مگه دستِ خالی برمیگرده کسی که امشب در بزنه خونه ی عزیزِ دلِ مدینه رو ؟
مگه امشب دستِ رد به سینه ی کسی میزنه مادری که اولین غنچهشُ بغل گرفته ؟
مگه امشب بی جواب میذاره سائلی رو بابای عالم؟
مگه میشه نظرِ لطف نندازه رحمةُ للعالمینی که امشب بدو بدو میره خونه ی نازنیندخترش تا اولین نوه رو ببینه ؟
که ذوق کنه واسه بابابزرگ خطاب شدن ؟
مگه میشه از کرامت کم بیاره کسی که امشب بشینه پای گهواره ی کریمترین ؟
که دست به دامنِ سبزش بشی و بگی خوش اومدی اولامامزاده ی عالم
چه خوب شد که اومدی حبیب ابنِ حبیب
مبارکِ دلِ ما باشی کریم ابنِ کریم ...💙
از من سوال شد
"امام زمان غایب است" یعنی چه ؟
گفتم غایب ؟!
کدام غایب ؟
بچه دستش را از دستِ پدر رها کرده و گُم شده
میگوید پدرم گم شده است !
[ حاج میرزا اسماعیل دولابی ]
سحرِ هجدهم
و آخرین سحری که
مردِ غریبِ شبهای کوفه
با پای خودش میره مسجد و برمیگرده ..
کمی طولانی تر .. آهسته تر
کوچه به کوچه،
زیرِ لب زمزمه میکنه
خداحافظ ای نخلها
ای چاهها
دگر نشنوید از علی آهها ...
اونجایی که حضرت زینب
به باباشون مدام میگن سلام
اقا میگن چرا انقد سلام میکنی ؟
جواب میدن اخه بابا خودم دیدم کسی جواب سلامتو نمیده ...
اقا تو همین شبا دارن با خودشون میگن
راحت شدم ...
از سلام بی جواب راحت شدم !
از همه بی کسیام راحت شدم !
دیگه از تنهاییام راحت شدم !
نمیدونم از اعضا اینجا
کسی تا حالا بیماری پدرشو دیده یا نه
الهی که کسی نه دیده باشه ، نه ببینه ...
ولی منی که دیدم
منی که تو بچگیم دیدم بیماری پدرمو
میفهمم که بابای خونه تو بستر بیوفته یعنی چی :))
فقط همین تو بستر افتادن رو .
دیگه نمیدونم وقتی پدر بره
وقتی سایه سر نباشه
چی میشه ...
+ مگه غیر از اینه که اقا
بابای همه شیعه هان ؟
پیرهن سیاه دارید میپوشید برا باباتون ؟
...
روزهای بعد از ضربت خوردن بود
مردم پشتِ دربِ خانه ی امیرالمومنین جمع شده بودند
امام حسن درب خانه را گشود ،
و امر فرمود که مردم آنجا را ترک کنند
تعدادی با نا امیدی برگشتند
اما أصبغ ابنِ نباته آنجا ماند و با تضرع اصرار و التماس کرد
و جایی نرفت تا بلاخره اذنِ دخول گرفت ...
[ تینـو ]
روزهای بعد از ضربت خوردن بود مردم پشتِ دربِ خانه ی امیرالمومنین جمع شده بودند امام حسن درب خانه را گ
انقد پشتِ در میشینم تا درُ باز کنی
میدونم که بلاخره باز میکنی
بابا بچهشُ پشتِ در نگه نمیداره ...
[ تینـو ]
انقد پشتِ در میشینم تا درُ باز کنی میدونم که بلاخره باز میکنی بابا بچهشُ پشتِ در نگه نمیداره ...
آنقدر در میزنم این خانه را
تا ببینم روی صاحبخانه را ...
[ تینـو ]
شرف هر عاشقی به قدر معشوق اوست ... [ مولوی ]
همون هر کس با محبوب خود محشور میشودِ اقا رسول الله ؛))
میگفتن
امام زمانه که به خدا تو این شبا میگه
من ابرو میذارم
این بنده گنهکار رو ببخش ...
امام زمانه که برات اشک میریزه و از خدا میخواد ببخشتت .
