﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️امروز شنبه 27 مهرماه 1398
🌞 اذان صبح: 04:49
☀️ طلوع آفتاب:06:13
🌝 اذان ظهر: 11:44
🌑 غروب آفتاب: 17:26
🌖 اذان مغرب: 17:44
🌓 نیمه شب شرعی23:07
@telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋❤️ السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
🔸🔶 سلام بر تو و جان هایی که به درگاهت فرود آمدند، از جانب من بر همگی شما سلام خدا برای همیشه، تا هستم و تا شب و روز باقی است و خداوند قرار ندهد این زیارت را آخرین بار زیارت من از شما
🏴 اربعين حسينی بر شما تسليت باد
🏴 @telaavat
🔷اعمال روز اربعین
1-خواندن زیارت اربعین
2-غسل اربعین وتوبه (قبل از نماز ظهر)
3-بعد از نماز صبح صد مرتبه(لاحول ولاقوة الا بالله علي العظيم)
4-هفتاد مرتبه تسببحات اربعه
5-بعد از نماز ظهر سوره والعصر بعد هفتاد مرتبه استغفار
6-غروب چهل مرتبه لا الة الا الله
7-بعد از نماز عشاء سوره یاسین هدیه به سیدالشهدا
🔸اللهم عجل لولیک الفرج
🏴 @telaavat
1_32281395.mp3
6.51M
🔉 فایل صوتی زیارت اربعین
#التماس_دعا
#زیارت_اربعین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@telaavat
4_6050905979946534162.mp3
12.2M
🏴
#حبيبي_یا_ثارالله
السّلام، السّلام..ساکنِ کربلاء...
💠محمد حسین پویانفر
@telaavat
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🏴السَّلامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ
سلام بر ولىّ خدا و حبیبش، سلام بر دوست خدا و نجیبش، سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش، سلام بر حسین مظلوم شهید، سلام بر آن دچار گرفتاری ها و کشته اشک ها
📚فرازی از زیارت اربعین امام حسین علیه السلام
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@telaavat
👆👆👆
⚫️ سفارش امام صادق علیه السلام به کربلا نرفته ها، در روز اربعین!
💠شخصی نزد امام صادق علیهالسلام رفت و پرسید:
◾️ما که نتوانستیم به کربلا برویم چه می شود؟
🌹فرمودند: روز اربعین چه کار می کنی؟ گفت: دلم متوجه قبر حضرت می شود...
🌷امام علیه السلام زیارت اربعین را به او آموزش داد و فرمود:
▪️حتی اگر از راه دور در این روز این زیارت را انجام دهی ،خداوند در این روز فرشتگانی در عالم دارد که معلق اند و صبح سحر روز اربعین می آیند و تا غروبش در زمینند .
☑️هر جای عالم کسی با خواندن زیارت اربعین، ارتباط دلی و قلبی با امام حسین علیه السلام برقرار کند ملائک می آیند و آن زیارت را بر می دارند و تا دم غروب نزد سیدالشهدا علیهالسلام می برند.
🌷 و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام به ملائک امر می کند که بنویسید اینجا آمدند و زیارت کردند...▪️
🌺 امام صادق علیهالسلام در ادامه فرمودند: غصه نخور که نرفتی، فقط در این روز دلت به یاد کربلا باشد و غم کربلا داشته باشی یعنی رفتی.
◾️آه که می توانی بکشی؟چه بسا این آه ثوابش بیشتر از آن زیارت می شود...
🏴 @telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 507
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ناهار گرچه به وفور مهیا و نعمت تمام بود اما کسی رغبتی به خوردن نداشت. هر کس لقمه ای برمی داشت کنار می کشید. غذای خوبی هم می آوردند که همانجا میماند و اضافه اش عقب برنمی گشت.
آن روزها برای دومین بار فک من قفل شده بود و اذیت میشدم. برای همین سری به اورژانس زدم که در نزدیکی گردان بود. پزشکی که آنجا بود محل رجوع همه نوع درد و بیماری بود، از سردرد و سینوزیت، که عده زیادی از آن ناراحت بودند، تا عفونت گوش و حلق، شکستگی و... اتفاقاً ترک هم بود. پیش او رفتم.
ـ دهانم قفل شده.
ـ خُب! دهنتو باز کنم ببینم!
فقط میتوانستم لبهایم را باز کنم چون دندانهایم با فشار به هم چسبیده بودند! دکتر دوباره گفت: «میگم دهنتو باز کن!»
ـ آگه میتونستم دهنمو باز کنم که پیش شما نمی اومدم؟!
ـ واقعاً دندونات اینطوری قفل شدن؟
برایش جالب شده بودم. پرسید: «پس تو این مدت چی میخوری؟»
ـ هیچی! چای شیرین درست میکنم و توش نون خیس میکنم!
ـ تو چرا تا حالا اینجا موندی. باید تو رو عقب می فرستادند... بیمارستان!
با هم صحبت کردیم و او به حرفهای من، که از بین دو ردیف دندان به هم فشرده ادا میکردم، گوش داد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 508
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فهمید عقب برو نیستم. خواست پیراهنم را بالا بزنم تا معاینه ام کند. پیراهنم را درآوردم اما متوجه شدم همینطور که دارد به بدن و صورت من نگاه میکند، گریه میکند! ناراحت شده بود. لباسم را پوشیدم تا بیرون بیایم اما نگذاشت. نشست کنارم. مقداری داروی تقویتی برایم نوشت اما همه اش میگفت: «تو با این وضع بدنت وارد آب میشی فکر نمیکنی فردا بدنت چرک میکنه... میافتی!»
ـ... نه این آب از اون آبها نیست! این آب بدن آدمو چرک نمیکنه! ما به خاطر خدا تو این آب حرکت میکنیم. باور نمیکنم خدا بخواد که تن من تو این آب عفونت کنه.
دکتر حدود یک ساعت مرا پیش خودش نگه داشت. از مجروحیت هایم می پرسید که کی زخمی شده ام و باورش نمیشد از اواخر سال 1359 در جبهه باشم و زخم روی زخم بردارم. تا آن روز حدود بیست و دو بار برای عمل جراحی رفته بودم. باور نمیکرد. میگفت: «اصلاً با عقل جور درنمی آید! آدم این همه عمل برود و باز سالم بماند!»
ـ سالم که نموندم! نمیبینی...!
به هر حال سعی کردم به دکتر هم روحیه بدهم. بعد از گرفتن داروها از او جدا شدم و به چادرمان برگشتم. بچه ها به خاطر وضعیت من و احتمالاً حضور طولانی ام در اورژانس مشکوک شده بودند، میگفتند: «آقا سید... نکنه میخوای بمونی؟!»
ـ نه! من از اونایی نیستم که بمونم و عملیات نیام. انشاءالله می یام.
👇👇👇
✅ @telaavat
﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️امروز یکشنبه 28مهرماه 1398
🌞 اذان صبح: 04:51
☀️ طلوع آفتاب:06:15
🌝 اذان ظهر: 11:49
🌑 غروب آفتاب: 17:23
🌖 اذان مغرب: 17:42
🌓 نیمه شب شرعی23:07
@telaavat