eitaa logo
تیزبین 🇵🇸🇮🇷
116 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
163 فایل
بصیرت، علم یقینی است؛ علمی که باور انسان را به‌گونه‌اے شکل دهد که گویی‌ انسان، بدون واسطه، حقیقت را درک کرده و مےبیند.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله میرزا حسنعلی مروارید ره: هر روز حداقل صد بار ذکر را فراموش نکنید؛ چرا که یک دعای مستجاب است و خود، باعث استجابت دعاهای دیگر می‌شود. 📚یادگار عرشی صفحه ١۴ 🎊🎉🎊🎉 🌸فرزند امام دهمین را صلوات 🍃مفتخر اهل زمین را صلوات 🌸عسکری آن گلِ گلزار رسول 🍃حجت دین مبین را صلوات 🎊🎉🎊🎉 📣🔻با نشر مطالب در ثواب آنها سهیم باشیم. علاقه مندان به ذکر شریف صلوات کانال اختصاصی صلوات را دنبال کنید : @sallavat @sallavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅حدیث ویژه (ع) درباره عبادت ✅ عبادتی مهمتر از نماز و روزه ⭕️ راه آزاد کردن قدرت های درونی چیست؟ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرحبا به زنان مقاومت 🔻شهادت‌طلبی جوانان فلسطین ناشی از شجاعت مادران آنهاست 🔻زنان مقاومت، در خطّ مقدّم حماسه غزه هستند 🔻به جای اینکه فقط از مظلومیت غزه بگوییم، از شجاعت زنان و مادرانشان بگوییم! ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محفل انس با قرآن کریم همگی دعوتید توضیحات در تصویر
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بچه ها اینو ببینین خیلی قشنگه خانم های گل اینو ببینین خیلی قشنگه. برای همه‌ی خانم های اطرافتون هم بفرستید. وقتی سواد رسانه ای نداشته باشیم پولمونو خرج آنچه رسانه ها زیبا جلوه میدهند میکنیم، نه آنچه نیاز داریم! https://eitaa.com/women92
بمباران تازه تمام شده . چراغ قوه ی گوشی را روشن کردیم . با یکی از بچه های گروه امداد راه افتادیم تا شاید کمکی باشیم . اطراف منطقه ی بمباران شده توی تاریکی جلو می رفتیم . تقریبا خانه های خراب شده را رد کردیم، در تاریکی با نور کم گوشی کنار یک درخت انگارچیزی دیدیم، سریع به سمتش دویدیم. خدای من... یک بچه بود !!! انفجاربمب لباس‌هایش راپاره پاره کرده بود از سروصورتش و دستهای لاغرش خون می آمد ، اما گریه نمی کرد . با دو دست کوچکش ، تنه ی باریک یک درخت را گرفته بود . گویا در آن تاریکی ، آن درخت تنها پناهش شده بود . درختی مثل خودش لاغر و درد کشیده که برگهایش از رنج انفجار ،پاره پاره در هوای تاریک فرو می افتادند . نمی دانم از شوک انفجاربود ... از صدای مهیب سوت بمب ها بود... از خیسی پیراهنش بود ... از سردی هوا بود ... از تنهایی بود ... از تاریکی بود ... از چی بود که ؛ بدن کوچولویش می لرزید ، دوستم کاپشنش را در آورد و دور کودک مظلوم و بی پناه مان پیچید . او را بغل کردیم و راه افتادیم هیچ نمی گفت ، هیچ ... •┈┈••✾❀✾••┈┈• @bazgoft_media
هدایت شده از خبرگزاری بسیج جاجرم
📙 پسرک فلافل فروش شهید محمد هادی ذوالفقاری توی کوچه درس می خواند. به هادی گفتم: چرا اینجا درس میخوانی؟ تو حق به گردن این پایگاه داری، همه‌ی در و دیوار اینجا را خود تو بدون گرفتن مُزد گچ‌کاری کردی. همه‌ی تزئینات اینجا کار شماست. خب بمون توی پایگاه بسیج و درس بخوان. تو که کار خلافی انجام نمیدی. هادی گفت: من این درس رو برای خودم می‌خوانم. درست نیست از نوری که هزینه‌اش را بیت‌المال پرداخت می‌کند استفاده کنم. از طرفی چون میدانم این لامپ‌ها تا صبح روشن است اینجا می‌مانم. اما بیشترین احتیاط او درباره‌ی غذا بود. هر غذایی رو نمیخورد. البته دستور دین نیز همین است. برخی از بزرگان به غذایی که تهیه می‌شد خیلی دقت میکردند. در تهران وقتی غذا تهیه میکردیم می‌گفت: از کجا آمده؟ چه کسی پخته؟ وقتی میگفتیم پخت مادر است خوشحال می‌شد، اما غذاهای دیگر را خیلی تمایل به خوردنش نداشت.