روت میشه نگاهش کنی ؟
اقا جز تو
که این وضعته
کیو داره ؟
نگو خوبای عالمو داره که هیچ خوبی نیست
که اگه بود تا حالا ۳۱۳ نفر جور شده بود ...
اقا هیچکسو نداره
امید اول و اخرش تویی
که این شبا به جای اینکه تو برای اقا اشک بریزی
اقا داره برای تو اشک میریزه
:))))))
میگفتن
یه زمانی امام حسین ماموریت دادن
گفتن جوانان بنی هاشم بیایید ، علی را بر در خیمه رسانید :)
یه زمانی اقا روح الله به رزمنده های جوون
الان چی ؟
بیانیه گام دوم انقلاب رو خوندید که اقا سید علی مخاطب همه ماموریت ها رو جوونا قرار دادن ؟
ماموریدا ...
کم نذارید :)
افسوس که ما پیش از آن که از آلودگی ها پاک شده باشیم،
بر خویش عطر پاشیده ایم!
و خویشتن را جز آن که هستیم به دیگران معرفی کرده ایم.
ما به جای آن که رنگِ خدا را گرفته باشیم،
به خدا رنگ زده ایم ...
[ علی صفایی حائری ]
وقتی جایی .. خونه ی کسی میری مهمونی،
دمِ رفتن ،
اونجا که جلوی در وایسادی و هی خداحافظی میکنی و باز برمیگردی و مرورِ خاطرات میکنی ،
صاحبخونه میگه صبر کنید
بدو بدو میره چندتا کیسه میاره
چندتا کیسه پر از توشه ی راه !
میگه اینارو ببرید با خودتون ، لازمتون میشه
میگه حتما بخورید که یه وقت ضعف نکنید تو راه
یه وقت گرسنه نمونید تا رسیدن به مقصد ..
هی سفارش میکنه .. هی مُشت مشت جیبارو پر میکنه ..
آخدا سفرهت داره جمع میشه ،
سفره ای که سی روز مهمونش بودیم .. که دل کندن ازش خودِ جون کندنه ..
که هی خداحافظی میکنیم و هی دلمون نمیاد بریم ..
آخدا ما دمِ در وایسادیم منتظر !
دستای خالیمونُ پر نمیکنی ؟
راه درازه و صعب العبور ،
توشه ی راه بهمون نمیدی ؟
ما قوت نداریما .. ما بدونِ توشه ی مقویِ تو کم میاریما ..
آخدا ما بی عرضه ایم .. بلد نبودیم این چند روز از گوشه و کنار سفرهت چیزمیز جمع کنیم
جیبامونُ پر کنیم ..
میشه مثلِ همیشه خودت زحمتشُ بکشی ؟
میشه یه کم جیبای خالیمونُ پر کنی ؟
آخدا ما نمک خوردنُ نمکدون شکستن عادتمونه ..
میشه دعوامون کنی ؟ ادبمون کنی ؟
میشه از درِ خونهت پاک بریم بیرون ؟
میشه تو این شبِ جمعه ای اون چندصباح سرِ سفرهت نشستنُ قبول کنی ؟
میشه بیرونمون نکنی ؟
میشه بازم دعوتمون کنی ؟
کی هی بیایم داد بزنیم بالحسینِ الهی العفو ...
که هی بگیم تو رو به حسینت امضا کن جوازِ کربلا رو ..
آخدا تو اونی که از جلوی درت رد میشه و کاری بهت نداره تعارف میزنی!
میگی بفرما داخل عزیزم ..
بیا مهمونِ من باش .. بیا که سفره همیشه پهنه و رزق آماده
بیا چند ساعتی با من باش
حالا ما که مهمونت بودیم دورت بگردم ..
مگه میشه دست خالی بریم ؟
مگه مولا بندهشُ ول میکنه به حالِ خود ؟
هَیهات ..
أنتَ أکرمُ مِن أن تُضَیِّعَ مَن رَبَّیتَه ...
