🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 دوشنبه
🔸 ۲۴ دی سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۷ جمادیالاول سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۱۴ ژانویه سال ۲۰۱۹ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا قاضی الحاجات»
🗒 مناسبتها:
🔻تصرف سرزمین مازندران توسط سپاهیان "علاءالدین محمدتَکشِ خوارزمشاه" (606 ق)
🔻رحلت حکیم و فقیه بزرگوار، آیتالله "سید ابوالحسن رفیعی قزوینی" (1353 ش)
🔻انتصاب آیتالله "سید علی خامنهای" به امامت جمعه تهران توسط "امام خمینی" (1358 ش)
🔻استقبال بیسابقه مردم پاکستان از آیتالله "خامنهای" رئیسجمهور وقت ایران (1364 ش)
🔻درگذشت "عبدالوهاب وصال شیرازی" محقق و شاعر (1373 ش)
🔻درگذشت "دکتر احمد تَفَضُّلی" ایرانشناس معاصر (1375 ش)
🔻درگذشت مترجم شهیر معاصر استاد "محمد قاضی" (1376 ش)
🔻مرگ "جورج بِرِکلی" اسقف و فیلسوف ایرلندی (1753 م)
🔻تولد دکتر "آلبرت شوایتْزر" پزشک نوعدوست فرانسوی (1875 م)
🔻تشکیل کنفرانس "کازابلانکا" در جریان جنگ جهانی دوم (1943 م)
🔻درگذشت "سرگئی کورولف" نخستین طراح سفینههای فضایی شوروی (1966 م)
🔻مرگ سرگرد "سعد حداد" نظامی متمرّد و مزدور ارتش لبنان (1984 م)
🔻ترور "ابوایاد" مبارز فلسطینی توسط عوامل سازمان موساد (1991 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
به من ايمان نياورده است آن كسى كه شب، سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد. به من ايمان نياورده است آن كسى كه شب، پوشيده بخوابد و همسايه اش برهنه باشد
ما آمَنَ بي مَن باتَ شَبْعانَ وجارُهُ طاوِيا، ما آمَنَ بي مَن باتَ كاسِيا وجارُهُ عارِيا
📚 عوالي اللآلی ج1 ص 269
👇👇👇
✅ @telaavat
#تفسیر_نمونه
🍃 جزء۲۴سوره غافر آیه۳🍃
🌟•••﷽•••🌟
غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ
💐
خداوندی که آمرزنده گناه، پذیرنده توبه، دارای مجازات سخت، و صاحب نعمت فراوان است؛ هیچ معبودی جز او نیست؛ و بازگشت (همه شما) تنها بسوی اوست.
✍
این آیه خدا را به پنج وصف دیگر از صفات بزرگش که بعضی امید آفرین و بعضی خوف آفرین است توصیف کرده، میگوید: «خداوندی که آمرزنده گناه» است (غافِرِ الذَّنْبِ).
🌹«و پذیرنده توبه» (وَ قابِلِ التَّوْبِ).
🌹«دارای مجازات سخت» (شَدِیدِ الْعِقابِ).
🌹«و صاحب نعمت فراوان» است (ذِی الطَّوْلِ).
🌹«هیچ معبودی جز او نیست» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
🌹«و بازگشت (همه شما) به سوی اوست» (إِلَیْهِ الْمَصِیرُ).
آری! کسی که واجد این اوصاف است فقط او شایسته عبودیت و مالک پاداش و کیفر است.
👇👇👇
✅ @telaavat
🌱حکایت
ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﻗﺘﻞ ﻧﺰﺩ حاکم ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﻗﺼﺎﺹ ﺑﻮﺩﻧﺪ .
ﻗاﺗﻞ ﺍﺯ حاکم ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﯽ ﻣﻬﻢ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﮐﺮﺩ...
حاکم ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ؟
ﻗﺎﺗﻞ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻧﻤﻮﺩ: ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ
حاکم ﮔﻔﺖ:
ﺍﯼ ﺳﭙﻬﺴﺎﻻﺭ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﻣﯿ ﮑﻨﯽ؟
فرمانده ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ:
ﺑﻠﻪ ﺳﺮﻭﺭﻡ
ﮔﻔﺖ:
ﺗﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﯿ ﺸﻨﺎﺳﯽ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﺪ ﺣﮑﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﯿ ﮑﻨﯿﻢ
فرمانده ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ :
ﺿﻤﺎﻧﺘﺶ می کنم
ﻗﺎﺗﻞ ﺭﻓﺖ، ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺮﺍﻥ فرمانده ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﮑﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺍﺟﺮﺍ ﻧﺸﻮﺩ.
ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻗﺎﺗﻞ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ حالی که ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﯿﻦ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺟﻼﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ...
حاکم ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﭼﺮﺍ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ ﺩﺭ حالی که می توﺍﻧﺴﺘﯽ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﯽ؟
ﻗﺎﺗﻞ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:
ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﻭﻓﺎﯼ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻓﺖ
حاکم از فرمانده ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﭼﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﯼ ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ:
ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺧﯿﺮ ﺭﺳﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﯿﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻓﺖ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﻧﯿﺰ ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ:
ﻣﺎ نیز ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ ﺯﯾﺮﺍ می ترسیم ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻓﺖ.
