#خاکریز_خاطرات ۷۵
✍ مسئولین بخوانند ، تا بدانند شهدا هر چه مسئولیتشان بالاتر میرفت ، سبک زندگیشان چگونه میشد
متن خاطره
بعد از شهادت حسن رفتیم اتاقی که توی دزفول کرایه کرده بود. وسایل زندگی حسن توی اتاق، یه موکت بود و چند تا پتو... چند تا لباسِ بچهگونه هم داشتند برای تنها بچهی پنج ماهه اش ؛ و تعدادی ظرف و وسایل جزئی و مایحتاج اولیه دوستانش به او میگفتند: لااقل برای راحتیِ مهمونهات یک قالی تهیه کن. آخر سر حسن با اصرار زیاد دوستان یک موکت
برای پذیرایی از مهمانان خرید ... این بود زندگی یک فرمانده
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید حسن باقری « غلامحسین افشردی»
📚منبع:کتاب بر خوشه خاطرات،صفحه 38
#زندگی_به_سبک_شهدا #سادهزیستی #مسئول #زهد #شهیدحسن_باقری
#شهدا
@thaghlain 🌹
#خاکریز_خاطرات ۱۷۶
🌸 شهدا در شرایط تحریم اقتصادی چگونه زندگی کردند؟
متن خاطره
یه روز خونه ی ما دعوت بودند. برای ناهار دو نوع غذا درست کرده بودیم. سید احمد تا متوجه شد ، سریع ما رو صدا کرد و گفت: « مگه شما نمیدونید که زمانِ تحریمِ اقتصادی است؟ اگه دوباره دو نوع غـذا درست کنید ، من نخواهم خورد. »
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید سید احمد رحیمی
📚منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران خراسان
#مسئول #تحریم_اقتصادی #شهیدرحیمی #خراسان #قناعت #سادهزیستی
#شهدا
@thaghlain 🌹
#خاکریز_خاطرات۱۸۳
🌸 همسردار بود و همسایهدار...
متن خاطره
علیرضا اجازه نمی داد که هر شب من از خواب بلند بشم و به بچه رسیدگی کنم. میگفت: یک شب من، یک شب شما...
یکبار هم شام آماده کرده بودم ، که فهمیدیم همسایهمون فکر کرده شوهرش خونه نمیاد و شام درست نکرده. علیرضا فوراً غذای خودمون رو برد برای آنها. وقتی ازش پرسیدم: پس خودمون چی بخوریم ؟ ، گفت: "ما نان و ماست میخوریم..."
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید علیرضا عاصمی
📚منبع: کتاب همسرداری سرداران شهید
#شهیدعاصمی #همسرداری #حقهمسایه #گذشت #سادهزیستی
#شهدا
@thaghlain 🌹
#خاکریز_خاطرات۱۸۴
🌸 مهریهی معنوی برای ازدواج
متن خاطره
مهریۀ من یک جلد کلامالله مجید بود و یک سکۀ طلا. سکه را که بعد از عقد بخشیدم، اما آن یک جلد قرآن را سیدمحمدعلی بعد از ازدواج برایم خرید و در صفحهی اولش نوشت: امیدم به اینست که این کتاب اساسِ حرکتِ مشترکِ ما باشد، نه چیز دیگر؛ چرا که همه چیز فناپذیر است، جز این کتاب... حالا هر چند وقت یکبار که خستگی بر من غلبه میکند، این نوشته ها را میخوانم و آرام میگیرم.
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید سیدمحمدعلی جهانآرا
📚منبع: کتاب بانوی ماه ۵ ، صفحه۱۴ به روایت همسر شهید
#شهیدجهانآرا #ازدواج #قرآن
#سادهزیستی #مهریه
#شهدا
@thaghlain 🌹
#خاکریز_خاطرات۱۸۵
🌸 برخوردِ جالبِ شهید با دخترانِ مزاحم
متن خاطره
خوشتیپ و زیبارو بود و درسخوان. اینجور افراد تویِ کلاس زود شناخته میشن. نفهمیدنِ درس، کمک برا نوشتنِ مقاله و پایان نامه، و یا گرفتنِ جزوهی درسی بهانه هایی بود که دخترها برا همکلام شدن با محمدعلی انتخاب میکردند. پا پیچش میشدند، اما بهشون محل نمیگذاشت و سرش به کار خودش بود. وقتی هم علنی به اوپیشنهاد ازدواج میدادند، محمدعلی می گفت: دختری که راه بیفته دنبال شوهر برا خودش بگرده ، به دردِ زندگی نمیخوره! نمیشه باهاش زندگی کرد...
📌خاطرهای از زندگی دکتر شهید محمدعلی رهنمون
📚منبع: یادگاران ۱۶ «کتاب شهید رهنمون» صفحه ۱۹
#شهیدرهنمون #ازدواج #پزشک_شهید #سادهزیستی #تقوا #انتخاب_همسر
#شهدا
@thaghlain 🌹
#خاکریز_خاطرات ۱۹۳
🌺 ببینید دغدغهی این آقا داماد شهید چقدر زیباست...
متن خاطره
به درخواستِ خودم مهریه ام شد تفسیر المیزان. جایِ آینه و شمعدان، دورتا دورِ سفره ی عقد رو کتابِ تفسیرالمیزان چیدیم! برکتی که این تفسیر به زندگیمون میداد، میارزید به شگونیکه آینه و شمعدان میخواست داشته باشه. برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم ، ولی فتح الله نذاشت پخت کنیم! میگفت: حالا که این همه آدمِ ندار و گرسنه داریم، چطور شبِ عروسی چنین غذایِگرانقیمتی بدهم؟!!! برنجها را بستهبندی کردیم و به خانواده هایِ نیازمند دادیم. وقتی برنجها رو میدادیم، فتح الله بهشون می گفت: این هدیه ی امام خمینی است...
📌خاطرهای از زندگی خبرنگار شهید فتحالله ژیانپناه
📚منبع: کتاب « خدا بود و دیگر هیچ نبود» ، صفحه ۴۰
#شهیدژیانپناه #ازدواج #سادهزیستی #تقوا #گذشت #نیکوکاری #انفاق
#شهدا
@thaghlain 🌹