[ تینـو ]
وقتی جایی .. خونه ی کسی میری مهمونی، دمِ رفتن ، اونجا که جلوی در وایسادی و هی خداحافظی میکنی و باز ب
اینم باشه حرف دلمون برای
ماه رمضونمون که نفسای اخر کشونشه :))
«سختی» نردبان سلوک است. «خوشی» هم نردبان سلوک است! در خوشیها باید شاکر باشیم و در ناخوشیها صابر و راضی!
[ سید محمد مهدی میرباقری ]
اسیرِ ظلمات که شدی، برای روحِ سالم بردن از خطرِ سقوط، باید به کسی.. به جایی.. پناه برد..، یکی خودش میشود پناهِ خودش، برای خود میبرد و میدوزد.. یکی شیطان را مأمنِ اَمنِ خود میابد.. آن دیگری تا به خودش بیاید سقوط میکند.. اما در این میان کسانی هم هستند که از ابتدای مسیر، ریسمانی را محکم چسبیدهاند، راه ها را میانبر زده اند و رسیده اند...
آن ریسمان، ریسمانِ عشقِ حسین علیه السلام و آنان همان سعادتمندان اند ... :))
گفت :
یه عده دنبال دنیان ، اینا همون صمی بکم عمی هایی هستن که عذاب الیم و شدید العقاب پیش رو شونه ...
یه عده دنبال عقبی ان ، ایناام خوشبحالشونه که انهار من عسل و فلان پیش رو شونه ...
یه عده دنبال مولان ، اینا دیگه نور علی نور .
همونایین که میگه انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه ... و میشه اجرشون جنات تجری من تحت الانهار !
+ تو کجای این چارتی ؟
با خویش همیشه در نبردم چه کنم ؟
از کرده ی خویشتن به دردم چه کنم ؟
گیرم که ز من درگذرانی ز کرم ...
زین شرم که دیده ای چه کردم
چه کنم ؟ :)))))
السلامُ علیکَ مِن مَطلوبٍ قَبلَ وَقتهِ
و محزونٍ عَلیهِ قَبلِ فَوتِهِ
بدرود .. ای که پیش از آمدنت تو را طلبیدیم
و قبل از رفتنت غمزده ایم ...
+ ماه مهمونی خدا :))
[ صحیفه سجادیه ]
اگر به جای درست کردنِ اقتصادِ مردم بنشینید بر سرِ مسند و با حرف و فحاشی به هم از مسائل غفلت کنید ،
شما هم عمّالِ آمریکایید
لکن ملتفت نیستید !
[ امام خمینی (ره) ]
گفت : یادم نمیاد اونجاهایی که خدا میگه "ان الله یحب التوابین" گفته باشه که توبه کنندگان ماه رمضون ، یا مثلا تو یه ایه ای بیاد بگه
فقط توبه تو ماه رمضون پذیرفته میشه یا امثال این ...
دیر نشده
تا پاکی و تازه به دنیا اومدی
توبه کن !
خواهرم داشت با گریه به بابام میگفت : دوستم نداری ! نازم نمیکنی ، بغلم نمیکنی !
بابام گفت : چرا عزیزدلم ، همین امروز نازت کردم بعدشم بغلت . اصلا پاشو بیا تا نازت کنم بغلت کنم !
داشتم با خودم فکر میکردم که
ماام با امام زمانمون همینیم !
یادمون میره اقا دستمونو گرفته ...
اقا ماام با گریه باید بگیم ؟
دستمونو بگیر !
میشه در جواب بگی
فلان جا دستتو گرفتم ؟
میشه اصلا بگی باشه بیا
همین الان دستتو بگیرم ؟
:)))
گفت : چطور تا ما ادما عاشق یه ادم دیگه میشیم
به فکر این میوفتیم که امتحانش کنیم !
که ببینیم فقط ما رو میخواد یا نه .
خداام امتحان کردنش همینه .
عاشقته ، توام ادعای عاشق بودن میکنی ،
میخوای امتحان نکنه ؟!
وقتی مهدی علیهالسّلام وارد کوفه میشود ، بر فراز منبر قرار میگیرد و سخن آغاز میکند ، در حالی که مردم از شدت شوقِ دیدارش آنچنان میگریند که از شدت گریه نمیفهمند امام چه میفرماید .
[ اعلامالوری ص ۲۷۱ ]
[ امام باقر علیه السلام ]