👇👇👇
✅ @telaavat
💠 ایام فاطمیه از کی شروع و در چه تاریخی تمام میشود؟
🔹دربارة تاریخ شهادت حضرت زهرا (س) روایات مختلف و متضاد است. از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر (ص).
▪️میان علمای شیعه، دو تاریخ مشهور و مقبول است: یکی هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر (ص) و دیگری نود و پنج روز.
🔸با توجه به رحلت پیامبر اسلام (ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخة سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل ، شهادت حضرت زهرا(س) است و این ایام را فاطمیة اوّل می خوانند.
🔸اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت(س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیة دوم می خوانند.
◽️ایام فاطمیه جمعا 6 روز می باشد، 3 روز در ماه جمادی الاول و 3 روز در ماه جمادی الثانی. بنابراین فاطمیه اول از 13 تا 15جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی می باشد.ظاهراً علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت(س) معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س)،29روز بوده باشند،حال آنکه د رصورت کامل بودن ماههای قبل،روز شهادت 13جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود.چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری 29 روزه و حداکثر 4 ماه قمری 30 روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند.
◾️اما در عرف به دهه دوم جمادی الاول از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول 75روز، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی ازاول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول 95روز،شهادت حضرت زهرا(س) در آن واقع شده است،دهه فاطمیه دوم گفته می شود.
💠تاریخ شروع دهه فاطمیه ۹۷
🔻دهه فاطمیه اول ۹۷:
🔹این دهه از روز پنجشنبه ۲۷ دی ماه ۹۷ شروع و در تاریخ یکشنبه ۷ بهمن ماه ۹۷ به پایان میرسد.
🔻دهه فاطمیه دوم ۹۷:
🔹این دهه از روز پنجشنبه ۱۸ بهمن ۹۷ شروع و در تاریخ شنبه ۲۷ بهمن ۹۷ به پایان میرسد.
#فاطمیه #دهه_فاطمیه
👇👇👇
✅ @telaavat
#من_زنده_ام
#قسمت_صدوهشتادوچهارم🌷
کم مانده بود انگشت در چشم ما فرو کنند تا چیزی نبینیم . خوشحال بودیم که درجه خشم و عصبانیت آنها را رنگ چادر ما تنظیم کرده بود . گاه گاهی خارج از ساعت آزاد باش اجازه چند قدم پیاده روی در همان مسیر قبلی به ما داده می شد . ناراحت بودیم و به این فکر می کردیم که با این آغل ، هوای قفس غیر قابل تحمل تر می شود ، اما ناراحتی اصلی مان این بود که رد و بدل کردن چیز هایی که از قاطع برادران می آمد غیر ممکن شده بود .
چهاردهم شهریور 1362 بیست و یکمین بهار جوانی ام و چهارمین پاییز اسارتم را پشت سر می گذاشتم . باورم نمی شد بیست و یک ساله شده ام ! همیشه از ماه ها قبل تمام توان مان را به کار می بستیم که جشن تولد یکدیگر را به زیبایی برگزار کنیم . هنوز روز تولد برایمان روز مهم و باشکوهی بود . فاطمه به مناسبت تولدم یک تابلو « الله اکبر » و حلیمه دو شاخه گل نسترن و مریم یک سجاده گلدوزی کرده بود که یکی از دیگری قشنگ تر بودند . آن شب وقتی رفتم سطل آب را به داخل قفس بیاورم در انتهای راهرو یک قوطی کبریت نظرم را جلب کرد . دور از چشم حاجی به سرعت آن را برداشتم و با یک سطل آب و یک قوطی کبریت وارد سلول شدم . قوطی کبریت را که باز کردم در آن سنگی دیدم بیضی شکل که با خطی بسیار زیبا کلمه « مهدی » روی آن حک شده بود . همه از دیدن آن تکه سنگ متحیر و خوشحال شده بودیم . این تکه سنگ خیلی برایمان ارزشمند بود چون می دانستیم برادران روزها و ساعت ها کنار سایه دیوار این تکه سنگ ها را به زمین می کشند تا به شکل دلخواهشان در بیاید و به چه سختی اسم امامان یا عزیزانشان را هنرمندانه روی آن می تراشند . هر کدام به نوبت به آن سنگ دست می کشیدیم و تماشایش می کردیم . به هرسه شان اصرار کردم که مال شما اما هیچ کدام قبول نکردند و همگی گفتند : این قسمت و هدیه خودته ، جز خدا کی می دونسته امروز روز تولد توئه . بیشتر از این تعارف نکن که تعارف اومد ، نیومد داره !
