینی که گلزده بود پای راستم پیچ خورد و یکدفعه افتادم بهسختی سوار ماشین شدم از شدت درد گریه کردم و کل صورتم به هم ریخت. از اولش هم مایل نبودم، برم آرایشگاه؛ اما اصرار حسن باعث شد که قبول کنم. اسپری مسکن به پایم زد، کمی آرام شدم در طول مراسم خیلی درد داشتم؛ اما طاقت میآوردم.❄️
مراسم تمام شد، رفتم منزل، حال نداشتم بهدنبال چادر مشکی بگردم با چادر سفید رفتیم دکتر، حسن از نگرانی آرام و قرار نداشت، خلاصه پایم رفت توی گچ و یک ماهی طول کشید تا از گچ در بیاد. در این یک ماه اجازه نمیداد دست به سیاه و سفید بزنم. تمام کارهای منزل را انجام میداد طفلک در این مدت خیلی خسته شد، گفت: خدا را شکر که اتفاق بدتری نیفتاد خوب میشی و جبران میکنی.❄️
🌷#شهید_مدافع_حرم_حسن_غفاری
✍هاجرپورواجد
@ayatollah_haqshenas
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ دکتر مجید لعل روشن، رئیس بیمارستان یاس سپید تهران👇
🔸با این وضعیت درمانی، اگر وزارت بهداشت بیماران کرونایی را رها کند و بروند منزل، روند درمانی آنان بهتر انجام می شود و آمار مرگ و میر کمتر خواهد شد.
🔸بیش از نیمی از آمار مرگ و میر بیماران کرونایی بدلیل عوارض داروهای تجویزی است و نه کرونا.
#کروناهراسی #نفوذ
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
═════●⃟ ᪥ ⃟●᪥᪥᪥════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا فاطمیون به جنگ با طالبان نرفت؟
@ayatollah_haqshenas
✅نسخه جدید و بروزرسانی شده درمان قطعی کرونا کمتر از سه روز:
https://eitaa.com/Javaher_Alhayat/7957
این لینک رو برای عزیزانتون بفرستید تا از درمانها استفاده کنند👌
نسخه های درمانی کانال رو با هر نام و نشانی که دوست دارید منتشر کنید، ما راضی هستیم و خوشحال. ملت رو از شر و فتنه این بیماری نجات بدید.
از طریق لینک کانال رو مطالعه بفرمایید
روضه خانگی - حضرت علی اکبر (ع) - 692.mp3
14.42M
🏴روضه
#حضرت_علی_اکبر(ع)
حاج عباس حیدرزاده
شبهشتممحرم
@ayatollah_haqshenas
.
یک دم وصالِ آن مَه خوبانم آرزوست..
الســلامعلیکیاصـاحب الزمـان(عج)✨
@ayatollah_haqshenas
عظمت حضرت علی اکبر علیهالسلام.mp3
7M
#پادکست
✨✨عظمت حضرت علی اکبر علیهالسلام🌷
@ayatollah_haqshenas
همین برای گریستن کافیست
مباد شاهد جان دادن پسر، پدری...!
#سلامبرقلبداغدارحسین..💔؛
🌷✨🌷✨🌷✨🌷
✨🌷✨🌷✨🌷
🌷✨🌷✨🌷
✨🌷✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷
🌷
#درعا
#پارت_سیام
🌻برادر شهید :
روز عروسی داداش حسن، رفتم آرایشگاه. کارم که تمام شد، میخواستم پولش را حساب کنم، آرایشگر گفت:
ـ نمیتونم بگیرم آقا داماد گفته هرکی بهخاطر عروسی من بیاد اینجا، خودم حساب میکنم. شما که دیگه برادرش هستی، اصلاً نمیگیرم.❄️
نشستم که خودش بیاد از در که آمد، دیدم مضطربه حواسش به خودش نیست. پرسیدم:
ـ داداش چی شده؟! چرا نگرانی؟!
ـ هیچی؛ نگران مراسم هستم که چیزی کم و کسر نباشه.
ـ نگران نباش؛ همه چیز بهخوبی پیش میره ، انشاءالله که خوشبخت بشید.❄️
آرایشگر مشغول مرتبکردن سروصورت حسن شد. به شوخی گفتم:
ـ با داداش حسن کار شما اصلاً سخت نیست، چون داداشم ماشاءالله خودش خوشگله.
خندید و گفت:
ـ آره والله.❄️
حسن آماده شد، رفت دنبال عروس. موقعی که داشتیم جدا میشدیم، گفت:
ـ داداش برای سر بریدن گوسفند حواست باشه، به حیوان آب بدن و شرایط ذبح اسلامی رعایت بشه، بعضیها حواسشون نیست.❄️
در هیاهوی داماد شدنش هم به نکات ریز احکام و حلال و حرام توجه داشت. شب عروسی حسن برایم شبی بهیاد ماندنی شد. همه اقوام را حسابی دیدم و گپ و گفتمان کردیم. در اصل هم عروسی برادرم بود و هم صله ارحام؛ اما پای فاطمه خانم که شکست، اوقاتمان تلخ شد نگران حالش شدیم. مادرم میگفت:
ـ حسین، خدا میدونه طفلک چه دردی میکشه!
اما ظاهراً تحملش بالا بود و نگرانی ما با صبوری عروس خانم، حل شد.❄️
🌷#شهید_مدافع_حرم_حسن_غفاری
✍هاجرپورواجد
@ayatollah_haqshenas