#خاکریز_خاطرات ۱۲۴
✍ دغدغهی یک شهید در کوچه پس کوچه های تورنتوی کانادا چه بود؟
متن خاطره:
حسن رفته بود کانادا و توی دانشگاهِ تورنتو درس میخواند. اونجا تهیهی گوشتی که ذبح شرعی شده باشه، خیلی سخت بود. برای تهیهی غذا محدودیت داشتند. تا اینکه یک روز گفت: یه افغانیِ شیعه پیدا کردم که در یکی از روستاهای اطراف تورنتو قصابی باز کرده، من هم هر ده پانزده روز یکبار از دانشجوهای مسلمان پول جمع میکنم و میرم اون روستا و از ایشان برای بچهها گوشتی میخرم که ذبح شرعی شده...
✍خاطره ای از زندگی سردار شهید حسن آقاسی زاده
📚منبع: کتاب شهاب ، صفحه ۵۲
#تقوا #بندگی #نخبه #احکام_شرعی #شهیدآقاسیزاده
#شهدا
@thaghlain 🌹
#خاکریز_خاطرات ۱۵۵
✍ عاشقانه ی شهید زین الدین با همسرش برای رسیدن به خدا...
متن خاطره
آقای مهدی گاهی که یک حدیث یا یک جمله ی زیبا پیدا میکرد، با ماژیک مینوشت روی کاغذ و میزد به دیوار. بعد در موردش با همدیگه حرف میزدیم. هرکدام هر چه فهمیده بودیم، میگفتیم. اینجوری آن جمله هم روی دیوار جلویِ چشممان می ماند، و هم تویِ ذهنمان ماندگار میشد...
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید مهدی زین الدین
📚منبع: کتاب آقا مهدی ، صفحه ۶۷
#شهیدزین_الدین #بندگی #کارتمیزفرهنگی #همسرداری #تقوا
#شهدا
@thaghlain 🌹
#خاکریز_خاطرات ۱۹۷
🌺 شهید صیاد با این کار خود فرماندهاش را متعجب کرد...
متن خاطره
زمان شاه بود و داشت دوره ی تکاوری رو سپری میکرد. رفته بودند راهپیمایی استقامت و از آسمون آتیش میبارید. فرمانده چشمش خورد به صیاد شیرازی که از شدت گرما انگار آتیش گرفته بود و داشت از حال میرفت... رفت جلو و بهش گفت: اگه برات مقدور نیست، میتونی آرومتر ادامه بدی. هنوز صیاد چیزی نگفته بود که یکی گفت: استاد! الان ماه رمضانه و ایشون هم روزه است ... فرمانده میگه جا خوردم ...
🌹خاطرهای از زندگی سپهبد شهید علی صیادشیرازی
📚منبع: یادگاران ۱۱ کتاب شهید صیادشیرازی، صفحه ۱۰
#شهیدصیادشیرازی #تقوا #روزه #ماه_رمضان
#بندگی #استقامت #تلاش
#شهدا
@thaghlain 🌹