فردای آن روز حلیمه یواشکی توی گوشم گفت : غلط نکنم این هدیه همون بی نام و نشانه . آخه ما بیشتر از هزار روزه که توی عراقیم ، کی می دونست دیروز چه روزیه ؟
من بی خیال این حرف ها هدیه ارزشمند را داخل کیف نامه هایم گذاشتم . تغییر فصل و آمدن سرما ، درد های مفصلی و استخوانی را مثل یک بیماری واگیر و کشنده به همه درد ها و ناراحتی های ما اضافه کرده بود . این درد مداوم دست و پای مارا متورم کرده و خواب و بیداری مان را یکی کرده بود و باعث شده بود تشنگی و گرسنگی را فراموش کنیم .
تازه می فهمیدم مجروحینی که خاموش در کنج این خرابه ها همراه با رنج بی پایان اسارت ، زخم های بی دوا و درمان را تحمل می کنند ، چه درد مضاعفی دارند . هیچ کدام بهتر از دیگری نبودیم . با دست هایی دردناک و ورم کرده ، تن و بدن یکدیگر را می مالیدیم که نشان دهیم خودمان درد کمتری داریم و هنوز دستمان توان گرفتن درد را از دیگری دارد . حلیمه تن بسیار ظریف و شکننده ای داشت . حتی وقتی درد بی رحمانه بر او می تازید صبورانه صدایش را در گلو پنهان می کرد . وقتی بی قرار می شد از من می خواست از رساله بی بی یک جمله بگویم و من هم به او می گفتم : بی بی همیشه می گفت : اگه یه روز بیدار شدی و دیدی هیچ جات درد نمی کنه ، بدون که مردی . درد مال آدم زندس . آدم با درد به دنیا می آد .
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
29.mp3
2.68M
💠 هر روز یک صفحه قرآن
🔸🔶 دلت❤️را به خدا بسپار...
📗 قرائت صفحه 29 قرآن
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 سه شنبه
🔸 ۲۵ دی سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۸ جمادیالاول سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۱۵ ژانویه سال ۲۰۱۹ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا ارحم الراحمین»
🗒 مناسبتها:
🔻سالروز عملیات بیتالمقدس 2(1366 ش)
🔻پیوستن نظامیان رژیم شاه به مردم مسلمان و مبارز ایران (1357 ش)
🔻تصویب طرح چاپ فرهنگ دهخدا در مجلس شورای ملی (1324 ش)
🔻رحلت آیتالله "محمدعلی حقّی سرابی" از افاضل و مدرسین حوزه علمیه قم (1377 ش)
🔻ساختمان پل خرمشهر- آبادان بر روی رود کارون آغاز شد. (1336 ش)
🔻درگذشت "حاجی کرباسی" عالم و فقیه برجسته (1262 ق)
🔻رحلت آیتالله "سید محمدباقر خوانساری" فقیه بزرگوار شیعه (1313 ق)
🔻درگذشت "شیخ محمد عبده" عالم و اندیشمند دینی و مبارز اسلامگرای مصری (1323 ق)
🔻استقلال کامل کشور "السالوادور" در امریکای مرکزی (1839 م)
🔻اولین مکالمه تلفنی از "نیویورک" به "سانفرانسیسکو" (1915 م)
🔻تأسیس سازمان کشورهای صادرکننده نفت "اوپک" (1961 م)
🔻وقوع زلزله مهیب در هندوستان (1934 م)
🔻تقسیم آلمان به دو بخش شرقی و غربی (1944 م)
🔻تولد جمال عبد الناصر، رهبر مصر (1918 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
امام على عليه السلام:
كسى كه بيشترين همّ و غمّش دنيا باشد، بدبختى و اندوهش به درازا كشد
مَن كانَتِ الدنيا أكبرَ هَمِّهِ طالَ شَقاؤهُ و غَمُّهُ
📚 ميزان الحكمه جلد4 صفحه 112
👇👇👇
✅ @telaavat
✨#تفسیر_نور
🍃 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🍃
❤️ بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ ❤️
لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ (56)
فَضْلاً مِّن رَّبِّكَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (57)
🍰جزء 25 سوره دخان 🍰
✍ ترجمه
در بهشت جز مرگ نخستین (كه پشت سر گذاشتهاند) مرگى نخواهند چشید و خداوند آنان را از عذاب سوزان حفظ نموده است.
(اینها همه) بخششى است از طرف پروردگارت، این است همان كامیابى بزرگ.
📡پيام ها 📡
1⃣ حفاظت در دنیا سبب حفاظت در آخرت است. كسى كه در دنیا با تقوا خود را حفظ كرد، در آخرت خداوند او را از دوزخ حفظ مىكند. «انّ المتّقین... و وقاهم...»
2⃣ بهشت جاودانه است و بهشتیان از دغدغه مرگ در امانند. «لایذوقون فیها الموت...»
3⃣ هیچ كس از خداوندطلبى ندارد، هر چه هست فضل اوست. «فضلاً من ربّك»
4⃣ تمام كامیابیهاى بهشتیان در سایه لطف خداوند است، اگر رهنمود و سوز و خلوص پیامبر نبود، متّقین در كار نبودند تا به بهشت برسند. «فضلاً من ربّك»
5⃣ سعادت واقعى در سایه ى تقوا و نجات از دوزخ است. «وقاهم عذاب الجحیم... ذلك هو الفوز العظیم»
👇👇👇
✅ @telaavat
✍حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند:
✅بدانید هیچ چیزی مؤمن را به خدا نزدیک نمی کند، مگر آنکه
⇦ نماز شب
⇦ تسبیح و تهلیل گفتن
⇦ استغفار و گریه های نیمه شب
⇦ خواندن قرآن تا طلوع فجر
⇦ متصل نمودن نماز شب به نماز صبح،
💠 پس هر که چنین باشد او را بشارت می دهم به فراوانی روزی که بدون رنج و زحمت و زور بازو بدستش آید.
📚 ارشادالقلوب، ج۲، ص۱۷و۱۸
👇👇👇
✅ @telaavat
✨
بالاترین تنبیه❗️
✅وقتی حضرت موسی (ع) خواست
به کوه طور برود کسی به او گفت :
به پروردگار بگو این همه من معصیت
میکنم،چرا من را تنبیه نمیکنی!؟
خداوند به حضرت موسی گفت،
وقتی رفتی به او بگو:
بالاترین تنبیهات این است که نماز
میخوانی و لذت نماز را نمی چشی...
📚آیت الله حق شناس(ره)
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
💠 @telaavat
👆👆👆👆
🍂خواص بي نظير قرائت آية الكرسي🍂
🌺🔆🌸🌼🌺🔆🌸🌼🌺🔆🌸🌼🌺
🍃1. آیه الكرسی نوری از آسمان است.
🍃2. آیه الكرسی آیتی از گنج عرش است.
🍃3. آیه الكرسی باعث ایمنی در سفر است.
🍃4. آیه الكرسی اعلاترین نقطه قرآن است.
🍃5. ذكر رسول مكرم اسلام در بستر؛ خواندن آیه الكرسی بود.
🍃6. با خواندن آیه الكرسی انسان دچار هیچگونه آفتی نخواهد داشت.
🍃7. برای رفع فقر آیه الكرسی مؤثر است و كمك الهی از غیب میرسد.
🍃8. همه چیز در آیه الكرسی است یعنی كرسی گنجایش آسمانها و زمین را دارد.
🍃9. در تنهایی آیه الكرسی بخوانی باعث رفع ترس میشود و از سوی خدا كمك میرسد.
🍃10. آیه الكرسی رادر نمازها؛ روزها؛ شبهای ایام هفته؛ سفرها و در نماز شب و دفن میت بخوانید.
🍃11. هنگام خواب نیز آیه الكرسی بخوانید زیرا باعث میشود خداوند فرشتهای نگهبان و محافظت بگمارد تا صبح سلامت بمانی.
🍃12. هر گاه از درد چشم شكایت داشتی آیه الكرسی بخوانید و آن درد را اظهار نكنید آن درد برطرف میشود و از آن عافیت میطلبید.
🍃13. پیامبر اسلام (ص): در خانهای كه آیه الكرسی خوانده شود ابلیس از آن خانه دور میشود و سحر و جادو در آن خانه وارد نمیشود.
🍃14. آیه الكرسی پایه و عرش الهی است و هدف از خواندن آن این است كه مردم در عبادت جز خداوند كسی را نپرستند و به ذلت فرو نروند و روح یكتاپرستی ایجاد كنند و از بندگی ناروا آزاد شوند و آیه الكرسی عقلها را بیدار و اله حقیقی را معرفی و خدای دانا و توانا را به مردم میشناساند.
🍃15. وقت غروب 41 بار آیه الكرسی را بخوانی حاجتروا میشوی 0 ( 41 بار تا علی العظیم بخوان یعنی یك آیه ) مجرب است و برای رفع هم و غم؛ شفای مریض؛ درمان درد؛ رحمت خداوند و زیاد شدن نور چشم آیهالكرسی را مدام بخوانید.
🍃16. اگر مؤمن آیه الكرسی را بخواند و ثوابش را برای اهل قبول قرار دهد خداوند ملكی را بر او مقرر میكند كه برایش تسبیح كند.
🍃17. آیه الكرسی در مزرعه و مغازه پنهان كردن باعث بركت مزرعه و رونق گرفتن كسب است.
🍃18. از پیامبر نقل نمودهاند كه: این آیه عظیمتر از هر چیزی است كه حق تعالی آفریده است.
🍃19. چند چیز حافظه را زیاد میكند یكی از آن خواندن آیه الكرسی است.
🍃20. هر شب آیه الكرسی را بخوانی تا صبح در امان خدا هستی.
🍃21. هر صبح آیه الكرسی را بخوانی تا شب در امان خدا هستی.
🍃22. آسان شدن مرگ بوسیله آیه الكرسی است.
🍃23. آیه الكرسی عظیمترین آیه در قرآن است.
🍃24. برای حفظ مال و جان آیه الكرسی بخوان.
🍃25. آیه الكرسی ویرانگر اساس شرك است.
🍃26. آیه الكرسی سید سوره بقره است.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
📚 @telaavat
👆👆👆
#من_زنده_ام
#قسمت_صدوهشتادوپنجم🌷
سعی می کردیم با این حرف ها به خودمان قوت قلب بدهیم تا بتوانیم دردمان را اندکی تسکین دهیم . چند روزی به دلیل درد و ناتوانی فقط در حد نیاز و ضرورت بیرون می رفتیم . تمام قاطع ها بسیار دقیق وضعیت و موقعیت ما را زیر نظر داشتند . چندین بار توی راهرو در کناراخبار جبهه و جنگ ، جویای سلامتی مان می شدند . حتی نگهبان حاجی هم متوجه شده بود که حال خوشی نداریم . چند بار از حاجی ملاقات با صبحی فرمانده اردوگاه را درخواست کردیم تا شاید بتوانم دکتر را ببینیم یا دارویی بگیریم . بالاخره بعد از اصرارهای زیاد در یک روز سرد پاییزی که آسمان با نم نم باران خود را آماده سرما و زمستان می کرد ، صبحى به سراغمان آمد آن روز جمع مصيبت هايمان جمع بود ، امیدوار بودیم که او با ديدن ديوار خيس ومرطوب مشترک با حمام ، زمين سیمانی سرد و نمور، قوطی های تخلیه نشده مدفوع و ادرار و بوی چاه فاضلاب که در قفس پیچیده بوده علت درد و بیماری ما را بفهمد . در را که باز کرد ما با چادرهایمان در گوشه ای ایستاده و منتظر توضیح بودیم . آنجا خیلی تاریک بود ، قبل از اینکه ما حرف بزنیم ، گفت : ما این جا دوا و دکتر نداریم . شما به زودی به ایران می روید . ما از دست شما خسته شده ایم و می خواهیم آزادتان کنیم .
از زمانی که به اردوگاه آمده بودیم دیگر هیچکدام مان نه به آزادی فکر می کردیم نه از کسی در مورد آزادی سؤال می کردیم . چون آزادی در این شرایط فقط می توانست یک وعده پوچ و توخالی برای بیشتر به بند کشیدن اسرا باشد . آزادی برگ برنده ای در دستان بعثی ها برای فریب اسرا و گرفتن اطلاعات از آنها و شکستن مقاومتشان به شمار می رفت و جز یک دروغ کودکانه و فریب سیاسی چیز دیگری نبود . می توانست مثل تیغ برنده ای بر گردن هر اسیری به بهانه آزادی خودنمایی کند .
به او گفتیم : شما مامور نگهبانی از اسیران جنگی هستید نه مامور آزادی آنها . ما اگر نخواهیم آزاد بشیم چه کسی را باید ببینیم .
وقتی متوجه شد وعده آزادی پوچ از آب درآمده ، بیرون رفت . ما هم با نسخه ( الهی رضا برضاک ) و ایمان به این که معجزه خدا در دست های شفا بخش همه ماست ، خشنود بودیم . می دانستیم هم خدا با ما و با هر که بخواهد حرف می زند و بر دل های زخمی مان مرهم می گذارد و هر وقت رنج انسان از تحمل او بیشتر شود ، نسخه صبر و صلوة می دهد . با رفتن صبحی همه درها و رنج ها و فرسودگی جسمی از تنمان خارج شد و ما دوباره همان چهار خواهری شدیم که منتظر آمدن ساعت آزاد باش بودیم تا بیرون برویم و در هوای آزاد قدم بزنیم .
خورشید از لا به لای نی ها و حصیرها و پنجره مسدود فولادی به زور با سلامی گرم خودش را به ما رساند . آن روز علاوه بر خورشید و نور ، چشممان به جمال پرتقال هم روشن شد . سهم شوربای ما هم زیاد تر و تعداد عدس هایی که در آن بود از تعداد انگشتان دست بیشتر شده بود . عجیب تر از همه این بود که جاسم تمیمی ؛ اسیر اجیر شده ای که مسئول غذای ما بود و مثل سرسپرده ها هرچه را که عراقیها می گفتند و می خواستند بی چون و چرا انجام می داد ، لبخند زد و سلام کرد . همهمه و سر و صدای زیادی از بیرون شنیده می شد . آن روز روی چهره همه ردی از تبسم نشسته بود . حتی نگهبان ها هم لبخند ساختگی بر لب داشتند ، عبدالرحمن و شاکر و خمیس و حمزه که وقتی نمی توانستند کابل هایشان را بر تن و بدن برادران اسیر فرود آورند ، آن را بازی بازی به کف دست و پای خود می زدند تا مبادا استعداد و مهارتشان فراموش یا ضعیف شود ، کنار دیگر شوربا ایستاده بودند و به ماشاءالله دستور می دادند بیشتر غذا بریزد . به راهرو می رفتیم تا خبری کسب کنیم ، اما چیزی دستگیرمان نمی شد . با خودم فکر می کردم بالاخره اگر هم جنگ تمام شده باشد ، یک طرف برنده است ، پس چرا دو طرف خوشحالند ؟ !
ساعت آزاد باش که تمام شد به قفس برگشتیم و گوشمان را به دیوار حمام چسباندیم . برخلاف روزهای پیش که اردوگاه به اندازه کافی آب نداشت تا بچه ها بتوانند از حمام استفاده کنند ، صدای شرشر آب مرتبا دیوار حمام شنیده میشد .
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
سلسله بیانات...
آیت الله مجتهدی رحمه الله
💠نماز شب💠
✅هر کسی نمیتواند نماز شب بخواند...
🔹️خیلیها دلشان میخواهد نماز شب بخوانند، اما موفق نمیشوند.
کسی آمد خدمت امام صادق(علیه السلام): عرض کرد هر شب میخواهم نماز شب بخوانم موفق نمیشوم،
حضرت فرمودند:
«قیّدتک ذنوبک» گناه زنجیرت کرده، قیدت کرده،گناه کردی نمیتوانی نماز شب بخوانی. گناه نمی گذارد.
🔸️یک کسی از اولیا گفته بود یک مکروه از من سر زد شش ماه نماز شبم ترک شد.
هر کسی نمیتواند نماز شب بخواند. باید چشمت را مواظب باشی، گوشت را مواظب باشی، حتی مکروه اثر دارد؛ چه برسد به اینکه آدم گناه بکند.
🔹️هرگاه یک گناه کنید، اگر نماز شب خوان باشید یک امشب را نمیخوانید؛ امشب خوابتان میبرد.
یک غذای حرام خوردی، یک جایی همین امشب نماز شب نمیخوانی.
اما غذای حلال خوردی، شبهای دیگر نماز شب نمیخواندی؛ امشب هوس نماز شب داری چون غذای حلال خوردی.
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
📚 @telaavat👈
4_473160698570998102.mp3
588.8K
💠 هر روز یک صفحه قرآن
🔸🔶 دلت❤️را به خدا بسپار...
📗 قرائت صفحه 30 قرآن
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 چهارشنبه
🔸 ۲۶ دی سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۹ جمادیالاول سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۱۶ ژانویه سال ۲۰۱۹ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا حی یا قیوم»
🗒 مناسبتها:
🔻فرار شاه خائن "محمدرضا پهلوی" از کشور در پی گسترش نهضت اسلامی ملت ایران (1357 ش)
🔻پیام 9 مادهای حضرت امام خمینی (ره) برای ملت ایران (1357 ش)
🔻تصرف منطقه نوسود توسط اشغالگران بعثی در اوایل جنگ تحمیلی (1359 ش)
🔻حمله نیروهای چند ملّیتی به کشور عراق در پی اشغال کویت توسط رژیم بعث (1369 ش)
🔻شهادت "شمسالدین محمد بن حامد مَکی عاملی" معروف به "شهید اول"(786 ق)
🔻وفات "ابن غازی" ادیب و مورخ (919 ق)
🔻تولد "صدرالدین شیرازی" متفکر بزرگ اسلامی معروف به ملاصدرا (980 ق)
🔻رحلت "سیدابوتراب خوانساری" فقیه اصولی (1346 ق)
🔻آغاز مبارزات زیدیه
🔻رحلت عالم، خطیب و واعظ بزرگوار آیتالله "علی محدث زاده قمی" (1354 ش)
🔻مدیر باغوحش تبریز را خرس خورد (1349 ش)
🔻نقشه سری مبارزه جهانی علیه ایران فاش شد (1355 ش)
🔻جنگهای شدیدی بین الوار و قوای نظامی به وقوع پیوست (1302 ش)
🔻آغاز تهاجم دو ساله امریکا به مکزیک (1846 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
#تفسیر_روان_جاوید
✨ جزء۲۶ سوره فتح✨
🌟•••﷽•••🌟
إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ۚ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا
🌹
همانا مؤمنانی که (در حدیبیّه) با تو بیعت میکنند به حقیقت با خدا بیعت میکنند دست خداست بالای دست آنها، پس از آن هر که نقض بیعت کند بر زیان و هلاک خویش به حقیقت اقدام کرده و هر که به عهدی که با خدا بسته است وفا کند به زودی خدا به او پاداش بزرگ عطا خواهد کرد.
✍
اين آيه در بيعت رضوان بعد از نزول آيه آن و شرط شد كه ديگر اعتراض به پيغمبر ننمايند و تخلّف از فرمان او نكنند و به اين شرط خدا قبول فرمود توبه آنها را كه نقض عهد با خدا و پيغمبر ننمايند و در قرآنها مقدّم و مؤخّر تأليف شده حقير عرض ميكنم حال خوب معلوم ميشود حال استدلال اهل سنّت بآيه رضوان بر قبول توبه منافقين و رئيس آنها با آنكه معلوم است منافق مؤمن واقعى نيست و قبول توبهاش مانند قبول اسلامش ظاهرى است و خداوند از مؤمنين راضى ميشود نه از منافقين و از صدر و ذيل قضايا خوب واضح ميشود كه پيغمبر در تمام امور با آنها مدارا ميفرموده و اللّه اعلم بأسرارها.
👇👇👇
✅ @telaavat
باز هم اي دختر ِ پيغمبر ِ اكرم بمان
مَرهَم ِ دردِ علي ، اي دردِ بي مَرهَم بمان
زندگيِّ رو به راهي داشتم چشمم زدند
كوريِّ چشم ِ همه با شانه هايِ خم بمان
دستهايِ تو شكستَش هم پناهِ مرتضاست
تكيه گاهِ محكم ِ من پيش ِ من محكم بمان
تو نباشي پيش ِ من اينها زمينم ميزنند
اي علمدار ِ مدينه پايِ اين پرچم بمان
این نفس هایِ شکسته قیمتِ جانِ من است
زنده ام با یک دمت پس لطف کن یک دم بمان
كم ببوس دستِ مرا دارم خجالت ميكشم
من حلالت ميكنم اما تو هم يك كم بمان
آب ها از آسياب افتاد خوبت ميكنم
يار ِ هجده ساله ، هجده سالِ ديگر هم بمان
رفته رفته كار ِ من دارد به خواهش ميكشد
التماست ميكنم پيشم بمان پيشم بمان...
علی اکبر لطیفیان
#فاطمیه
👇👇👇
✅ @telaavat
#من_زنده_ام
#قسمت_صدوهشتادوششم🌷
شنیده بودیم هر چند وقت یکبار عدهای را به زیارت میبرند . این تنها احتمالی بود که میتوانست این شادی را تفسیر کند . ناگهان در آن سکوت و بی خبری از پشت در و پنجره صدای ناشناسی شنیده میشد که به زبان فارسی اما با لهجه عربی پشت سر هم میگفت : بخند ، بخند ، سرت بالا ! سرت بالا ! همدیگرو بغل کنید ! آفرین .
بسیار کنجکاو شده بودیم و میخواستیم از این کلمات درهم و برهم متوجه داستان شویم . حلیمه که همیشه با صحبتهای عادیاش همه ما را به خنده میانداخت ، گفت : بچهها بیاید همدیگرو بغل بگیریم و سرمان را بالا نگه داریم و بخندیم شاید بفهمیم چه اتفاقی افتاده .
شنیده بودم بچهها کلمات فارسی را وارونه به عراقیها یاد میدهند . به همین دلیل کلماتی را که میشنیدیم برایمان راهگشا نبود . درحال بحث و تحلیل دیدهها و شنیدههایمان بودیم که صدای نزدیک شدن نگهبان حاجی به قفس مان را شنیدیم . سریع چادرهایمان را پوشیدیم و آماده نشستیم . وارد شد و به ما گفت : بیرون بیایید .
من از ترس اینکه شاید بخواهند ما را به جای دیگری ببرند، نامههایم را زیر چادرم قایم کردم و بیرون آمدم . کمی آن طرف تر از یک اتاقک حصیری که ما به آن آغل میگفتیم ، یک نیمکت گذاشته بودند و برای اینکه آغل پنهان باشد ، پتویی پشت نیمکت آویزان کرده بودند . در آن بیابان بیآب و علف یک گلدان درختچه نخل هم برای زیبایی و تزئین گذاشته شده بود و در کنار همه اینها مردی با یک لبخند به ما سلام کرد و خوشآمد گفت . از صدایش او را شناختیم . همان مردی بود که برادرها را به لبخند زدن و در آغوش گرفتن هم دعوت میکرد . او عکاس بود . ابتدا تمایلی به عکس گرفتن نشان ندادیم اما به تصور اینکه این عکس ممکن بود برای خانوادههایمان ارسال شود و این درختچه و نیمکت و پتو بتوانند نگرانی آنها را کم کنند ، به عکس گرفتن رضایت دادیم .
عکاس گفت :
- چادرهایتان را درآورید تا ازتان عکس بگیرم
گفتیم : با چادر عکس می گیریم .
در حالی که زیر لب غرولند می کرد گفت : من از چی اینها عکس بگیرم؟! لااقل دست هایتان را بیرون آورید !
ما از حرف هایش سر در نیاوردیم اما حلیمه که این جملات را خوب فهمیده بود برایمان ترجمه کرد . وقتی روی نیمکت نشستیم ، دوباره همان کلمات « خنده ، خنده ، سربالا ، بغل کنید آفرین » را تکرار کرد . ما بی اعتنا به آنجه می شنیدیم ، منتظر پایان این صحنه سازی ها بودیم . تازه فهمیدیم منظورش از « همدیگر را بغل کنید » این است که به هم نزدیک شوید . عکاس که عکس العملی از ما نمی دید دوباره و چند باره حرفش را تکرار می کرد ، وفتی مطمئن شد ما با همین چادرها عکس می گیریم ، مدام ما را جا به جا می کرد ؛ یا می گفت همه بنشینید یا می گفت همه بایستید . هرچه می گفت سر بالا ! ما سرمان را پایین می انداختیم . می گفت «خنده» ! ما اخم می کردیم ، آخرین بار که به مریم رو کرد و گفت : بغل کنید مریم از کنار من بلند شد و بالای سرم ایستاد . عکاس آن قدر عصبانی شده بود که اگر کاردش می زدی خونش در نمی آمد . مریم که دید عکاس حسابی به هم ریخته و به او گفت : حالا بخند! او هم بالاخره تصمیم گرفت چیدمان عکس را به خودمان بسپارد .
عکس ها در چهار نسخه به ما داده شد و ما آماده بودیم این بار عکس هایمان را به نامه هایمان ضمیمه کنیم . بی صبرانه منتظر آمدن هیأت صلیب سرخ بودیم . آنها این بار به همراه دکتر هادی بیگدلی همسایه روزهای سخت زندان الرشید آمده بودند .
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
#من_زنده_ام
#قسمت_صدوهشتادوهفتم🌷
او هم یکی دیگر از یادگارهای آن جا بود . دیدنش ما را خیلی خوشحال کرد . هیئت صلیب سرخ در بدو ورود با دیدن آغل مشرف به در ورودی قفس بسیار متعجب شده بودند . هوا رو به سردی میرفت و آن حصار جلو ورود و تابش خورشید را میگرفت و سرما و رطوبت اتاق خیلی بیشتر احساس میشد . در رفتار هیومن شرمندگی و ناتوانی از اینکه هنوز پنجره با پرده فولادی سر جایش بود ، بیداد میکرد و ما هم از آن چه عیان و مشهود بود چیزی نگفتیم . دکتر بیگدلی نکات پزشکی و بهداشتی بسیار خوبی را توصیه کرد و برای امیدوار کردن ما خبر داد که قاطع دو موفق شده گزارش مفصلی از وضعیت بهداشتی ، غذایی و شکنجههای روحی و جسمی به صلیب سرخ بدهد . شاید بتوانیم به تغییر وضعیت نگهداری اسرا و اردوگاه امیدوار باشیم .
این بار همگی بیشتر از همیشه نامه داشتیم و نامهها مفصل تر بودند . حالا همه ، سیاسی و رمزی حرف زدن را یاد گرفته بودیم . اول از همه ، نامه برادرم کریم توجهم را جلب کرد که عکسی هم به همراه آن فرستاده بود . آنها زیر عکس امام ایستاده و عکس گرفته بودند و اداره سانسور عراق برای آنکه بگوید ما هم خوب بلدیم و میفهمیم عکس را به اندازه دو بند انگشت با قیچی بریده بود . به همه خواهرها عکس را نشان دادم و خندیدیم .
دشمنی با ما تا چه حد بود که تحمل دیدن عکس امام را حتی در یک عکس دیگر نداشتند . آن عکس یک بند انگشتی چه آسیبی به آنها میزد؟ همراه نامه ها عکس مائده و امیرحسین و حمزه و نیما و دیگر اعضای خانواده هم آمده بود . همینطور که خواهرها داشتند عکسهای خودشان و عکسهای مرا میدیدند مشغول خواندن نامه کریم شدم .
که یک بارہ اتاق دور سرم چرخید ، کلمات نامه مثل سیلی صورت مرا قرمز کرده و توان و قدرت راه رفتن را از من گرفته بود . نامه را دوباره خواندم به این امید که شاید اشتباه خوانده باشم ، به این امید که درست خواندن را از یاد برده باشم ، به این امید که سوادم نم کشیده باشد . خدا را شکر کردم که ساعت آزادباش است . با خودم گفتم اصلا" می روم زیر نور خورشید نامه را می خوانم ، به هوای دستشویی رفتن از جایم بلند شدم . مریم که مرادید گفت :
- نامه رو کجا می بری؟
- می گیرمش زیر چادرم می خوام اونجا هم مشغول خواندن باشم .
- بابا چه کارش دارید ، می خواد با خودش خلوت کنه.
حرفها را با خنده و شوخی رد کردم و بیرون آمدم . دلم می خواست گریه کنم . دلم می خواست فریاد بزنم . دلم می خواست خودم را توی بغل فاطمه قایم کنم ، تا شاید اندکی از سرمای تنش را بگیرم و بعد به اوبگویم :
- فاطمه جان من ھم درغم تو شریکم ، شهادت رمز پیروری ما و مزد جهاد فی سبیل الله است . علیرضا به حریم خلوت الهی وارد شده است . دیگر نمی توانستم به چشمهای فاطمه نگاه کنم . برای چندمین بار جمله ای را که در نامه کریم بود خواندم ؛ « نزدیک بهار که از کنار مجتمع ارش می گذشتم حجله دامادی جوانی رعنا نظرم را جلب کرد ، ایستادم و خواندم ، نوشته بود شهادت فرمانده دلاور علیرضا ناهیدی را به خانواده اش تبریک و تسلیت می گوییم » کلمات جلوی چشمانم رژه می رفت .
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat